روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی مفصل، عملکرد «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل را پیش و در جریان جنگ غزه بررسی کرده و فاش ساخته که او از این جنگ به عنوان ابزاری برای تأمین منافع شخصی و سیاسی خود، تضعیف نهادهای کلیدی اسرائیل و تثبیت قدرتش بهره برده است. در این گزارش تأکید شده که اقدامات نتانیاهو نه‌تنها از موضع منافع ملی نبوده، بلکه با هدف گریز از فشارهای داخلی، جلوگیری از سقوط دولت و مهار پرونده‌های قضایی‌اش صورت گرفته است.

به گزارش جماران؛ روزنامه نیویورک تایمز در گزارشی مفصل، عملکرد «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل را پیش و در جریان جنگ غزه بررسی کرده و فاش ساخته که او از این جنگ به عنوان ابزاری برای تأمین منافع شخصی و سیاسی خود، تضعیف نهادهای کلیدی اسرائیل و تثبیت قدرتش بهره برده است.

در این گزارش تأکید شده که اقدامات نتانیاهو نه‌تنها از موضع منافع ملی نبوده، بلکه با هدف گریز از فشارهای داخلی، جلوگیری از سقوط دولت و مهار پرونده‌های قضایی‌اش صورت گرفته است.

شش ماه پس از آغاز جنگ در نوار غزه، بنیامین نتانیاهو در حال آماده‌سازی شرایط برای پایان دادن به آن بود. مذاکراتی با هدف دستیابی به یک آتش‌بس بلندمدت با حماس در جریان بود و او آمادگی خود را برای پذیرش مصالحه اعلام کرده بود. در همین راستا، فرستاده‌ای را مأمور کرد تا موضع جدید اسرائیل را به میانجی‌های مصری منتقل کند. اکنون، در نشستی در وزارت دفاع اسرائیل در تل‌آویو، می‌خواست این تصمیم را به اطلاع اعضای کابینه برساند. اما او این موضوع را از دستور رسمی جلسه حذف کرده بود تا آن را ناگهانی مطرح کند و از هماهنگی احتمالی وزرای مخالف جلوگیری کند.

این رویداد در آوریل ۲۰۲۴ رخ داد؛ یعنی زمانی‌ که هنوز نتانیاهو بازگشت سیاسی خود را آغاز نکرده بود. طبق پیشنهاد مطرح‌شده، جنگ غزه دست‌کم برای شش هفته متوقف می‌شد. این وقفه می‌توانست فرصتی برای آغاز مذاکرات با حماس جهت دستیابی به یک آتش‌بس دائمی فراهم کند. بیش از ۳۰ گروگان که در ابتدای جنگ توسط حماس به اسارت گرفته شده بودند، ظرف چند هفته آزاد می‌شدند و در صورت تمدید آتش‌بس، امکان آزادی شمار بیشتری نیز وجود داشت. در عین حال، بمباران روزانه غزه — جایی که حدود دو میلیون نفر برای بقا تلاش می‌کردند — متوقف می‌شد.

پایان جنگ همچنین می‌توانست راه را برای توافق صلحی تاریخی با عربستان سعودی، قدرتمندترین کشور عربی، هموار کند. ماه‌ها بود که رهبری سعودی به‌صورت محرمانه سیگنال‌هایی مبنی بر آمادگی برای تسریع روند عادی‌سازی روابط با اسرائیل ارسال می‌کرد — مشروط به توقف جنگ در غزه. تحقق این توافق، که هیچ‌یک از رهبران اسرائیل از زمان تأسیس این کشور در سال ۱۹۴۸ موفق به دستیابی به آن نشده بودند، می‌توانست جایگاه منطقه‌ای اسرائیل و میراث سیاسی نتانیاهو را تثبیت کند.

اما این آتش‌بس، برای نتانیاهو ریسک‌های شخصی نیز به‌همراه داشت. او ریاست ائتلافی شکننده را بر عهده داشت که بقای آن به حمایت وزرای راست‌افراطی وابسته بود — کسانی که نه‌تنها مخالف عقب‌نشینی از غزه بودند، بلکه خواهان اشغال کامل آن بودند. آن‌ها به‌دنبال جنگی فرسایشی بودند تا در نهایت امکان بازگشت شهرک‌های یهودی به غزه را فراهم کنند. اگر آتش‌بس خیلی زود برقرار می‌شد، این وزرا ممکن بود از ائتلاف خارج شوند و آن را فرو بپاشند؛ اقدامی که منجر به برگزاری انتخابات زودهنگام می‌شد — انتخاباتی که نظرسنجی‌ها نشان می‌دادند نتانیاهو در آن شکست خواهد خورد.

کنار رفتن از قدرت برای نتانیاهو به معنای از دست دادن سپر محافظ سیاسی‌اش در برابر پیگرد قضایی بود. او از سال ۲۰۲۰ به اتهام فساد مالی تحت محاکمه قرار داشت — اتهاماتی که شامل دریافت هدایا و پوشش رسانه‌ای مطلوب در ازای اعطای امتیازاتی به بازرگانان بود، هرچند که خود این اتهامات را رد می‌کرد. در صورت از دست دادن قدرت، دیگر قادر به برکناری دادستان کل که مسئول رسیدگی به پرونده‌اش بود، نمی‌بود؛ موضوعی که دولت او بعدها نیز برای تحقق آن تلاش کرد.

در حالی که اعضای کابینه مشغول بررسی سایر موضوعات بودند، یکی از دستیاران با شتاب وارد اتاق جلسه شد و بدون جلب توجه، سندی را که خلاصه‌ای از موضع جدید اسرائیل در مذاکرات بود، مقابل نتانیاهو قرار داد. او در سکوت، بار دیگر متن را مرور کرد و با قلم خود نکات مختلف را علامت زد. مسیر دستیابی به آتش‌بس، هرچند با مخاطرات جدی همراه بود، اما نتانیاهو به نظر می‌رسید برای پیش‌برد آن آماده است.

در همین هنگام، بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی، روند جلسه را متوقف کرد. اسموتریچ در سال ۲۰۰۵، زمانی‌ که یک فعال جوان بود، به ظن طراحی عملیات انفجاری علیه خودروها در یکی از بزرگراه‌های اصلی — با هدف جلوگیری از تخریب شهرک‌های یهودی در غزه — چندین هفته بازداشت شده بود، هرچند هیچ‌گاه به‌طور رسمی تفهیم اتهام نشد. اکنون، در مقام یکی از چهره‌های کلیدی جناح راست افراطی کابینه، به همراه ایتامار بن‌گویر، وزیر امنیت ملی، از سرسخت‌ترین مدافعان بازگشت شهرک‌های یهودی به غزه به شمار می‌رفت. او اخیراً نیز خواستار کوچ اجباری بخش عمده‌ای از جمعیت فلسطینی غزه شده بود.

اسموتریچ در همان جلسه با لحنی تهدیدآمیز گفت که به شایعاتی درباره وجود طرحی برای توافق رسیده است و محتوای آن برای او نگران‌کننده است. سپس خطاب به نخست‌وزیر اعلام کرد:

 

«می‌خواهم بدانید که اگر توافقی شبیه به تسلیم مطرح شود، دیگر دولتی وجود نخواهد داشت. این دولت پایان خواهد یافت.»

بر اساس صورت‌جلسه رسمی، این اظهارات در ساعت ۵:۴۴ عصر بیان شد. در آن لحظه، نتانیاهو ناچار شد میان احتمال تحقق آتش‌بس و بقای سیاسی خود یکی را انتخاب کند — و او، بقای سیاسی را برگزید. بلافاصله به اسموتریچ اطمینان داد که هیچ طرحی برای آتش‌بس در کار نیست.

گفت: «نه، نه، چنین چیزی اصلاً وجود ندارد.»

سپس، در حالی که بحث‌های کابینه به موضوعات دیگر ادامه یافت، نتانیاهو آرام به سمت مشاوران امنیتی‌اش خم شد و زمزمه‌ای کرد که تا آن لحظه احتمالاً برای آنان نیز روشن شده بود: «طرح را ارائه ندهید.»

 

«رستاخیز سیاسی»

جنگ ۱۲ روزه با ایران در ماه ژوئن، به‌طور گسترده به‌عنوان نقطه عطفی در دوران سیاسی بنیامین نتانیاهو تلقی شده است؛ لحظه‌ای که اوج بازگشت پرهزینه و دشوار او از عمیق‌ترین سقوط در کارنامه‌اش را رقم زد — زمانی که در اکتبر ۲۰۲۳، مسئولیت مرگبارترین شکست نظامی تاریخ اسرائیل را بر عهده داشت.

اما در پسِ این پیروزی ظاهری، چالشی به‌مراتب سرنوشت‌سازتر در انتظار اوست: رسیدگی به پیامدهای جنگ در غزه. این جنگ، بخش‌های گسترده‌ای از نوار غزه را با خاک یکسان کرده و دست‌کم ۵۵ هزار نفر را به کام مرگ کشانده است — از جمله شماری از نیروهای مسلح حماس، اما همچنین هزاران غیرنظامی، که نزدیک به ۱۰ هزار نفر از آنان کودکانی زیر ۱۱ سال بوده‌اند. حتی اگر مذاکرات پیشِ‌رو به توقف حملات منجر شود، این درگیری هم‌اکنون به طولانی‌ترین جنگ پرشدت در تاریخ اسرائیل تبدیل شده است — طولانی‌تر از جنگ‌های سال ۱۹۴۸ هنگام تأسیس کشور، طولانی‌تر از جنگ یوم‌کیپور در سال ۱۹۷۳ برای دفاع از مرزها، و به‌مراتب طولانی‌تر از جنگ شش‌روزه سال ۱۹۶۷ که به اشغال غزه و کرانه باختری انجامید.

طولانی شدن جنگ، همدردی اولیه جهانی با اسرائیل پس از حمله‌ای که مرگبارترین واقعه علیه یهودیان از زمان هولوکاست محسوب می‌شد را به تدریج به محکومیت و انزوای بین‌المللی تبدیل کرده است. دیوان بین‌المللی دادگستری اکنون در حال بررسی اتهامات مربوط به ارتکاب نسل‌کشی توسط اسرائیل است. در ایالات متحده، ناتوانی جو بایدن در پایان دادن به جنگ، باعث شکاف جدی در حزب دموکرات شد و به یکی از عوامل اصلی بی‌ثباتی سیاسی‌ای بدل شد که زمینه‌ساز بازگشت دونالد ترامپ به قدرت گردید. و در داخل اسرائیل، ادامه جنگ اختلافات شدیدی را در مورد اولویت‌های ملی، ماهیت نظام دموکراتیک و مشروعیت رهبری نتانیاهو دامن زده است.

چرا، با گذشت نزدیک به دو سال، جنگ هنوز به پایان قطعی نرسیده است؟ چرا اسرائیل بارها فرصت‌های کاهش تنش را رد کرده و به‌جای آن، دامنه درگیری را به لبنان، سوریه و اکنون ایران گسترش داده است؟ چرا جنگ همچنان ادامه دارد، حتی پس از آن‌که رهبری حماس هدف قرار گرفت و شمار بیشتری از شهروندان اسرائیلی خواستار برقراری آتش‌بس شدند؟

برای بسیاری از اسرائیلی‌ها، ادامه جنگ عمدتاً نتیجه سرسختی حماس است؛ گروهی که با وجود تحمل خساراتی بی‌سابقه از سوی مردم فلسطین، همچنان از تسلیم خودداری می‌کند. بیشتر اسرائیلی‌ها گسترش جنگ به لبنان و ایران را نیز ضرورتی دفاعی در برابر متحدان حماس می‌دانند؛ گروه‌هایی که نابودی اسرائیل را در دستور کار دارند.

اما شمار فزاینده‌ای از اسرائیلی‌ها بر این باورند که امکان دستیابی به توافقی برای پایان جنگ، در مقاطع پیشین وجود داشته و این بنیامین نتانیاهو — که اختیار نهایی در سیاست نظامی کشور را در دست دارد — بوده که مانع از تحقق آن شده است.

برای درک نقش محاسبات شخصی نتانیاهو در تداوم این جنگ، با بیش از ۱۱۰ مقام رسمی در اسرائیل، ایالات متحده و جهان عرب گفت‌وگو کرده‌ایم؛ افرادی که برخی از آن‌ها حامی و برخی منتقد نتانیاهو هستند، اما همگی از آغاز جنگ تاکنون — و در مواردی، از مدت‌ها پیش از آن — به‌طور مستقیم با او دیدار، همکاری یا تعامل داشته‌اند. علاوه بر این، مجموعه گسترده‌ای از اسناد را بررسی کرده‌ایم؛ از صورت‌جلسات دولت، مکاتبات میان مقامات و سوابق مذاکرات گرفته تا طرح‌های جنگی، ارزیابی‌های اطلاعاتی، پروتکل‌های محرمانه حماس و اسناد قضایی.

به‌دلایل روشن، یکی از حساس‌ترین اتهامات درباره عملکرد نتانیاهو در این جنگ، این است که او در جهت منافع سیاسی شخصی خود، عمداً آن را طولانی‌تر کرده است. صرف‌نظر از اینکه مصاحبه‌شوندگان ما این اتهام را تأیید می‌کردند یا نه، همه آن‌ها بر یک نکته اتفاق نظر داشتند: تداوم و گسترش جنگ، به نفع نتانیاهو تمام شده است.

در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ — روزی که حماس و متحدانش حدود ۱۲۰۰ نفر از شهروندان و نیروهای امنیتی اسرائیلی را کشتند و نزدیک به ۲۵۰ نفر را به اسارت گرفتند — آغاز جنگ به‌نظر می‌رسید نقطه پایان دوران سیاسی نتانیاهو باشد.

 

آوارگان غزه

 

پیش‌بینی عمومی این بود که جنگ در اوایل ۲۰۲۴ فروکش کند، ائتلاف حاکم فروبپاشد و نتانیاهو به‌زودی در برابر افکار عمومی و قانون پاسخ‌گو شود.

اما در عمل، نتانیاهو توانست از جنگ به‌عنوان ابزاری برای تقویت موقعیت سیاسی‌اش استفاده کند — ابتدا برای بقا، و سپس برای پیروزی به شیوه‌ای که خود مطلوب می‌دانست. اکنون، نزدیک به دو سال پس از آن حمله و در حالی‌که هنوز با اتهامات جدی فساد مواجه است، شانس بالایی دارد که تا موعد انتخابات سراسری، که باید حداکثر تا اکتبر ۲۰۲۶ برگزار شود، در قدرت باقی بماند — و حتی ممکن است در آن انتخابات پیروز شود.

البته نمی‌توان با قاطعیت گفت که تمام تصمیمات کلیدی نتانیاهو در دوران جنگ، صرفاً در راستای منافع شخصی و بقای سیاسی او بوده‌اند. جاه‌طلبی سیاسی او با حس میهن‌دوستی در هم تنیده است و باور عمیقی که در سخنرانی‌هایش نمایان است، این است که تنها اوست که می‌داند چگونه باید از اسرائیل دفاع کرد. افزون بر انگیزه‌های شخصی، جنگ پدیده‌ای پیچیده، چندلایه و پرآشوب است که با متغیرهای روزانه بسیاری همراه است و مسیر خود را تا حد زیادی خارج از اراده فردی طی می‌کند. نتانیاهو — همچون همه نخست‌وزیران اسرائیل — اختیار کامل اجرایی در ساختار حکومتی پراکنده‌ای که مملو از جناح‌ها و منافع متضاد است، ندارد. دشمنان اسرائیل در لبنان و ایران تهدیداتی واقعی محسوب می‌شوند و شکست آنان، از منظر بسیاری، امنیت اسرائیل را تقویت کرده است. همچنین، رقیب او در غزه — یعنی حماس — در برهه‌های حساس، از جمله اوایل تابستان گذشته که به‌نظر می‌رسید نتانیاهو آمادگی بیشتری برای توافق آتش‌بس دارد، روند مذاکرات را یا متوقف کرده یا عمداً کند پیش برده است.

با وجود تمامی ملاحظات، گزارش میدانی ما به سه نتیجه قطعی منتهی شد:

نخست، در سال‌های منتهی به جنگ، رویکرد نتانیاهو در قبال حماس، عملاً به تقویت این گروه انجامید و به آن فرصت داد تا در خفا برای جنگ آماده شود. دوم، در ماه‌های پیش از آغاز جنگ، تلاش‌های نتانیاهو برای تضعیف نهاد قضایی اسرائیل، شکاف‌های عمیق در جامعه اسرائیلی را تشدید و انسجام ارتش را تضعیف کرد؛ شرایطی که باعث شد اسرائیل در نگاه دشمنان آسیب‌پذیر جلوه کند و حماس را به اجرای حمله‌ای گسترده‌تر ترغیب نماید. و سوم، پس از آغاز جنگ، تصمیمات نتانیاهو در مقاطع مهم، نه‌فقط بر اساس ضرورت‌های نظامی یا منافع ملی، بلکه به‌طور چشمگیر تحت تأثیر محاسبات سیاسی و منافع شخصی اتخاذ شدند.

دفتر نخست‌وزیر، علیرغم درخواست‌های مکرر برای مصاحبه، از پاسخگویی خودداری کرد و واکنشی نیز به فهرست مفصل یافته‌های این گزارش نشان نداد.

بررسی‌های ما نشان داد که در مراحل کلیدی جنگ، تصمیمات نتانیاهو منجر به تداوم درگیری در غزه فراتر از حدی شد که حتی فرماندهان ارشد نظامی اسرائیل آن را ضروری می‌دانستند. بخشی از این وضعیت ناشی از امتناع او از کناره‌گیری در سال‌های پیش از ۷ اکتبر بود، زمانی که به اتهام فساد تحت پیگرد قضایی قرار گرفت. این تصمیم موجب شد او حمایت اقشار میانه‌رو و حتی بخش‌هایی از جناح راست اسرائیل را از دست بدهد.

پس از آغاز دادگاه او در سال ۲۰۲۰ — که همچنان ادامه دارد — نتانیاهو برای ماندن در قدرت، ائتلافی شکننده با احزاب راست‌افراطی در کنست تشکیل داد؛ ائتلافی که از یک‌سو او را در قدرت نگه داشت و از سوی دیگر، راهبرد سیاسی و نظامی‌اش را به خواسته‌های تندروانه این احزاب گره زد — چه پیش از آغاز جنگ و چه پس از آن.

تحت فشار سیاسی متحدان ائتلافی خود، نتانیاهو در لحظات حساس، روند مذاکرات آتش‌بس را کند کرد و فرصت‌هایی را که در آن‌ها حماس تمایل بیشتری به توافق داشت، از دست داد. او از تدوین طرحی روشن برای دوران پس از جنگ خودداری کرد و در نتیجه، جهت‌گیری جنگ به‌سوی یک پایان مشخص دشوارتر شد. در آوریل و ژوئیه ۲۰۲۴، با وجود آن‌که ژنرال‌های ارشد اعلام کرده بودند ادامه عملیات فاقد ارزش نظامی ملموس است، او جنگ را ادامه داد. هرگاه فضای سیاسی یا بین‌المللی به‌سوی آتش‌بس متمایل می‌شد، نتانیاهو ناگهان اهدافی نظامی را برجسته می‌کرد که تا پیش از آن کمتر به آن‌ها اولویت داده بود؛ از جمله تصرف شهر جنوبی رفح و سپس تسلط بر مرز غزه–مصر. و زمانی که در ژانویه ۲۰۲۵ آتش‌بسی بلندمدت برقرار شد، نتانیاهو در مارس، بخشی از آن را شکست — اقدامی که بخشی از هدف آن حفظ انسجام ائتلاف حاکم بود.

 

کشته شده‌های اسراییلی

 

بهای این تأخیر بسیار سنگین بوده است:

در هر هفته‌ای که جنگ ادامه یافته، صدها فلسطینی جان باخته‌اند و هزاران نفر دیگر با رنج و ویرانی مواجه شده‌اند. در این مدت، حداقل هشت گروگان دیگر در اسارت جان خود را از دست دادند — عاملی که شکاف داخلی اسرائیل را تشدید کرده است، میان کسانی که آزادی گروگان‌ها را اولویت نخست می‌دانند و کسانی که خواستار ادامه جنگ تا نابودی کامل حماس هستند.

این تأخیر همچنین توافق عادی‌سازی با عربستان سعودی را به تعویق انداخت و چهره اسرائیل را در عرصه بین‌المللی خدشه‌دار ساخت. افزون بر این، دادستان‌های دادگاه کیفری بین‌المللی را به صدور درخواست بازداشت برای نتانیاهو سوق داد.

با این حال، نتانیاهو از تداوم جنگ دستاوردهای فوری قابل توجهی به‌دست آورده است:

او اکنون بیش از هر زمان دیگری در دوران ۱۸ ساله نخست‌وزیری‌اش بر ساختار دولت تسلط دارد. با موفقیت مانع از آغاز تحقیقات رسمی درباره نقش احتمالی‌اش در فجایع آغازین جنگ شده و تأکید کرده که بررسی‌ها باید تا پس از پایان جنگ غزه به تعویق بیفتند — در حالی‌که وزیر دفاع، رئیس ستاد ارتش، رئیس شاباک (سرویس امنیت داخلی) و چندین ژنرال ارشد یا برکنار شده‌اند یا استعفا داده‌اند.

در حالی که شخص نتانیاهو همچنان تا سه بار در هفته برای شرکت در جلسات دادگاه مربوط به پرونده فساد خود حاضر می‌شود، دولت او اکنون در حال پیگیری طرحی برای برکناری دادستان کل است — مقامی که نظارت بر روند پیگرد او را بر عهده دارد. ادامه جنگ همچنین موجب تحکیم انسجام ائتلاف سیاسی‌اش شد، زمان لازم را برای طراحی و اجرای حمله به ایران در اختیار او گذاشت، و از همه مهم‌تر — حتی به اذعان نزدیک‌ترین متحدانش — موجب ماندگاری او در قدرت شد.

صرولیک آینهورن، استراتژیست سیاسی و عضو حلقه نزدیکان نتانیاهو می‌گوید:

«نتانیاهو دست به رستاخیز سیاسی‌ای زد که هیچ‌کس — حتی نزدیک‌ترین یارانش — آن را ممکن نمی‌دانست. رهبری او در جنگی فرسایشی با حماس و اجرای حمله‌ای جسورانه به ایران، نقشه سیاسی کشور را بازنویسی کرده است. او اکنون در موقعیتی قدرتمند قرار دارد و شانس بالایی برای پیروزی مجدد در انتخابات آینده دارد.»

این روایت درونی، با جزئیاتی که تاکنون هرگز منتشر نشده‌اند، نقشی را که بنیامین نتانیاهو در رخدادهای منتهی به حملات ۷ اکتبر ایفا کرد، و همچنین تأثیر محاسبات سیاسی او بر نحوه مدیریت جنگ پس از آن را آشکار می‌سازد. این گزارش نشان می‌دهد که چگونه نتانیاهو، در جلسات کابینه، نشست‌های محرمانه با مشاوران ارشد خود، و تماس‌های تلفنی با متحدان بین‌المللی، تصمیماتی اتخاذ کرد که به تداوم جنگی فاجعه‌بار منجر شد — بخشی از آن با هدف حفظ قدرت سیاسی خود.

 

تظاهرات در اسراییل

 

«بحران داخلی»

در اواخر ژوئیه ۲۰۲۳، اداره اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل گزارشی اضطراری تهیه کرد که بر اساس اطلاعات شنودشده در ماه‌های اخیر توسط نهادهای اطلاعاتی کشور تنظیم شده بود. نتیجه‌گیری گزارش، شدیداً هشدارآمیز بود: اسرائیل در معرض خطری جدی قرار دارد.

کشور درگیر بحران شدید داخلی شده بود؛ بحرانی ناشی از طرح جنجالی دولت نتانیاهو برای اعمال کنترل بیشتر بر دستگاه قضایی. ماه‌ها بود که صدها هزار شهروند — از جمله تعداد رو به رشدی از نیروهای ذخیره ارتش — در تظاهرات هفتگی علیه این طرح شرکت می‌کردند. به‌گفته گزارش، دشمنان اصلی اسرائیل — شامل حماس در غزه، حزب‌الله در لبنان، و دولت ایران — به‌دقت در حال رصد شکاف‌های فزاینده در جامعه اسرائیل، به‌ویژه در ساختار نیروهای مسلح بودند. این گروه‌ها اکنون به‌صورت محرمانه در حال بررسی این موضوع بودند که آیا اسرائیل به‌حدی تضعیف شده که بتوان آن را مورد حمله قرار داد.

در مقدمه این گزارش، سرتیپ آمیت سعار، تحلیلگر ارشد اطلاعاتی ارتش، نوشت:

«با اصل ماجرا شروع می‌کنم: تعمیق بحران داخلی، به باور من، بیش‌ازپیش تصویر اسرائیل را تخریب می‌کند، توان بازدارندگی آن را کاهش می‌دهد و احتمال تشدید درگیری را افزایش می‌دهد.»

تا ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۳، بحران به نقطه اوج خود رسیده بود. دست‌کم ۱۰ هزار نیروی ذخیره — از جمله ده‌ها خلبان نیروی هوایی که ستون فقرات قابلیت‌های پروازی ارتش اسرائیل را تشکیل می‌دادند — هشدار داده بودند که در صورت پیش‌برد رأی‌گیری پارلمانی برای تصویب بخش نخست اصلاحات قضایی، از ادامه خدمت امتناع خواهند کرد. این رأی‌گیری برای روز بعد برنامه‌ریزی شده بود.

 

هرتزی هالوی
هرتزی هالوی

 

در مواجهه با این شرایط بحرانی، هرتزی هالوی، رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل، تلاش کرد تا نتانیاهو را برای مطالعه گزارش سعار متقاعد کند — تلاشی که تاکنون رسانه‌ای نشده بود. هالوی و دیگر مقامات ارشد، از جمله وزیر دفاع، در هفته‌ها و ماه‌های گذشته، هشدارهای مشابهی را مستقیماً به نتانیاهو ارائه داده بودند، اما بدون نتیجه. این گزارش، چهارمین هشدار مکتوبی بود که سعار از ابتدای سال ارسال می‌کرد؛ هشدارهایی که همگی نادیده گرفته شدند.

در ماه مارس همان سال، نتانیاهو حتی وزیر دفاع وقت، یوآو گالانت، را به‌دلیل ارائه هشدار علنی درباره خطرات فزاینده، برکنار کرده بود — تصمیمی که در پی فشار افکار عمومی، ناچار شد آن را لغو کند. با این حال، شدت هشدار جدید چنان بود که هالوی بار دیگر تلاش کرد گزارش به دست نخست‌وزیر برسد.

اما مشکل این بود که نتانیاهو به‌تازگی در بیمارستان بستری شده بود.

 

گریه سربازان اسرائیلی

 

چند روز پیش از آن، او دچار غش شده بود و اکنون در یکی از مراکز درمانی حومه تل‌آویو، تحت عمل جراحی کاشت باتری قلب قرار داشت. هالوی دسترسی مستقیمی به او نداشت. به همین دلیل، او سرتیپ آوی گیل، مشاور ارشد نظامی دفتر نخست‌وزیر را قانع کرد تا شخصاً این گزارش هشداردهنده را به بخش بستری نتانیاهو ببرد. ساعت ۸ شب بود که این گزارش به اتاق بیمارستان تحویل داده شد — تنها ۱۶ ساعت پیش از رأی‌گیری مهم در پارلمان برای تصویب بخش نخست اصلاحات قضایی.

نتانیاهو با لباس خواب، پشت میزی نشسته بود؛ خسته، اما هوشیار. سرتیپ آوی گیل، مشاور ارشد نظامی او، نامه‌ی سرتیپ آمیت سعار را به دستش داد و محتوای آن را برایش خلاصه کرد. اما نتانیاهو واکنشی نشان نداد.

ائتلاف سیاسی او شامل دو جناح بود که تصویب طرح اصلاحات قضایی را اولویت مطلق خود می‌دانستند. ملی‌گرایان افراطی راست‌گرا، از جمله بزالل اسموتریچ، دیوان عالی را مانعی بر سر راه توسعه شهرک‌های یهودی در کرانه باختری اشغالی می‌دانستند. در مقابل، احزاب ارتدوکس افراطی از آن ناراضی بودند که دیوان تلاش داشت معافیت مذهبی رأی‌دهندگانشان از خدمت سربازی را لغو کند. نتانیاهو نمی‌خواست با توقف این قانون‌گذاری، این شرکای کلیدی را از خود براند. با حمایت آن‌ها، همچنان نخست‌وزیر می‌ماند؛ بدون آن‌ها، صرفاً نماینده‌ای در اپوزیسیون بود که در دادگاه به اتهام فساد تحت محاکمه قرار داشت.

چند لحظه بعد، رونن بار، رئیس شاباک (سازمان امنیت داخلی اسرائیل)، تلاش مستقلی برای هشدار به نتانیاهو انجام داد. او نیز طی روزهای گذشته بارها تلاش کرده بود مستقیماً با نخست‌وزیر تماس بگیرد اما موفق نشده بود. وقتی فهمید آوی گیل آن شب در کنار نتانیاهو خواهد بود، فرصت را مغتنم شمرد. با گوشی رمزگذاری‌شده گیل تماس گرفت و از او خواست گوشی را به نخست‌وزیر بدهد.

وقتی نتانیاهو تماس را پاسخ داد، بار به او گفت که کشور در یک «نقطه بحرانی» قرار دارد و با تهدیدی قریب‌الوقوع مواجه است. او تصریح کرد که جزئیات روشن نیست، اما خطر واقعی است. بار گفت:

«به شما هشدار راهبردی برای وقوع جنگ می‌دهم. نمی‌دانم چه زمانی و نمی‌دانم کجا، اما دارم هشدار راهبردی برای جنگ به شما می‌دهم.»

با این‌حال، نتانیاهو باز هم بی‌تفاوت ماند. سال‌ها بود که او از دولت قطر حمایت کرده بود تا بیش از یک میلیارد دلار کمک اقتصادی به نوار غزه ارسال کند، و باور داشت این راهبرد موجب سکوت و آرامش نسبی در آن منطقه شده است. از نگاه او، ناآرامی‌های داخلی اسرائیل تهدیدی فوری‌تر محسوب می‌شد.

او به بار گفت: «با معترضان برخورد کن.»

زمانی که روز بعد لایحه مورد نظر در کنست تصویب شد، اثر آن بر جامعه اسرائیل فوری بود. همان شب، تنش‌ها میان حامیان و مخالفان نتانیاهو به درگیری خیابانی انجامید — و در یک مورد، به تیراندازی منجر شد. نیروهای ذخیره ارتش نیز به وعده خود عمل کردند و استعفا دادند.

دو روز بعد، حماس ارزیابی خود را از اوضاع ارائه داد. رهبران این گروه سال‌ها در حال برنامه‌ریزی برای حمله‌ای گسترده به اسرائیل بودند و اکنون — طبق صورت‌جلسه‌ای محرمانه از نشستی به ریاست یحیی سنوار در غزه — زمان اجرای آن را مناسب می‌دانستند. در این جلسه آمده بود:

«وضعیت دولت اشغالگر و بحران داخلی آن، ما را ملزم می‌کند که وارد نبردی راهبردی شویم.»

 

«ما در حال جنگ هستیم»

صبح روز ۷ اکتبر، ساعت ۶:۲۹، بنیامین نتانیاهو برای نخستین‌بار از وقوع حمله باخبر شد. او با تماسی از سوی آوی گیل، مشاور ارشد نظامی‌اش، از خواب بیدار شد. تماس از طریق واتس‌اپ برقرار شد و بسیار کوتاه بود. در حالی‌که صدای آژیرهای حمله هوایی در پس‌زمینه شنیده می‌شد، گیل اطلاع داد که حماس حمله‌ای را آغاز کرده است. او از نخست‌وزیر خواست خود را به‌سرعت هوشیار کند و وعده داد که چند دقیقه بعد از طریق خط رمزگذاری‌شده تماس خواهد گرفت؛ خطی که برای ضبط مکالمات رسمی نخست‌وزیر در نظر گرفته شده است.

در ساعت ۶:۴۰، تماس دوم برقرار شد. گیل، این‌بار با جزئیات بیشتر، گفت که در طول شب، مأموران اطلاعاتی متوجه شده بودند که ده‌ها عضو حماس سیم‌کارت‌های اسرائیلی را در گوشی‌های خود فعال کرده‌اند — نشانه‌ای واضح از آمادگی برای عملیاتی که نیاز به دسترسی به شبکه مخابراتی اسرائیل داشت. فرماندهان نظامی این فعالیت را از شب گذشته زیر نظر داشتند و آن را تمرینی دیگر تصور می‌کردند، چرا که موارد مشابه در گذشته اغلب هشدار کاذب از آب درآمده بودند. اما این‌بار ماجرا واقعی بود.

گیل لحظه‌ای مکث کرد. نتانیاهو در واکنشی که تاکنون رسانه‌ای نشده بود، پرسید:

«چه اتفاقی افتاده؟ چرا شلیک کردند؟ با چی شلیک می‌کنند؟»

گیل پاسخ داد: «نمی‌دانیم، آقای نخست‌وزیر.»

نتانیاهو گفت: «سؤالم این نیست که چرا. سؤالم این است که با چه چیزی شلیک می‌کنند؟»

گیل گفت: «تا این لحظه، آن‌ها حملاتی سنگین در سراسر کشور انجام داده‌اند.»

او چندین موقعیت در مرکز و جنوب اسرائیل را نام برد.

نتانیاهو پرسید: «می‌توانیم رهبری‌شان را هدف بگیریم؟»

او در تابستان همان سال با طرح ترور رهبران حماس مخالفت کرده بود، اما اکنون در میانه جنگ، فرمان حمله را صادر کرد.

گیل پاسخ داد: «ارتش همین حالا عملیات را آغاز کرده.» سپس وضعیت میدانی را توضیح داد و با لحنی قاطع گفت:

«ما در حال جنگ هستیم.»

بلافاصله پس از آن، نتانیاهو موضوع مسئولیت را مطرح کرد و گفت:

«من در گزارش‌های اطلاعاتی چیزی ندیده‌ام.»

تنها چند دقیقه پس از آغاز جنگ، این نخستین نشانه از رویکرد سیاسی نتانیاهو بود: او سعی داشت از همان ابتدا زمینه را برای رفع مسئولیت فراهم کند. گرچه پیش‌تر هشدار راهبردی جنگ به او داده شده بود، اما در این مکالمه ضبط‌شده تأکید کرد که آن هشدار مشخصاً درباره تهاجم زمینی از غزه نبوده است.

در ادامه جنگ، نتانیاهو بارها به‌صورت علنی ادعا کرد که دیر بیدار شده و اگر زودتر هشدار می‌گرفت، می‌توانست از فاجعه جلوگیری کند. با این‌حال، واقعیت آن بود که پس از بیدار شدن نیز، تأثیر مستقیمی بر واکنش‌های اولیه اسرائیل نداشت. مدیریت صحنه نبرد در آن ساعت‌ها در اختیار یوآو گالانت، وزیر دفاع، و هرتزی هالوی، رئیس ستاد کل ارتش بود؛ آن‌ها در چند طبقه پایین‌تر از ستاد فرماندهی تل‌آویو، در مرکز فرماندهی زیرزمینی موسوم به «پیت» (گودال)، هدایت عملیات را بر عهده داشتند.

بنیامین نتانیاهو حدود ساعت ۱۰ صبح روز ۷ اکتبر، بیش از سه ساعت پس از آغاز حمله، برای دریافت گزارش عملیاتی به مرکز فرماندهی زیرزمینی ارتش اسرائیل، موسوم به «پیت»، مراجعه کرد. در آن زمان، هیچ‌کس هنوز درکی دقیق از ابعاد واقعی فاجعه نداشت؛ بخشی از این سردرگمی به این دلیل بود که بسیاری از پایگاه‌های نظامی اسرائیل در جنوب، به‌طور کامل سقوط کرده بودند.

فرماندهان در تل‌آویو تصور می‌کردند که تنها حدود ۲۰۰ مهاجم از مرز عبور کرده‌اند، در حالی‌که واقعیت بسیار وخیم‌تر بود: دست‌کم ۲٬۰۰۰ نیروی مسلح حماس — سوار بر وانت، موتورسیکلت، قایق‌های تندرو و حتی پاراگلایدر — از حدود ۶۰ نقطه در امتداد مرز ۶۰ کیلومتری با اسرائیل نفوذ کرده بودند. آن‌ها به بیش از ۲۰ روستا و پایگاه ارتش حمله کرده، خانه‌ها را به آتش کشیده و غیرنظامیان را در خیابان‌ها هدف گلوله قرار داده بودند. مهاجمان تا عمق ۱۵ مایلی خاک اسرائیل پیشروی کرده و در جریان یک جشنواره موسیقی، بیش از ۳۶۰ نفر را به قتل رسانده بودند. همچنین، حدود ۲۵۰ نفر از جمله شهروندان عرب‌اسرائیلی و کارگران تایلندی را به گروگان گرفته بودند.

نخستین تصمیم مهم نتانیاهو، صدور فرمان حملات هوایی با شدت بی‌سابقه علیه نوار غزه بود. پس از جلسه، او با پوشیدن کت تیره و پیراهن سفید یقه‌باز، مقابل دوربین قرار گرفت و در پیامی ویدیویی اعلام کرد:

«به ارتش دستور داده‌ام که با شدتی بی‌سابقه پاسخ دهد؛ پاسخی که دشمن هرگز تجربه نکرده است. دشمن بهای بی‌سابقه‌ای خواهد پرداخت.»

بلافاصله پس از این دستور، فرماندهان ارتش قواعد درگیری را به‌طور قابل‌توجهی تغییر دادند: آن‌ها دامنه اهداف مجاز برای حملات پیش‌دستانه را گسترش دادند و سطح قابل‌قبول تلفات غیرنظامی در هر حمله را — در برخی موارد تا ۲۰ برابر — افزایش دادند.

وقتی هرتزی هالوی، رئیس ستاد ارتش، به نتانیاهو گزارش داد که نیروی هوایی تاکنون هزار هدف را در غزه منهدم کرده، نتانیاهو با لحنی تحقیرآمیز پاسخ داد:

«فقط هزار تا؟ من پنج‌هزار هدف می‌خواهم.»

در درون ائتلاف سیاسی و ساختار فرماندهی ارتش، فضای غالب، مملو از اندوه و شرمساری بود. رهبران نظامی و سیاسی در حال بررسی این موضوع بودند که چگونه قصورها و محاسبات اشتباه آن‌ها، اسرائیل را به چنین نقطه‌ای رسانده است. در جریان آماده‌سازی برای جلسه‌ای با وزرا، سرتیپ آمیت سعار با طعنه و لحنی تلخ گفت که حماس به دو دلیل حمله را آغاز کرده است: نخست، برای اخلال در تلاش‌های پیشاجنگ اسرائیل برای ترغیب محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، به عادی‌سازی روابط؛ و دوم، برای واکنش به اقدامات تحریک‌آمیز وزرای راست‌افراطی اسرائیلی در کرانه باختری و اماکن مقدس اورشلیم. او گفت:

«چرا حمله کردند؟ به خاطر بن سلمان و بن‌گویر.»

در شرایطی که اسرائیل ماه‌ها تهدیدهای خارجی را نادیده گرفته و تمام تمرکز دولت بر پیشبرد طرح‌های جنجالی داخلی بود، اکنون برخی از وزرا با ابعاد فاجعه‌ای که رقم خورده بود دست‌وپنجه نرم می‌کردند — آن هم در حالی‌که تبعات سیاسی آن نیز در افق نمایان شده بود. بر اساس گفته دو شاهد، از جمله موتی بابچیک، دستیار ارشد دولت، یاریو لوین، وزیر دادگستری و معمار اصلی اصلاحات قضایی، در یکی از راهروهای ساختمان روی پله‌ای نشسته و گریه می‌کرد. (البته سخنگوی لوین این گزارش را تکذیب کرده است.)

در همان جلسه کابینه، بزالل اسموتریچ فضای کلی را چنین توصیف کرد:

«تا ۴۸ ساعت دیگر، همه خواهان استعفای ما خواهند شد — و حق هم دارند.»

با این‌حال، حتی در تاریک‌ترین نقطه دوران سیاسی خود، نتانیاهو در حال ترسیم مسیر بقا بود. در روزهای آشفته پس از حمله، ارتش موفق شد مهاجمان حماس را عقب براند، نفوذ آن‌ها را در جنوب پاکسازی کند و عملیات تهاجمی به نوار غزه را طراحی کند. در همین حال، نتانیاهو در پشت‌صحنه مشغول رایزنی برای گسترش ائتلاف حاکم بود.

 

ائتلافی برای بقا

نخستین فرصت سیاسی برای نجات بنیامین نتانیاهو زمانی فراهم شد که یائیر لاپید، رهبر اپوزیسیون و رقیب اصلی او، پیشنهاد تشکیل دولت وحدت ملی در شرایط جنگی را مطرح کرد. شراکتی میان آن‌ها بعید به‌نظر می‌رسید: لاپید از منتقدان سرسخت تلاش نتانیاهو برای تضعیف قوه قضائیه بود و در موضوع فلسطین، رویکردی بسیار بازتر نسبت به اصل حاکمیت داشت. با این‌حال، در راستای منافع ملی، لاپید حاضر بود اختلافات را موقتاً کنار بگذارد — به‌شرط آنکه نتانیاهو دو وزیر راست افراطی، بزالل اسموتریچ و ایتامار بن‌گویر (که سابقه محکومیت به‌دلیل حمایت از یک گروه تروریستی یهودی دارد) را از کابینه کنار بگذارد.

 

یائیر لاپید
یائیر لاپید

 

نگرانی لاپید این بود که حضور این دو، مسیر تصمیم‌گیری عقلانی در مدیریت جنگ را مختل کرده و زمینه را برای تداوم درگیری فراهم می‌سازد. از همان ابتدا نیز مشخص بود که آن‌ها قصد دارند جنگ را به فرصتی برای تحقق رؤیای دیرینه خود — یعنی الحاق نوار غزه و اسکان مجدد اسرائیلی‌ها در آن — تبدیل کنند.

اما نتانیاهو این شرط را رد کرد. او می‌دانست که پس از پایان جنگ، جناح راست افراطی احتمالاً بیش از لاپید به تداوم قدرت او رضایت خواهد داد.

چند روز بعد، در ۱۱ اکتبر، نتانیاهو شرکای منعطف‌تری یافت؛ در حالی‌که ارتش اسرائیل آماده می‌شد حمله‌ای را علیه حزب‌الله — متحد قدرتمند حماس در لبنان — آغاز کند. از روز دوم جنگ، حزب‌الله که تحت حمایت ایران قرار دارد، مواضع نیروهای اسرائیلی در شمال را با راکت هدف قرار داده بود. فرماندهان اسرائیلی بیم داشتند که این گروه مسلح، تهاجمی زمینی را از مرزهای شمالی آغاز کند.

یوآو گالانت، وزیر دفاع، که در مرکز فرماندهی زیرزمینی ارتش موسوم به «پیت» مستقر بود، طرحی را آماده کرده بود: حمله هوایی به بیروت با هدف نابودی فرماندهی حزب‌الله. اما اجرای این عملیات نیازمند تأیید نخست‌وزیر بود. مشکل اینجا بود که نتانیاهو پاسخ تماس‌های مکرر گالانت را نمی‌داد.

با بالا رفتن هواپیماهای جنگی، گالانت شخصاً به دفتر نخست‌وزیر رفت — و دریافت که نتانیاهو به موضوعی کاملاً متفاوت مشغول است: سیاست داخلی.

در دفتر، نتانیاهو با بنی گانتز و گادی آیزنکوت — دو چهره نظامی میانه‌رو و فرماندهان سابق ارتش — نشسته بود. ساعاتی پیش، گانتز و آیزنکوت توافق کرده بودند که حزب خود را به دولت ائتلافی جنگی نتانیاهو ملحق کنند. این توافق، در ضعیف‌ترین لحظه سیاسی دوران حرفه‌ای نتانیاهو، همچون طناب نجاتی برای او بود — درست در آستانه انتشار نخستین نظرسنجی‌های پس از ۷ اکتبر که پیش‌بینی‌های عمومی را تأیید می‌کردند: ریزش شدید حمایت از حزب حاکم.

برخلاف لاپید، گانتز و آیزنکوت بدون شرط اخراج بن‌گویر و اسموتریچ وارد دولت شدند. این اقدام از یک‌سو به تندروها اجازه داد تا همچنان بر روند جنگی دولت اثرگذار باشند، و از سوی دیگر، بار مسئولیت شکست‌های احتمالی را بین اعضای ائتلاف تقسیم کرد.

کمی بعد، نتانیاهو، گانتز و گالانت همگی لباس‌های مشکی هماهنگ پوشیدند؛ نمادی از وحدت، یا شاید سرنوشت مشترک در برابر یکی از تاریک‌ترین دوره‌های تاریخ سیاسی اسرائیل.

 

مرز حمله، آستانه جنگ

هم‌زمان با پیوستن وزرای جدید به دولت، جنگنده‌های اسرائیلی در حال گشت‌زنی بر فراز دریای مدیترانه بودند — تنها حدود ۵۰ کیلومتر با بیروت فاصله داشتند. حالا نوبت کابینه جدید بود تا تصمیم بگیرد: آیا خلبانان باید دستور آغاز حمله را دریافت کنند؟

ایالات متحده، مهم‌ترین متحد اسرائیل و بازیگر کلیدی در حمایت از ادامه عملیات نظامی، به‌شدت با این اقدام مخالفت کرد. رئیس‌جمهور بایدن و مشاورانش هشدار دادند که هیچ نشانه‌ای مبنی بر قصد حزب‌الله برای آغاز حمله‌ای زمینی به اسرائیل وجود ندارد. آنان بیم آن داشتند که حمله اسرائیل، موجب تشدید تنش و درگیری منطقه‌ای شود — آن‌هم با دخالت احتمالی ایران به‌عنوان حامی اصلی حزب‌الله.

نتانیاهو سال‌ها به‌دنبال بهانه‌ای برای آغاز حمله‌ای مستقیم به ایران بود؛ و یک سال بعد، در پی سلسله‌ای از رخدادهای غیرمنتظره در لبنان، نهایتاً جسارت آغاز تهاجمی تمام‌عیار را علیه حزب‌الله و سپس ایران به‌دست آورد. اما در آن مرحله ابتدایی از جنگ — زمانی‌که برای بقای سیاسی خود تلاش می‌کرد، به حمایت بی‌قیدوشرط بایدن نیاز داشت و نسبت به ظرفیت‌های نظامی اسرائیل تردید داشت — درگیری چندجبهه‌ای نه اولویت او بود و نه هدفش.

در حالی‌که نتانیاهو میان توصیه‌های محتاطانه‌ی واشنگتن و فشار فزاینده‌ی فرماندهان نظامی مردد مانده بود، یک هشدار اضطراری توجه همه را جلب کرد: سیگنال‌های راداری حاکی از آن بودند که پهپادها یا پاراگلایدرهایی بر فراز شمال اسرائیل در حال پروازند. ژنرال هرتزی هالوی وزرا را تحت فشار قرار داد تا تصمیم نهایی را بگیرند و هشدار داد که جنگنده‌ها تنها ۱۹ دقیقه تا حمله به بیروت فاصله دارند.

در حالی که به نظر می‌رسید تصمیم برای حمله قطعی شده، افسر اطلاعاتی‌ای وارد اتاق شد و با گزارشی جدید، همه چیز را تغییر داد: رادار اشتباه خوانده شده بود. آنچه تصور می‌شد پهپاد یا گلایدر دشمن باشد، در واقع دسته‌ای از پرندگان بود. دستور حمله لغو شد و — دست‌کم برای آن لحظه — از گسترش جنگ به سطح منطقه‌ای جلوگیری به عمل آمد.

 

«نمی‌دانم چه باید بکنم»

در ماه‌های آغازین جنگ، بقای سیاسی نتانیاهو وابسته به ایجاد تعادلی تقریباً غیرممکن بود. از یک‌سو، او باید رضایت رئیس‌جمهور بایدن را حفظ می‌کرد؛ زیرا حمایت دیپلماتیک و کمک‌های نظامی آمریکا برای تداوم عملیات اسرائیل حیاتی بود. و از سوی دیگر، نمی‌توانست خشم راست‌گرایان افراطی را برانگیزد — جناحی که ماندگاری او در قدرت به حمایت آن‌ها گره خورده بود.

این دوگانگی دردناک، نیمه‌شب ۱۷ اکتبر — ده روز پس از آغاز حمله حماس — به شکلی عینی و فلج‌کننده خود را نشان داد. در عمق چهار طبقه‌ای مقر فرماندهی ارتش در تل‌آویو، نتانیاهو میان دو اتاق در رفت‌وآمد بود: یکی اتاق هیئت آمریکایی که خواهان خویشتن‌داری و کنترل تنش بودند، و دیگری اتاق وزرای کابینه‌اش که خواستار تشدید حملات نظامی بودند.

ناتوانی در انتخاب میان این دو جبهه، نتانیاهو را در لحظه‌ای حساس و بحرانی، دچار فلج تصمیم‌گیری کرده بود.

 

بحران در دو جبهه: واشنگتن و کابینه

در میانه فشارهای بین‌المللی، ایالات متحده به رهبری آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه، نتانیاهو را تحت فشار قرار داده بود تا محاصره‌ای را که از آغاز جنگ علیه نوار غزه اعمال شده بود، کاهش دهد. ذخایر غذا، دارو و سوخت در حال اتمام بود و فاجعه‌ای انسانی در حال شکل‌گیری بود. رئیس‌جمهور بایدن اعلام کرده بود که تا زمانی که این محاصره کاهش نیابد، به اسرائیل سفر نخواهد کرد.

با این حال، اکثریت اعضای کابینه اسرائیل بر تداوم کامل محاصره پافشاری می‌کردند. جامعه اسرائیل، که به‌شدت از فجایع ۷ اکتبر متأثر شده بود، با هرگونه اقدام بشردوستانه مخالفت می‌کرد و متحدان افراطی نتانیاهو در این زمینه سخت‌گیرترین مواضع را داشتند.

نتانیاهو و ران درمر، مشاور نزدیک و وزیر کابینه، میان اتاق هیئت آمریکایی و نشست کابینه در رفت‌وآمد بودند و در تلاش بودند تا به توافقی برسند. از نگاه آمریکایی‌ها، نتانیاهو مستأصل به نظر می‌رسید. او به آن‌ها گفت که پخش تصاویر کامیون‌های حامل کمک که وارد غزه شوند، ممکن است به فروپاشی ائتلافش منجر شود. با بی‌قراری در صندلی‌اش جابه‌جا شد، به درمر نگاه کرد و گفت:

«نمی‌دونم باید چی کار کنم. ران، تو خلاقی… یه فکری بکن.»

سرانجام، حدود ساعت ۱ بامداد و پس از ساعت‌ها مذاکره، نتانیاهو تسلیم شد — در برابر آمریکایی‌ها. در آن لحظه، نیاز او به حمایت بایدن، بر ملاحظات داخلی‌اش چربید.

 

سایه خلأ استراتژیک در غزه پس از جنگ

با آغاز تهاجم زمینی اسرائیل به غزه در اواخر اکتبر ۲۰۲۳، دولت بایدن و فرماندهان ارشد ارتش اسرائیل از نتانیاهو خواستند تا درباره آینده سیاسی غزه پس از شکست احتمالی حماس، برنامه‌ریزی کند. تجربه پرهزینه آمریکا در عراق نشان داده بود که بدون نقشه‌ای روشن برای دوران پس از جنگ، امکان پایان واقعی درگیری وجود ندارد.

اما نتانیاهو بارها در نشست‌های خود با مقام‌های آمریکایی از ورود به جزئیات مربوط به “فردای بعد از جنگ” در غزه خودداری کرد. مقام‌های میانی آمریکا، در دیدار با همتایان اسرائیلی، دریافتند که دولت اسرائیل به‌طور مستقیم مانع از گفت‌وگو درباره آینده بلندمدت غزه شده است.

در محافل خصوصی، مقام‌های اسرائیلی اذعان داشتند که نتانیاهو نگران است هرگونه طرح برای دوران پس از جنگ، موجب بروز اختلافاتی در ائتلاف شود. پرداختن به آینده غزه به‌معنای بررسی گزینه‌های فلسطینی جایگزین برای اداره آن بود — موضوعی که وزرایی مانند بزالل اسموتریچ و ایتامار بن‌گویر شدیداً با آن مخالفت می‌کردند.

به گفته ایلان گلدنبرگ، مشاور خاورمیانه‌ای معاون رئیس‌جمهور کامالا هریس:

«نتانیاهو هیچ‌گاه علاقه‌مند به یک گفت‌وگوی واقعی درباره روز بعد از جنگ نبود. او عمداً کل سیستم تصمیم‌سازی را از چنین گفت‌وگویی بازداشت، چون می‌دانست که ورود به این بحث‌ها به طرح مسئله حاکمیت فلسطینی بر غزه منتهی می‌شود — موضوعی که می‌توانست ائتلافش را فروبپاشد.»

 

آتش‌بس شکست‌خورده و مرگ فزاینده

نارضایتی آمریکا پس از آتش‌بس موقت در اواخر نوامبر ۲۰۲۳ افزایش یافت؛ آتش‌بسی که طی آن بیش از ۱۰۰ گروگان اسرائیلی در ازای آزادی ۲۴۰ زندانی و بازداشتی فلسطینی مبادله شدند. تا آن زمان، این انتظار میان مقامات آمریکایی و اسرائیلی وجود داشت که عملیات نظامی اسرائیل تا پایان سال کاهش یابد و ظرف چند هفته آتش‌بس دیگری برقرار شود.

اما مذاکرات متوقف شد. نتانیاهو به طرف آمریکایی گفت که اسرائیل نیاز دارد شهر خان‌یونس در جنوب غزه را تحت کنترل بگیرد، زیرا شبکه تونل‌های حماس در آنجا بسیار گسترده‌تر از تخمین‌های اولیه بود.

در این میان، تلفات فلسطینیان به‌طور فزاینده بالا می‌رفت، اتهامات نسل‌کشی علیه اسرائیل در محافل بین‌المللی مطرح شده بود و حدود ۸۰ درصد از جمعیت غزه مجبور به ترک خانه‌هایشان شده بودند. تا ۲۱ دسامبر، شمار قربانیان — شامل غیرنظامیان و نیروهای مسلح — از ۲۰٬۰۰۰ نفر فراتر رفت.

 

بایدن و بی بی

 

خشم بایدن و تردید نتانیاهو

دو روز پس از تنش‌های دیپلماتیک پیشین، جو بایدن صبر خود را از دست داد. بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی اسرائیل، با مسدود کردن بودجه تخصیص‌یافته به تشکیلات خودگردان فلسطین — که بخش‌هایی از کرانه باختری را اداره می‌کند — این نهاد را در آستانه ورشکستگی قرار داد. نروژ پیشنهاد داده بود که به‌عنوان ضامن این وجوه عمل کند تا نگرانی‌های اسموتریچ مبنی بر استفاده احتمالی از این منابع در «اقدامات تروریستی» برطرف شود.

در یک تماس تلفنی طولانی که عمدتاً به وضعیت غزه اختصاص داشت، بایدن از نتانیاهو خواست تا با نادیده گرفتن مخالفت اسموتریچ، طرح نروژ را بپذیرد. او هشدار داد که در صورت فروپاشی تشکیلات خودگردان، کرانه باختری ممکن است به صحنه درگیری‌های گسترده تبدیل شود — جبهه‌ای جدید که تنها به نفع افراط‌گرایان در هر دو سوی ماجرا خواهد بود.

اما نتانیاهو با بی‌اعتمادی گفت: «نروژ قابل اعتماد نیست.» بایدن با عصبانیت پاسخ داد:

«اگر نمی‌تونی به نروژ اعتماد کنی، پس ادامه این گفتگو بی‌فایده‌ست.»

و گوشی را قطع کرد.

 

ادامه جنگ، برخلاف توصیه‌ها

با تداوم جنگ در آغاز سال ۲۰۲۴، مقامات آمریکایی به‌وضوح درک کردند که نتانیاهو برخلاف توصیه‌های ارتش اسرائیل و دولت بایدن، تمایل دارد جنگ را طولانی‌تر کند. هر بار که تیم او اعلام می‌کرد برای تحقق «آخرین هدف نظامی» تنها به «دو هفته دیگر» نیاز دارند، با واکنش طعنه‌آمیز و بی‌اعتمادانه مقام‌های آمریکایی مواجه می‌شد.

در حالی‌که بستر برای توافق آتش‌بس فراهم بود — با میانجیگری ایالات متحده، مصر و قطر که موفق به تدوین چارچوبی قابل‌قبول برای دو طرف شده بودند — ارتش اسرائیل نیز در آستانه تکمیل برنامه عملیاتی اولیه خود بود و آماده می‌شد تا آخرین نیروهای ذخیره را از غزه خارج کند.

گادی آیزنکوت، ژنرال پیشین و عضو میانه‌روی کابینه، در مصاحبه‌ای کم‌سابقه تأکید کرد که تنها راه نجات گروگان‌ها، مذاکره است و اسرائیل باید آزادی آن‌ها را به نابودی دشمنانش ترجیح دهد. ژنرال هرتزی هالوی نیز به رهبران سیاسی توصیه کرد تا توافق دوم برای آزادی گروگان‌ها را نهایی کنند. او معتقد بود که تصرف رفح سود نظامی فوری نداشته و اسرائیل باید تمرکز خود را به مقابله محدود با حزب‌الله در مرز شمالی معطوف کند.

 

نتانیاهو به‌دنبال «پیروزی کامل»

با این حال، تحت فشار ائتلاف راست‌گرایان افراطی، به‌ویژه بن‌گویر و اسموتریچ، نتانیاهو مسیر متفاوتی را انتخاب کرد. او با پوشیدن دوباره کت‌وشلوار رسمی، به‌طور نمادین از وزرای میانه‌رو فاصله گرفت که هنوز با لباس‌های مشکی ظاهر می‌شدند. در سخنانش به‌جای آتش‌بس، از «پیروزی کامل» سخن گفت — مفهومی حداکثری که عملاً دستیابی سریع به صلح را منتفی می‌ساخت.

در مذاکرات آتش‌بس، نتانیاهو خواسته‌های جدیدی مطرح کرد. همچنین، پس از آن‌که در اکتبر اعلام کرده بود شهر رفح هدف نظامی نیست، اکنون تصرف آن را «ضرورتی استراتژیک» می‌خواند.

 

عملیات‌های فرسایشی و بی‌نتیجه

نبود استراتژی مشخص برای پایان جنگ، ارتش اسرائیل را وارد چرخه‌ای فرسایشی کرد. نیروها مناطقی را اشغال می‌کردند، سپس عقب‌نشینی می‌کردند، و با بازگشت نیروهای حماس، ناچار می‌شدند مجدداً به همان مناطق بازگردند.

بیمارستان الشفاء در شهر غزه نمونه‌ای بارز از این چرخه بود. اسرائیل ابتدا در نوامبر آن را اشغال و سپس ترک کرد. در مارس، نیروهای اسرائیلی بازگشتند و در جریان درگیری مجدد، بیمارستان عملاً نابود شد.

تا آن زمان، شمار کشته‌شدگان از ۳۰٬۰۰۰ نفر فراتر رفته بود. سازمان‌های امدادی نسبت به قحطی قریب‌الوقوع هشدار دادند.

 

فشار ائتلاف افراطی و عقب‌نشینی نتانیاهو

در آوریل ۲۰۲۴، زمانی که بنیامین نتانیاهو برای اولین‌بار به‌طور جدی به پذیرش آتش‌بس نزدیک شده بود — درست پیش از برگزاری جلسه‌ای در کابینه که با هشدار شدید بزالل اسموتریچ مختل شد — تحت فشار متحدان افراطی خود عقب‌نشینی کرد.

اسموتریچ و ایتمار بن‌گویر مجموعاً کنترل ۱۴ کرسی از ۷۲ کرسی ائتلاف نتانیاهو را در اختیار داشتند. بدون حمایت آن‌ها، حزب لیکود همچنان بزرگ‌ترین حزب در کنست (پارلمان اسرائیل) باقی می‌ماند، اما ائتلاف حاکم اکثریت ۶۱ کرسی را از دست می‌داد. چنین اتفاقی به‌احتمال فراوان منجر به برگزاری انتخابات زودهنگام می‌شد — انتخاباتی که نظرسنجی‌ها نشان می‌دادند نتانیاهو به‌وضوح از رقبایی چون بنی گانتز و گادی آیزنکوت عقب افتاده است.

در تلاش برای قانع‌کردن نتانیاهو، مقامات کاخ سفید نظرسنجی‌هایی را ارائه کردند که نشان می‌داد بیش از ۵۰ درصد اسرائیلی‌ها اکنون ترجیح می‌دهند توافق آزادی گروگان‌ها جایگزین ادامه جنگ شود.

نتانیاهو در پاسخ گفت:

«اما نه ۵۰ درصد از رأی‌دهندگان من.»

«بیایید کار را تمام کنیم»

با وجود آنکه نتانیاهو برخلاف توصیه بایدن، حمله به رفح را آغاز کرد، ایالات متحده همچنان در تلاش بود تا فرمولی بیابد که او را به توقف جنگ ترغیب کند. دولت بایدن که در آستانه انتخابات با شکاف داخلی در حزب دموکرات مواجه بود، نمی‌خواست متهم به رها کردن اسرائیل شود. هرچند ارسال یک محموله تسلیحاتی را موقتاً متوقف کرد، اما ترجیح داد بیشتر از ابزار تشویقی استفاده کند تا تنبیهی.

در این چارچوب، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی آمریکا، در اواسط مه ۲۰۲۴ به عربستان سعودی سفر کرد تا مذاکراتی را درباره عادی‌سازی روابط میان عربستان و اسرائیل — نخستین مورد از زمان تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸ — پیش ببرد. این توافق پیش از جنگ تا حد زیادی در دسترس قرار گرفته بود. امید آمریکا این بود که اگر محمد بن سلمان حاضر شود چنین توافقی را مطرح کند، نتانیاهو نیز ممکن است با وجود فشار جناح راست افراطی، با پایان جنگ و پذیرش آتش‌بس موافقت کند.

 

شب حساس در عربستان

۱۸ مه ۲۰۲۴، در دمام عربستان سعودی، در اوج خشم جهانی نسبت به تخریب غزه، نشست مهمی برگزار شد. دادستان‌های دیوان کیفری بین‌المللی در لاهه در آستانه صدور حکم بازداشت برای نتانیاهو و وزیر دفاعش، یوآو گالانت، بودند؛ آن‌ها را به استفاده از گرسنگی به‌عنوان ابزار جنگی و حمله عامدانه به غیرنظامیان متهم کرده بودند. شمار کشته‌شدگان در غزه به بیش از ۳۵ هزار نفر رسیده بود. در چنین شرایطی، نزدیک‌شدن یک رهبر عرب به دولت اسرائیل اقدامی بسیار پرریسک تلقی می‌شد.

اما در همین فضا، محمد بن سلمان، ولیعهد و حاکم بالفعل عربستان سعودی، با قاطعیت مسیر عادی‌سازی روابط را انتخاب کرد.

توافق مورد بحث، نوعی ترتیبات سه‌جانبه میان ریاض، تل‌آویو و واشنگتن بود. محمد بن سلمان برای عادی‌سازی روابط، نه‌تنها از اسرائیل بلکه از ایالات متحده نیز امتیازاتی مطالبه می‌کرد. جیک سالیوان برای تنظیم جزئیات مربوط به روابط دوجانبه آمریکا و عربستان — به‌ویژه در زمینه انرژی و امنیت — به نزدیکی مقر شرکت آرامکو در دمام سفر کرده بود.

ولیعهد عربستان با تمرکز و قاطعیت وارد جلسه شبانه شد و خطاب به مقام‌های آمریکایی گفت:

«بیایید این را تمام کنیم.»

او کلاسوری قطور از اسناد را روی میز گذاشت. ساعت‌ها گفت‌وگو در خصوص پیمان دفاعی دوجانبه میان آمریکا و عربستان ادامه یافت؛ توافقی که در آن دو کشور متعهد می‌شدند در صورت حمله به یکی، دیگری از آن دفاع کند. تا زمان صرف شام در نیمه‌شب، بسیاری از مسائل حل‌وفصل شده بود. اما سعودی‌ها به همتایان آمریکایی خود یادآور شدند که تحقق این توافق به موافقت نتانیاهو نیز بستگی دارد — و این مستلزم پایان جنگ در غزه و تعهد به اصل تشکیل دولت فلسطینی بود.

روز بعد، جیک سالیوان و تیمش برای انتقال پیام سعودی‌ها به نتانیاهو راهی اسرائیل شدند. ناگهان، روزنه‌ای تازه برای آتش‌بس و احتمال پایان جنگ به‌وجود آمد. نتانیاهو در ملاقات حضوری با سالیوان تعهدی نداد، اما چند روز بعد، به‌صورت پنهانی گام‌هایی عملی در مسیر توافق برداشت.

در ۲۲ مه، او سرانجام با طرح مصالحه‌ای موافقت کرد که پیش‌تر تحت فشار راست‌گرایان از آن عقب‌نشینی کرده بود. او این بار هشدارهای تند وزرای افراطی را نادیده گرفت. ران درمر، مشاور نزدیک نتانیاهو، شبانه تا بامداد همراه با مذاکره‌کنندگان اسرائیلی مشغول تنظیم نهایی امتیازات جدید شد. در نسخه جدید:

 • برخی شروط بحث‌برانگیز، از جمله محدودیت بر تردد غیرنظامیان در دوران آتش‌بس، حذف شد.

 • متن توافق، به تدریج، خروج کامل نیروهای اسرائیلی از غزه را می‌پذیرفت.

 • همچنین اسرائیل متعهد می‌شد پس از آغاز آتش‌بس موقت، مذاکرات برای آتش‌بس دائمی را آغاز کند.

در ۲۷ مه، تیم مذاکره اسرائیلی موضع اصلاح‌شده خود را برای میانجی‌های مصری و قطری فرستاد — که با استقبال روبه‌رو شد. زمینه برای دستیابی به آتش‌بس فراهم بود، مشروط به همکاری حماس.

 

بن گویر
بن گویر و اسموتریچ

 

موانع تازه از سوی بن‌گویر

اما حماس خواهان تضمین روشن برای آتش‌بس دائمی بود، نه فقط احتمال آن.

این موضع حماس مذاکرات را طولانی کرد، اما در همین حین، تیم نتانیاهو مشغول تهیه برنامه‌ای برای دوران پس از جنگ در غزه بود. درمر، گفت‌وگوهای محرمانه‌ای را با امارات متحده عربی پیش می‌برد. او و وزیر خارجه امارات، شیخ عبدالله بن زاید، در ابوظبی درباره طرحی مشترک برای اداره غزه پس از جنگ گفت‌وگو کردند.

در اوایل ژوئیه، نتانیاهو با درمر تماس گرفت و گفت:

«ممکن است توافقی در راه باشد.»

اکنون وظیفه تیم مذاکره آن بود که جزئیات نهایی را مشخص کند — پیش از آن‌که مانعی دیگر پدید آید.

و آن مانع، بار دیگر ایتمار بن‌گویر بود. او که از محروم ماندن از نسخه پیش‌نویس توافق خشمگین شده بود، بدون هماهنگی وارد دفتر نخست‌وزیری شد و همراه با گروهی از مشاوران، راهی طبقه دوم شد، جایی که دفتر شخصی نتانیاهو — موسوم به «آکواریوم» — قرار دارد. نتانیاهو از دیدار با او امتناع کرد.

بن‌گویر بلافاصله در فضای مجازی، توافق را «توافقی خطرناک و نسنجیده» توصیف کرد و هشدار داد:

«در حال تلاش هستم تا نخست‌وزیر قدرت آن را داشته باشد که عقب‌نشینی نکند.»

 

شکست دوباره مذاکرات در رم

قرار شد نشستی نهایی برای امضای توافق در ۲۸ ژوئیه، در ویلای سفیر قطر در حومه رم برگزار شود. در این نشست:

 • دیوید بارنیا، رئیس موساد و مذاکره‌کننده ارشد اسرائیل

 • بیل برنز، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا)

 • شیخ محمد بن عبدالرحمن آل‌ثانی، نخست‌وزیر قطر

 • عباس کامل، رئیس دستگاه اطلاعاتی مصر

همگی حاضر بودند. میانجی‌ها گمان می‌کردند آمده‌اند تا توافق را نهایی کنند. اما بارنیا، با چهره‌ای گرفته و لحنی پوزش‌آمیز، نامه‌ای توزیع کرد که بار دیگر، روند توافق را به بن‌بست کشاند.

بازگشت به نقطه صفر

سندی که در نشست رم توزیع شد، شامل شش خواسته‌ تازه از سوی نتانیاهو بود.

مهم‌ترین و بحث‌برانگیزترین بند، به مرز غزه و مصر — موسوم به دالان فیلادلفی — مربوط می‌شد.

در ماه مه، نتانیاهو با چارچوبی موافقت کرده بود که عقب‌نشینی نیروهای اسرائیلی از این منطقه را در صورت برقراری آتش‌بس پیش‌بینی می‌کرد. اما اکنون، برخلاف توصیه‌ فرماندهان ارشد ارتش و دستگاه اطلاعاتی، از این عقب‌نشینی خودداری می‌کرد.

فضای جلسه به‌شدت سنگین شد. این شروط، همان مواردی بودند که حماس در ماه مه قاطعانه رد کرده بود.

نشست بدون نتیجه پایان یافت؛ یک فرصت دیگر برای آتش‌بس از بین رفت.

چند روز بعد، مجموعه‌ای از حملات در اسرائیل، لبنان و ایران، احتمال دستیابی به توافق را حتی کمتر کرد:

 • یک موشک شلیک‌شده از خاک لبنان به شهرک عرب‌نشینی در منطقه جولان اصابت کرد؛ منطقه‌ای که اسرائیل در سال ۱۹۶۷ از سوریه اشغال کرده بود. در این حمله، ۱۲ کودک و نوجوان عرب کشته شدند.

 • نتانیاهو در پاسخ، دستور حمله هوایی به یکی از فرماندهان ارشد حزب‌الله در حومه بیروت را صادر کرد.

 • تنها چند ساعت بعد، او همچنین با ترور اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس در جریان سفرش به ایران موافقت کرد.

غزه دیگر در مرکز گفت و گوها نبود؛ منطقه در آستانه یک جنگ تمام‌عیار بین اسرائیل و محور ایران قرار گرفت.

رئیس‌جمهور جو بایدن که از تشدید بحران خشمگین شده بود، در تماس تلفنی با نتانیاهو در تاریخ ۱ اوت ۲۰۲۴ گفت:

«بس کن دیگه مزخرف تحویلم نده.»

 

بی بی 2

 

«رئیس راضی است»

از همان آغاز جنگ، نتانیاهو تلاش کرد تا مسئولیت حمله فاجعه‌بار ۷ اکتبر را از خود سلب کرده و آن را متوجه نهادهای امنیتی کند — هم در رسانه‌ها و هم در پشت درهای بسته.

درحالی‌که هنوز درگیری‌ها در جنوب اسرائیل ادامه داشت، تیم رسانه‌ای نتانیاهو به روزنامه‌نگاران و تحلیل‌گران هم‌سو خط می‌داد که ارتش باید مقصر معرفی شود.

در تاریخ ۸ اکتبر ۲۰۲۳، ژاکوب باردوگو — مفسر راست‌گرای نزدیک به نتانیاهو — در یک برنامه زنده تلویزیونی گفت:

«این ارتش بود که شکست خورد. زمان پاسخ‌گویی بعداً می‌رسد، اما از حالا باید روایت را تثبیت کنیم. نیروی هوایی دیروز پنج شش ساعت کجا بود؟»

در هفته‌های بعد، خود نتانیاهو نیز همین روایت را پیش گرفت.

در پستی بلند که در اواخر اکتبر در حساب رسمی‌اش در X (توییتر سابق) منتشر کرد، نوشت:

«در هیچ مرحله‌ای، هیچ هشداری درباره قصد حماس برای آغاز جنگ به من داده نشد. برعکس، تمام ارزیابی‌ها — از سوی رئیس اطلاعات ارتش و رئیس شین‌بت — حاکی از آن بود که حماس بازدارنده شده است.»

اما تنها ساعاتی پس از انتشار این پیام — و در پی موجی از انتقادهای سیاسی درباره تفرقه‌افکنی در بحبوحه بحران — نتانیاهو مجبور شد پست را حذف کند.

در پشت‌صحنه، نتانیاهو و نزدیک‌ترین مشاورانش همچنان نگران میراث تاریخی او بودند و در تلاش بودند با تضعیف رقبای سیاسی‌اش، تصویر مطلوب‌تری از نقش نخست‌وزیر در جنگ ارائه دهند.

 

بی بی در کنار دیوار غربی
نتانیاهو در کنار دیوار غربی

 

در همان ماه، رئیس دفتر او، تساحی براورمن، دستور داد نسخه‌هایی از رونوشت جلسات طبقه‌بندی‌شده امنیتی درباره غزه از سال ۲۰۲۱ تهیه شود؛ اقدامی که مغایر با پروتکل‌های دولتی بود و تنها پس از دخالت دادستان کل متوقف شد. بسیاری این اقدام را تلاشی برای یافتن اسنادی تلقی کردند که بتواند رقبای نتانیاهو را تضعیف یا بی‌اعتبار کند.

وکیل براورمن ادعا کرده که او هیچ‌گاه این اسناد را دریافت نکرده و قصد بدی نیز نداشته است.

به موازات آن، تیم نتانیاهو تلاش کرد از افشای مکالمات و محتوای جلساتی که ممکن بود به ضرر او تمام شود جلوگیری کند. ابتدا دستور داده شد دستگاه ضبط رسمی جلسات با فرماندهان نظامی خاموش شود. سپس، این جلسات به اتاقی منتقل شد که فاقد تجهیزات دائمی ضبط صدا بود، تا تیم نخست‌وزیر بتواند ضبط جلسات را به‌صورت کنترل‌شده و با تجهیزات شخصی انجام دهد، در حالی که ارتش از ضبط رسمی منع می‌شد. حتی از تیم امنیتی خواسته شد که بدن برخی فرماندهان ارشد، از جمله رئیس ستاد کل هالوی، برای یافتن هرگونه میکروفن مخفی بازرسی شود.

در گامی جسورانه‌تر، براورمن به بایگان‌های رسمی دستور داد زمان ثبت دومین تماس تلفنی نتانیاهو در صبح روز ۷ اکتبر را تغییر دهند. این تماس در واقع در ساعت ۶:۴۰ صبح انجام شده بود، اما براورمن اصرار داشت که ساعت تماس به ۶:۲۹ صبح تغییر یابد—همان زمان اولین تماس (ثبت‌نشده) که در آن هشدار اولیه به نتانیاهو داده شده بود.

هدف از این تغییر، به‌زعم برخی مقام‌های مطلع، بازسازی روایتی تاریخی بود که در آن نتانیاهو در نخستین دقایق حمله، قاطعانه و با درایت دستور مقابله با حماس را صادر کرده است.

وکیل براورمن ادعا کرده که تغییر زمان ناشی از سوءتفاهم بوده، نه نیت سوء.

با ادامه جنگ و تشدید فشار افکار عمومی، تمایل نتانیاهو به فرافکنی مسئولیت نیز افزایش یافت.

بارزترین جلوه این تلاش در اواخر اوت ۲۰۲۴ رخ داد؛ زمانی‌که دولت او تحت فشار شدید افکار عمومی برای دستیابی به آتش‌بس قرار داشت.

 

اسرای کشته شده

 

در ۳۱ اوت، نیروهای ارتش اسرائیل اجساد شش گروگان کشته‌شده را در تونلی در جنوب غزه پیدا کردند. این گروگان‌ها چند روز پیش، پیش از پیشروی ارتش، توسط نیروهای حماس به قتل رسیده بودند.

این خبر موجی از خشم و اندوه در سراسر اسرائیل به راه انداخت—نه فقط علیه حماس، بلکه علیه نتانیاهو که بسیاری او را عامل مستقیم تأخیر در دستیابی به توافق آتش‌بس می‌دانستند.

برخی از این گروگان‌ها، به باور منتقدان، می‌توانستند در صورت پذیرش آتش‌بس در ماه ژوئیه نجات یابند.

اعتراضات سراسری در ده‌ها شهر شکل گرفت. در بیت‌المقدس، جمعیتی خشمگین از موانع امنیتی گذشتند و به نزدیکی اقامتگاه خصوصی نتانیاهو رسیدند.

آن‌ها فریاد می‌زدند:

«قبل از آن‌که گروگان‌های بیشتری کشته شوند، عقب‌نشینی کن.»

تیم بنیامین نتانیاهو به‌سرعت اقدام به بی‌اعتبارسازی معترضان در رسانه‌ها کرد. الی فلدستاین، سخنگویی که در آغاز جنگ توسط دفتر نخست‌وزیری استخدام شده بود، هدایت این عملیات رسانه‌ای را بر عهده گرفت. او تلاش کرد محتوای یک سند اطلاعاتی حساس را به رسانه‌ها درز دهد.

این سند، یادداشتی راهبردی بود که توسط یکی از افسران اطلاعاتی حماس نوشته شده و توسط ارتش اسرائیل رهگیری شده بود. به‌دلیل احتمال افشای روش‌های شنود اسرائیل، این متن جزو اسناد فوق‌محرمانه تلقی می‌شد. فلدستاین این سند را از طریق یکی از منابع نظامی خود که معتقد بود انتشار آن به نفع نتانیاهو خواهد بود، دریافت کرد.

این یادداشت، متنی پیچیده و چندلایه بود. بخش نخست آن نشان می‌داد که حماس آمادگی دارد در روند مذاکرات آتش‌بس امتیازاتی بدهد. اما بخش دوم، که برای تیم رسانه‌ای نتانیاهو سودمندتر تلقی شد، توصیه می‌کرد از جنگ روانی بر خانواده‌های گروگان‌ها استفاده شود تا با تحت فشار قرار دادن دولت اسرائیل، آن را وادار به امتیازدهی کنند.

تیم نتانیاهو بر همین بخش تمرکز کرد تا چنین القا کند که معترضانِ خواهان آتش‌بس، به‌صورت ناآگاهانه در حال اجرای راهبردهای حماس هستند.

اما فلدستاین نمی‌توانست این سند را در اختیار رسانه‌های داخلی قرار دهد، چرا که همه رسانه‌های اسرائیلی موظف‌اند مطالب خود را پیش از انتشار به سانسور نظامی ارتش ارائه دهند. پس از آنکه سانسورچیان ارتش با انتشار این سند مخالفت کردند، فلدستاین تصمیم گرفت آن را از طریق یک رسانه خارجی منتشر کند.

او با یوناتان اوریخ، رئیس ارتباطات دفتر نتانیاهو، تماس گرفت تا از او بخواهد رسانه‌ای مناسب برای انتشار خارجی معرفی کند. اوریخ، سرولیک اینهورن، مشاور رسانه‌ای سابق نتانیاهو را معرفی کرد. اینهورن، ترجمه‌ای از سند را برای روزنامه آلمانی بیلد ارسال کرد؛ روزنامه‌ای راست‌گرا با سبک عامه‌پسند.

در تاریخ ۶ سپتامبر، بیلد بخش‌هایی از این سند را منتشر کرد.

 

تلفات ۷ اکتبر

 

این گزارش، قسمت‌هایی که از آمادگی حماس برای آتش‌بس سخن گفته بود را حذف کرد و در عوض نوشت:

«حماس با شکنجه روانی وحشیانه، خانواده‌های گروگان‌ها را به جایی می‌رساند که برای آزادی عزیزانشان حاضر شوند هر کاری انجام دهند، حتی اگر به ضرر دولت خودشان باشد.»

پس از انتشار این گزارش، اوریخ در پیامی به فلدستاین نوشت:

«رئیس راضی است.»

و دلیل این رضایت خیلی زود مشخص شد. دو روز بعد، در تاریخ ۸ سپتامبر، نتانیاهو در جلسه کابینه خود گفت:

«آخر هفته گذشته، روزنامه آلمانی بیلد سند رسمی حماس را منتشر کرد که نشان می‌داد هدف آن‌ها از جنگ روانی، ایجاد اختلاف داخلی و وارد کردن فشار روانی و سیاسی بر خانواده‌های گروگان‌ها و دولت اسرائیل بوده است.»

 

پیروزی‌های سیاسی نتانیاهو پس از موج اعتراضات

با فروکش‌ کردن اعتراضات مردمی، فشارها برای آتش‌بس نیز کاهش یافت. این روند برای بنیامین نتانیاهو، سرآغاز رشته‌ای از موفقیت‌های سیاسی و نظامی بود که نه‌تنها بخشی از اعتبار از‌دست‌رفته او را احیا کرد، بلکه به تقویت ائتلافش و تداوم حضورش در قدرت انجامید.

نخست، نتانیاهو هدایت عملیات موفقی علیه حزب‌الله را بر عهده گرفت که در آن، ساختار رهبری این گروه تا حد زیادی نابود شد، نفوذ آن در جامعه لبنان کاهش یافت و بخش عمده‌ای از زرادخانه‌اش منهدم شد. سپس، در جریان درگیری کوتاه‌مدتی با ایران در اکتبر ۲۰۲۴ – پیش از آغاز جنگ فراگیر در ژوئن – اسرائیل موفق شد سامانه‌های دفاع هوایی ایران را به‌شدت آسیب‌ زده و تهدید تهران را تضعیف کند.

در غزه، یک رخداد غیرمنتظره به موفقیت چشمگیر دیگری برای اسرائیل و شخص نتانیاهو انجامید: در نبردی در جنوب غزه، نیروهای اسرائیلی موفق شدند یحیی السنوار، رهبر شاخه نظامی حماس و از طراحان اصلی حمله ۷ اکتبر، را به قتل برسانند. این پیروزی، آخرین حلقه از زنجیره‌ای از ضربات بود که اسرائیل به محور ایران، حزب‌الله و سوریه وارد کرد؛ تا جایی که در دسامبر، سقوط دولت بشار اسد به دست مخالفان مسلح، یکی از دشمنان دیرینه اسرائیل را از میدان خارج کرد.

دو روز پس از این تحولات، نتانیاهو در دادگاه رسیدگی به اتهامات فساد حاضر شد — نخستین بار از آغاز تحقیقات رسمی در سال ۲۰۱۶. برخلاف انتظار، او با اعتمادبه‌نفس ظاهر شد و دفاعیه‌اش را به فرصتی برای مشروعیت‌بخشی به قدرت خود تبدیل کرد:

«از وسعت این مضحکه متحیرم… من نخست‌وزیرم، کشور را مدیریت می‌کنم، فرماندهی جنگ را بر عهده دارم. دغدغه من آینده شخصی‌ام نیست، بلکه آینده اسرائیل است.»

 

بی بی و ترامپ

 

«کل این روند قانونی نیست»

مهم‌ترین تحول سیاسی داخلی نتانیاهو در سپتامبر ۲۰۲۴ رقم خورد؛ زمانی که گیدئون ساعر، یکی از رهبران اپوزیسیون، تصمیم گرفت با حزب کوچک خود به ائتلاف حاکم بپیوندد. این اقدام، ائتلاف شکننده نتانیاهو را تقویت کرد و قدرت چانه‌زنی بن‌گویر و اسموتریچ را کاهش داد. از این پس، خروج یکی از این دو، به سقوط دولت منجر نمی‌شد.

در نتیجه، نتانیاهو سرانجام در ژانویه ۲۰۲۵ با آتش‌بس موافقت کرد؛ اقدامی که با حمایت دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب، و فرستاده‌اش استیو ویتکاف انجام شد. متن این توافق تقریباً همان نسخه‌ای بود که نتانیاهو در آوریل پیشین رد کرده بود. در واکنش، بن‌گویر از دولت استعفا داد، اما با ورود ساعر، دیگر حضور او برای حفظ دولت ضروری نبود.

با این حال، در مارس، موازنه قدرت بار دیگر تغییر کرد. احزاب مذهبی تندرو تهدید کردند که در صورت عدم امتیازدهی به خواسته‌هایشان در لایحه بودجه، دولت را ترک می‌کنند. بن‌گویر فرصت را مغتنم شمرد و پیشنهاد داد در صورت از سرگیری جنگ، به دولت بازگردد. در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۲۵، نیروی هوایی اسرائیل حملاتی گسترده به غزه آغاز کرد و عملاً آتش‌بس شکست. یک روز بعد، بن‌گویر به ائتلاف بازگشت. بودجه تصویب شد، دولت حفظ شد و جنگ ادامه یافت.

 

آغاز قبضه قدرت

پس از آن، نتانیاهو گام بعدی را در جهت تسلط بیشتر بر قدرت برداشت. او با الگوبرداری از دونالد ترامپ، اصلاحات جنجالی در قوه قضائیه را که به‌واسطه جنگ متوقف شده بود، مجدداً پیش کشید؛ اصلاحاتی که در صورت تصویب، کنترل بیشتری به سیاستمداران برای تعیین قضات دیوان عالی می‌دهد.

همزمان، او تلاش کرد افرادی را که به‌نحوی تهدیدی برای آینده سیاسی یا مانع اجرای برنامه‌های دولتش بودند، تضعیف یا برکنار کند. در حساب ایکس (توئیتر سابق) خود نوشت:

«در آمریکا و اسرائیل، وقتی یک رهبر قوی راست‌گرا پیروز می‌شود، دولت پنهان چپ‌گرا دستگاه قضایی را به ابزاری برای مقابله با اراده مردم تبدیل می‌کند. اما آن‌ها در هیچ‌کجا موفق نخواهند شد!»

نخستین هدف، رونن بار، رئیس سرویس امنیت داخلی (شین‌بت) بود. در تاریخ ۲۰ مارس، تنها یک روز پس از بازگشت بن‌گویر، جلسه کابینه‌ای برای برکناری بار تشکیل شد.

 

رونن بار
رونن بار

 

وزرا در اتاق کابینه اورشلیم، زیر تصویر تئودور هرتزل و نسخه‌ای از اعلامیه استقلال اسرائیل گرد آمده بودند. آنجا، نتانیاهو سخنرانی کرد؛ سخنرانی‌ای که آغاز جنگی علنی با نهادهای نظارتی و دموکراتیک اسرائیل تلقی شد.

در ادامه جلسه، نتانیاهو تلاش کرد تصمیم به برکناری رئیس شین‌بت، رونن بار، را حرفه‌ای و بی‌طرفانه جلوه دهد. او در سخنانی خطاب به وزرا ادعا کرد که بار:

 • در جلوگیری از حمله ۷ اکتبر ناکام بوده؛

 • علی‌رغم اطلاع از نشانه‌های تهدید، نتانیاهو را پیش از وقوع حمله بیدار نکرده؛

 • طی جنگ، منافع اسرائیل را در مذاکرات پشت‌پرده به‌درستی نمایندگی نکرده؛

 • و از حدود وظایف حرفه‌ای خود فراتر رفته و خواستار تشکیل کمیسیون تحقیق در مورد وقایع ۷ اکتبر شده است.

نتانیاهو در جمع‌بندی گفت:

«هیچ اعتماد حرفه‌ای یا شخصی به توانایی رئیس شین‌بت ندارم.»

اما او یک نکته کلیدی را ناگفته گذاشت: این تصمیم، تعارض منافع آشکاری داشت. چرا که بار در حال بررسی پرونده‌هایی علیه برخی از نزدیک‌ترین یاران نتانیاهو بود — و نتانیاهو تلاش داشت او را پیش از تکمیل تحقیقات کنار بگذارد.

برخی از این تحقیقات شامل موارد زیر بودند:

 • نقش اطرافیان نتانیاهو در نشت هدفمند اسناد نظامی محرمانه به رسانه‌های خارجی (از جمله انتشار سندی توسط روزنامه آلمانی بیلد)؛

 • دریافت پول از لابی‌گران قطری توسط چهره‌های کلیدی تیم رسانه‌ای نتانیاهو؛

 • و احتمال نفوذ هواداران یک گروه تروریستی یهودی به وزارت امنیت داخلی تحت نظر بن‌گویر.

با این حال، در جلسه هیئت دولت، هیچ‌یک از وزرا به این موضوعات اشاره نکردند. همه بدون چون‌وچرا از برکناری بار حمایت کردند. حتی اسموتریچ پا را فراتر گذاشت و خواستار حذف وظیفه حفاظت از دموکراسی از شرح وظایف قانونی شین‌بت شد. او گفت:

«زمان آن رسیده که حفاظت از دموکراسی از قانون شین‌بت حذف شود. مردم خودشان از دموکراسی محافظت می‌کنند.»

(البته سخنگوی او بعداً مدعی شد که نقل‌قول تحریف‌شده بوده و منظور او صرفاً تمرکز بیشتر شین‌بت بر مسائل امنیتی بوده است.)

در میان اعضای کابینه، تنها کسی که صریحاً با این اقدام مخالفت کرد، دادستان کل اسرائیل، گالی باهاراو-میارا، بود. او با اشاره به تضاد منافع نتانیاهو، گفت:

«کل این روند غیرقانونی است.»

اما نتانیاهو حرف او را نادیده گرفت و رو به وزیر دادگستری، یاریو لوین، کرد و گفت:

«تو باید با این دادستان کل سرسخت برخورد کنی.»

در این لحظه، گیل لیمون، معاون دادستان کل، مداخله کرد و هشدار داد که نخست‌وزیر به دلیل درگیر بودن در یک پرونده قضایی، قانوناً اجازه ندارد علیه دادستان کل اقدام انضباطی انجام دهد.

با این وجود، نتانیاهو بی‌توجه به این هشدارها، رأی‌گیری را انجام داد و هیئت دولت به‌اتفاق آرا با برکناری رونن بار موافقت کرد.

سه روز پس از برکناری رئیس شین‌بت، کابینه اسرائیل با اتفاق آرا رأی عدم اعتماد به گالی باهاراو-میارا، دادستان کل، صادر کرد؛ اقدامی که نقطه آغاز روندی چندماهه برای کنار گذاشتن یکی از معدود مقامات مستقل و منتقد در ساختار دولت بود. دولت این اقدام را علناً تلاشی برای حذف مانعی قانونی معرفی کرد؛ اما بسیاری تحلیلگران هدف پنهان‌تری را نیز تشخیص دادند: جلوگیری از زندانی شدن بنیامین نتانیاهو.

بر اساس این تحلیل، جانشین جدید و مطیع‌تر می‌توانست در پرونده فساد، پیشنهاد مصالحه‌ای مطلوب برای نخست‌وزیر ارائه دهد. هم‌زمان با حضور سه‌باره در هفته در دادگاه، دولت نتانیاهو تلاش می‌کرد فردی را حذف کند که یکی از کلیدهای نجات یا محکومیت او در اختیارش است.

در چنین فضای سیاسی‌ای، نتانیاهو در همان زمان مقدمات خطرناک‌ترین عملیات نظامی تاریخ اسرائیل را فراهم می‌کرد: حمله به برنامه هسته‌ای ایران؛ رویایی دیرینه که پیش‌تر نیز در دوره‌های نخست‌وزیری‌اش دنبال کرده، اما در آخرین لحظات، آن را متوقف کرده بود.

نیویورک تایمز در ادامه گزارش خود مدعی شد: اکنون اما شرایط متفاوت بود. متحدان منطقه‌ای ایران تضعیف شده بودند، پدافند هوایی ایران آسیب‌پذیر شده بود، و مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا برای احیای توافق هسته‌ای جریان داشت. نتانیاهو می‌دانست که اگر این توافق حاصل شود، پنجره فرصت برای حمله به‌کلی بسته خواهد شد.

هرچند ترامپ نیز در ابتدا با چنین حمله‌ای مخالف بود، اما با فرسایشی شدن مذاکرات، در موضع خود تجدید نظر کرد. در اوایل ژوئن ۲۰۲۵، نتانیاهو تصمیم خود را گرفت: حمله باید انجام شود.

اما هنوز مانعی داخلی وجود داشت. چند نماینده مذهبی (حریدی) از احزاب شریک ائتلافی تهدید به خروج کرده بودند، زیرا با لغو معافیت سربازی مخالفت داشتند. قصد داشتند با پیوستن به اپوزیسیون، پارلمان را منحل کنند و انتخابات زودهنگام را رقم بزنند. اگر این اتفاق می‌افتاد، نتانیاهو تنها به‌عنوان نخست‌وزیر موقت باقی می‌ماند و مشروعیت حمله‌ای در این مقیاس به‌شدت زیر سؤال می‌رفت.

 

بی بی و اسموتریچ
نتانیاهو و اسموتریچ

 

در این شرایط، مایک هاکبی، سفیر ترامپ در اسرائیل، وارد عمل شد. او رهبران احزاب حریدی را به سفارت آمریکا در اورشلیم دعوت کرد و به آنان هشدار داد که اقدام‌شان برای انحلال دولت، می‌تواند پشتیبانی ایالات متحده از حمله قریب‌الوقوع به ایران را تضعیف کند. او تأکید کرد که دولت موقت، مشروعیت کافی برای چنین عملیات‌هایی نخواهد داشت.

چند روز بعد، در دوشنبه، ۹ ژوئن ۲۰۲۵، بنیامین نتانیاهو، در دفتر خود در ستاد فرماندهی ارتش اسرائیل در تل‌آویو، تلفنی به موشه گافنی، رهبر حزب مذهبی توراه یهودیت متحد، زد. پس از آنکه دستیارش تماس را برقرار کرد، گوشی را گرفت و با لحنی قاطع گفت:

«فوراً بیا. باید صحبت کنیم.»

این دیدار سرآغاز نجات مجدد دولت و گشودن راه برای آغاز عملیات علیه ایران بود.

پس از ورود موشه گافنی به دفتر نخست‌وزیری در ساعت ۶ عصر، برگه‌ای به او ارائه شد و از وی خواسته شد آن را امضا کند. این برگه توافق‌نامه محرمانگی نظامی بود؛ سندی که در ارتش اسرائیل برای ملزم کردن افراد به حفظ اسرار حساس امنیتی به کار می‌رود و امکان پیگرد قضایی را در صورت افشای اطلاعات طبقه‌بندی‌شده فراهم می‌سازد. گافنی برگه را امضا کرد و در ادامه، نتانیاهو طرح حمله به ایران در چهار روز آینده را برایش افشا کرد.

گافنی نگران و مردد دفتر را ترک کرد. نمی‌دانست نتانیاهو — سیاستمدار کهنه‌کار — او را فریب داده یا واقعاً با جدیت چنین حمله‌ای را در دستور کار دارد. او همچنین بیم آن داشت که در صورت رأی به انحلال پارلمان، اجرای این عملیات تاریخی متوقف شود.

دو روز بعد، حزب گافنی به حفظ دولت رأی داد و نتانیاهو در مقام نخست‌وزیری باقی ماند.

کمتر از ۲۴ ساعت بعد، جنگنده‌های اسرائیلی پرواز به‌سوی ایران را آغاز کردند و مهم‌ترین عملیات سیاسی و نظامی دوران کاری نتانیاهو کلید خورد.

این مانور چندلایه اوج مهارت سیاسی نتانیاهو را نمایان ساخت. او با مدیریت همزمان متحدان داخلی و حامیان خارجی، بار دیگر نشان داد که چگونه میان بقای سیاسی، منافع شخصی و مصالح ملی تعادل برقرار می‌کند. از همه مهم‌تر، این رویداد تأکیدی بود بر نقش ابزاری جنگ در سیاست‌ورزی نتانیاهو — چه در غزه، چه در لبنان، و اکنون در ایران.

به گفته اسرائیل کوهن، مجری سرشناس رسانه‌ای و از نزدیکان گافنی:

«تنها چیزی که حریدی‌ها را از انحلال دولت بازداشت، طرح حمله به ایران بود — و بی‌بی این را خوب می‌دانست.»

 

«دستاوردهای بزرگ در غزه»

در ادامه این گزارش ادعا شده است: در ۱۲ روز جنگ با ایران، ارتش اسرائیل موفق شد ضربات سنگینی به برنامه‌های هسته‌ای و موشکی جمهوری اسلامی وارد کند؛ تا آنجا که دونالد ترامپ نیز سرانجام متقاعد شد و جنگنده‌های نیروی هوایی آمریکا را برای تکمیل عملیات اعزام کرد.

هرچند ارزیابی دقیق میزان خسارات هنوز در جریان است، اما در داخل اسرائیل، این عملیات به‌سرعت به‌عنوان یک پیروزی بزرگ تلقی شد. حتی منتقدان سرسخت نتانیاهو نیز از جسارت او در آغاز حمله و توانایی‌اش در اقناع ترامپ برای همراهی، تمجید کردند.

در نتیجه، محبوبیت حزب لیکود به بالاترین سطح خود از زمان آغاز جنگ غزه رسید و بار دیگر این گمانه‌زنی را تقویت کرد که شاید اکنون نتانیاهو بتواند:

 • از فشار تندروها فاصله بگیرد،

 • به آتش‌بس در غزه تن دهد،

 • مذاکرات صلح با عربستان سعودی را از سر بگیرد،

 • و حتی مسیر را برای برگزاری انتخابات زودهنگام هموار کند.

در سخنرانی‌ای که اندکی پس از پایان جنگ با ایران ایراد کرد، بنیامین نتانیاهو گفت:

«در ۷ اکتبر، بر لبه‌ی پرتگاه ایستاده بودیم. کشور ما فجیع‌ترین فاجعه‌ی تاریخ خود را تجربه کرد. اما به‌واسطه‌ی تلاش مشترک دولت، نیروهای امنیتی، و شما مردم، توانستیم خود را بازیابی کرده و با قدرت پاسخ دهیم.»

او خطاب به خانواده‌های داغ‌دار افزود:

«عزیزان شما، قهرمانان ما، بی‌هوده جان نسپردند. فداکاری و دلاوری آنان بود که به ما امکان داد محور ایران را در هم بشکنیم.»

 

مردم بی دفاع غزه

 

با این حال، اگرچه پیروزی ظاهری در نبرد با ایران برای نتانیاهو فرصتی دوباره در صحنه‌ی سیاسی داخلی فراهم کرده، این رفتار او در قبال غزه است که میراث بین‌المللی‌اش را رقم خواهد زد.

چه جنگ در غزه فردا پایان یابد، چه ماه‌ها ادامه یابد، تاکنون بیش از ۵۵ هزار نفر کشته، دو میلیون نفر آواره، و اغلب زیرساخت‌ها و بناها نابود یا آسیب‌دیده‌اند. گرسنگی گسترده شده و جست‌وجوی روزانه‌ی مردم برای غذا به تله‌ای مرگبار تبدیل شده که در آن، غیرنظامیان هنگام تلاش برای دریافت کمک، به‌طور مکرر هدف حمله قرار می‌گیرند.

آغازگر جنگ، حمله‌ی بی‌رحمانه‌ی حماس به اسرائیل بود. و مسئولیت تداوم فاجعه نیز تا حدی بر دوش حماسی است که در زیر بیمارستان‌ها، خانه‌ها و تأسیسات سازمان ملل پنهان شده و از تسلیم خودداری کرده.

نتانیاهو در واکنش ابتدایی به این جنایات، عملکردی مشابه هر نخست‌وزیر اسرائیلی داشت.

 

آوارگی غزه

 

اما وقتی جنگ به مرحله‌ای فرسایشی رسید — و دیگر مقامات نظامی و سیاسی نسبت به تداوم آن ابراز تردید کردند — این نتانیاهو بود که ادامه‌ی جنگ را انتخاب کرد.

او بود که از طرح‌ریزی برای آینده‌ی غزه پس از جنگ سر باز زد.

او بود که با تعلل در آتش‌بس، عملاً خود را به بقای حمایت تندروها گره زد و برای حفظ قدرت، جنگ را کش داد.

با این حال، مجموعه‌ای از تحولات پیش‌بینی‌ناپذیر باعث شد اسرائیل از برخی جهات امن‌تر از قبل شود.

شکست سنگین حزب‌الله، سقوط دولت بشار اسد، و ضربه به زیرساخت‌های دفاعی ایران، شاید بدون ادامه‌ی جنگ تا تابستان ۲۰۲۴ ممکن نمی‌بود. نتانیاهو اگرچه در ابتدا چنین پیروزی‌هایی را در نظر نداشت، اما با چالاکی سیاسی و استفاده از لحظه‌ها، به آن‌ها دست یافت.

اما از سوی دیگر، اسرائیل از لحاظ حیثیتی و بین‌المللی، در پایین‌ترین موقعیت تاریخی خود قرار دارد.

دیوان بین‌المللی دادگستری در حال بررسی اتهام نسل‌کشی علیه اسرائیل است.

دادگاه کیفری بین‌المللی حکم بازداشت شخص نتانیاهو را صادر کرده.

نتانیاهو جنگی را مدیریت کرده که به یکی از فجایع قرن ۲۱ تبدیل شده — فاجعه‌ای که احتمالاً نام اسرائیل را برای نسل‌ها با ننگ همراه خواهد کرد.

و با این حال، برای بنیامین نتانیاهو، تنها یک واقعیت اهمیت داشت:

او در قدرت باقی ماند.

 

پرتره نتانیاهو

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.