چرا حرف فیلم «غریب» مهم است/ تفنگت را زمین بگذار!

شهید بروجردی راه چاره را در «گفت و گو» می بیند و روشش مثل خیلی از مسولان نبود که پشت تریبون بایستد و «حرف های قشنگ» بزند. او ابتدا شنوده خوبی بود و وقتی حرف دوست و دشمن را گوش داد با آن ها وارد مباحثه شد. به گواه روایت های عینی، او با این شیوه توانست حاکم قلب مردم شود و کشور را از یک پیچ خطرناک نجات دهد. امروز چند مسئول سراغ داریم که حاضرند با مردم «گفت و گو» کنند؟ آیا مثل بروجردی می توانند از پست و مقام های وسوسه برانگیز دل بکنند و نفس به نفس مردم زندگی کنند؟

لینک کوتاه کپی شد

پایگاه خبری جماران؛ لیلا فکوری در یادداشتی نوشت:

استاد محمد رضا شجریان بعد از اتفاقاتی که پس از انتخابات سال 88 در کشور رخ داد، تصنیفی بر اساس شعر فریدون مشیری خواند با این مطلع: «تفنگت را زمین بگذار». او با زبان هنر، حکام را دعوت به مهربانی با مردم می کرد اما در فضای غبارآلود، حرفش از سوی برخی تندروها شنیده نشد.  

استاد شجریان یگانه چهره ای نیست که دلش برای ایران و مردمان آن می تپید. خیلی ها بودند و هستند که دل شان خون است برای ایران! هر کدام با زبانی حرف شان را زدند و می زنند. فیلم «غریب» نیز از همین جنس است که کلام و منش قهرمان آن نسخه ای نجات بخش برای ایران امروز است.

این فیلم گوشه ای از زندگی شهید محمد بروجردی را روایت می کند که در بلوای اوایل انقلاب و پیش از آغاز جنگ تحمیلی به کردستان رفت تا با گروهک های تجزیه طلب مبارزه کند. بروجردی با دست خالی به غرب کشور می رود و خیلی زود پی می برد حتی با داشتن زور و اسلحه نمی تواند مردم را با خود همراه کند.

بروجردی راه چاره را در «گفت و گو» می بیند و روشش مثل خیلی از مسولان نبود که پشت تریبون بایستد و «حرف های قشنگ» بزند. او ابتدا شنوده خوبی بود و وقتی حرف دوست و دشمن را گوش داد با آن ها وارد مباحثه شد. به گواه روایت های عینی، او با این شیوه توانست حاکم قلب مردم شود و کشور را از یک پیچ خطرناک نجات دهد. امروز چند مسئول سراغ داریم که حاضرند با مردم «گفت و گو» کنند؟ آیا مثل بروجردی می توانند از پست و مقام های وسوسه برانگیز دل بکنند و نفس به نفس مردم زندگی کنند؟

بروجردی فرمانده ای باهوش ذاتی و چریکی زبده بود و بخشی از فیلم «غریب» این وجه از شخصیت او را به مخاطب نشان می دهد. آن چه اما نامش را پیش مردم کردستان محبوب و معتبر کرده، صرفا توانایی جنگی اش نیست. بروجردی را کردها و نیز یارانش به اخلاق حسنه می شناسند که همیشه لبخند به لب داشت و در بحرانی ترین شرایط با مردم مهربانانه رفتار می کرد. چند مسئول با این ویژگی می توان نام برد؟ آیا کسی هست که وقتی سیلی می خورد، طرف را در آغوش بگیرد و او را دعوت به آرامش کند؟ 

بروجردی «غریب» می گوید تا ندانم قرار است با کی بجنگم دست به اسلحه نمی برم. به همه توصیه می کند بجنگید اما تخم کینه نکارید. برای او جنگ آخرین راه حل است و میل قلبی اش همان شعر مشیری: «تفنگت را زمین بگذار!».  

بروجردیِ «غریب» وقتی بچه ها را اسیر زندان می بیند با حالتی محزون و با لبخندی تلخ می گوید انقلاب کردیم که زندان ها خالی شود و آن ها را با ضمانت خود آزاد می کند و تلنگر می زند که جای بچه توی زندان نیست. او خوب می دانست که راه خوشبختی کشور در زور و ارعاب نیست و اگر زندگی بچه ای در زندان سپری شود، چه لطمه ای به مملکت وارد می شود.

بروجردی وقتی عرصه را تنگ می بیند، اسلحه به دست مردم می دهد و تاکید می کند چاره ای جز اعتماد به آن ها نیست. او با اتکا به مردم توانست ضد انقلاب را شکست دهد و مزد اعتماد به آن ها را گرفت. همان مردمی که قهرمان «غریب» درباره شان می گوید فقط یک زندگی آسوده می خواهند؛ بدون مرده باد و زنده باد. همان مردمی که بروجردی درباره شان می گوید اگر امنیت داشته باشند ولی عزت نبینند باز هم حال شان بد است.

«غریب» شهید محمد بروجردی را قهرمانی معرفی می کند که خط قرمزش ایران است و مردم. کاری به اعتقادات شخصی شان ندارد و معیارش برای «خوب بودن» خواندن نماز صبح نیست. همه مردم، فارغ از هر مسلک و قومی عزیزِ بروجردی هستند و برای او هموطن فریب خورده با کسی که در جوارش می جنگد، تفاوتی ندارد. تاکیدش این است که باید حرمت «همه» را نگه داشت و برای همین، ماموری که به زندانی لگد می زند را مواخده می کند.   

از این روست که «غریب» را باید فراتر از یک اثر سینمایی دید. این که از نظر روایی و ساختاری چه ضعف و قوت هایی دارد، بحثی است جدا. آن چه «غریب» را بیش از همه واجد توجه می کند، حرفی است که می زند. فیلم در رهگذر معرفی زندگی و مسلک قهرمان خود، مسائلی را یادآور می شود که بخشی از پایه های انقلاب 57 بر آن ها بنا نهاده شد. مثل آزادی بیان ، لزوم گفت و گو ، پرهیز از خشونت ، عزتمندی و آرامش مردم و ... . سازندگان «غریب» با بازنمایی یک قهرمان دوست داشتنی، این مفاهیم رنگ باخته را یادآور می شوند. 

در اتفاقی قابل تامل، فیلم پس از اکران در جشنواره فجر مورد توجه طیف های مختلف قرار گرفت. حال آن که «غریب» ظرفیت آن را داشت که با سوء تفاهم جریان های تندرو مواجه شود. درست همان اتفاقی که برای استاد شجریان افتاد. اشتراک بر سر اهمیت حرف های قهرمان فیلم، نشان از آن دارد که «همه» بر ریشه های شکل گیری شرایط اکنون اتفاق نظر دارند. پس؛ «غریب» نباید در به به و چه چه ها گیر کند؛ بلکه باید نصب العین مسولان باشد. آیا چنین می شود یا حرف فیلم و هشدارهای آشکار و پنهانش درباره مردم و طغیان شان از یاد خواهد رفت؟!

دیدگاه تان را بنویسید