چرا امام به دیدن آن منبری نرفت؟

آقا گفت تب دارم ولی نه آنقدر که نتوانم به خانه ایشان بروم ولی نمی توانم قصد قربت کنم...

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: یک نفر اهل منبر از همدان که مرد خوبی در منطقه بود به برادرش که یکی از شاگردان امام بود در قم وارد شد. بنده با مرحوم شهید شاه آبادی به خدمت امام رسیده عرض کردیم: فلانی از همدان آمده و مرد خوب و اهل مبارزه ای است و در ایام مبارزات خیلی کوشش کرده است، مناسب است از ایشان دیدن کنید. امام فرمودند: من حالم مساعد نیست مرحوم شاه آبادی اصرار کردند که برادرش شاگرد شماست و خودش هم ارادتمند شماست و هم در مبارزه کوشا بوده و اقتضا می کند که شما یک دیدنی از او بنمایید.

امام باز فرمودند این که گفتم حالم مساعد نیست چون تب دارم ولی آنقدر تب ندارم که نتوانم به منزل این آقا بروم و از آن آقا دیدن کنم ولی چون نمی توانم قصد قربت کنم بعد از آن که شما گفتید این آقا چنین کرده و به شما ارادتمند است به این جهت نمی آیم. مرحوم شاه آبادی ساکت شد و بنده هم بر اعتقادم به امام افزوده شد.

 

 

 

برشی از کتاب سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی. خاطره ای نقل شده از حجت الاسلام و المسلمین مرتضی تهرانی.

 

دیدگاه تان را بنویسید