یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت/

پذیرش قطعنامه598 و دلایلش

پایگاه خبری جماران: پذیرش قطعنامه 598 دلایل مختلفی داشت. یکی از دلایلش به مسئولان آن زمان برمی گردد که در رابطه با پشتیبانی از رزمندگان، کوتاهی های زیادی کردند. آنها می گفتند «بودجه نداریم»، «فروش نفت بسیار کاهش پیدا کرده» و بهانه های مختلف دیگر. 

رزمندگان دفاع مقدس و فرماندهان می گفتند «چطور صدام همه وزارت خانه های خود را پشتیبان جنگ و جبهه قرار داده، ولی دولتمردان و حتی مجلس ایران چنین نمی کند؟» درست است که آقای هاشمی رئیس مجلس بود و در عین حال در جنگ نیز مسئولیت داشت. اما رزمندگان و جبهه های جنگ نیازمند نیرو، تجهیزات و امکانات بودند.

کمبودهایی که در سال های 66 و 67 در این زمینه وجود داشت، باعث شد تا دشمن متوجه اوضاع شود و به همین دلیل هم بود که حالت خود را از دفاعی به تهاجمی تغییر داد. به دنبال این مسأله، آمریکایی ها و شوروی سابق نیز حمایت خود را از صدام و ارتش بعث عراق اعلام کردند. وضع به گونه ای شد که شهرها پی در پی بمباران می شد و نفت کش های ایران مورد حمله قرار می گرفت. از سوی دیگر، ناوگان جنگی آمریکا با ورود به خلیج فارس حتی هواپیمای مسافربری ما را نشانه گرفت. 

در کنار این مسائل، قطعنامه598 توسط سازمان ملل صادر شد. نگارش این قطعنامه هم به دلیل پیروزی های ایران در عملیات های «کربلای 5» و «والفجر8» بود. قدرت رویارویی ایران آنها را به وحشت انداخته بود. وگرنه قبل از آن نیز چندین قطعنامه نوشته شده بود که بیشتر قالب توصیه نامه ای داشت. در آن قطعنامه ها هیچ مفادی که بگوییم سودی برای ما داشت، نبود. اما در قطعنامه 598 به دلیل انجام آن دو عملیات بزرگ، امتیازی برای ایران قائل شدند. از این رو، مسئولین سیاسی تصمیم گرفتند مذاکره ای انجام دهند.

مسئولین احساس می کردند که با مذاکره می توانند کار را به سرانجام برسانند. کسانی که باید از رزمندگان و فرماندهان آنها در صحنه نبرد حمایت می کردند، دولتمردان بودند. برای نمونه آقای موسوی نخست وزیر، رئیس کل ستاد نیروهای مسلح بود. این ستاد را آقای هاشمی تشکیل داد و خودش جانشین فرمانده کل قوا شد. آقای بهزاد نبوی معاون پشتیبانی و آقای خاتمی نیز معاون فرهنگی و روابط عمومی بود. همچنین آقای شمخانی در معاونت عملیات و اطلاعات قرار داشت.

در نهایت اعضای ستاد به این نتیجه رسیدند که جنگ را به سرانجامی برسانند. از این رو از سپاه خواستند نیازهای خود را اعلام کند. و پس از آن با رویکردی منفی شروع به موضع گیری کردند. آقای موسوی به عنوان رئیس دولت گفت، «من یک دلار هم ندارم که بتوانم کمک کنم».

از طرف دیگر آقای بهزاد نبوی وقتی آقای هاشمی گفت چقدر می تواند امکانات و تجهیزات تهیه کند، اعلام کرد، «انبارها خالی هستند و کمکی از دستش برنمی آید». همچنین به آقای خاتمی گفتند چقدر می توانی نیرو جذب کنی و برای جبهه بسیج کنی؟ در پاسخ گفت، «مردم خسته شده اند و دیگر تمایلی برای رفتن به جبهه ندارند».

در صورتی که فردای آن روز یعنی روز 27 تیرماه که نظر حضرت امام مستقیما از تلویزیون پخش شد، زمانی که حضرت آقا در نمازجمعه از مردم خواست که به سمت جبهه ها حرکت کنند، در طول 8 سال دفاع مقدس به اندازه نیروهایی که بعد از پذیرش قطعنامه وارد جبهه شدند، نیرو وجود نداشت. حضور پرشمار رزمندگان بدون امکانات باعث شد که توطئه پس از پذیرش قطعنامه از جمله عملیات مرصاد که به موجب آن منافقین می خواستند به تهران بیایند، خنثی شود.

برخی مواقع مذاکره خوب است. به شرطی که طرف مقابل هم مقید بوده و به قول های خود عمل کند. در مواقعی نیز مذاکره «سَّم» است و قابل قبول نیست. مانند همین برجام، من خودم عضو کمیسیون برجام مجلس بودم. به آقایان گفتم این برجامی که شما می گویید «توافق» است؛ در آینده به ضرر ما تمام می شود. اما گوش شنوایی وجود نداشت.

متأسفانه آقای لاریجانی در آن مقطع که ریاست مجلس را بر عهده داشت به شکلی عمل کرد که در عرض 20 دقیقه همه چیز تمام شد. آنهایی که حرف از مذاکره می زنند انسان های سستی هستند که تنها منافع خود را در نظر می گیرند و برای منافع ملی هیچ گونه احترامی قائل نیستند. اگر کشور اقتصاد پرتوان و نیروهای مسلح قوی نداشته باشد، هیچ مقامی نمی تواند پای میز مذاکره بنشیند با این تلقی که سربلند و منصفانه از آن بیرون خواهد آمد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.