جی پلاس؛

علت گله امام از آیت الله هاشمی و مشکینی چه بود؟

آیت الله هاشمی در گفت و گویی به روزی اشاره کرده که در خطبه های نماز جمعه از امام تعریف کرده یا اینکه گاهی در مجلس عصبانی شده و داد و بیداد به راه انداخته و وقتی بعد از آن خدمت امام رسیده بودند، امام به شیرینی از ایشان گله کرده بودند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: مرحوم  آیت الله هاشمی رفسنجانی در گفت و گویی که با روزنامه جمهوری اسلامی در خرداد ماه سال ۹۰ به مناسبت بیست و دومین سالروز ارتحال امام خمینی انجام داده بود، در پاسخ به سوال مصاحبه کننده که حجت الاسلام محمد سروش محلاتی بود و پرسش را به این شکل مطرح کرده بود: نکته دیگری را از خاطرات حضرت عالی می خوانم که باز برای من جالب بود: (14 / 3 / 62)؛ "به زیارت امام خمینی رفتم امام از تعریف های دیروز من در نماز جمعه از ایشان با شیرینی گله کردند و گفتند که ممکن است باعث غرورشان شود". اینکه امام در اوج رهبری و قدرت نسبت به مراقبت خودشان، این قدر تحفظ داشتند که مبادا تأثیری از این شرایط برایشان به وجود بیاید و خودشان را آسیب ناپذیر نمی دیدند خیلی مهم است. در این رابطه کمی توضیح بفرمایید، پاسخ دادند:

‌‌

بله این که هست. ایشان معمولاً خطبه های من را گوش می دادند. بقیه خطبه ها را هم لابد گوش می دادند. خطبه های نماز جمعه را گوش می دادند. ما که می رفتیم خدمت شان، اگر نظر مثبتی یا منفی ای داشتند به ما می گفتند. معمولاً تعریف می کردند. حتی سخنرانی ای که در مجلس می کردیم، گاهی عصبانی می شدم. زمانی که می رفتم خدمتشان می گفتند: چرا پشت تریبون این قدر داد و بیداد می کنی؟ تا این مقدار هم مواظب بودند. در این قضیه همین طور بود. یعنی من طبق عقاید خودم یک تجلیلی از ایشان کردم، ولی ایشان منت کردند، گفتند این جور صحبت نکنید. این را قبلاً به آقای مشکینی هم گفتند. یک بار با خبرگان رفتیم آنجا، آقای مشکینی به زبان عربی تجلیل خیلی زیادی از ایشان کردند. امام از آقای مشکینی گله کرد و گفت شما نباید ما را مغرور کنید. آقای حجازی هم اگر یادتان باشد، وقتی که دوره اول مجلس با نماینده ها رفته بودند پیش امام، چون نماینده اول تهران بود، خدمت امام صحبت کرده و خیلی از امام تجلیل کرد. او در تجلیل خیلی مداح قوی ای بود. امام هم بلافاصله به شدت، حرف های ایشان را رد کرد. قبل از این هم همین جور بودند. اوائل که تازه مبارزه را شروع کرده بودیم ایشان حاضر نشده بودند رساله بنویسند و نمی نوشتند. یکی از مشکلات امام این بود که رساله ای چاپ نمی کردند. من گفتم شما مقلد دارید، مخصوصاً حالا که مبارزه شروع شده مردم احتیاج به حرف های شما دارند. کلی کار کردیم تا بالاخره ایشان اجازه دادند. یا ایشان که تابستان ها به خمین می رفتند، گاهی صحبت هم می کردند. ما می گفتیم امسال که به خمین می روید، ماها هم یک عده همراه شما بیاییم تا تنها ‌‎‌نباشید. ایشان با آن لهجه خمینی شان گفتند مگر می خواهیم برویم سینه بزنیم. من اگر بخواهم بروم، آنجا وطنم است، می روم و می آیم. اگر باز فراموش نکرده باشید، عکس ایشان همیشه صفحات اول روزنامه ها و مساجد و همه جا را پر کرده بود. ایشان ممنوع کرد. مدتی هیچ کس عکسی در صفحه اول از ایشان ندید. از این چیزها خیلی در زندگی امام بود. به هیچ وجه حاضر به تظاهر نبودند. از این چیزها هیچ خوششان نمی آمد.

 

 

مجله حضور، ج ۷۷، ص ۲۱۲-۲۱۳.

دیدگاه تان را بنویسید