جی پلاس؛

روایتها به هنگام ورود امام به نجف از چه حکایت می کنند؟/برخورد مراجع نجف با امام چگونه بود؟

ده روز از تبعید امام به عراق و حضور ایشان در شهرهای مختلف می گذشت که برای مجاورتی چند ساله در جوار مرقد مطهر حضرت امیر علیه السلام آماده شدند. پیش از این خبر به نجف رسیده بود و همه مهیای ورود ایشان شده و جمعی نیز در میانه راه به استقبال آمده بودند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، نهضت امام خمینی (س) با تبعید ایشان به عراق وارد مرحله حساس و جدی تری شد. طبق اسناد و خاطراتی که از آن ایام بر جای مانده است، امام خمینی پس از ورود به عراق و استقبال گسترده از ایشان، سرانجام در روز بیست و سوم مهر سال 44 در میان جمع انبوهی از طلاب و نمایندگان مراجع عظام تقلید وارد نجف شدند و فصلی مهم از تاریخ نهضتشان را رقم زدند. در این میان، خاطرات بسیاری از شاگردان و علاقه مندان ایشان نقل شده؛ همچنین گزارش های ساواک در چگونگی انتقال امام از کربلا به نجف حائز اهمیت است که در این مطلب به بخشی از آنها اشاره می شود.

 

همراه با امام از بغداد تا نجف به گزارش ساواک

ساواک مراحل ورود امام خمینی (س) را به خاک عراق و سفر از شهری به شهر دیگر تا رسیدن به نجف اشرف اینگونه روایت کرده است:

روز سه‌ شنبه سیزدهم مهر ماه برابر 9 جمادی‌الثانی 1385، آیت‌ الله خمینی به اتفاق فرزندش مصطفی خمینی وارد بغداد شد (سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 5، ص 483، 488) و خبر آن را آیت‌ الله شریعتمداری طی تلگرافی در 14 مهر به روحانیون شهرهای مختلف از جمله شیراز به عنوان شیخ بهاءالدین محلاتی و سید عبدالحسین دستغیب مخابره نمود. (سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج 5، ص 239-238) در هنگام ورود آیت‌ الله خمینی به کاظمین، ایشان از سوی دکتر موسی آیت‌الله‌ زاده اصفهانی، فرزندان مرحوم عبدالهادی شیرازی و فرزندان آقای خویی مورد استقبال قرار گرفت. (همان؛ ص 489، 515) در عصر روز پنجشنبه 15 مهر آیت‌ الله خمینی به طرف سامرا حرکت کردند و در مدرسه شیرازی سامرا از او جهت صرف چای دعوت به‌عمل آمد که در آن عده‌ای از طلاب و مردم سامرا نیز شرکت داشتند. (همان؛ ص 487، 512) در عصر جمعه 16 مهر آیت‌ الله خمینی راهی کربلا شد و در 35 کیلومتری شهر کربلا در قصبه‌ ای به نام مسیب مورد استقبال سید محمد شیرازی و اهل علم مدرسه هندیه و قریب پانصد نفر از طلاب علوم دینی نجف و کربلا قرار گرفت. وی پس از ورود به کربلا در حرم حضرت سیدالشهداء و در محل خاص عبدالهادی شیرازی نماز گذارد. (همان؛ ج5، ص 485، 486، 495) پس از اقامت یک هفته‌ ای در کربلا  آیت‌ الله خمینی در بعد از ظهر روز جمعه بیست و سوم مهر (19 جمادی الثانی) با بدرقه قریب چهل ماشین که آقایان سید محمد شیرازی و سید مرتضی قزوینی و سید حسین ناصرالدین نیز جزء مشایعت‌ کنندگان بودند راهی نجف شد و از سوی چند اتومبیل حامل طلاب که به وسیله سید عبدالله شیرازی و شیخ علی کاشف‌ الغطاء تدارک دیده شده بود مورد استقبال قرار گرفت. آیت‌ الله خمینی پس از زیارت مرقد امام علی (ع) به منزلی که جهت اقامت وی در نظر گرفته شده بود و بعد از نماز مغرب آقایان خویی، شیخ علی کاشف الغطاء، سید عبدالله شیرازی، فرزندان مرحوم عبدالهادی شیرازی، هادی و رضا امینی و سید موسی آیت‌الله زاده از وی دیدن کردند.

(منبع: شیراز در انقلاب، ص286-285)

 

ترک کربلا و ورود به نجف

بر اساس اسناد و شواهد تاریخی آنچه مسلم است این است که امام بعد از ظهر جمعه بیست و سوم مهر ماه 44 کربلا را به قصد نجف ترک می کنند. این مهم در حالی روی می دهد که بدرقه کنندگان بسیاری از علما ایشان را همراهی می کنند و از آن طرف نجف نیز برای ورود امام خود را آماده کرده و ماشین های بسیاری در میانه راه به استقبال ایشان آمده اند. در کتاب نهضت امام خمینی این واقعه مهم تاریخی به شکل زیر روایت شده است:

 

عصر  روز جمعه 23/7/44 در حالى که شمارى از علما و روحانیان کربلا به عنوان بدرقه او را همراهى مى‌ کردند به سوى نجف اشرف حرکت کرد. از نجف نیز حدود 80 دستگاه ماشین که سرنشینان آن را علما و روحانیان و شمارى از مردم نجف تشکیل مى‌ دادند براى استقبال از او حرکت کرده بود.

اتومبیل‌ هاى استقبال کنندگان در قصبۀ «خان نص» که در هشتاد کیلومترى کربلاست به ماشین‌ هاى حامل امام و همراهان رسید.

مقارن ساعت 4 بعدازظهر، امام و همراهان در برابر صحن مطهر حضرت امیرالمؤمنین‌‌(ع) از ماشین پیاده شدند و در حالى که روحانیان و مردم، امام را احاطه کرده بودند با سلام و صلوات وارد حرم مطهر شد. پس از زیارت به خانه ‌اى که در خیابان رسول ـ کوچه «شربه ‌اى‌ ها» ـ براى امام اجاره کرده بودند وارد شد و حاضران در منزل را مورد تفقد قرار داد. نماز مغرب و عشا را در منزل با جماعت ادا کرد، تا مدت زمانى خانه غرق شور و نشاط بود و روحانیان و مردم متناوباً به دیدار امام مى ‌آمدند.

در نخستین شب ورود، آقایان شاهرودى و خویى و شمارى از علما و مقامات حوزۀ علمیۀ نجف از امام دیدن کردند. آقاى حکیم شب دوم به دیدن او رفت.

 

به مناسبت ورود امام به نجف، جشن باشکوهى از طرف روحانیان مبارز و متعهد در مدرسۀ بروجردى نجف برگزار شد که بسیارى از مقامات روحانى و نیز برخى از مردم نجف در آن جشن شرکت کردند و قصیده ‌هاى زیبایى که از طرف بعضى از شعراى عرب سروده شده بود خوانده شد، امام خمینى به دنبال ورود به نجف و اقامت در آن، بنا به دعوت و اصرار محصلان علوم اسلامى مدرسۀ بروجردى پذیرفت که نماز مغرب و عشا را در آن مدرسه با جماعت برگزار کند و از شب 26/7/44 این برنامه اجرا شد.

 

مرحوم آیت الله ملکوتی که حوالی سال 1334 یعنی حدود ده سال پیش از تبعید امام به عراق، به این کشور هجرت کرده بود، در گفت و گویی نحوه استقبال از امام به هنگام ورود به نجف و شور و هیجانی را که در میان طلاب به وجود آمده بود، اینگونه روایت کرده است: 

من سال 1334 به عراق رفتم. موقع ورود امام به عراق (سال 1344) آنجا بودم. هنگام ورود امام آشیخ نصرالله خلخالی خیلی زحمت کشید. با توجه به ارتباط و منزلت شیخ نصرالله با تمام بیوت مراجع و علما، ایشان همه را بسیج کرد برای استقبال از امام. شور و شعف عجیبی بین طلاب و حتی مردم عادی نجف به وجود آمد. به گونه ای که بعضی از آقایانی که با تفکر و نهضت امام مخالف بودند، نتوانستند تحمل کنند و نجف را ترک کردند، چون جو طوری شده بود که نمی توانستند به استقبال نیایند. محل تجمع استقبال کنندگان، منطقه خان نُص (وسط راه کربلا به نجف) بود. مراسم استقبال نجف پر شورتر از کربلا شد. همه اساتید، علما و طلاب آمده بودند؛ شاید به غیر از مراجع تقلید کسی از علما و روحانیون در نجف نمانده بود. وقتی امام به خان نُص رسیدند، طلاب در تأیید امام و نهضت ایشان شعارهای حماسی سر دادند.

 

برخورد مراجع به هنگام ورود امام به نجف

از مسائلی که به هنگام ورود امام خمینی (س) به نجف حائز اهمیت است، نحوه برخورد مراجع و علما با این موضوع و چگونگی برخورد و موضع گیری هایشان است. با بررسی آنچه که در کتاب های مختلف از جمله کتاب خاطرات نجف به چشم می خورد این است که با وجود اینکه حوزه نجف قبل از ورود امام به عراق یک حوزه غیرسیاسی به حساب می آمد و خود این موضوع باعث تبعید امام به این کشور شده بود و کمتر تحرکی از آن به چشم می خورد اما مراجع وقت از حضور امام استقبال شایسته ای به عمل آوردند. حجت الاسلام و المسلمین سید هادی موسوی که در نجف در خدمت امام بود در خاطرات خود به این موضوع اینگونه پرداخته است: 

 

به هنگام عزیمت امام به نجف، آیت الله حکیم دستور دادند که حدود 30 دستگاه اتوبوس و مینی بوس و سواری تهیه شود و طلاب تا خان نص به استقبال ایشان بروند. آقایان دیگر از جمله آیت الله شاهرودی، شیخ علی کاشف الغطاء، سید محمد حمامی، صدر، خویی و همچنین شیخی که اهل هند و نوه صاحب جواهر بود و الآن اسم شان را به خاطر ندارم هیأت هایی را جهت استقبال از امام فرستادند. این بود که مجموعاً استقبال با شکوهی از آن حضرت شد که تا آن روزگار سابقه نداشته است.

 

حضرت امام وقتی که به خان نص وارد شدند نماز ظهر را در آنجا اقامه کردند. سپس یکی از طلاب به عنوان خیر مقدم سخنرانی کرده و اشعاری را در تجلیل از آن بزرگوار خواند. سپس آن بزرگوار از همه استقبال کنندگان تشکر فرمودند. آقای شیخ نصرالله خلخالی خانه ای را در حوالی شارع الرسول جهت اقامت امام اجاره کرده بودند. آن حضرت در بدو ورودشان به نجف به زیارت حرم مطهر حضرت امیر(ع) شتافته و سپس در آن خانه اقامت کردند. آن بزرگوار تا آخر مدت اقامت شان در نجف در همان منزل زندگی نمودند.

 

پس از استقرار امام، همه علما چه عرب و چه غیر عرب به دیدار ایشان آمدند و در روز اول و دوم آقایان حکیم، شاهرودی، خویی و صدر جهت خیر مقدم تشریف آوردند. پس از آن علما و فضلا و حتی طلبه ها با شور و شوق وصف ناپذیری به دیدار امام شتافتند. چنان که به مدت یک هفته حوزه تعطیل بود و مردم نیز به صورت گروهی برای عرض خیر مقدم به منزل آن بزرگوار می آمدند.

 

پس از اتمام دیدارها، بنا به رسم نجف امام بازدید آقایان را شروع کردند و یک شبی را جهت دیدار با طلاب مدرسه آیت الله بروجردی اختصاص دادند . این دیدار شروع نماز جماعت ایشان در آنجا بود. آن حضرت سپس هر شب به یکی از مدارس نجف برای بازدید طلاب می رفتند  و در بازدیدشان بین هیچ کس تفاوتی قایل نمی شدند. (خاطرات نجف، ج2، 173-174)

 

هوشمندی امام و دفع توطئه ساواک

محمد تقی متقی از دیگر افرادی که به هنگام تبعید امام به عراق در آنجا حضور داشت، به استقبال گرم مراجع از ایشان به هنگام عزیمت به نجف اشاره و از خنثی شدن توطئه ساواک به وسیله امام چنین روایت کرده است: 

حضرت امام پس از ده روز اقامت در کربلا به سوی نجف حرکت کردند. مردم کربلا ایشان را تا خان نُص همراهی نمودند، که بدرقه با شکوهی بود. جماعتی از نجف، که اکثراً از روحانیون پاکستانی، هندی و ایرانی بودند برای استقبال از امام، تا خان نص آمده بودند. کاروان استقبال حدود 30 - 40 ماشین می شد. در آنجا در کنار سکوهای گلی، مبلی تخت مانند گذاشته بودند. امام و حاج آقا مصطفی در کنار هم نشسته، با مستقبلین و بدرقه کنندگان مشغول مصافحه بودند. ما نیز چون دیگران در آنجا سعادت دست بوسی مجدد ایشان را یافتیم. در این لحظه با صدای بلندی گفته شد که: سید را حرکت بدهید، سید را اذیت می کنند. سپس امام و حاج آقا مصطفی را سوار ماشین کرده و با سرعتی شاید در حدود 160 کیلومتر از جمعیت دور شدند. این نشان می داد که کاسه ای زیر نیم کاسه است و ما نیز به سرعت به طرف نجف حرکت کردیم. این برنامه را ساواک با همکاری کنسولگری ایران در کربلا تدارک دیده بودند تا برنامه استقبال را بر هم بزنند.

 

چنان که یکی از اعضای کنسولگری در ماشین امام حضور داشته است . به هر حال آن حضرت متوجه کارشکنی آن ها شده و همین که به نجف می رسند، می فرمایند: می خواهم به زیارت حضرت امیر(ع) بروم، ماشین را در جلو صحن نگه دارید. آن ها مجبور به امتثال امر شده و ایشان از ماشین پیاده گردیده و مدت حدود 25 دقیقه در حرم مشغول زیارت می شوند. این توقف باعث گردید که ما و دیگر مستقبلین، خود را به آن حضرت برسانیم.

 

در شب اول اقامت امام در نجف، آیت الله خویی، آیت الله شاهرودی و بعضی از آقایان دیگر به دیدار ایشان آمدند. در آن شب عکاسی به نام آقای اسدی از مراسم دیدار عکسبرداری می کرد. در شب دوم آیت الله حکیم عازم دیدار امام گردید، اما هنگامی که در جلو صحن می خواست سوار ماشین بشود، یک شیخ ساختگی که فقط یک بار دیده شد جلو آمده و به عربی می گوید: آقای خمینی به نماز رفته است. او می خواست آقای حکیم را از دیدار با امام باز دارد، که عده ای از دوستان می گویند: آقا، آقای خمینی که مسجد ندارد و نمازش را در خانه خوانده است. آقای حکیم یک دفعه متوجه توطئه شده و به سرعت در ماشین نشسته و به سوی منزل آن بزرگوار حرکت می نماید. ما هم دوان دوان خود را به خانه امام رساندیم.

 

با تشریف فرمایی آقای حکیم، امام چند قدمی به پیشواز آمده و با هم مصافحه گرمی کردند. سپس آن دو بزرگوار بسیار صمیمانه به گفتگو پرداختند. عکاس نیز از این دیدار عکس های مختلفی می گرفت. پس از نیم ساعت آقای حکیم و همراهانش با بدرقه امام به سوی منزل خود حرکت کردند و هنوز پنجاه قدم دور نشده بودند که یک نفر از آن ها با عجله برگشت و به زبان عربی و با تندی به عکاس گفت: فیلم را بده. عکاس پاسخ داد: فیلم مال این ها است. او باز با تندی گفت: سید گفته است. در حالی که آقای حکیم چنین دستوری نداده بود. خلاصه آن ها فیلم را از عکاس گرفته و سوزاندند.

 

در نجف همیشه افرادی وابسته به حکومت شاه، در لباس روحانیت بودند و کارشکنی های فراوان می کردند. شاهد قضیه این که ما با یکی از دامادهای آقای حکیم دوست بودیم و همیشه در پیش او از امام تبلیغ می کردیم، اما او زیاد توجه نمی کرد و تحت تأثیر جو مسموم نجف بود. من به ایشان گفتم: در دور و بر شما افراد مرموزی هستند که سعی می کنند که شما را از آقای خمینی دور نگه دارند.

بعد از رفتن امام به فرانسه و فرار شاه از ایران، روزی همین داماد آقای حکیم به پیش من آمده و گفت: فلانی، الآن ما فهمیدیم!

گفتم: چه چیز را؟ پاسخ داد : بعد از رفتن شاه حقوق عده ای قطع شده و حالا صدای شان درآمده است. این ها با ساواک رابطه داشته اند.

 

تثبیت موقعیت و اثبات شخصیت علمی امام در نجف  

نکته مهمی که به هنگام تبعید امام به نجف به چشم می خورد این بود که ساواک و رژیم شاه گمان می کرد که می تواند شخصیت علمی امام را در مقابل مراجع وعلمای نجف خدشه دار کند اما غافل از آنکه بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی ایشان در حوزه نجف جایگاه خود را پیدا کردند و این نقشه رژیم هم طرفی بر نبست. حجت الاسلام علی خاتمی درباره نمود شخصیت علمی امام در حوزه نجف اینگونه نقل کرده است: 

 

عظمت فکری یک عالم وقتی روشن می‌ شود که بین علمای عالم برود.‎ ‎‌در آن زمان حوزه علمیه نجف هیچ عمق علمی برای حوزه قم قائل نبود‎ ‎‌ولی ورود امام و حضور بی‌سر و صدایش به درس موجب شد ‌‎ ‎‌شخصیت‌ های علمی در حلقه درسش وارد شوند و عظمت فکری او بین ‌‎ ‎‌دوست و دشمن روشن شود. ‌

‌‌با مطرح شدن درس ولایت فقیه از سوی امام خمینی که معمولاً هیچ‎ ‎‌مجتهدی این بخش از مباحث فقه را مطرح نمی‌ کرد، موضوع مانند بمبی‎ ‎‌در جهان شیعه منفجر شد.‌

‌‌بلافاصله دوازده نوار از این مباحث به ایران رسید که پیاده شد و پلی‎ ‎‌کپی گرفته شد. ما فکر می‌کردیم که فقط ما نوار‌ها را پیاده می‌کنیم ولی ‌بعدا دیدیم که در شهر‌های دیگر هم همین کار را ‌کردند و در اختیار ‌‎ ‎‌دیگران می‌ گذاشتند. ‌

‌‌هیأتی در مسجد حضرت عبدالعظیم بود که شب‌ های جمعه چند نفر ‌‎ ‎‌از جوانان دور هم جمع می‌شدند. من هم جزئی از این مجموعه بودم که‎ ‎‌ارتباطم با آن‌ ها از سال 53 به بعد، که زندان رفتم قطع شد. دو سه نفر از ‌‎ ‎‌دوستان اهل آران و بیدگل هم بودند که به ما کمک می‌کردند نوار‌های‎ ‎‌ولایت فقیه امام را پیاده کرده و تکثیر کنیم‌. یکی از همراهان ما شهید ‌‎ ‎‌متقی بود. تکثیر‌ها به عهده آقایان رابطی و احسنی بود. ‌(کتاب دهه پنجاه؛ ص 67-68)

 

 

دیدگاه تان را بنویسید