خوشنویسی، تفنن روزهای نوجوانی

گاهی هنر جای طبیعت می‌نشیند و بی‌آنکه خلوت را برآشوبد با آدمی همراز می‌شود و پنجره‌ای به سوی دنیایی دیگر می‌گشاید. خط یکی از آن هنرهاست. گاه عمیق‌تر از نقاشی و موسیقی و هنرهای دستی، دل را مشغول می‌دارد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: خوشنویسی هم ضرورت بود و هم تفنن. از آن حیث ضروری بود که ماشین تحریر و کامپیوتر نبود. بیشتر کتاب‌ها خطی زیر چاپ می‌رفت، خوانا و بی‌غلط. و زیبا نوشتن، خواننده را به خواندن تحریص می‌کرد و از آن حیث تفنن بود که رادیو و تلویزیون و مجلات نبود تا اوقات فراغت را پرسازد.

آدمی دوست دارد لحظه‌هایی با خویش خلوت کند، گاه فکر کند، گاه خیالات و آرزوهای بلند در سر بپرورد و گاه با طبیعت تنها باشد. به موج بنگرد که بی‌وقفه به ساحل می‌دود یا به رقص شعله خیره شود که چه خوش زبانه می‌کشد یا به بلور آبشار چشم بدوزد که آب بر آب می‌ریزد بی‌آنکه در دل، آب از آب تکان خورد و در این لحظه‌ها به هیچ چیز نیندیشد و از خود بیخود باشد.

گاهی هنر جای طبیعت می‌نشیند و بی‌آنکه خلوت را برآشوبد با آدمی همراز می‌شود و پنجره‌ای به سوی دنیایی دیگر می‌گشاید. خط یکی از آن هنرهاست. گاه عمیق‌تر از نقاشی و موسیقی و هنرهای دستی، دل را مشغول می‌دارد. گاه شعری زیبا با خطی زیبا، زیبایی مضاعف می‌یابد و ده بار خوانده می‌شود.

روح الله در جوانی خوشنویسی را دوست می‌داشت و هرگاه از درس و بحث و خواندن و تفکر خسته می‌شد، قلم و کاغذی به قصد تفنن پیش رو می‌گذاشت. الفبای خوشنویسی را آقا مرتضی به او آموخت و تراشیدن قلم و لیقه در دوات انداختن و مرکب خشک در آب حل کردن را نیز از او یاد گرفت اما در نوشتن از برادر پیشتر رفت. شاید به این دلیل که آقا حمزه محلاتی که خطاطی خبره بود گاه او را سرمشق‌های لطیف می‌داد.

یک روز آقا مرتضی به سبک نستعلیق نیم صفحه‌ای را نوشت و نیم صفحه دیگر را روح‌الله تقلید کرد. حاصل چنان شد که هیچ کس دو دست بودن آن را تشخیص نمی‌داد. این هنر اگر چه در نوجوانی کمی از وقت او را می‌گرفت اما در جوانی و پیری وقت‌های از دست رفته را جبران می‌کرد، بدان جهت که خوش می‌نوشت حروفچین مزاحم نمی‌شد که این چیست که نوشته‌ای؟ خوانده نمی‌شود. وقتی کسی را به سمتی منصوب می‌کرد، پیش‌نویس یا کپی حکمی که بر کاغذ آمده بود به قاب می‌رفت. این هنر علاوه بر آنکه با هنرهای دیگرش می‌آمیخت و زیستنش را هنرمندانه‌تر می‌کرد این خاصیت را نیز داشت که پیش‌نویس و پاک‌نویسش همگی پاک‌نویس می‌شد. البته آنگاه که می‌خواست اعلامیه‌ای را به چاپخانه بسپرد مقید بود از کاغذهای مرغوب استفاده نکند. لای پوشه‌ای را باز می‌کرد و کاغذهای باطله‌ای که یک طرف آن سفید بود و در پوشه به همین منظور ذخیره شده بود برانداز می‌کرد و متناسب با مقدار متن، کاغذی را بیرون می‌کشید. چه بسا آن کاغذ، پاکت نامه‌ای بود که دورش را قبلاً چیده بود تا چهارگوش شود. یک روز به خدمتکار خانه گفته بود وقتی چای خریدی آن را در قوطی چای خالی کن و پاکت بسته‌بندی چای را به من بسپار! خدمتکار گمان کرده بود که بدین وسیله می‌خواهد او را حسابرسی کند بعدها متوجه شد که پاکت چای باز می‌شود و آن طرفش را که جای نوشتن دارد برای پیش‌نویس‌ها نگه می‌دارد. حتی یکی از اعلامیه‌های پرشورش در نجف روی کاغذ یک پاکت میوه نوشته شد تا به تهران تلفنگرام شود و به رغم آنکه پست‌ترین نوع کاغذ برای نوشتن اعلامیه‌ای انتخاب شده بود پستی کاغذ موجبی برای سستی در زیبا نوشتنش نبود. آیا نمی‌دانست که روزی این دستنوشته‌ها گرانبها خواهد شد؟ پس چه بهتر که کاغذهای بسیار مرغوب خریداری کند. اگر نمی‌دانست یا به این چیزها اعتنا می‌کرد شاید هرگز این نوشته‌ها ارزشمند نمی‌شدند.

برگرفته از کتاب خمینی، روح الله 

 

 

دیدگاه تان را بنویسید