امام خمینی (س) می نویسند: «در خصوص عزاداری و مجالسی که به نام حسین بن علی (ع) به پا می‌شود ما و هیچ‌یک از دینداران نمی‌گوییم که با این اسم هر کس هر کاری می‌کند خوب است {...} ولی نشر دین و احکام الهی باز در این مجالس صورت می‌گیرد و به خاطر همین ثواب‌های بسیاری برای عزاداری او مقرر کرده‌اند تا مردم را بیدار نگه دارند و نگذارند اساس کربلا که پایه‌اش بر بنیان‌کندنِ پایه‌های ظلم و جور و سوق دادن مردم به توحید و عدالت بود، کهنه شود.

پایگاه خبری جماران: در بخش نخست، مقدمه و تاریخچۀ سوگواری در مذهب تشیع بیان شد. همچنین به نقش وعظ و خطابه و روضه در انقلاب مشروطه اشاره شد. در بخش پیش‌رو وضعیت روضه و روضه‌خوانی در دوران رضاشاه بررسی می‌شود.

دورۀ پهلوی اول

با رخداد کودتای سوم اسفند 1299ش. و روی کار آمدن رضاخان، شیوۀ نویی در پهنۀ سیاسی، فرهنگی، دینی و مذهبی ایران آغاز شد. رضاخان نخست مردم را از برپایی تعزیه و نمایش‌های تعزیه‌گونۀ ماه محرم بازداشت و بجای آن هیئت‌های سوگواری راه‌اندازی کرد که ارتشیان، درباریان و خود شاه در آن حاضر می‌شدند.(1) تا آنجاکه رضاخان، همراه با روحانیون در مجالس روضه‌خوانی شرکت می‌کرد؛(2) اما کم‌کم از همین عزاداری‌ها و روضه و مداحی‌ها جلوگیری کرد.(3) با نام تجدد و مبارزه با خرافات و عقب‌ماندگی، به مبارزه با ارزش‌های دینی و مذهبی پذیرفته شده در جامعه برخاست. به نوعی دین‌زدایی یکی از سیاست‌های فرهنگی رضاشاه شد.(4) نخست، رفتارهای به ظاهر مذهبی رضاخان برای مردم عادی این تصور را پیش می‌آورد که کودتاگران در پی تشکیل حکومت اسلامی هستند! اما برخی علما و روحانیون آن زمان، مانند سید حسن مدرس و مرحوم شاه‌آبادی (استاد عرفان امام خمینی) به نیات و اهداف رضاخان پی برده و رفتارهای ظاهری او را قبول نکردند.(5) امام خمینی نیز که خود ناظر اقدامات رضاخان بود، در این‌باره می‌گوید:

من از همان زمان کودتای رضاخان تا امروز شاهد همۀ مسائل بوده‌ام، رضاخان آمد و ابتدا با چاپلوسی و اظهار دیانت و سینه زدن و روضه‌ به پا کردن و از این تکیه به آن تکیه رفتن در ماه محرم، مردم را اغفال کرد، پس از آنکه حکومتش مستقر شد، شروع کرد به مخالفت با اسلام و روحانیین و مجالس روضه.(6)

و در ادامه و برای روشنگری بیشتر می‌گوید: رضاخان پس از کودتا و جایگیری در تهران، نخست شبیه یک آدم مقدسِ اسلامیِ خدمتگزارِ به ملت در آمد؛ در بیشتر جلسه‌های سوگواریِ محرمِ تکیه‌های محلات تهران شرکت می‌کرد. من خودم دیدم و بودم در مجلس روضه‌ای که از طرف خود رضاخان با شرکت خودش تشکیل شده بود. اما، حکومتش که مستقر شد، اغفال کرد ملت را، اغفال کرد همه قشرها را تا اینکه جای پایش محکم شد.(7)

رضاشاه برای زمینه‌سازی جهت ممنوعیت کامل عزاداری، نخست محل روضۀ قزاق‌خانه در تهران را به تکیه دولت انتقال داد و از شکوه و جلال و مدت عزاداری آن کاست. تاسوعای سال 1310 نیز در حالی که بسیاری از نمادها و آیین‌های عزاداری حسینی، مانند قمه‌زدن، زنجیرزدن، سنگ‌زدن و دسته‌بندی و... متوقف شده، به روضۀ ساده‌ای در تکیه دولت بسنده کرد. به گفته سردار اسعد: نظر شاه این بود که همین روضه را هم پالایش کند؛ تاآنجاکه سال 1311 تنها در بلدیه روضۀ مختصری برگزار شد.(8)

گزارش یکی از سیاحان دربارۀ برپایی مراسم ماه محرم در سال 1311 درخور توجه است:

امسال شاه روزهای تعطیل را از چهار روز [چهار روز آخر دهه اول محرم] به سه روز تقلیل داده و از کارهای فرعی و قدیمی مرسوم در دسته‌ها جلوگیری شده است. محدودیت‌های شهربانی در نقاط مختلف کشور بر حسب آنکه مردمش متجدد یا متعصب باشند، متفاوت است. هدف کلی آن است که به جای اقدامات حاد و فوری، روش‌های سنتی را گام به گام تعدیل کنند تا فرمانداران فرصت یابند با رعایت احتیاط، همیشه درصدی از حمایت مردم را جلب کنند... برخی تصور می‌کنند و بعضی امیدوارند که رسم دسته‌ راه انداختن کم‌کم به طور کلی از بین برود.(9)

برای همین رضا شاه دستور داده بود در مجالس روضه از میز و نیمکت (به رسم کلیسا) استفاده کنند و زن و مرد مختلط بنشینند و زنان از حجاب اسلامی استفاده نکنند.(10) این نشان می‌دهد یکی از بهانه‌های رژیم پهلوی برای مبارزه با عزاداری‌ها، تنها مبارزه با خرافه نبود، چنان‌که عین‌السلطنه می‌نویسد:

من نمی‌گویم آن دستجات، آن قمه زدن‌های افراطی خوب بود؛ اما روضه در مسجد یا خانه یا نماز جماعت چرا بد باشد و متروک! رضاخان که به پادشاهی رسید؛ تیمورتاش، داور و جمعی دیگر از لا‌مذهب‌ها، چاپلوس‌ها دورش جمع شدند، خودش هم مایل بود و آبادی و تمدن را روی اصول بی‌دینی تصور کرد، و لذا اوضاع دگرگون شد.(11)

امام خمینی نیز در این خصوص نوشته‌اند:

در خصوص عزاداری و مجالسی که به نام حسین بن علی (ع) به پا می‌شود ما و هیچ‌یک از دینداران نمی‌گوییم که با این اسم هر کس هر کاری می‌کند خوب است. چه بسا علمای بزرگ و دانشمندان بسیاری این کارها را ناروا دانسته و به نوبۀ خود از آن جلوگیری کرده‌اند. چنان‌که همه می‌دانیم که بیست و چند سال پیش از این، عالم عامل حاج شیخ‌عبدالکریم [حائری، مؤسس حوزه علمیه قم] در قم، شبیه‌خوانی را منع کرد... ولی نشر دین و احکام الهی باز در این مجالس صورت می‌گیرد و به خاطر همین ثواب‌های بسیاری برای عزاداری او مقرر کرده‌اند تا مردم را بیدار نگه دارند و نگذارند اساس کربلا که پایه‌اش بر بنیان‌کندنِ پایه‌های ظلم و جور و سوق دادن مردم به توحید و عدالت بود، کهنه شود.(12)

در حقیقت رضاخان و اطرافیانش تلاش می‌کردند بدین‌وسیله به عزاداران توهین کنند و آنها را متحجر و کهنه‌گرا قلمداد نمایند. این طیف، بیشتر آیین‌های مذهبی آن زمان، مثل وعظ و خطابه و منبر و روضه را اوهامات و خرافات می‌دانستند که موجب عقب‌ماندگی مردم و جامعه و دوری از تمدن و تجدد می‌شد.(13) برای همین حکومت، اسفند 1316 طی بخشنامه‌ای به استانداری‌ها و فرمانداری‌ها از طرح ممنوعیت روضه‌خوانی به عنوان طرح بیرون کردن خرافات از سر مردم نام برده است.(14)

مسئلۀ مبارزه با عزاداری‌ها در پنج سال آخر عمر حکومت پهلوی اول، با جدیت تمام دنبال شد و از هر ترفندی برای جلوگیری از عزاداری‌ها استفاده شد. حتی از این وحشت داشتند که مردم بعداز نماز، سر سجاده گریه کنند.(15) اوضاع به گونه‌ای بود که حتی از جلسات چند نفری هم جلوگیری می‌شد و نمی‌گذاشتند سه نفر با هم روضه بخوانند. اگر کسی به مجلسی می‌رفت و نام امام حسین (ع) را می‌برد و گزارش می‌دادند، او را دستگیر می‌کردند، گاهی محاسنش را می‌تراشیدند و گاهی هم شکنجه یا چند ماه زندان می‌کردند.(16)

با توجه به همین وضعیت بود که مراجع و علما و روحانیت وقت، از آن میان امام خمینی، مقاومت و تلاش داشتند که ارزش‌های دینی و آیین‌های سوگواری مذهبی و سنتی فراموش نشود و از بین نرود. دست‌کم شکل ظاهری آنها به هر نحوی که شده حفظ شود؛ این که محتوا چیست و چگونه باشد، در درجۀ بعدی بود. در این دوره اصل و اولویت بر حفظ و تداوم خود سنت روضه‌خوانی و ذکر اهل‌بیت(ع) بود.

واکنش علما و مردم در برابر منع عزاداری

دورۀ رضاشاه و مبارزۀ او با نمادهای مذهبی، به ویژه مجالس روضه و سوگواری حسینی هم‌زمان است با ورود و استقرار آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری در قم و سازمان دادن به حوزۀ علمیه؛ فقیهی اصلاح‌گر که نظراتش در باب عزاداری و خرافات و مسایل زاید و موضوعات خلاف شرع بسیار مهم و راه‌گشا بوده و بسیار با رفتارهای خرافی مخالف می‌کرده است.(17) پس از ایشان ریاست حوزه با آیت‌الله بروجردی بود. وی نیز از کسانی بود که تفکرات اصلاح‌گرانه داشت. مردم و رؤسای هیئت‌های عزاداری را از تحریف و روضه و مداحیِ‌سبک و غیرمستند باز می‌داشت. با این حال رضاشاه بر محدودیت‌های مذهبی افزوده و برگزاری مجالس روضه و خطابه‌های مذهبی را که یکی از وظیفه‌های ذاتی حوزویان بود،(18) منع و تعطیل کرد؛ اما مراجع، علما، روحانیت و مردم نیز به پیروی از آنان، هرکدام به نوعی در برابر این محدودیت و ممنوعیت واکنش‌های گوناگونی نشان دادند. برخی تسلیم جریان شدند و عزاداری را ترک کردند؛ بسیاری هم دست برنداشتند و پنهانی و در چهاردیواری خانه‌های خود به عزاداری پرداختند؛ پاره‌ای هم که توان بیشتری داشتند به مبارزه با رضاشاه برخاستند.

در این شرایط قشر تحصیل‌کردۀ دانشگاهی و تأثیرگذار جامعه به دلیل تجربه ناخوشایند مشروطه، و تودۀ مردم به دلیل ناآگاهی از اوضاع، چندان تمایلی به حمایت از روحانیون در مقابل دولت نداشتند. بنابرین مرجع و بزرگ علمای زمان، شیخ عبدالکریم حائری نیز به ظاهر سیاست مماشات را برای بقای حوزه در پیش گرفت. تا این که رضاشاه با تصور موفقیت خود در تضعیف حوزه، پس از رحلت شیخ عبدالکریم حائری، حوزه علمیه قم را تا حدودی به حال خود گذاشت.(19)

با همۀ این فشارها حاج شیخ عبدالکریم هیچ‌گاه برپایی سنت سوگواری حسینی و روضه‌خوانی را تعطیل نکرد. هر شب جمعه و دهۀ محرم به آن اهتمام داشت. هر روز قبل از شروع درس، یکی از شاگردانشان، حاج آقا جواد قمی یا شیخ ابراهیم صاحب‌الزمانی، را می‌گفت تا ذکر توسلی به امام حسین(ع) بکند و هنگام درس نیز شاگردان را به توسل توصیه می‌کرد.(20) با این حال چیرگی و فشار فضای حاکم بر جامعۀ آن روز، اجازۀ مسافرت تبلیغی به طلبه‌ها نمی‌داد و اشتیاقی برای رفتن به تبلیغ و روضه‌خوانی نبود. هرگز دیده و شنیده نشده است که امام خمینی نیز اقدام به این کار کرده باشد. یکی از نوادگان امام خمینی دربارۀ سفر تبلیغی و منبر رفتن و انجام روضه‌خوانی ایشان می‌گفت: نه از خود امام خمینی و نه از اطرفیان و یاران ایشان نشنیدیم که سفر تبلیغی رفته باشد. تنها به یک خاطره اشاره کرده و گفت: امام خمینی تنها یک بار به همراه دو دوست صمیمی خود میرزا محمدحسین (احمد) بروجردی که از جوانی در حوزه علمیۀ اراک هم‌درس و هم‌مباحثه بودند و آیت‌الله سید محمدصادق لواسانی به یک روستایی می‌روند که در مدت حضور در آنجا تنها نماز جماعت برگزار می‌کردند؛ روضه‌خوانی نمی‌کنند.(21) در کل واکنش روحانیت و مردم در برابر منع عزاداری را در چند گروه می‌توان پیگیری کرد:

1. برپایی مجالس روضه‌خوانی زیرزمینی

از سال 1315 تا 1320 که عزاداری به طور علنی ممنوع شده بود، در خانه‌ها و پنهانی و گاهی پیش از روشن شدن هوا و دمیدن خورشید، مجالس روضه برپا می‌شد و دور از چشم مأموران عزاداری انجام می‌گرفت. در این باره اگر مأموران به کسی مظنون می‌شدند دستگیر یا با گرفتن رشوه، رها می‌کردند. مردم برای شرکت در مجالس روضه که در خانه‌ها و پنهانی برگزار می‌شد، از بیم مأموران گاهی از پشت بام‌ها به منزل یکدیگر رفت و آمد می‌کردند. روضه‌خوان هم برای آنکه به چنگ مأموران گرفتار نشود، با لباس مبدل به خانه‌ها رفته و در آنجا لباس روحانیت می‌پوشیدند.22 گاهی شبانه و در تاریکی و مخفیانه انجام می‌گرفت.23 حتی در اماکن غیر متعارف مثل حمام‌های عمومی برگزار می‌شد تا مأموران متوجه نشوند.24 مردم هم مخفیانه همراه با روحانیت در همین اماکن شرکت می‌کردند، چرا که در مدارس علمیه و مساجد و تکایای قم و مشهد هم اجازۀ سوگواری نداشتند.(25)

2. ایستادگی علمای مبارزه

بعد از آنکه حکومت پهلوی چهرۀ خشن خود را نشان داد. بیشتر مردم آمادگی اقدام عملی در برابر حکومت را نداشتند؛ اما برخی از روحانیان و علمای بنام و مبارز، همچون آیت‌الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی در برابر تصمیمات نظام پهلوی ایستادند. ایشان در سال‌های ممنوعیت عزاداری، روز تاسوعا و عاشورا در مسجد جامع بازار تهران با همۀ جلوگیری مأموران، مراسم زیارت عاشورا برپا کردند.26 و با تمام قدرت در برابر رضاشاه ایستاد. در شرایطی که تمام مساجد و منابر تعطیل شده بود، هیچ‌گاه مسجد و منبر و سخنرانی‌اش را تعطیل نکرد.(27)

شماری از علما نیز با سیاست‌های ضد عزاداری رژیم شاه مبارزۀ مالی می‌کردند؛ همانند میرزا صادق آقا‌تبریزی که به همین دلیل تبعید شد. پس از رفع تبعید که در قم اقامت کرد، مخفیانه به مبارزه خود ادامه داد و هزینه‌های مجالس روضه و عزاداری‌ها را پرداخت می‌کرد.(28)

ادامه دارد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.