پایگاه خبری جماران: معاون اسبق وزیر امور خارجه گفت: نظم بین الملل و معادلات کنونی جهان دستخوش تغییر شده است و ایران میتواند با عقلانیت و با انجام برخی اصلاحات در سیاست های خود از ناپایداریهایی که در نظام بینالملل امروز به وجود آمده نهایت بهره برداری را داشته باشد.
بخش نخست گفتوگوی خبرنگار جماران با دکتر محمود واعظی رئیس دفتر رئیس دولت دوازدهم در پی می آید:
نخست علاقه مندیم تحلیل حضرتعالی را از مناسبات کنونی دنیای سیاست و تحولات پیش روی جهان بشنویم.
پس از فروپاشی شوروی، بلوک غرب بهویژه ایالات متحده آمریکا، از این فرصت بهره برداری و تلاش کرد نظامی تکقطبی برای آقایی بلامنازع خود در جهان پسا جنگ سرد برقرار کند؛ اما علی رغم تلاش و صرف هزینه های سنگین بدلیل تغییرات در عرصه نظام بین الملل و ایجاد ائتلاف ها و سازمان ها به همه اهدافش نرسید و نظام بین الملل بیشتر به سمت چند جانبه گرایی سوق پیدا کرد.
نمی خواهم به تشریح و تحلیل دهه های گذشته پرداخته و به تحولات نظام بین الملل به صورت گذرا در سال های اخیر به ویژه پس از حمله روسیه به اوکراین می پردازم. با رخ داد جنگ اوکراین، فرصت بسیار مناسبی برای آمریکا، اتحادیه اروپا و ناتو ایجاد شد که از یک سو روسیه را تضعیف و منزوی نمایند و از سوی دیگر اتحاد و همبستگی خود را تقویت ککند. روسیه از منظر قدرت نظامی برای برخی از کشورهای اروپایی خطر تلقی شده و برای آمریکا نیز رقیب محسوب می شود.
موضوع دیگری که موجب نگرانی غرب است، گسترش پیمان شانگهای که با محوریت روسیه و چین تشکیل شده است که سال گذشته ایران، هندوستان و پاکستان نیز در آن عضو شدند. مجموعه کشورهای عضو شانگهای از نظر وسعت، جمعیت، ذخائر انرژی و معادن یک سازمان قدرتمند تلقی می شود و آمریکا چین را رقیب اقتصادی خود میداند.
آمریکا و اتحادیه اروپا به بهانه حمایت از اوکراین، از طریق فشارهای تحریمی، روانی و رسانه ای گسترده به روسیه تلاش کردند با استفاده ابزاری از بحران اوکراین، امور داخلی رقیب خود را در حوزه های اقتصادی، اجتماعی و امنیتی تضعیف و در افکار عمومی جهانی با تبلیغات گسترده منفی منزوی کنند. دفاع و حمایت از اوکراین و ارسال این حجم گسترده تجهیزات نظامی و کمک های مالی از سوی غرب صرفا با هدف طولانی شدن جنگ صورت پذیرفت تا غرب بتواند به اهداف خود برسد.
انتخاب اخیر ترامپ به عنوان چهل و هفتمین رییس جمهور آمریکا و اعلام مجموعه ای از سیاست هایی که با سیاستهای دولت بایدن متفاوت است و حتی با اصول و سیاست های حزب جمهوری خواه نیز همخوانی ندارد، موجب شده تا معادلات جهانی و اساسا مفهوم سیاست خارجی آمریکا دستخوش تغییر شود؛ برخلاف جملگی سرمایهگذاری عظیمی که بلوک غرب برای استقرار نظم نوین جهانی مطلوب نظرش صورت داده بود و آنچه که اروپا و دولت بایدن مجدانه دنبال می کردند و فشارهای گسترده بر روسیه به جهت حمایت حداکثری همه جانبه از اوکراین از جمله راهبرد آنها بود، ترامپ بدون توجه به راهبرد غرب در این جنگ کلیه کمک های مالی و نظامی را متوقف و با برقراری ارتباط شخصی با پوتین شرایط به نفع روسیه تغییر کرد.
این ارتباط تا جایی پیشرفت که ترامپ اعلام کرده اوکراین باید الحاق شبهه جزیره کریمه به خاک روسیه را به رسمیت شناخته و همچنین تسلط غیر رسمی فدراسیون روسیه بر تقریبا تمام سرزمینهای اشغالی از سال ۲۰۲۲ را بپذیرد. از این روی با قبول صلح، روسیه عملا بر تقریبا تمام استان لوهانسک و بخشهای اشغالی دونتسک، خرسون و زاپوریژیا مسلط خواهد شد.
فلذا این امتیازات بزرگ نشانگر این است که شخص رییس جمهور امریکا بر خلاف راهبرد رییس جمهور قبلی به شکل کاملاً یکطرفه به سمت پوتین متمایل شده است. مع ذلک به جهت جمعبندی و بهصورت بسیار خلاصه باید عرض کنم، آن هدف استراتژیکی که غرب به شکل حداکثری در سالهای گذشته بدان اهتمام می ورزید، این بود که پوتین و نقش مهم روسیه را از معادلات بینالمللی حذف کنند؛ دیدیم که حتی تیمهای ورزشی روس را در جریان المپیک و سایر میادین راه نمیدادند. اما با چرخشی که در چند ماه گذشته ایجاد شده، هم روسیه و هم پوتین توسط رییس جمهور و حاکمیت جدید آمریکا احیاء شدند.
به نظر شما چرا ترامپ علی رغم مواضع دولت قبل آمریکا یکباره چنین تصمیم متفاوت و تعجب برانگیزی را در قبال روسیه و شخص پوتین اتخاذ کرد؟
اساساً اهداف و اقداماتی که ترامپ در سطح داخلی و بین المللی درصدد انجام آن است، مجموعه روش هایی است که نه در حزب جمهوریخواه و نه در حزب دموکرات آمریکا سابقه نداشته است. در گذشته روسای جمهوری که در آمریکا زمام امور را بر عهده داشتند، بر این باور بودند که باید تصمیم سازی ها به شکل کارشناسی و پخته صورت گرفته و بعد از بررسی های دقیق از سوی رئیسجمهور اعلام عمومی و جهت اجرا ابلاغ گردد. اما اکنون نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری در ایالات متحده برعکس شده؛ ترامپ ایدههایی که خود دارد یا مطالبی که اطرافیان به وی منتقل میکنند را ابتدا اعلام میکند، سپس بر آن اصرار ورزیده و اگر بتواند، آنها را جا انداخته و عملیاتی می سازد و اگر هم نتوانست، عقبنشینی میکند. چندان نیز نگران اتوریته مقام ریاست جمهور آمریکا نیست و بارها نشان داده به اینکه اقتدار مقام رسمی با تناقض گویی و عقب نشینی ها تنزل می کند و اعتقادی ندارد.

همین موضوع در جنگ تعرفه ها هم صدق می کند.
بله، در جریان موضوع جنگ تعرفه ها شاهد بودیم زمانی که ترامپ افزایش تعرفهها را با تعدادی از کشور ها از جمله کشور چین اعلام کرد، هدف اصلی از جنگ تعرفه ها گرفتن امتیازات اقتصادی از دولت های مخاطب بود. هنگامی که طرف چینی مجدانه در برابر زیاده خواهی های ترامپ ایستادگی کرد و متقابلا تعرفه های آمریکا تا ۱۴۵ درصد افزایش یافت و به عقب نشینی دولت آمریکا منجر و به مذاکرات وزرای ذیربط آمریکا و چین در سوئیس انجامید و نهایتا ترامپ اعلام کرد جمعبندی بسیار خوبی داشتیم؛ مقدار تعرفه نه صفر است و نه ۱۴۵ درصد.
لذا شرایط کنونی دنیا که ما با آن مواجه هستیم وابسته به فردی است که سبکش در اداره آمریکا و نوع تعاملش با دنیا شبیه نظامهای شاهنشاهی قدیم یا به زبان امروز، «اقتدارگرایی» است؛ همانند ملوکی که خودشان تصمیم می گرفتند و خودشان رأسا اقدام میکردند.
ما نیز چنین وضعیتی را در عصر معاصر تجربه کردهایم. وجه شباهت ایران دیروز با آمریکای امروز، دوران ریاست جمهوری آقای احمدینژاد است؛ اگر مقام معظم رهبری با اقدامات حکیمانه جلوی اقتدارگرایی هایی که منافع ملی مان را نادیده می گرفت نگرفته بودند، رییس دولت نهم و دهم نیز دنبال اینچنین اقدامات بی ثبات کننده و عمدتا هزینه سازی بود.
از طرفی دیگر، ترمیم برخی اختلافات گذشته میان آمریکا و روسیه بدون مشورت با اتحادیه اروپا به ویژه دولت های انگلیس، آلمان و فرانسه برخلاف نظم قبلی است و سایر راهبرد های ترامپ در ارتباط با موضوعات مختلف شکاف میان اروپا و آمریکا را در پی داشته است.
در همین راستا آمریکا نیز صریحاً اعلام کرده که دیگر بنا نداریم عمده هزینه های ناتو را پرداخت کنیم؛ موجودیت ناتو برای تامین و بسط امنیت اروپا است و خود اروپاییها موظف به پرداخت هزینه های امنیت خود هستند.
از سوی دیگر، کلیه سیاستهای وی بالاخص در ارتباط با اوکراین و ایران حذف کردن اروپا از مذاکرات و تصمیم گیری ها بوده و میخواهد بهتنهایی و رأسا تصمیم بگیرد.
در موضوع برجام و کشورهای پنج بهعلاوه یک که این همه وقتمان در دولت های یازدهم و دوازدهم را صرف آن کردیم و هدفمان این بود که جامعه جهانی را گرد هم جمع و تصمیمی مقبول و چندجانبه اتخاذ کنیم دیدیم که به محض فراهم آمدن مذاکرات رفع تحریم های ظالمانه هسته ای، ترامپ و نماینده ویژه استیو ویتکاف کاملاً اروپا را کنار گذاشتند و در حال حاضر تروئیکای اروپایی ازاین مسأله بسیار ناراحت و بدان منفی می نگرند.
تحلیل شما از طمع ورزی های اخیر ترامپ به خاک کانادا چیست؟
یکی دیگر از موضوعات اختلافی ترامپ رویکردش نسبت به کشور کانادا است و اساساً پرونده عجیبی در عرصه نظام بین الملل باز کرده؛ او در کمال تعجب، مجدانه اعلام کرده کانادا که خود جزو هفت کشورصنعتی دنیاست را به عنوان یکی از ایالت های آمریکا به خاک آمریکا الحاق کند! در صورتی که روابط این دو کشور در کلیه سطوح بسیار نزدیک بوده و رویکرد فعالی ترامپ موجب اختلاف میان دوکشور شده. به طوری که در انتخابات اخیر کانادا حزبی که بیشترین مخالفت را با ترامپ کرده برای تصدی دولت بیشترین رأی را آورده است.
ارتباط کانادا با آمریکا از وجوه مختلف بالاخص اقتصادی ارتباط بسیارگسترده ای است و اقدامات کنونی به ویژه جنگ تعرفههایی که حاکمیت جدید آمریکا به راه انداخته برخلاف سیاست های کلان آمریکا در گذشته است.
سیاست کلی آمریکا در گذشته و حداقل در ظاهر این بود که اولویت ارتباط و حمایت های ایالات متحده معطوف به کشورهای دارای نظام آزاد بود و بیش از همه با دموکراسیها تعامل داشت و حقوق بشر برای آنان بسیار پر اهمیت بود؛ اما اکنون آنچه ترامپ انجام میدهد برخلاف اصول و سیاست های گذشته این کشور است و امروزه با کشورهایی که اقتدارگرایی دارند و یک نفر در آنها تصمیم می گیرد، راحت تر تعامل می کند.
در همین راستا و بهعنوان مثال، اگر به اولین سفر رسمی ترامپ به منطقه بنگریم، با پادشاهی عربستان سعودی بسیار راحت، دوستانه و هم افزا پیش می رود. با امارات متحده عربی و همچنین دولت قطر نیز به شکل راحت تعامل داشته و روابط سازنده ای دارد. مع الوصف و اساسا با کشورهایی که یک نفر در آنها تصمیمگیر است تعامل خوب و دوستانه ای دارد. اساساً برایش پارلمان و سایر نهادهای حکومتی اهمیتی ندارد؛ ذهنیتش یک جانبه نگر و اولویتش نیل عاجل به اهداف به شکل متمرکز است و خرد جمعی، دموکراسی مدیریتی و بروکراسی را بر نمی تابد و نشان داده بدان اعتقادی ندارد.
از سوی دیگر معمولا همه رؤسایجمهور آمریکا از ابتدا به کشورهای همسایه، کانادا یا مکزیک و در غیر اینصورت یکی از کشورهای اروپایی را به عنوان اولین مقصد سفر انتخاب می کردند و این از قدیم عرف شده است؛ اما ترامپ به عنوان اولین مقصد رییس جمهور جدید آمریکا ابتدا به خاورمیانه سفر کرد.
اقدام دیگری که اساساً سابقه نداشته، فرستادن نماینده ویژه جهت مذاکره با حماس با هدف آزاد کردن یک اسیر با تابعیت آمریکایی بود و اکنون ببینید که این اقدام بی سابقه چه ضربه اساسی به «محور شرارت عصر معاصر» یعنی نتانیاهو و اسرائیلیها وارد کرده است.
با همه این اوصاف می توان اذعان داشت که نظم بین الملل و معادلات کنونی جهان دستخوش تغییر شده است و ایران میتواند با عقلانیت و با انجام برخی اصلاحات در سیاست های خود از ناپایداریهایی که در نظام بینالملل امروز به وجود آمده نهایت بهره برداری را داشته باشد.

خوب است بحث مختصری در خصوص منطقه پس از تحولات هفتم اکتبر غزه داشته باشیم. به نظر شما منطقه پس از این عملیات چه تفاوتی کرد؟
جنگ غزه پیامدهای بسیار مهمی داشت. یکی از آنها تلاش همه جانبه در راستای محو یا تضعیف جبهه مقاومت و در راس آن حماس و حزب الله بود. از همان روزهای شروع جنگ از سوی رژیم صهیونیستی و حامیانش به ویژه آمریکا و برخی از دولت های اروپایی علیه ایران و سوریه به عنوان حامیان جبهه مقاومت توطئه هایی طراحی کردند و برای اجرای آن نیز تلاش کردند که خطرناک ترین آن کشاندن ایران به جنگ و مواجه با آمریکا بود که با درایت و هوشمندی مسؤلین نظام و مقام معظم رهبری خنثی شد.
اعتقاد دارم که فکر و اندیشه از بین نمیرود؛ یعنی اگر ظلم و فشار استمرار یافته و در تقابل با فکر و اندیشه قرار گیرد متعاقبا، ایستادگی در مقابل ظلم به عنوان هدف پدیدار و به اولویت برای بقا مبدل میشود.
از همان هفتم اکتبر، روز آغاز جنگ غزه، تا به امروز همواره اسرائیل از تمامی روشها و اقدامات پلید استفاده کرد تا به نوعی آمریکا را در مقابل ایران قرار داده و جنگ فراگیر میان این دو رخ دهد. البته در مسیر خنثی شدن این توطئه های صهیونی ضروری است اذعان کنیم ، مهم بود چه کسی و چه تفکری در پاستور حضور دارند؛ بنده مطلع هستم که افرادی اصرار داشتند چون رژیم صهیونی عملیاتی در داخل یا خارج از ایران علیه منافع ما کرده، ما نیز باید عملیات متقابل در اسرائیل انجام دهیم. در صورتی که این قبیل اقدامات خواست صد درصدی اسرائیلیها و تلهای برای قرار دادن آمریکا در مقابل ایران بود.این افراد هنوز که هنوز است هم ناامید نشده اند و همچنان شبانه روز با استفاده از انواع توطئه ها تلاش میکنند از مسیر های دیپلماتیک، فنی، تروریسم، جنگ نرم و... مذاکرات هسته ای برای رفع تحریم ها میان ایران و آمریکا با شکست رو به رو شود
و نقش بازیگران جدید منطقه ای را کمی توضیح دهید؟
با توجه به آنچه که اتفاق افتاده بازیگران جدیدی در منطقه خاورمیانه قدرت گرفتهاند؛ ترکیه با تسلط سیاسی، امنیتی و نظامی بر سوریه و عربستان سعودی، با توجه به رویکرد محمد بن سلمان و نوع روابطی که با دنیا و منطقه برقرار کرده، اکنون و در آینده بازیگر جدی در خاورمیانه خواهد بود. مصر چونان گذشته با توجه به مولفههای قدرت خود از جمله جمعیت، ژئوپلتیک وجایگاهش در جهان عرب بازیگرمهمی است. از طرف دیگر ایران و اسرائیل نیز بازیگران تاثیر گذاری هستند که هم اکنون در منطقه حضور دارند.
البته وقتی که به این بازیگران به شکل انفرادی نگاه میکنید نگرانیهایی ایجاد میشود؛ یعنی ترکیه بدون آنکه ایران یک بازیگر جدی باشد، نگرانیهایی برای اعراب مخالف با دیدگاههای اخوان المسلمین ایجاد میکند. زمانی که عربستان بهعنوان یک بازیگر جدی مطرح است، خود عربها و آنهایی که با وهابیها مخالفند دچار نگرانی بسیار میشوند.
از طرف دیگر احتمال سازش با اسرائیل و شکل گیری مجدد طرح ابراهیم با فشارهایی که آمریکا وارد میآورد نیز وجود دارد.
با توجه به حضور بازیگران جدید در منطقه و نگرانی های به وجود آمده، حضور ایران به عنوان یک کشور قدرتمند و توازن بخش برای ثبات، توسعه و تقویت قدرت منطقه ضرورت پیدا می کند.
از این روی در صورت عدم تدبیر و استمرار سیاست های قبلی، در نظم جدید منطقه ای جایگاه ایران مجهول می ماند. شرایط ایران در سالهای گذشته با یک سال پیش به اینسو در منطقه متفاوت است. ما نمیتوانیم اجازه دهیم که ایران در این نظم منطقهای جدید جایگاه موثری نداشته باشد و باید به عنوان یکی از بازیگران اصلی منطقه نقش داشته باشد. به همین دلیل است که بنده پیش تر عرض کردم، از آنجا که نظام بینالملل وارد یک شرایط ناپایدار شده ، میتوانیم نهایت بهرهبرداری رادر ارتقا جایگاه کشور داشته باشیم.
با توجه به تحولات منطقه ای در یک سال اخیر ما به عنوان جمهوری اسلامی چه راهبردی را بایستی انتخاب کنیم؟
الزامی است معادلات نقش آفرینی خود به ویژه در سطح منطقه ای و همچنین فرامنطقه ای را بازبینی و بازسازی کنیم؛ زیرا بازیگران جدیدی وارد صحنه شدهاند و اگر نتوانیم نقش خود را به درستی ایفا کنیم، ناگزیر و به طور طبیعی جایگاهمان تضعیف خواهد شد.
بنابراین، به زعم اینجانب همزمان با مذاکرات هسته ای که هماکنون در حال طی مسیر طبیعی و از اهمیت بالایی برخوردار میباشد، نهایت استفاده از فضای موجود و تثبیت جایگاهی پر اهمیت در منطقه است.
در پایان، مایلم در مورد کار شیوه و روند مذاکرات غیرمستقیم جاری میان ایران و آمریکا تحلیل خود را بیان کنید.
مذاکرات با تمهیدات بسیار خوبی انجام شد؛ یعنی در زمانی که اسرائیل و برخی از کشور های غربی و رسانه های وابسته به آنها تبلیغ میکردند که ایران ضعیف شده است، شخص ترامپ به مقام معظم رهبری نامه نوشت؛ یعنی درخواست مذاکرات از سوی طرف مقابل مطرح و توسط نماینده دولت امارات تحویل وزیر خارجه شد. پاسخی که از سوی «نظام» تهیه گردید بسیارسنجیده و هوشمندانه بود و از سوی آقای دکتر عراقچی تحویل وزیر امور خارجه عمان و نهایتا به طرف آمریکایی ارسال شد.
انتخاب دولت عمان به عنوان میانجی در مذاکرات از سوی ایران نیز امری مدبرانه بود. خوشبختانه این تمهیدات هوشمندانه و سنجیده که از موضع قدرت صورت گرفت، به شکل مثبت نتیجه داد. در ابتدا طرف آمریکایی پیشنهاد کرده بود که مساعی جمیله از کانال امارات متحده عربی انجام شود، اما نظام تصمیم گرفت که سلطنت عمان این مسئولیت را بر عهده گیرد و نهایتا طرف امریکایی این مهم را پذیرفت. از سوی دیگر آمریکایی ها موارد دیگری را برای شروع مذاکرات در نظر داشته و مطرح کردند، اما نهایتا نظرات ایران اعمال شد.
آمریکایی ها مجدانه در پی مذاکره مستقیم بودند و حتی توسط ترامپ اعلام کردند، در حالی که اکنون مذاکره غیرمستقیم در حال انجام است. بنده نمیخواهم نقدی به روند مذاکرات داشته باشم، اما اگر بهعنوان یک دیپلمات که ۱۴ سال در وزارت خارجه مسؤلیت داشته نظر کارشناسی خود را بگویم، مذاکره مستقیم را مقدم بر مذاکره غیرمستقیم میدانم؛ البته اطمینان دارم که ملاحظاتی بوده که اینگونه تصمیمگیری شده است.
هم اکنون مذاکرات غیر مستقیم با دو روش انجام میشود؛ نخست اینکه وزیر امور خارجه عمان از اتاق آقای عراقچی به اتاق آقای ویتکاف رفتوآمد کرده و هنگامی که مطلب و موضوعی برای دو طرف مقبول واقع می شود، یکی از دو طرف آن را مکتوب میکنند. این نوشتهها میان دو طرف مبادله شده و اصلاح میشود. نهایتا هدف رئیس و هیات مذاکره کننده ایران این است که حسب اهتمام حداکثری به اهداف تعیین شده دست یابیم.
ضروری است عرض کنم که شرایط مذاکرات فعلی نسبت به مذاکرات برجام متفاوت است. زمانی که دولت یازدهم برای حصول توافق برجام مذاکره میکرد، وضعیت اقتصادیمان بهتر اما کشورهای عربی منطقه با دستیابی به توافق مخالف بودند، ولیکن امروز کشورهای منطقه با مذاکراتی که نتیجه دهد، موافق هستند. در آن زمان اروپاییها با ما موافق بودند، اما اکنون آمریکا، اروپاییها را حذف کرده و آنها تا حدودی با ما همراهی نمی کنند؛ البته وزارت خارجه حسب تمهیداتی در نظر دارد مع الواسطه تماس های منظم با سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان تروئیکای اروپایی را در جریان مذاکرات قرار دهند. همانطور که روسیه و چین و برخی از کشورهای حوزه خلیج فارس در جریان مذاکرات قرار میگیرند.
وجه تمایز و به عبارتی نقطه قوت مذاکرات فعلی از وجه داخلی این است که آن دسته افراد مخالف با مذاکرات برجام در سالهای گذشته، امروز موافق شده یا اینکه سکوت کرده اند. این امر در تقویت روحیه تیم مذاکره کننده و افزایش اعتبار مواضعشان نقش بسیار مثبتی دارد. اینها متغیر هایی است که شرایط مذاکرات در دولت های یازدهم و چهاردهم را متمایز میسازد.
دو دور اول و دوم مذاکرات در مسقط و رم که پیرامون کلیات گفت و گو شد، با توجه به تسلطی که آقایان عراقچی و روانچی حسب تجربه بیش از دوسالی که در مذاکرات برجام به دست آورده بودند بهخوبی پیش رفت. به طوری که بر سر کلیات توافق گردید، نظر آمریکاییها مثبت شد و حدود ۲۰ درصد ارزش پول کشور افزایش یافت که این امر در جوّ روانی جامعه بسیار مثبت واقع گردید.
ترکیب هیأت مذاکره کننده فعلی نیز همان هیأت مذاکره گر برجام است که دارای تجربیاتی خوب و موثر هستند. از سوی دیگر آقای دکتر عراقچی اهل مشورت و خرد جمعی هستند و پس از بازگشت از مذاکرات جلسات مشورتی تشکیل می دهند و از نظرات افراد با تجربه استفاده می کنند.
در دور سوم، که هیات های کارشناسی دو طرف حضور داشتند و مباحث کارشناسی آغاز شد تاکلیات توافق شده را نگارش کنند، اصل مذاکره در جهت توافق شروع شد اما کمی کند پیش رفت.
اما هنگامی که علائم پیشرفت مشاهده شد، هم تندروها در آمریکا و هم اسرائیل تمام قدرت خود را به کار بستند که اگر قرار است توافقی انجام شود، مشروط بر این باشد که کل تأسیسات هسته ای ایران تعطیل و هیچگونه غنیسازی توسط ایران انجام نگردد و این سرآغاز اختلافات میان دو طرف بود.
وزیر اسرائیل به آمریکا رفت و با رئیس جمهور، معاون او، وزیرخارجه و نهایتا نماینده ویژه رییس جمهور استیو ویتکاف ملاقات و همه تلاش خود را در جهت شکست مذاکرات کرد. ما در هفته گذشته روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتیم. خود ترامپ، معاون او و همچنین وزیر امور خارجه آمریکا نیز این حرف مبتنی بر اینکه باید تأسیسات هسته ای ایران تعطیل و غنی سازی در هر سطحی متوقف گردد را تکرار کردند.
از صبح روز یکشنبه با توجه به مصاحبه های منفی مقامات آمریکا نگرانی برای دور چهارم مذاکرات ایجاد شد؛ چرا که توقف مذاکرات مترادف با موفقیت صهیونیست ها در رسیدن به اهدافشان بود.
وعدههای انتخاباتی ترامپ به مردم آمریکا و افکار عمومی جهان مبنی بر اینکه پس از پیروزی در انتخابات در مدت زمان کوتاه صلح در غزه و اکراین ایجاد میشود، تاکنون محق نگردیده و با توجه به سفر وی به منطقه و علاقمندی به کسب دستآورد مثبت در عرصه سیاست خارجی از مواضع اعلامی عدول ومذاکرات ادامه یافت و رژیم صهیونیستی به هدف خود نرسید.
فلذا در برهه کنونی، تنها امید ترامپ برای تحقق وعده های انتخاباتی در عرصه سیاست خارجی توافق هستهای و رفع تحریم های ایران است و جدیتی که در چهار دور مذاکرات در دو طرف وجود داشته است در مذاکرات بعدی نیز ادامه یابد، علی رغم سختی و پیچیدگی های طبیعی مذاکرات پیش رو و همچنین تلاش های متعدد رژیم صهیونیستی و تندرو های حامی این رژیم در آمریکا برای شکست مذاکرات، میتوان به توافق دستیافت یافت.
یکی از اهداف رییس جمهور فعلی آمریکا این است که حسب حصول توافق با ایران برای خود یک دستاورد مهم در زمینه صلح داشته باشد.
مذاکرات دور چهارم که روز یکشنبه برگزار شد، حاوی گفتگوهای بسیار سخت و پیچیده ای بود. ابتدا آقای عراقچی به عنوان اعتراض به تناقض گویی و رسانه ای کردن مذاکرات تذکر دادند که اگر ما در مسقط با یکدیگر مذاکره میکنیم چرا شماازطریق رسانهها از واشنگتن با تهران مذاکره میکنید این که رسم مذاکره نیست. سپس دو طرف پیرامون موضوعات اختلافی تبادل نظر کرده و در نهایت ضمن اینکه مقرر شد روند مذاکرات ادامه یابد، آقای عراقچی مذاکرات را رو به جلو توصیف کردند و طرف آمریکایی آن را دلگرم کننده خواندند و همچنین دو طرف نسبت به اینکه مذاکرات طولانی نشود ابراز تمایل کردند.
* در پایان جمع بندی بفرمایید.
در سال ۱۳۵۷ به رهبری بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی انقلاب شد. شرایط آن زمان اقتضا میکرد در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای و با توجه به فضای سیاسی داخل کشور یک مدل و رویکرد حکمرانی داشته باشیم.همچنین سیاست هایمان پیرامون عرصه های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سایرعرصه ها بر اساس شرایط آن زمان و مطالبات مردم در آن دوران اتخاذ شده بود.
باید ضرورت های زمانه را درک کرده و بدانیم که نظام بینالملل نسبت به آن زمان تغییرات اساسی کرده است.
یعنی نظام بینالملل امروز، نظام بینالملل ۴۰ و چند سال پیش نیست. دوم اینکه نظم و معادلات منطقه دستخوش تغییرات اساسی شده است؛ باتوجه به افزایش جمعیت از حدود ۳۶ میلیون نفر در سال ۵۷ به حدود ۹۱ میلیون نفر در امروز، تغییر نسل صورت گرفته و طبیعتا مطالبات مردم ایران تغییر کرده است. فلذا با علم به این حجم از تغییرات میسر نیست مدل و سیاست های حکمرانی بدون توجه به مطالبات داخلی و تغییرات در نظام بین الملل و منطقه بر اساس گذشته استمرار یابد!
نمیشود معادلات و راهبردهای جهان دستخوش تغییرگردد، معادلات منطقه تغییر کند، نسل ها تغییر کنند، اما سیاست های حکمرانی ما در برابر تغییرات و مطالبات روز غیر منعطف باشد.
این برخلاف آموزه های دینی، سیره عملی امام راحل و رهنمودهای رهبر معظم انقلاب است.
اگرهمچنان اصرار بورزیم تا از طریق روشهای گذشته که جواب نداده و نخواهد داد پیش برویم، یقیناً با مشکلات بیشتر و سخت تری مواجه خواهیم شد.
بنابراین ضروری است تا در سیاستهای داخلی، منطقهای و بینالمللی بازنگری کرده و آنها را با شرایط جدید وفق و به روزرسانی کنیم.
تاکید میکنم، اصلاحات و تغییر راهبردها و سیاستهایی که جواب ندادهاند به معنای تغییر در اصول و ارزشها نیست؛ بلکه به معنای روزآمدی و تطبیق راهبردها و روشها با در نظر گرفتن واقعیتهای جدید روز است و این اقدامات کاملا عقلایی در چارچوب ارزشهای اسلامی و قانون اساسی میتواند انجام شود.
این تغییر یک ضرورت است تا هرچه سریع تر برخی از سیاست های حکمرانی که در این برهه کارآیی ندارد و موجب نارضایتی مردم شده اصلاح یا تغییر کند.