هرچه قانون شکنان موقعیت مهم تری داشته باشند خطر آن قانون شکنی بیشتر می شود. اگر در یک کشور رییس جمهوری باشد و بگوید قانونی را که مجلس تصویب کرده، من اجرا نمی کنم. این معنی اش این است که مجلس جایگاهی ندارد. دستگاه قضایی بگوید قانونی که مجلس تصویب کرده، قابل اجرا نیست، این هم یعنی اینکه قانون جایگاهی ندارد. یا دستگاه قضایی چیزی را قبول کند ادارات بگویند ما نمی توانیم پشت این قضایا بیاستیم، این چیزی جز آنارشیسم و هرج و مرج نخواهد بود.

نیمه اول آذر ماه، مقطعی متفاوت در تاریخ سیاسی اجتماعی ایران است. قانون اساسی جمهوری اسلامی در خبرگان اول تصویب و در 12 آذر 1358 به تایید مردم رسید. حضرت امام(س) هفتم آذر ماه 67 در پاسخ به درخواست و تاکید شماری از نمایندگان مجلس بر اهمیت قانون رعایت قانون و ...تاکید و اصرار کردند. 10 آذر -همزمان با سالروز شهادت آیت الله مدرس در 1316 - روز مجلس نام گرفته است . درمقاطعی از انقلاب اسلامی اصلی ترین شعار امام و امت، حاکمیت قانون بود؛ اما با این حال همچنان موضوع «ضرورت تحقق حاکمیت قانون» مطرح است .همواره این پرسش ها مطرح بوده است که حاکمیت قانون به چه معناست ؟ چرا طی یک قرن تحولات عظیم و مبارزات سیاسی گوناگون و تاکیدات امام (س)از روز اول تشکیل نظام اسلامی پیشرفت چشمگیری دراین راه به دست نیامده است ؟حاکمیت قانون باید منعکس کننده چه موضوعی باشد خواست عموم ، خواست حاکمیت یا هر دو یا موارد دیگر؟و....

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران در سلسله گفت‌وگو هایی با صاحب نظران و چهره های سیاسی، مذهبی، حقوقی و اجتماعی در باره این موضوع به بازخوانی روند تصویب قانون اساسی در نظام جمهوری اسلامی ، بررسی و بازگویی نامه نمایندگان مجلس به امام امت و نیز روند قانون گرایی در کشور و موانع و راهکارها خواهد پرداخت .

خلاصه گفتگو:

  • ü ببینید امام هر نوع فکری داشت شخصا این معنا را رعایت می کرد می گفت باید مسائل شکل قانونی پیدا کند. شاید در ذهنش این بود که ولایت فقیه فراتر از قانون باشد ولی پایبند به قانون بود وقتی قانون تصویب شد در چارچوب قانون عمل می کرد.

    ü در غائله بنی صدر امام نیامد بنی صدر را عزل کند پس از واکنش مجلس طبق قانون به وظیفه خود عمل کرد. خود ایشان هم بعدا گفتند من به بنی صدر رای نداده ام. در عین حال در مراسم تنفیذ، حکم بنی صدر را تنفیذ کردند. این نشان می دهد امام قانون گرا بودند.

    ü از نظر ما وقتی که خبرگان مردم با آرای مردم انتخاب شده اند مجتهدین متعدد واساتید دانشگاهی از جهات حقوقی، شرعی، مسائل روز، نیازها و ضرورت ها را در نظر گرفتند و یک قانون اساسی نوشته اند، باید به آن عمل کرد

    ü متاسفانه قانون گریزی در خیلی ها هست از طبقات پایین گرفته تا باسوادها و نخبگان

    ü اگر حرمت قانون بشکند هرج و مرج حاکم می شود هر کسی بیاید قانونی را که برخلاف میلش باشد بشکند، دیگر چیزی باقی نمی ماند.

    ü راجع به قانون شکنی، هرچه قانون شکنان موقعیت مهم تری داشته باشند خطر آن قانون شکنی بیشتر می شود. اگر در یک کشور رییس جمهوری باشد و بگوید قانونی را که مجلس تصویب کرده، من اجرا نمی کنم. این معنی اش این است که مجلس جایگاهی ندارد

    ü در جایی که جنگ می شود اول نمی آیند پیمان صلح را بنویسند اول آتش بس می کنند می گویند موافقت کنید مدتی آتش بس شود فضا که آرام شد می نشینند در فضای آرام گفتگو می کنند. به عقیده من الان باید یک آتش بس بشود. اگر می خواهیم به وحدت برسیم وحدت راهکار دارد.

    ü یک گروه عظیم اکثریت انتخابات را تشکیل داده اند و یک گروه عظیم دیگری اقلیت را. ما باید بین این دو تفاهم ایجاد کنیم.

    ü .روشی که بر مجلس خبرگان حاکم بود روش سخت گیرانه ای بود. یعنی به آسانی از یک قانون عبور نمی کردند. می دانستند که این قانون، قانون اساسی است نه قانون های معمولی که امروز بنویسند بعد ببینند مشکلاتی دارد بعد از سه ماه و شش ماه عوض کنند. می دانستند قانون اساسی ماندگار است.

    ü باید امکاناتی برای آموزش زبان های محلی و قومی ایجاد شود و ممانعتی هم نباید باشد. البته ممانعت هم نمی شود اگر اینها بخواهند می توانند خودشان کار کنند.

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران _ مذاکرات خبرگان قانون اساسی شاید یکی از مهمترین نصوص تاریخ انقلاب اسلامی باشد این مذاکرات که تمام آینده انقلاب اسلامی را تحت تاثیر خود قرار داد، حاصل بحث و جدال دو ماهه 73 نفر از خبرگان منتخب مردم و نه صرفا فقهای مورد تایید شورای نگهبان بود. اکون سی سال بعد، سرانجام آن 73 نفر جای تامل دارد به غیر از آنانکه دار فانی را وداع گفتند، برخی در کنج خانه ای خارج از حاکمیت و قدرت در قالب منتقد و مخالف نشسته اند و برخی دیگر در اوج شهرت و اقتدار و قدرت به مناصب حکومتی و فقاهتی تکیه داده اند. آیت الله مکارم شیرازی از جمله کسانی است که بخت یارشان بود. این عضو کمسیون زبان و مذهب مجلس خبرگان قانون اساسی اینک یکی از مراجع بلند پایه جهان تشیع است. گفتگوی جماران با این مرجع تقلید بعد از پیگیری های فراوان با دفتر وی صورت گرفت. در این گفتگو "آیت الله" از ترکیب اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی و نحوه مدیریت آن، فضای حاکم بر این مجلس، چگونگی طرح و تصویب اصل 110، آزادی مذاهب، آزادی آموزش زبان های محلی و قومی و حرمت قانون شکنی سخن گفت و آنجا که از او پرسیده شد پیشنهادش برای عبور از فضای فعلی چیست؟ گفت: در جایی که جنگ می شود اول نمی آیند پیمان صلح را بنویسند ابتدا آتش بس می کنند و آنگاه مذاکره می نمایند.

***

حاج آقا! به مناسبت 12 آذر سالروز تصویب قانون اساسی، برای بررسی اهمیت تاریخی این مساله و جایگاه قانون در نظام فقهی و سیاسی جمهوری اسلامی حضور حضرتعالی رسیده ایم. از آنجایی که وقت حضرتعالی بسیار محدود است بدون اطاله کلام سراغ سوالات اصلی می روم. شما نماینده فارس در خبرگان قانون اساسی بودید ترکیب این مجلس چگونه بود؟

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین رب اشرح لی صدری و یسرلی امری وحلل عقده من لسانی یفقهو قولی. اولین نکته مهم در مورد مجلس خبرگان قانون اساسی ترکیب این مجلس بود شایسته ترین، باسوادترین و آماده ترین علما، شخصیت ها و افراد انقلابی آن روز در آنجا جمع بودند یعنی واقعا ترکیب بسیار ترکیب شایسته ای بود. ما هر چه نگاه می کردیم افراد باشخصیت، علما، دانشمندان و افراد انقلابی و اهل علم و استاد جمع بودند. این ترکیب ترکیبی بود که منحصر به همان مجلس بود که بعد از آن در آن سطح، هیچ مجلسی تشکیل نشد و مایه امیدواری بود که چنین مجلسی، قانون اساسی خوبی بنویسد و تجربه هم نشان داد که قانون خوبی نوشته شد.

نخبگان انقلابی با گرایش های متنوع و مخالف در مجلس خبرگان قانون اساسی حضور داشتند این مجلس با آن همه تنوع در آن فضای انقلابی چگونه مدیریت می شد؟

مدیریت این مجلس بسیار عالی بود مدیریت مجلس خبرگان قانون اساسی عمدتا با مرحوم آیت الله شهید بهشتی بود. من با مرحوم بهشتی از بیست سال قبل از انقلاب هم مدرسه بودیم هر دو در مدرسه حجتیه بودیم امام موسی صدر هم می آمد و هم بحث بودیم هر سه نفر با هم بودیم، شهید بهشتی بیست سال قبل از انقلاب درباره تاریخ مشروطیت مطالعه می کرد و قانون اساسی کشورهای مختلف را مطالعه کرده بود. تجربه خوبی در این مسائل داشت احاطه خوب، حوصله، مدیریت و اجتهاد خیلی خوبی داشت. اداره خوب شورای انقلاب و مجلس خبرگان قانون اساسی مرهون همین مدیریت مرحوم بهشتی بود.

قوانین چگونه به تصویب می رسیدند اختلاف آراء در تصویب قوانین با چه روشی مدیریت می شد؟

این نکته مهمی است .روشی که بر مجلس خبرگان حاکم بود روش سخت گیرانه ای بود. یعنی به آسانی از یک قانون عبور نمی کردند. می دانستند که این قانون، قانون اساسی است نه قانون های معمولی که امروز بنویسند بعد ببینند مشکلاتی دارد بعد از سه ماه و شش ماه عوض کنند. می دانستند قانون اساسی ماندگار است. من یادم است آن زمان در مورد برخی مواد که بحث شد آراء به اجماع و حتی دو سوم هم نمی رسید. عده ای گفتند با اکثریت آراء تصویب شود. مرحوم بهشتی گفت :ما باید هر کاری بکنیم تا مصوبه ها با دو سوم آراء باشد. اینقدر بحث و بررسی و کم و زیاد و تعدیل می شد تا دو سوم آراء کسب می شد. یعنی سخت گیرانه عمل می شد تا پایه ها محکم بشود.شهید بهشتی(ره) می گفت قانون اساسی اکثریت آراء فایده ندارد قوانین با دوسوم آراء باید تصویب شود.

روش روش سخت گیرانه ای بود گاهی روزها و ساعت ها طی می شد ماده قانونی مورد بحث قرار می گرفت تا تصویب می شد. بخاطر همین سخت گیری ها مدت تصویب قانون اساسی که یک ماه تعیین شده بود به دو ماه تبدیل شد. آنچه جوانان امروز باید بدانند این است که چقدر آن زمان برای این قانون زحمت کشیده شد نمایندگان می خواستند تا آنجایی که می توانند کار ی خوب و عالی باشد.

قانون اساسی بااصرار امام،در همان سال نخست انقلاب به تصویب رسید تاثیر آن فضای انقلابی راچگونه ارزیابی می کنیدآیا تاثیری داشت ؟

نکته مهمی که درباره مجلس خبرگان قانون اساسی وجود دارد حال و هوای خاص حاکم بر آن بود. تازه انقلاب شده بود محیط ،محیط انقلابی بود افکار مردم انقلابی بود ارزشهای انقلابی مثل عدالت، آزادی، عزت، سلامت انسانی، حمایت از مظلومان دنیا و حمایت از قشرهای مستضعف خیلی پر رنگ بود. این ارزش ها در متن قانون اساسی پیاده شد. آن وقت حال و هوا و فضا چیزی دیگری بود،فضایی بود که برای نوشتن قانون اساسی خیلی مفید و با ارزش بود. ارزشهای آن زمان، در تصویب قانون اساسی نقش داشت.

در مجلس خبرگان قانون اساسی، غیر از روحانیت از افراد و گروه های سیاسی مبارز قبل از انقلاب هم حضور داشتند. بالطبع این حضور متفاوت، تعارض هایی هم داشت. مهم ترین تعارض بین این گروه ها و روحانیت چه بود؟

عوامل لیبرالی در مجلس خبرگان نفوذ کرده بودند و البته در اقلیت بودند. این مساله منحصر به بنی صدر هم نبود. اینها دست و پا می کردند که مواد قانون اساسی را به سمت لیبرالیسم بکشند.ماودوستان که اکثریت بودیم می خواستیم قانون را به سمت اسلام و انقلاب نه شرقی و نه غربی بکشیم. خیلی فعالیت کردیم وقتی ماده ولایت فقیه با آن اختیارات تصویب شد بنی صدر عصبانی شد و بلند شد و گفت؛ پس برای رییس جمهور چی باقی ماند؟ چرا اختیارات رییس جمهور را به ولی فقیه دادید؟ رییس جمهور موقعیت بالایی در قانون دارد. بنی صدر می خواست همه اختیارات را بردارند به رییس جمهور بدهند. بنی صدر پیش بینی می کرد که رییس جمهوری شود و همه اختیارات را به دست می گیرد.

پیش نویس قانون اساسی و متن مصوب شورای انقلاب را امام تایید کرده بودند اما اندکی بعد در فاصله زمانی بسیار کم، در مجلس خبرگان قانون اساسی برخی از اصول تغییر داده شد و برخی دیگر مثل اصل ولایت فقیه به آن افزوده شد. چه شد که همچون اصل مهمی که در پیش نویس قانون، مورد تاکید امام نبود، در مجلس خبرگان مطرح شده و تصویب شد؟

یکی از عواملی که باعث شد دوستان ما به تصویب اصل 110 روی بیاورند جلوگیری از نفوذ افکار لیبرالی بود. ( اصل 110 بدین شرح است. وظایف و اختیرات رهبر: 1 ) تعیین سیاستها کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام. 2) نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام. 3) فرمان همه‏پرسی. 4) فرماندهی کل نیروهای مسلح. 5) اعلام جنگ و صلح و بسیج نیروهای. 6) نصب و عزل و قبول استعفای‏: فقهای شورای نگهبان، عالیترین مقام قوه قضاییه، رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، ریییس ستاد مشترک، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی. 7) حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه. 8) حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام. 9) امضاء حکم ریاست جمهوری پس از انتخاب مردم صلاحیت داوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارا بودن شرایطی که در این قانون می‌آید، باید قبل از انتخابات به تأیید شورای نگهبان و در دوره اول به تأیید رهبری برسد. 10) عزل رییس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکم دیوان عالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی، یا رأی مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت وی بر اساس اصل هشتاد و نهم. 11) عفو یا تخفیف مجازات محکومیت در حدود موازین اسلامی پس از پیشنهاد رییس قوه قضاییه. رهبر می‌تواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخص دیگری تفویض کند.) چون حتی پیش نویس قانون اساسی هم که نوشته شده بود برخی از آن افکار در آن بود. شاید هم بدون سوء نیت بود چون هنوز فضا فضای شاهنشاهی بود. درست است که در شورای انقلاب تصویب شده بود ولی چون دستگاه طاغوتی تازه عوض شده بود فضا هنوز بکلی تغییر نکرده بود. یک مقدار هم ملاحظه خارجی ها بود فکر می کردند که حالا اگر این اصل بیاید آنها چه می گویند داخلی ها چه می گویند. مطرح می شد که غربی ها نمی پسندند و غیره. لذا این پیش نویس قانون اساسی سازگار با انقلاب نبود.

حضرت امام این پیش نویس را تایید کرده بودند؟

علت داشت. حضرت امام نمی خواست بگویند این کار را به نفع خودش می کند. در اندیشه امام این مساله پررنگ بود. بحث های ولایت فقیه در نجف با پیش نویس قانون اساسی مخالف بود. امام بخاطر علو طبعی که داشت نمی خواست خودش این کار را انجام دهد منتهی کسانی که در مجلس خبرگان بودند می دانستند که اگر کسی این کار را انجام ندهد فردا مشکل ساز خواهد بود. شبیه دوران مشروطه می شد. تجربه مشروطه سبب شد که این اصل به قانون اساسی اضافه شد الان هم اگر این مساله نبود حال و هوای دیگری در کشور حاکم داشت.

آن زمانی که برخی موارد به قانون اساسی اضافه می شد، فعالان این مساله از امام مجوز گرفتند یا بر اساس برداشت خود عمل کردند؟

ظاهرا یک اجازه ای گرفته بودند.

مجلس خبرگان قانون اساسی به ده کمیسیون اختصاصی تقسیم شد و نمایندگان دراین کمیسیون ها به مذاکرات خود پرداختند. شما در چه کمسیونی فعال بودید؟

ما در کمیسیون زبان و مذهب بودیم. این کمیسیون با همه کمیسیون های دیگر فرق می کرد برای اینکه نمایندگان همه اقلیت ها و مذاهب آنجا بودند. نماینده کلیمی ها، زردشتی ها و مسیحی ها و اهل سنت هم بودند و من هم نماینده شیعیان بودم. وضع من نسبت به بقیه فرق می کرد آنها نماینده اقلیت بودند و من نماینده اکثریت. ما خیلی با اینها صحبت کردیم تا اینها را قانع کنیم که قبول کنند شیعه، به عنوان مذهب رسمی کشور در قانون اساسی تصویب شود. صحبت کردیم که نمی شود دو تا مذهب رسمی باشد. اکثریت قاطع ایران هم شیعه هسند باید مذهب رسمی تشیع باشد ولی اهل سنت در مسائل شخصیه و احوال شخصیه قوانین خود را رعایت کنند و مذاهب سه گانه هم آزادی های زیادی خواهند داشت که از زمان قانون اساسی قبل هم بهتر و خوبتر خواهند بود. ما با استدلال های مختلف و با حوصله فراوان اینها را قانع کردیم که این ماده را تصویب کنند.

غیر از اهل سنت و این مذاهب سه گانه، کسان دیگری هم ادعای حق آزادی مذهبی داشتند؟

من یادم است که دو گروه آمدند پیش ما. یکی نمایندگان فرقه ضاله بهاییت بودند. می گفتند ما 400 هزار نفر هستیم ما را به رسمیت بشناسید. این عدد را به دروغ می گفتند ارقام اینها همینطوری بود. ما گفتیم که این فرقه را مذهب آسمانی نمی دانیم و این مولود استعمار اروپا است.

یک عده هم از صائبین خوزستان آمده بودند که آقا !در قرآن اسم ما آمده است. گفتیم صائبین اگر خود را پیروان حضرت زکریا می دانند که ملحق می شوند به یهود و نصارا و اگر زکریا را قبول ندارند و خود را منتسب به پیامبر نمی دانید پس مذهب آسمانی نیستند و کتاب آسمانی ندارند.

به هرحال همه زحمت زیادی کشیدند ما هم زحمت زیادی کشیدیم که توانستیم مساله مذهب را بصورت پخته ، عاقلانه، خوب و با در نظر گرفتن حقوق همه افراد به تصویب برسانیم. در صحن مجلس هم من از این اصل دفاع کردم. بعدها که خدمت امام رسیدم ایشان گفتند که "من صحبت های مجلس را گوش می دادم و دفاع شما را هم گوش دادم خیلی خوب بود." ایشان پسندیده بودند و اظهار محبت هم کردند.

شما عضو کمسیون زبان و مذهب بودید. اصل 15 قانون اساسی به آزادی آموزش زبان های دیگر کشور مثل ترکی و کردی غیر از زبان رسمی کشور تصریح دارد و می گوید: « زبان‏ و خط رسمی‏ و مشترک‏ مردم‏ ایران‏ فارسی‏ است‏. اسناد و مکاتبات‏ و متون‏ رسمی‏ و کتب‏ درسی‏ باید با این‏ زبان‏ و خط باشد ولی‏ استفاده‏ از زبانهای‏ محلی‏ و قومی‏ در مطبوعات‏ و رسانه‏ های‏ گروهی‏ و تدریس‏ ادبیات‏ آنها در مدارس‏، در کنار زبان‏ فارسی‏ آزاد است.» ولی آنچه شاهد هستیم در این مدت به این اصل عمل نشده است و آموزش زبان های غیر رسمی با محدودیت های زیادی همراه هست آیا این مساله در تضاد با روح قانون اساسی نیست؟

معنی زبان رسمی این است که ادارات با آن مکاتبه کنند رادیو و تلوزیون، عهدنامه ها، پیمان ها و .. با آن باشد و اینکه آموزش آزاد باشد کسی مانع آن نیست اما تاکنون به آن عمل نشده است. الان آموزش زبان های دیگر در آموزشگاه ها آزاد است. اما اینکه در مدارس دو زبان تدریس شود آن وقت مساله به زبان رسمی مربوط می شود چون مدارس مکان های رسمی هستند اگر این اتفاق بیافتد به معنی رسمی شدن دو زبان است.
ولی طبق اصل 15 اصولا باید امکاناتی فراهم بشود که اینها خارج از مدارس رسمی به آموزش زبان خود بپردازند.
بله باید امکاناتی داشته باشند و ممانعتی هم نباید باشد. البته ممانعت هم نمی شود اگر اینها بخواهند می توانند خودشان کار کنند. گاهی هم در رادیو ها در برخی از مناطق به زبان غیر فارسی هم صحبت می کنند.

شما شاگردحضرت امام بودید و در متن انقلاب هم حضور داشتید. آیا امام به عنوان ولی فقیه خود را فراتر از قانون می دانستند یا اینکه رهبری به عنوان یکی از اصول قانون اساسی در داخل قانون قرار می گرفت؟

ببینید امام هر نوع فکری داشت شخصا این معنا را رعایت می کرد می گفت باید مسائل شکل قانونی پیدا کند. شاید در ذهنش این بود که ولایت فقیه فراتر از قانون باشد ولی پایبند به قانون بود وقتی قانون تصویب شد در چارچوب قانون عمل می کرد. در غائله بنی صدر امام نیامد بنی صدر را عزل کند پس از واکنش مجلس طبق قانون به وظیفه خود عمل کرد. خود ایشان هم بعدا گفتند من به بنی صدر رای نداده ام. در عین حال در مراسم تنفیذ، حکم بنی صدر را تنفیذ کردند. این نشان می دهد امام قانون گرا بودند.

حضرتعالی از مراجع عالیقدر تشیع هستید من می خواهم در مورد حرمت قانون شکنی صحبت بفرمایید به لحاظ فقهی، قانون شکنی چه جایگاهی در دین اسلام دارد. ما در صد سال اخیر دو تا قانون اساسی تصویب کرده ایم اما متاسفانه قانون هم از سوی حاکمیت و هم از سوی مردم با اقبال آنچنانی روبرو نشده است.

ببینید از نظر ما وقتی که خبرگان مردم با آرای مردم انتخاب شده اند مجتهدین متعدد واساتید دانشگاهی از جهات حقوقی، شرعی، مسائل روز، نیازها و ضرورت ها را در نظر گرفتند و یک قانون اساسی نوشته اند، باید به آن عمل کرد. قانون هم فقط قانون اساسی نیست. قانون اساسی که سهل است، حتی رعایت مقرارات راهنمایی و رانندگی هم ضرورت دارد. مرتب در استفتائات از ما سوال می کنند که آقا تخلف از فلان قانون مدنی یا حتی قوانین راهنمایی و رانندگی و ... چه حکمی دارد ما می گوییم که جایز نیست. دیگر قانون اساسی جای خود دارد.
همانطور که گفتید متاسفانه قانون گریزی در خیلی ها هست از طبقات پایین گرفته تا باسوادها و نخبگان. هر جایی که برخلاف میلشان است قانون را دور می زنند و این مشکلات زیادی در جامعه ایجاد می کند قانون اگر به ضرر من هم باشد اگر به آن احترام بگذاریم در پایان به نفع همه است. اگر حرمت قانون بشکند هرج و مرج حاکم می شود هر کسی بیاید قانونی را که برخلاف میلش باشد بشکند، دیگر چیزی باقی نمی ماند.

اگر حرمت قانون از سوی حاکمان که محافظ و مجری قانون هست و یا که ناظر و مفسر آن بوده وهستند، شکسته شود چه باید کرد؟

راجع به قانون شکنی، هرچه قانون شکنان موقعیت مهم تری داشته باشند خطر آن قانون شکنی بیشتر می شود. اگر در یک کشور رییس جمهوری باشد و بگوید قانونی را که مجلس تصویب کرده، من اجرا نمی کنم. این معنی اش این است که مجلس جایگاهی ندارد. دستگاه قضایی بگوید قانونی که مجلس تصویب کرده، قابل اجرا نیست، این هم یعنی اینکه قانون جایگاهی ندارد. یا دستگاه قضایی چیزی را قبول کند ادارات بگویند ما نمی توانیم پشت این قضایا بیاستیم، این چیزی جز آنارشیسم و هرج و مرج نخواهد بود.

باید اگر یکجا هم برخلاف نظام بود بنشینیم مذاکره بکنیم و سرانجام به جایی برسیم اگر به جایی هم نرسیدیم احترام قانون را نگه داریم. غالبا در جاهایی که بین دستگاه های بالا اختلافاتی هست راه حل وجود دارد اگر بنشینند کم و زیاد کنند راه حل پیدا می کنند. اگر خدای نکرده کسانی با صراحت قانون را دور بزنند و یا یگویند ما قانون را اجرا نمی کنیم این ارزشی برای قوه های دیگر باقی نمی گذارد.

من سوالات زیادی در مورد قانون دارم اما چون فرصت شما کم است از طرح بقیه سوالات صرف نظر می کنم انشاء الله در فرصت دیگری این سوالات را از محضرتان می پرسیم. سوال مهمی که از شما دارم به شرایط ملتهب فعلی بر می گردد. امام در منشور برادری گروه های سیاسی را تایید می کنند و اظهار می دارند که اینها همه عشق به خدمت دارند. راهکار شما برای عبور از شرایط فعلی چیست؟

در جایی که جنگ می شود اول نمی آیند پیمان صلح را بنویسند اول آتش بس می کنند می گویند موافقت کنید مدتی آتش بس شود فضا که آرام شد ،

می نشینند در فضای آرام گفتگو می کنند. به عقیده من الان باید یک آتش بس بشود. اگر می خواهیم به وحدت برسیم وحدت راهکار دارد.

وحدت که می گوییم درباره کسانی است که به قانون اساسی، رهبری، اسلام و به منافع کشوراعتقاد دارند. کسانی که به اینها اعتقاد دارند می توانند به وحدت برسند. شرط اول این است که یک حالت آرام ایجاد شود. بعد یک عده افراد که واقعا مورد احترام جامعه هستند و معتدل هستند بنشینند اصول وحدت را بنویسند. من تصور می کنم راه بسته نیست و بن بستی وجود ندارد.

من هم یک اصولی را فکر کرده ام ولی آن اصول را در شرایط فعلی نمی توانم عرض کنم. اگر یک فضای آرامی پیدا بشود و افرادی پیدا شوند که بخواهند جامعه به وحدت برسد ما هم نظرات خود را در اختیار آنها خواهیم گذاشت. من تصور می کنم ما می توانیم به وحدت برسیم.

من کرار گفته ام عده معدودی آشوبگر خیابانی بودند که حساب آنها جدا است. یک گروه عظیم اکثریت انتخابات را تشکیل داده اند و یک گروه عظیم دیگری اقلیت را. ما باید بین این دو تفاهم ایجاد کنیم. بلاخره آنها سیزده، چهارده میلیون هستند و افراد این کشورند و اینها هم بیست و چهار، پنج میلیون هستند و مردم این کشورند. در جاهای دیگر به اعداد کمتر از این اهمیت می دهند با دو میلیون و سه میلیون می نشینند مذاکره می کنند. باید نشست و مذاکره کرد و شرط آن هم ایجاد یک فضای آرام است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.