یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت/

خصم ظالم و عون مظلوم

هویت انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس اسلامی که امام خمینی مفسر آن بوده است شکل گرفت و تاسیس گردید. اسلامی که عقلانیت و عدالت جان مایه آن است و برای دفاع از شرافت انسانی مقاومت و مجاهدت و فداکاری را برنامه زندگی پیروان خود قرار می دهد. چنین اسلامی با افکار منحط و اعمال نفرت زای طالبان ساخته اذهان و دستان آلوده قدرت های شیطانی نه تنها تفاوت که ضدیت دارد.

پایگاه خبری جماران: ماهیت نهضت امام خمینی و  انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن، یعنی جمهوری اسلامی ایران، تعالیم و آموزه های مترقی و سعادت بخش اسلام بوده است. ولی اسلام ثقلین ( قرآن و عترت). این هویت و ماهیت به وضوح در بیانات و پیامها و مصاحبه های حضرت امام و بزرگانی چون مطهری و بهشتی موجود و در دسترس می باشد.

امام خمینی به نام اسلام و بر اساس تعالیم قرآن و به عنوان وظیفه اسلامی با استبداد و استعمار مبارزه کرد و همه اینها را راه و رسم و سنت و سیره نبوی و علوی معرفی می کرد.

 یکی از آموزه های مهم و جاودانه این مکتب که در آخرین ساعات زندگی مثل اعلای انسانیت و «صوت العداله الانسانیه» امیرالمؤمنین علی(ع) اظهار شد، وصیت و دستور به فرزندانش و پیروانش بود مبنی بر اینکه «کونا لظالم خصماً و للمظلوم عوناً»(نهج البلاغه، نامه 47)  که نظام جمهوری اسلامی کوشیده تا به شکل های مناسب به این وظیفه اسلامی و انسانی وفادار و پایبند باشد و برای این یاری و همراهی با مظلومان و در افتادن با ظالمان و ستمگران و دشمنان انسانیت، هزینه ها داده است. یکی از مصادیق مخالفت امام خمینی و نظام جمهوری اسلامی با ظلم و ظالم، مخالفت علنی با تجاوز جنایتکارانه شوری به افغانستان بوده که با لشکرکشی جنایت بار خود ملت و کشوری را آواره و ویرانه ساخت. از همان زمان افغانستان و مسائل و تحولات آن ـ که در گذشته جزء ایران بزرگ بوده است ـ مورد اهتمام بوده و سعی بر ایجاد امنیت و اتحاد در آن دیار و بهروزی ملت نجیب آن بوده است.

از جمله تحولات مهم در سرزمین افغانستان «ساختن طالبان» به مثابه محصول مشترک قدرتهای توسعه طلب جهانی و پول و لجستیک بعضی دولتهای منطقه و همسایه افغانستان می باشد. فرقه ای که به نام اسلام و برخواسته از مدارس علوم دینی تحت مدیریت و هدایت مراکز امنیتی ـ نظامی ایجاد شد تا چهره اسلام زیبا و پرجاذبه معرفی شده توسط امام خمینی و انقلاب اسلامی را مخدوش سازد. چرا که کشورهای توسعه یافته و پیشرفته، همه ثمرات تمدن جدید خود را برپایه آزادی و به عنوان حقوق بشر می دانستند و با همین داشته و یا ادعا بر دیگران مباهات می کردند و تفاخر داشتند. اما امام خمینی که به نام دین و معنویت و خدا، چنان کارزار اجتماعی سیاسی به وجود آورده بود و نظام و مناسبات سلطنتی ـ استبدادی را نابود و نظام مردم سالار را بر اساس حق تعیین سرنوشت یکایک ملت به وجود آورده بود، همه این باورها و ارزشها را از اسلام و قرآن و پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع) می دانست و معرفی میکرد. طبیعی است که چنین تصویری از دین و مکتب انبیاء در برابر تجربه کلیسائی غرب و یا یهودیت نژاد پرستانه محدود به یک نژاد، در فطرتهای سالم و در میان خردمندان و انسانهای شریف جاذبه ایجاد کند و موج آن رو به گستردگی گذارد. در این چشم انداز بود که آن همه مانع و دست انداز برای ایران پس از انقلاب اسلامی ایجاد شد، موج کور ترورها و ایجاد آشوب و تحمیل جنگی ویرانگر با حمایت جهانی بوقوع پیوست وقتی آن همه تیر بلا نتوانست این نهال غرس شده را براندازد، پرده تزویر برافراشته و «سکه تقلبی» روانه بازار مکاره سیاست کردند. پدیده طالبان و پیش از آنها القاعده که با پول و سلاح و تدارکات بلوک غرب برای زمینگیر کردن ابر قدرت شرق تجهیز می شدند در این چشم انداز معنای خود را می یابد.

اگر از جمله برجسته ترین مفاهیم ارزشی ـ اسلامی اندیشه و تفکر امام خمینی را آزادی و حق تعیین سرنوشت ملت و اکرام و احترام زنان و باور به شخصیت انسانی کامل و برابر با مردان آنها و اصرار بر حقوق فردی، خانوادگی و اجتماعی ـ سیاسی آنها بدانیم که چنین هست، اسلام طالبان در برابر جمهوری اسلامی امام خمینی، إمارت اسلامی را مطرح کرد چنانکه زنان را سرکوب کرد و همه حقوق انسانی ـ اسلامی آنها را سلب کرد و آنها را در خانه ها حبس بلکه دفن کرد؛ سلب حق تحصیل، حق کار و حق تعیین سرنوشت.

همه این اشارات و کلیات مطرح شد تا به این پرسش برسیم که نظام جمهوری اسلامی ایران که همه هویت و ارزش خود را از نام و مرام امام خمینی دارد، در موج جدید طالبانیسم کجای ماجرا قرار دارد و او را چه شده است؟!

اولاً چرا ارکان و نهادهای این نظام، تحولات دوسال اخیر افغانستان و نشست و برخاست آمریکا و طالبان را درست پیگیری نکردند تا چنین سردرگم و غافلگیر نشوند و اگر غافلگیر نشده اند، چرا توان اقناع افکار عمومی و ملت ایران را ندارند و همه چیز در این ماجرا رنگ ابهام و توطئه به خود گرفته است؟!

ثانیاً چرا دهها شبکه رادیویی و تلویزیونی این نظام، نه تنها از ملت افغانستان و نیروهای واقعاً ملی و مردمی آن، حمایت نمی کنند که حتی اطلاع رسانی واقعی و بی طرفانه را هم از ملت ایران دریغ داشته و رسماً به سخنگویی طالبان و تطهیر ماهیت عقب مانده و واپسگرا و کارنامه جنایت بار آنها قیام کرده اند؟!

در این میان به تناقضات رفتار و عملکرد دهه اخیر در منطقه و در برابر جاهلیت وحشی داعش با این جاهلیت طالبانی را چه کسی باید پاسخ دهد؟!

چرا ارکان نظام به اغوای خود طالبان پنداری بعضی افراد و نشریات پاسخ نمی دهند که در تحریفی آشکار اندیشه امام را به مسلخ برده اند و امارت اسلامی متحدان خود را با هویت آزادی ستیزانه و ضد زن، جزء آرمان و رهنمود حضرت امام مطرح می کنند؟!

اگر امام خمینی در وصیت نام سیاسی ـ الهی خود همگان را در سراسر جهان اسلام دعوت کرده که:

«و شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان، به پاخیزید... و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید، و به سوی یک دولت اسلامی با جمهوری های آزاد و مستقل به پیش روید.»(صحیفه امام، ج 21، ص 448)

طالبان با این هویت جاهلانه و برداشتهای سطحی و متحجرانه به نام اسلام و سلب حقوق اولیه شهروندان، به ویژه زنان و مخالفت و ضدیت با مظاهر تمدن به نام اسلام؛ در دایره شمول این اندیشه بلند و آرمان ارزشمند قرار می گیرد؟!

این نهایت ناجوانمردی است که بعضی از سر جهالت و یا جهات دیگر! با طالبان هم پیاله شده و رسانه های جمهوری اسلامی ایران را به قاتلین فرزندان شهید این ملت در مزار شریف، می دهند و با دشمنان عنود شیعه و شیعیان افغانستان هم داستان شده، و با وقاحت، چهره و سرمایه بی مانند حضرت امام را هم برای هم پیمانان خود خرج می کنند! به نظر میرسد گریم های این متحدان و همراهان از چهره کریه طالبان با خونهای به ناحق ریخته شده مظلومان آن دیار، رنگ باخته و جاهلیت و بدویت نفرت زای آنها هر روز عریان تر خود را نشان می دهد و معلوم شد ـ چنانکه معلوم بود ـ این فرقه قدرت ساخته بر همان بنیاد شیطانی اولیه خود می باشد و برای تقابل با اسلام رحمانی و عقلانی و انسانی مطرح و معرفی شده با افکار و اندیشه امام خمینی و انقلاب اسلامی، دوباره سرپا شده تا با گفتمان مترقی اسلام امام خمینی به ضدیت و خصومت و تخریب برخیزد.

پس باید به هوش بود و همه ابعاد پیدا و پنهان پدیده را شناخت و البته با حفظ اسراری که وقت بیان آنها نمی باشد، اما به گونه ای عمل کرد و با منطقی آن را برای ملت خود و جهانیان بیان کرد که در تقابل و ناسازگاری با جمهوری اسلامی امام خمینی نباشد. باید با صدای رسا به همگان گفت که فرقه و فکری که با حقوق انسانها و از جمله حق تعیین سرنوشت مخالف است، اسلامی نیست. گروهی که با شخصیت و حقوق زن ستیز دارند، بویی از اسلام قرآن و رسول الله و اسلام امام خمینی نبرده اند و از بیان این ارزشها خجالت نکشید.

و ا لبته که همه این مواضع و اقدامات به معنای «اقدام نظامی» و «فرو رفتن در باتلاق افغانستان» نیست؛ بلکه بیان حقایق و بدون لکنت و خجالت «عون مظلوم» و «خصم ظالم» بودن است که وصیت جاودانه امیرالمؤمنین(ع) است که شهید همین گونه خصومت معاویه ای و جهالت و عقل ستیزی نهروانی شده است.

هویت و ارزش نظام جمهوری اسلامی به همین مفاهیم و تعالیم والای الهی و انسانی است و اگر با این ارزشها وداع شود پوسته و اسکلت بی روح نه ارزشی دارد و نه دوام می آورد!

امید که متصدیان و فعالان این عرصه ها هر چه زودتر ننگ خجالت آور همسویی و هم پیمانی با این فرقه استکبار ساخته ضد اسلامی را از دامن این نظام و ملک و ملت پاک کنند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.