هویت تاریخی آبادان مدیون جغرافیای خویش است که در پیوستگی به آب‌های آزاد و همسایگی با ملل دیگر قرار داشت. سومریان در چهار هزار و پانصد سال پیش از طریق بندر آبادان، صنایع دست‌ساخت خود را به کرانه‌های خلیج‌فارس ارسال می‌کردند. با پیدایی امپراتوری هخامنشی، آبادان به تاریخ جهانی راه یافت. داریوش، پادشاه هخامنشی، تلاش کرد با حفر کانال سوئز به دریای مدیترانه و اروپا راه یابد. همین دولت با کوچ مردمانی از اقوام آرامی، عرب و خوزی به کناره رودهای کارون و اروند زمینه رونق تجاری آبادان و خرمشهر کنونی را فراهم کرد. این سیاست توسط اسکندر و جانشینانش ادامه یافت. ساسانیان به عمران و آبادی کرانه‌های دجله، کارون و بهمنشیر و تأسیس شهرهای جدید خوزستان پرداختند. کارهای در خور تحسین دو دولت آل بویه و صفوی در بهبود مسیرهای تجاری، رونق کشاورزی و امنیت منطقه مؤثر بود؛ اما در عصر قاجار، همزمان با توسعه شهرها در اروپا و دولت عثمانی، آبادان و دیگر شهرهای خوزستان چهره‌ای کریه و عقب‌مانده یافت.
حکومت قاجار به ویژه در عصر ناصرالدین شاه برای توسعه اقتصادی و سیاسی کشور به شیوه «واگذاری امتیاز» تن داد. «امتیاز بهره‌برداری از معادن نفت» در 1901 میلادی در زمانه مظفرالدین شاه، فرزند ناصرالدین شاه، به ویلیام دارسی واگذار شد. پس از هفت سال تلاش، مته حفاری گروه رینولدز در می 1908 به لایه نفتی رسید و نفت فوران کرد. این اکتشاف نفتی در مسجد سلیمان سر سلسله تحولات مهم سیاسی ـ اقتصادی و فرهنگی ایران در آغاز قرن بیستم بود.
احداث خط لوله نفت مسجد سلیمان به آبادان در ژوئن 1911 پایان یافت. نقشه گروه دارسی آن بود که نفت پس از تصفیه در آبادان به هند و اروپا صادر شود. با تأسیس پالایشگاه آبادان در 1912 میلادی هویت شهر تغییرکرد. مقدر شده بود آبادان به شهر صنعتی بدل شود و پا به تاریخ جهانی گذارد و در حوادث سیاسی ایران نقشی منحصر به فرد بازی کند. اولین واحدهای تقطیر، مخازن نفت و نیروگاه در زمینی در حد فاصل اروند و بهمنشیر نصب شد و کارگران مهاجر با فاصله بیشتری در خانه‌های کپری سکنی گزیدند. در روزهای نخست جنگ جهانی اول، دولت انگلیس به سهامدار عمده پالایشگاه بدل شد. با ورود دولت انگلستان حجم سرمایه‌گذاری افزایش یافت و در نتیجه آن حجم تولید و تصفیه و سازمان اداری و شمار کارگران فزونی یافت. از این زمان لندن تصمیم‌گیرنده اصلی در انتخاب استراتژی شرکت و پالایشگاه بود و مسیر حوادث را رقم می‌زد. دولت ایران منفعل بود.
دوره اول را می‌توان تأسیس اولیه نامید که بیست سال به طول انجامید. ابتدای این دوره تأسیس پالایشگاه بود و پایان آن، لغو قرارداد دارسی و امضای قرارداد جدید در 1933. در این دوره، مدیران شرکت و مهندسان پالایشگاه نقشه و جغرافیای توسعه را تعیین کردند. در همین بستر جغرافیایی بود که تاریخ شکل گرفت و آن را بستر تاریخی می‌نامم که حیات انسانی با مضمون تبعیض و توسعه فنی توأمان پیشرفت کرد. فرایند تبعیض‌های ناروان همانا بروز چند اعتصاب بود که مهمترین آن در سال 1308 به وقوع پیوست. تعیین مکان پالایشگاه نکته محوری است که شهر تا ابد باید در دو سوی آن قرار می‌گرفت. سپس تعیین مکان اسکله‌ها، برج‌های تقطیر، تلمبه‌خانه‌ها، مخازن نفتی و محله‌های شهری و شهرک‌های نفتی بود که به دست مدیران و مهندسان به گونه‌ای انتخاب شد که تا کنون گریز از آن محال بوده است. مدیران حتی مکان تأسیس مدارس، مراکز ورزشی و بهداشتی اولیه و خیابان‌بندی دو محله امیری و احمدآباد را تعیین کردند.
اندیشه سیستماتیک هرچند در این دوره خصلتی آمرانه داشت ولی نتیجه تعامل مدیران و مهندسان بود. گروهی بر گروه دیگر رجحان نداشت. این ویژگی به طور کلی تا 1979 با تغییر در نگاه انسانی ادامه یافت. آنچه در این بیست سال در استراتژی شرکت نفت انگلیس ـ ایران تغییر کرد تنزل نگاه آمرانه به نگاه حداقلی به انسانیت بود. درحالی‌که اندیشه سیستماتیک بر پالایشگاه حاکم بود، مهاجران جویای کار ایرانی، حامل اندیشه سنتی بودند که تحت رسوم محلی و آموزهای مبلغین مذهبی در فضای پر تسامح با آن رفتار می‌کردند. تضاد و تعامل این دو اندیشه نتیجه پر باری داشت.
مهاجران ایرانی جویای کار که بیشتر از نیمه جنوبی ایران بودند در ابتدا در روستاها و نقاط پرت سکنی گزیدند و سپس به نزدیکی محوطه پالایشگاه اقامت کردند. ده سال پس از تأسیس پالایشگاه دو محله احمدآباد و امیری پذیرای جمعیت کثیری شد. با افزایش فعالیت‌های شرکت پس از پایان جنگ حهانی اول، شمار کارگران با دستمزد بسیار کم برای بار دوم افزایش یافت و سازمان اداری پذیرای افسران ارتش بریتانیا شد. این واقعه بعدها پس از پایان جنگ جهانی دوم تکرار شد.
جابجایی جمعیتی، زیست مسالمت‌آمیز اقوام، تشکیل طبقه کارگر، پیدایی لهجه آبادانی، فاعلیت اجتماعی و رشد سنت و مدرنیسم در این دوره رقم خورد و استمرار یافت. دو اندیشه سیستماتیک و سنتی در طول زمان رشد یافتند. پالایشگاه و مساجد به دو نهاد قدرتمند در دهه 1310 و اوایل 1320 شمسی بدل شدند.
دوره دوم را می‌توان توسعه شهری نامید. زیرا حداقل‌های حیات انسانی یعنی مسکن، مدرسه، بهداشت، ورزش و بازار محقق شد. آغاز این دوره، لغو قرارداد دارسی و امضای قرارداد جدید بود که در سال 1312 شمسی به وقوع پیوست و پایانش با کودتای مرداد 1332 همراه بود. همه این بیست سال، ایران در آتش نفت می‌سوخت؛ از افزایش درآمد نفتی که دولت پهلوی را به توسعه آمرانه کشاند و نخبگان را دربند کرد تا آتش جنگی که لهیبش ایران و آبادان را گرفت و به اشغال بخش‌هایی از کشور از جمله پالایشگاه و فرودگاه آبادان منجر شد تا ظهور حزب توده و اعتصابات و جاسوس پروری‌های شرکت تا ساختن فرقه‌های جعلی به دست جیکاک در هفتگل و مسجدسلیمان تا کودتا علیه دولت ملی مصدق.
اولین آثار از 1314 نمایان شد. ریخت و قواره شهر بهبود یافت. شمار جمعیت کارآموزان و دانشجویان و مدارس، همچنین مقدار دستمزدها فزونی گرفت. آموزشگاه فنی که بعدها دانشکده فنی آبادان نام گرفت تأسیس شد. شمار کارگران خارجی کاهش یافت. شرکت برای جلب نظر مقامات محلی در چند نوبت مبالغی به شهرداری و اداره فرهنگ آبادان کمک کرد. به‌رغم وجود صحنه‌های فقر در احمدآباد اما بازار آبادان در امیری رونق گرفت. شرکت خریدهای بیشتری از صنوف شهری می‌کرد. جیمز میسون ویلسون و همکارانش به ساخت شهرک بوارده و عمارت‌های باشکوه که متضمن بن‌مایه‌های ایرانی بود دعوت به کار شد. جمعیت آبادان بعد از این تحول تاریخی به موازات افزایش تولید پالایشگاه فزونی گرفت. شمار خانه‌های کارگری و کارمندی افزایش یافت و بخش عمده‌ای از کارگران باسابقه در منازل تازه تأسیس شرکتی سکنی گزیدند. شمار سینما، باشگاه، اماکن ورزشی، مراکز بهداشتی و مساجد در مقایسه با دوره سابق رشد نسبتاً خوبی یافت. این دوره که ماهیتاً سیاسی بود شعور سیاسی آبادان را متحول کرد. آنان در پی این سلسله حوادث پخته‌تر شدند و از تیزی خود کاستند و راه پیشرفت فرهنگی را برگزیدند. البته که شرایط را شرکت ملی نفت در دوره سوم با گسترش رفاه و آموزش مهیا کرد.
دوره سوم را که با قرارداد کنسرسیوم و به زندان رفتن دکتر مصدق آغاز شد می‌توان دوره‌ی توسعه فرهنگی و رفاه نامید. راهبرد مدیران در این دوره آن بود که برای فراموشی خاطرات تلخ، سهم بیشتری از نفت به آبادان اختصاص یابد. در این دوره قدرت سوم پدیدار شد که همانا مراکز آموزشی ـ فرهنگی بود که نقش واسطه بین اندیشه سیستماتیک و اندیشه سنتی را به خوبی بازی کرد. در کنار این گروه پرتلاش، گروه بازاریان نوگرا و روشنفکران میانسال بوروکرات دیده می‌شود. با افزایش جمعیت تحصیل‌کرده و مرفه در دهه 1350 آبادان در تراز یک شهر مدرن، پیشرفته و در سطح جهانی نمایان شد. درحالی‌که در دوره اول تعداد باسوادها به زحمت به ده درصد جمعیت شهر می‌رسید، در سال 1335 به حدود سی و چهار درصد و در سال 1345 به حدود پنجاه و هشت درصد بالغ گشت. در سال 1355 این میزان به بالای 70 درصد رسید که رشد قابل توجهی را نسبت به دهه‌های پیشین نشان می‌دهد. دبستان‌ها، دبیرستان‌ها، مساجد نوگرا، سینما و تئاتر از یک سو و حلقه‌های روشنفکری چپ و ملی‌گرا، حضور نخبگان اهل قلم و مبلغان مذهبی ـ سیاسی از سوی دیگر نزدیکی هرچه بیشتر بین نهادهای سنتی و مدرن را فراهم ساختند و بنیان نظام معرفتی جدید را برپا کردند که تنها به آزادی بیشتر برای پروراندن گفتمان خود نیاز داشت.
موج مخالفت‌های انقلابی که در اواخر سال 1356 از شهر سنتی قم آغاز شد، در شهر صنعتی آبادان به پایان راه رسید و با اعتصاب صنعت نفت، پیروزی انقلاب را محقق ساخت. اگر در دیگر شهرها تضاد بین سنت و مدرنیسم آزاردهنده می‌نمود اما در آبادان فراموش شده بود و ارتباط نسبتاً مستحکم داشت.
9931/6068
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.