جی پلاس/امام به روایت دانشوران-۱؛

روایت آل احمد از اعضایی که امام از قماش مختلف برای شورای عالی انقلاب فرهنگی انتخاب کردند

مرحوم شمس آل احمد از نویسندگان و محققان ایرانی به روایتی متفاوت از جمع شدن اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی با سلایق و عقاید مختلف به دستور امام پرداخته است.

لینک کوتاه کپی شد

 به گزارش خبرنگار جی پلاس، شمس آل احمد از نویسندگان و محققان ایرانی که خود شخصیتی مستقل از مرحوم جلال آل احمد داشته و آثار متفاوتی از وی بر جای مانده است در خاطراتش به فرمان امام خمینی (س) مبنی بر تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی و جمع کردن افراد از طیف های مختلف در این شورا اشاره و اینگونه نقل کرده است:  

 

‌من در روزنامه دیده بودم که امام یک فرمانی داده‌ اند که این هفت نفر ‌‎ ‎‌آقایان عضو شورای انقلاب فرهنگی‌‎[1]‎‌ هستند. مرحوم دکتر باهنر، مرحوم ‌‎ ‎‌ربانی املشی، از آقایان روحانیون و از غیر روحانیون دکتر علی ‌‎ ‎‌شریعتمداری، دکتر حسن حبیبی، دکتر عبدالکریم سروش، جلال‌الدین‎‌ فارسی بود و من. مرحوم باهنر زنگ زد و گفت: فلانی دیدی‌؟ گفتم: بله، ‌‎ ‎‌گفت: چه روزی؟ چه ساعتی‌؟ گفتم: من که کاری ندارم، من مریض‎ ‎‌احوالم، من در خانه هستم و علاف، هر ساعت و هر کجا خواستید.‎ ‎‌اولین جلسه، مرحوم باهنر مجددا زنگ زد و رفتیم، همین مجلس شورای ‌‎ ‎‌اسلامی امروز، در اتاق ریاست مجلس ـ همان وقت می‌گفتند مجلس ‌‎ ‎‌سناـ یکی دو ماه بود که مجلس درست شده بود، هنوز دکتر یدالله ‌‎ ‎‌سحابی رئیس سنی مجلس بود. ما آنجا جمع شدیم و یکی دو تا از ‌‎ ‎‌اعضای شورا عضو مجلس بودند. بنابراین ما که زودتر رفته بودیم، وکیل‎ ‎‌مجلس نبودیم و یکی دو ساعتی نشستیم تا مجلس تنفس شروع کرد. ‌‎ ‎‌نشستیم، هفت نفر. ‌

‌‌

تلقی من این بود که آقای خمینی حکم داده‌ اند که شورای انقلاب ‎‌فرهنگی هفت نفر از هفت تا قماش باشند. من و آقای جلال‌الدین ‌‎ ‎‌ فارسی یا من و آقای حسن حبیبی یا من و دکتر شریعتمداری یا‎ ‎‌هر کدام از آقایان، اصلا ما داخل یک جوال نیستیم، از جهت ذوقیات، ‌‎ ‎‌اساس را نمی‌ گویم. یک روحانی، یکی با ته ریش یکی مثل من با‎ ‎‌صورت دو تیغه و با سبیل آویزان، تلقی من بود که حضرت امام مثل‎ ‎‌همه بزرگان با سیاست عمل کردند. بالاخره یک آدم بزرگی مثل ایشان‎ ‎‌که مسئولیت بزرگی داشتند و هیچ وقت چنین ادعایی نداشتند که عالم‎ ‎‌اولین و آخرین است. امام ضمن اینکه مرجع جامع بود، خودش مقلد‎ ‎‌متخصص بود، ایشان هفت نفر آدم را از هفت حوزه انتخاب کردند تا‎ ‎‌بنشینند، بیفتند به جان همدیگر، بزنند تو سر و کله هم تا اس و اساس ‌‎ ‎‌مسائل را بیرون بکشند و یک پاسخ لب لباب بگذارند در حوزه دانشگاه،‎ ‎‌در حوزه موسیقی و دیگر مسائل فرهنگی. ‌

 

‌‌در جلساتی که داشتیم مباحثی بود که: مثلا آیا علم با دین تعارض ‌‎ ‎‌دارد؟ حالا که دین آمد، علم باید زیر پا گذاشته شود؟! آیا دین و ‌‎ ‎‌حکومت دینی وقتی که حاکم شد هنر فاتحه‌اش خوانده است؟ و از این ‌‎ ‎‌سؤال‌ها. در آن دوره صد تا روزنامه بود و صد تا گروه و مرتب از ‌‎ ‎‌روپوش و حجاب زنان تا مسائل اساسی سؤال می‌شد. ‌

 

‌‌البته تز مرحوم املشی و آقای فارسی این بود که این حرف‌ها چیه؟ ‌‎ ‎‌الآن دوران انقلاب است. آن قدر مسائل بزرگ و عظیم است که شتابان‎ ‎‌باید رسیدگی شود. دیگر حوصله نداریم بیاییم چهار، پنج جلسه فقط‎ ‎‌صحبت بکنیم راجع به این مسائل، الآن وزیر علوم، رئیس دانشگاه و... ‌‎ ‎نداریم، پاشو شمس برو وزیر علوم بشو، سروش برو رئیس دانشگاه‎ ‎‌بشو. اینگونه تلقی هم بود و ایراد به ما گرفته می‌شد که شما روشنفکران،‎ ‎‌اول فکر می‌کنید بعد کار می‌کنید، در حالی که اقتضای انقلاب این است‎ ‎‌که اول کار بکنید. آن روز من ناراحت بودم از این قضیه؛ اما بعد در عمل‎ ‎‌دیدم که اشکال خیلی درستی است. ‌

 

‌‌پس از مدتی مسائل دیگری در سطوح بالای سیاست پیش آمد. آقای‎ ‎‌بنی‌صدر رئیس جمهور‌‎[2]‎‌ شد و شورای انقلاب فرهنگی تبدیل به ستاد‎ ‎‌انقلاب فرهنگی گردید. پنجاه میلیون تومان بودجه تنخواه گردان در ‌‎ ‎‌اختیار اعضای شورای انقلاب فرهنگی گذاشته بودند و از من خواستند ‌‎ ‎‌که حساب باز کنم تا آن پول را در آن بریزند. در آن دوره من مبلغ پنج‎ ‎‌هزار و ششصد تومان حقوق بازنشستگی داشتم و نمی‌دانستم چگونه‎ ‎‌خرج کنم. دیدم که دیگر زورم نمی‌رسد. ‌

‌‎ ‎

‌‎1. این حکم در تاریخ 23 خرداد 1359 (29 رجب 1400) از طرف حضرت امام برای تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی صادر شد. نک: صحیفه امام، جلد دوازدهم، ص 431- 432).

 

2. اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در روز جمعه 5 بهمن 1358 برگزار  و آقای سید ابوالحسن بنی صدر به ریاست جمهوری برگزیده شد و در تاریخ 15 بهمن 1358 رأی ملت توسط  حضرت امام تنفیذ شد.

 

برشی از کتاب امام به روایت دانشوران؛ ص 25-27

دیدگاه تان را بنویسید