آنچه از گفتوگوی الهام لیچاو با پادکست «عرب کاست» برمیآید، تصویر واقعگرایانهای از سیاست خارجی چین است؛ سیاستی که با وجود همهی شعارها، بر مبنای منافع، محافظهکاری راهبردی و دوری از تقابل مستقیم شکل گرفته است.
در بحبوحهی تنش ۱۲روزهی نظامی میان ایران و رژیم صهیونیستی، پرسشی مهم ذهن بسیاری از ناظران، تحلیلگران و حتی سیاستگذاران را به خود مشغول کرد:
«چرا چین، بهرغم روابط راهبردی و همکاریهای اقتصادی با ایران، در بزنگاه بحران، حاضر به حمایت مستقیم، مداخلهگر یا حتی بازدارنده نشد؟»
این پرسش در روزهای اخیر، چه در سطح افکار عمومی و رسانههای اجتماعی، چه در سطوح نخبگانی و دیپلماتیک بهصورتی مکرر و البته تلویحی مطرح شد.
به گزارش جماران، در گفتوگوی تفصیلی پادکست عربی «عرب کاست» با الهام لیچاو، روزنامهنگار چینی، تحلیلگر مسلط به زبان عربی و از چهرههای فعال در روایتسازی رسانهای چین زمینهای برای واکاوی علل این رفتار فراهم شد.
این گزارش، تحلیلی ساختاری از همین گفتوگوست؛ گزارشی که میتواند برای افکار عمومی، دیپلماتهای ایرانی و مراکز تصمیمساز کشور، حاوی پاسخهایی صریح و قابل تأمل به پرسشهای انباشتهشده در هفتههای اخیر باشد.
چنین اظهاراتی، هرچند از زبان یک تحلیلگر غیردولتی بیان میشود، میتواند چراغی باشد برای تعیین تکلیف مسیر سیاست خارجی ایران؛ مسیری که در سالهای اخیر، میان ملاحظات راهبردی، خواستههای افکار عمومی و واقعگرایی ژئوپلیتیک، بارها دستخوش تردید شده است.
بازخوانی شفاف این مواضع، شاید زمینهساز اجماع داخلی در مسیر دیپلماسی و بازتعریف روابط خارجی ایران بر پایهی منافع ملی، امنیت پایدار و رفاه بلندمدت کشور باشد.

۱. الهام لیچاو؛ صدای روایت رسمی چین به زبان عربی
الهام لیچاو، روزنامهنگار چینیالاصل، از چهرههای شناختهشده رسانهای در جهان عرب است که در چارچوب سیاست «دیپلماسی نرم فرهنگی»، مسئولیت تبیین دیدگاههای پکن برای افکار عمومی منطقه را بر عهده دارد.
او در ابتدای گفتوگو به وضعیت زبان عربی در نظام آموزشی چین اشاره میکند: آموزش در بیش از ۱۰۰ دانشگاه، بیش از ۱۰ هزار فارغالتحصیل سالانه و سفیرانی که بهراحتی با عربزبانان سخن میگویند.
با این حال، خود او تأکید میکند که با وجود این سرمایهگذاری، تأثیر رسانهای چین بر مخاطب عرب هنوز محدود است. کانال رسمی عربیزبان چین، علیرغم منابع گسترده، نتوانسته است با رسانههای غربی رقابت کند. لیچاو این مسئله را ناشی از ضعف تاریخی روایتسازی چین در خارج از مرزهایش میداند.
۲. اتحاد نه، شراکت بله: پاسخ چین به پرسش ایران
در بخش حساس گفتوگو، مجری بهصراحت میپرسد که چرا چین، در مواجهه با جنگ اوکراین، بحران سوریه، یا تقابل نظامی ایران– اسرائیل، هیچگاه نقش فعال یا حمایتی ایفا نمیکند؟ پاسخ لیچاو، صریح و حاوی یک اصل بنیادین سیاست خارجی پکن است:
«چین، حتی با نزدیکترین شرکایش، مانند روسیه و پاکستان، رابطهی نظامی ائتلافی ندارد. ما شریک هستیم، نه متحد.»
او در ادامه با ارجاع به اصول ثابت دیپلماسی چین از زمان تأسیس جمهوری خلق، میگوید که پکن بهشدت به اصل «عدم مداخله در امور داخلی کشورها» و «پرهیز از ورود به درگیریهای نظامی خارجی» پایبند است.»
اما دلیل این احتیاط چیست؟ لیچاو در پاسخ، از سه بُعد ضعف ساختاری چین در برابر آمریکا و غرب سخن میگوید:
به باور لیچاو، این «ضعف چین» نه صرفاً ناشی از بیمیلی سیاسی، بلکه حاصل مجموعهای از ناتوانیهای ساختاری در جایگاه جهانی پکن است. او در پاسخ به پرسش مجری، سه شاخص مهم از این ضعفها را برمیشمارد:
- در حوزه نظامی، چین هنوز فاصله معناداری با ایالات متحده دارد. نه در سطح قدرت بازدارندگیو نه در زمینه فناوری نظامی پیشرفته. لیچاو تأکید میکند که چین هنوز قادر نیست موشکهایی در حد و اندازهی شرکتهای خصوصی آمریکایی مانند اسپیس ایکس تولید کند؛ و همین مسئله باعث میشود در معادلات امنیتی منطقهای، «وزن مداخلهگرانه» نداشته باشد.
- در عرصه فناوریهای کلیدی نیز، چین وابستگی بالایی به واردات دارد؛ بهویژه در تولید تراشهها (chips) و نیمههادیها که بستر اصلی قدرتهای نوین است. لیچاو با صراحت میگوید: «تا زمانی که چین نتواند در این زمینهها به استقلال برسد، جایگاهش در توازن جهانی شکننده خواهد ماند».
- از نظر کیفیت اقتصادی نیز، گرچه چین دومین اقتصاد بزرگ جهان است، اما بیشتر بر پایهی صادرات محصولات با سود کم و ارزش افزوده پایین استوار است. در حالی که غرب، بهویژه آمریکا، از مزیت صادرات فناوریهای سودآور بهرهمند است.
- لیچاو از این وضعیت چنین نتیجه میگیرد که تردید کشورهای عربی یا دیگر شرکای چین برای تکیهی راهبردی به پکن، امری طبیعی و قابل پیشبینی است. او حتی تصریح میکند که:
«اگر چین قدرت نظامی در حد آمریکا داشت، هیچ کشوری در خلیج فارس در انتخاب شراکت با پکن تردید نمیکرد.»
این گزاره، بهروشنی تبیین میکند که خودداری چین از حمایت مستقیم از ایران، نه نتیجهی بدعهدی، بلکه محصول واقعگرایی ژئوپلیتیک و محدودیتهای ساختاری پکن است.
۳. جهان عرب در نگاه پکن؛ بازار موازنه یا شریک راهبردی؟
یکی از سرفصلهای کلیدی گفتوگو، بررسی جایگاه کشورهای عربی در سیاست خارجی چین بود؛ اما این بار از زاویهای تیزتر و صریحتر. مجری پادکست با اشاره به تغییر مسیر برخی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس مانند امارات و عربستان بهسوی «کریدور هندوستان - اروپا» که از حمایت آمریکا و اتحادیه اروپا برخوردار است، پرسشی مستقیم مطرح کرد:
آیا کشورهای عربی، چین را فقط بهعنوان «کارت موازنه» در برابر غرب بازی میکنند؟ و در لحظه مناسب، دوباره به مدار آمریکا بازمیگردند؟
الهام لیچاو در واکنش به این پرسش، نگاه چین را بهروشنی تشریح کرد. او تصریح کرد که پکن این چرخشها را نه بهعنوان تهدید، بلکه بخشی از واقعیت دیپلماسی امروز میبیند و با آرامش استراتژیک با آن برخورد میکند. بهگفتهی او:
«اگر پروژهای – حتی با حمایت هند یا غرب – برای کشورهای عربی مفید باشد، چین با آن مخالفتی ندارد. ما معتقدیم وقتی کیک بزرگتر شود، همه سود میبرند؛ چه در مسیر هند، چه در مسیر چین.»
او تأکید کرد که عربستان، امارات و سایر کشورهای عرب حوزه خلیج فارس نه از ابتکار «کمربند و جاده» خارج شدهاند و نه الزاماً بهسوی قطع همکاری با چین حرکت کردهاند. در واقع، پکن باور دارد که در نظم جهانی متکثر، کشورها میتوانند همزمان با چند شریک تعامل داشته باشند؛ و این «رقابت زیرساختی»، به رشد همه کمک میکند.
از دید لیچاو، آنچه نگاه چین را متمایز میکند، پرهیز آگاهانه از دوگانهسازی ژئوپلیتیکی است. بهجای اینکه کشورها را مجبور به انتخاب میان پکن و واشنگتن کند، چین میکوشد شریک اقتصادی و سیاسی آرام و باثبات باشد.
در مجموع، این بخش از گفتوگو بهخوبی نشان میدهد که چین، جهان عرب را نه «میدان بازی ژئوپلیتیک»، بلکه «سهم مهمی از معادلهی اقتصاد جهانی» میبیند. با وجود رقابت زیرساختی در پروژههایی مانند کریدور هند–اروپا، پکن تلاش دارد از درِ منافع مشترک وارد شود، نه ائتلافهای انحصاری.
۴. تأسیسات مشکوک در بندر خلیفه؛ ابهام آگاهانه
در پاسخ به پرسش مهم مجری درباره گزارشهای اطلاعاتی مربوط به پایگاه نظامی پنهانی چین در بندر خلیفه امارات، لیچاو از پاسخ روشن خودداری میکند.
او میگوید که «بندرها هم میتوانند تجاری باشند و هم در شرایط خاص، نظامی شوند» و ضمن اشاره به تکذیب رسمی امارات، یادآور میشود که بسیاری از قدرتهای جهانی از مدل «دسترسی دوگانه به زیرساختها» استفاده میکنند.
پاسخ او هرچند دیپلماتیک و محتاطانه بود، اما عدم انکار صریح، بهنوعی تأیید ضمنی تحلیلهای موجود تلقی میشود.
۵. سیاست سکوت فعال: میانجیگری آرام بهجای نمایش دیپلماتیک
مجری گفتوگو بارها تأکید میکند که حضور چین در بحرانهای غرب آسیا بسیار کمرنگ است. نه سفرهای فوری، نه نشستهای آشکار، نه ائتلافهای اعلامشده. آیا این حضور واقعاً مؤثر است؟
پاسخ لیچاو یک استعاره بود:
«سیاست ما مثل آب است؛ آرام، بیصدا، اما حیاتی.»
او نمونهی توافق ایران و عربستان را مثال میزند و میگوید: برخلاف تصور عمومی، نقش چین در احیای روابط دو قدرت منطقهای، بسیار پررنگ و حتی تعیینکننده بود. او معتقد است که چین، بهجای نمایش، بهدنبال نتیجه است.

جمعبندی
آنچه از گفتوگوی الهام لیچاو با پادکست «عرب کاست» برمیآید، تصویر واقعگرایانهای از سیاست خارجی چین است؛ سیاستی که با وجود همهی شعارها، بر مبنای منافع، محافظهکاری راهبردی و دوری از تقابل مستقیم شکل گرفته است.
برای نخبگان، رسانهها و سیاستگذاران ایرانی، این گفتوگو میتواند پاسخی باشد به بسیاری از پرسشهای مطرح در روزهای اخیر:
چرا چین به ایران کمک مستقیم نکرد؟ چرا حتی در شورای امنیت یا رسانهها، موضعی تهاجمیتر نگرفت؟ و اساساً آیا میتوان در زمان بحران، بر چین تکیه کرد؟
پاسخ – هرچند تلخ – روشن است: چین، فعلاً و در شرایط کنونی، شریکی مهم ولی نه متحدی قابل اتکا در منازعات مستقیم است.[1]
[1] https://youtu.be/7Y7_pyedSDk?si=jCqUHWoauU4c1uYp