جی پلاس؛

علت تنفیذ حکم ریاست جمهوری به وسیله رهبر چیست؟/در چه شرایطی دوره سوم ریاست جمهوری برگزار و چه کسی انتخاب شد؟

سال 60 ترور مسئولان رده بالای نظام و مردم کوچه و بازار در دستور کار منافقان بود. پس از شهادت دکتر بهشتی و جمعی از بزرگان نظام در هفتم تیرماه، بمبگذاری در دفتر نخست وزیری، طرحی دیگر برای از پای در آوردن نظام نوپای اسلامی بود. با شهادت رجایی و باهنر، قوه مجریه کشور دچار آسیب بزرگی شد و به سرعت انتخاباتی دیگر برای برگزیدن سومین رئیس جمهور برگزار شد.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، با نگاهی اجمالی به تقویم جمهوری اسلامی در روز هفدهم مهر ماه سال 60 به سالروز تنفیذ حکم ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای از سوی امام خمینی(س) بر می خوریم که ایشان به عنوان رهبر جمهوری اسلامی و بر اساس اختیاراتی که قانون اساسی به ایشان اعطا کرده بود، مانند ریاست جمهوری های پیش، این حکم را تنفیذ کرده اند اما پیش از بررسی روند تاریخی این واقعه، در این مقال ابتدا به مفهوم تنفیذ از دیدگاه حقوقی می پردازیم.

 

تنفیذ به چه معناست؟

«تنفیذ» (Validation) که در لغت به معنای امضا کردن و فرستادن حکم یا نامه است، در فقه و حقوق خصوصی به معنای «اعتباربخشی به عمل حقوقی قابل ابطال» است. به عبارت دیگر تنفیذ، عملی است که به موجب آن شخص می تواند از ابطال یک عمل حقوقی چشم پوشی کند. بنا بر این به عمل تنفیذ، تأیید یا امضا نیز گفته می شود. روشن است که عمل حقوقی قابل ابطال با عمل باطل متفاوت است. کاربردهای این اصطلاح در حقوق خصوصی به خوبی این معنا را می رساند.

 

آیا تنفیذ حکم ریاست جمهوری یک امر تشریفاتی است؟

برابر بند (۹) اصل (۱۱۰) قانون اساسی یکی از اختیارات رهبر، امضای حکم ریاست‌ جمهوری پس از انتخاب مردم است. در خصوص تنفیذ حکم ریاست‌ جمهوری در میان نحله‌ های فکری و جریان‌ های سیاسی دو دیدگاه وجود دارد:

الف) برخی از افراد و جریان‌ های فکری، مقوله تنفیذ را در حد یک امر «تشریفاتی» تنزل داده و معتقدند که امضای حکم ریاست‌ جمهوری و انجام مراسم تنفیذ جزء وظایف رهبری است و پس از انتخاب رئیس جمهور، رهبری ملزم به امضای حکم رئیس جمهور است و مقام رهبری نمی‌ تواند امضای این حکم را تأخیر، تعلیق یا تعطیل کند. برخی از افراد و تعدادی از گروه‌ های سیاسی برابر اسناد و مدارک موجود و مطابق اظهارات مطروحه جزء کسانی هستند که موضوع تنفیذ را «تشریفاتی» می‌ پندارند.

ب) برخی از اشخاص و گروه‌ های سیاسی با توجه به مبانی نظری نظام سیاسی و حکومتی در اسلام و پایبندی به مشرب فکری نظام سیاسی اسلام با ابتنا به ولایت امر و امامت امت، بر این باورند که امر تنفیذ نه تنها جنبه صوری و تشریفاتی ندارد بلکه مشروعیت رئیس جمهور و قوه مجریه و نافذ بودن رأی ملت منوط به امضای حکم رئیس‌جمهور توسط مقام رهبری است و اساسا رئیس‌جمهور منتخب بدون تنفیذ حکم، ریاستی بر قوه مجریه نخواهد داشت. معتقدان به این مشرب، به ادله و براهینی تمسک می‌ کنند از جمله:

١- روایات و احادیث مرتبط با شئؤن حاکم اسلامی و مبسوط‌الید بودن حاکم اسلامی در امر حکومت.

۲- اندیشه سیاسی - حکومتی امام خمینی (س).

٣- با امعان نظر به بار حقوقی - فقهی و مستند به متن مندرج در تنفیذ نامه‌های احکام ریاست‌ جمهوری بعد از انقلاب به وسیله امام(س) و مقام معظم رهبری، بالاخص با تأکید بر «انتصاب رئیس‌جمهور توسط رهبر انقلاب به سمت ریاست‌جمهوری پس از انتخاب توسط مردم».

 

فلسفه تنفیذ حکم ریاست جمهوری چیست؟

نخستین پرسش مهمی که در بحث تنفیذ حکم ریاست جمهوری به ذهن خطور می کند این است که فلسفه این عمل چیست و پس از انتخاب رئیس جمهور از طرف مردم، چه نیازی به تأیید وی از سوی مقام رهبری است. در پاسخ این پرسش باید اشاره شود که بر مبنای تئوری ولایت فقیه، در عصر غیبت امام معصوم(ع)، ریاست عامّه و ولایت امر بر عهده فقیه عادل با کفایت است و ولایت غیر او طاغوت شمرده می شود. مبتنی بر این نظریه، زمام امور جامعه به دست اوست و کارگزاران حکومتی به اذن او مشروعیت پیدا می کنند. از سوی دیگر امور اجرایی جامعه نیز از جمله شئون ولایت است و به همین دلیل رئیس قوه مجریه باید منصوب یا مأذون از جانب او باشد؛ در غیر این صورت فاقد مشروعیت خواهد بود. امام خمینی(س) به طور مکرر بر لزوم نصب رئیس جمهور از سوی ولی فقیه تأکید کرده اند. ایشان در دوازدهم مهر 58 در جمع نمایندگان مجلس خبرگان چنین فرموده اند:

«اگر چنانچه فقیه در کار‌‎ ‎‌نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا، یا طاغوت، یا خداست، یا‌‎ ‎‌طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی‌‎ ‎‌غیر مشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است» )(صحیفه امام؛ ج 10، ص 220)

 

بنابراین در جمهوری اسلامی ایران میان «انتخاب مردم» و «انتصاب ولی فقیه» به طرز زیبایی جمع شده و رهبری همان کسی را به ریاست جمهوری منصوب می کند که مقبولیت مردمی و پایگاه اجتماعی وی قبلاً از طریق انتخابات احراز شده است لذا، رئیس جمهور منتخبِ مورد تأیید ولی امر مسلمین از مشروعیت «دینی» و «سیاسی» برخوردار خواهد بود.

تنفیذ حکم ریاست جمهوری از سوی مقام معظم رهبری در حقیقت اعتبار بخشیدن یا مشروعیت دادن به ریاست وی بر قوه مجریه است. رئیس جمهور در جایگاه ریاست قوه مجریه، تصمیماتی اخذ کرده و اقداماتی انجام می دهد که جزء شئون ولایت است. تصمیمات یا اقدامات رئیس جمهور در جایگاه رئیس قوه مجریه به لحاظ ماهوی اموری نیابت پذیر بوده و نیازمند «اذن سابق» یا «اجازه لاحق» ولی امر مسلمین است و بدون آن اعتبار حقوقی نخواهد داشت.

 

اصل 110 قانون اساسی و اختیارات ولی فقیه در تنفیذ

بر اساس بند 9 اصل 110 قانون اساسی، تنفیذ حکم ریاست جمهوری پیش از مراسم تحلیف، از جمله وظایف و اختیارات رهبر جمهوری اسلامی است و این موضوع هرگز جنبه تشریفاتی و صوری ندارد؛ یعنی، بر اساس قانون، تا زمانی که ولایت فقیه حکم رئیس‌جمهور منتخب را تنفیذ نکند، وی ریاستی بر قوه مجریه ندارد. این تنفیذ تا زمانی است که عمل بر طبق موازین اسلام باشد که این موضوع نشان دهنده آن است که امضای ولی فقیه به نتیجه انتخابات مردم مشروعیت می‌دهد. امام خمینی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری بنی صدر در 15 بهمن 1358 آورده اند:

"بر حسب‌‎ ‎‌آنکه مشروعیت آن باید به نصب فقیه جامع الشرایط باشد، اینجانب به موجب این حکم،‌‎ ‎‌رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به این سمت منصوب نمودم؛ لکن تنفیذ و نصب اینجانب و‌‎ ‎‌رأی ملت مسلمان ایران محدود است به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسۀ اسلام و‌‎ ‎‌تبعیت از قانون اساسی اسلامی ایران." (صحیفه امام؛ ج 12، ص 139)

 

همان طور که در حکم امام آمده، تنفیذ حکم ریاست جمهوری نقش نظارتی تا انتهای دوران ریاست جمهوری دارد و در صورت انحراف رئیس‌جمهور از اصل تعیین شده، او را فاقد اعتبار و مشروعیت می‌ کند. بر این پایه عزل نهایی رئیس‌جمهور توسط مقام رهبری، نتیجه منطقی امضای حکم ریاست جمهوری است که پس از رأی به عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور از سوی مجلس یا حکم به تخلف قضایی او از سوی قوه قضاییه صورت می‌ پذیرد.

 

آنچه مسلم است این است که ادبیات به کار گرفته شده در تنفیذنامه ها ارتباط معناداری را میان انتخاب رئیس جمهور از سوی مردم و انتصاب وی به وسیله رهبری بیان می دارد و پاسخی روشن به کسانی است که تعیین یا انتصاب فردی به ریاست جمهوری از سوی مقام معظم رهبری را با حق حاکمیت ملی ناسازگار می دانند. 

تنفیذ ریاست جمهوری آیت الله خامنه ای

 

سومین انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب آیت الله خامنه ای

سال 60، سالی بود که بسیاری از سران نظام جمهوری اسلامی، در آتش کینه منافقان سوختند. ترور و بمب گذاری در دستور کار آنان قرار داشت. طوری که نه تنها بزرگان نظام که مردم کوچه و بازار نیز به گلوله بسته می شدند. انفجار دفتر ریاست جمهوری در هشتم شهریور 60 نیز از جمله همین حذف های فیزیکی ای بود که در برنامه سازمان منافقان گنجانده شده بود. با شهادت بزرگوارانی مانند محمدعلی رجایی و محمد جواد باهنر که کمتر از یک ماه بر مسند خدمت قرار گرفته بودند، باید هر چه زودتر انتخاباتی دیگر برگزار می شد. دو روز بعد از واقعه هشتم شهریور، مجلس شورای اسلامی با ۱۷۸ رأی موافق، ۱۰ رأی مخالف و ۸ رأی ممتنع، مرحوم آیت الله مهدوی کنی را به ریاست دولت منصوب کرد. او با تأکید امام خمینی مأمور شد تا ضمن تشکیل کابینه، هرچه زودتر مقدمات انتخابات سومین دوره ریاست جمهوری را فراهم آورد.

 

46 نفر برای کسب مقام ریاست جمهوری ثبت نام کردند که شورای نگهبان پنج نفر را برای کاندیداتوری تایید صلاحیت کرد. این افراد عبارتند بودند از آیت الله سید علی خامنه ای، مرحوم سید علی اکبر پرورش، حسن غفوری فرد، مرحوم سید رضا زواره ای و محمدرضا مهدوی کنی که مرحوم مهدوی کنی از ادامه رقابت انصراف داد.

 

بر خلاف دو دوره گذشته، این بار اسامی افراد روحانی در لیست نامزدها دیده می شد چرا که در این زمان حزب جمهوری اسلامی با توجه به شرایط خاص کشور و عدم وجود کاندیدای قابل قبول که بتواند در سطح جامعه از آرای لازم برخوردار شود، به امام خمینی پیشنهاد کرد که اجازه دهند، روحانیون کاندیدای این انتخابات شوند که در نهایت نیز با پذیرش ایشان، این موضوع انجام شد.

 

آیت الله خامنه ای درباره انگیزه خود برای شرکت در انتخابات گفته است: «وقتی که از حادثه ترور ماه پیش جان سالم به در بردم، آرزو کردم بتوانم باقی مانده این عمر بازیافته را در میدان های دشوار و سخت خرج کنم. حتی در ذهن من هم این مطلب خطور نمی کرد و زبدگان و منتخبان مردم و کارگردانان امور کلی و مهم کشور در پاسخ به همین خواست مردم بود که به من اصرار کردند و من اقدام کردم».

جریان های فعال سیاسی همانند حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی بازار و اصناف، انجمن اسلامی معلمان و دفتر تحکیم وحدت از آیت الله خامنه ای حمایت کردند. 

ایشان رئوس برنامه های خود را چنین اعلام کردند:

- سیاست های اقتصادی باید به سمت حمایت از مستضعفان و دور افتادگان از مرکز حرکت کند.

- طاغوت زدایی از همه شئون زندگی ملت و از بین بردن فرهنگ طاغوتی

- کشف و به کارگیری تمام استعدادهای انسانی در همه میدان ها از تکنیک تا هنر

- ایجاد محیط امن اجتماعی تا ارگان های دولتی بتوانند کارشان را انجام دهند.

- امنیت اجتماعی، قضایی و امنیت کامل محیط کاری

- همه افرادی که وفادار به جمهوری اسلامی هستند و نظام را قبول دارند با هر اندیشه و تفکری بتوانند آزادانه زندگی کنند و شخصی به آنها تعرض نکند.

 

به این ترتیب سومین دوره انتخابات ریاست جمهوری در دهم مهر ماه و با فاصله کمتر از هفتاد روز با دوره قبلی برگزار شد که 22  میلیون و 439 هزار و 930 نفر واجد شرایط رای دادن بودند. آیت الله خامنه ای با کسب 15 میلیون و 905 هزار و 987 رای از مجموع  16 میلیون و 847 هزار و 817 رای، یعنی 95.03 درصد آرا توانست بیشترین رای را به خود اختصاص دهد.

مشارکت در این دوره حدود 74.2 درصد بود.

 

تنفیذ حکم آیت الله خامنه ای به وسیله امام

هفدهم مهر ماه سال 60 همزمان با عید سعید قربان، جمعی از مقامات کشوری و لشکری، خانواده های شهدا و مردم در حسینیه جماران حاضر شدند تا سومین مراسم تنفیذ ریاست جمهوری در حضور امام خمینی برگزار شود. در این مراسم مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید احمد خمینی متن نامه های وزیر کشور و شورای نگهبان را مبنی بر اعلام صحت انتخابات قرائت کرد و پس از آن نیز  متن حکم امام را به شرح زیر خواند: 

 

"بسم الله الرحمن الرحیم

ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها گرچه دست جنایتکاران و منافقان، رئیس جمهور متعهد و مؤمنی را از ملت مجاهد ایران گرفت و یکی از خدمتگزاران صدیق را به شهادت رساند و ملت عزیز را از خدمت او، و او را از خدمت به ملت محروم کرد و گمان کرد که با ترور اشخاص، ملت بپاخاسته از تصمیم خود عقب می نشیند و در خدمت به اسلام بزرگ سستی می ورزد و در نتیجه راه برای قدرت های چپاولگر باز می شود، ولی شرکت بی سابقه مردم کشور، امید بدخواهان را مبدل به یأس و طمع آزمندان را برای همیشه برید.

 

امریکا و تروریست های وابسته و پیوسته به آن با تبلیغات خود ملت شریف ایران و ارتش وفادار به اسلام را از هدف بزرگ اسلامی شان منحرف معرفی می نمایند، و وسایل ارتباط جمعی غرب، خصوصاً امریکا و صهیونیزم برای جهانخواران و مزدورانشان کاخ های سفید خیالی ساخته تا با شکست ایران در انتخابات، به سوی ایران مهد شیرزنان و شیرمردان، هجوم آورده و با محو اسلام، حکومت سلطنتی یا جمهوری دمکراتیک خلق برقرار و کشور را تا ابد مورد چپاول قدرتمندان خصوصاً امریکا قرار دهند. ولی شرکت عمومی ملت شجاع و متعهد در انتخابات و پیروزی های پی در پی قوای مسلح در جنوب و غرب و حضور مداوم ملت در سرتاسر کشور از طرفی، و از طرف دیگر سرکوبی اشرار وطن فروش در داخل و پشت جبهه و به انزوا کشیدن ملی گرایانِ پیوسته به امریکا، کاخ های تخیلی آنان را فروریخت. 

 

خداوند متعال بر ما منت نهاد که افکار عمومی را برای انتخاب رئیس جمهوری متعهد و مبارز، در خط مستقیم اسلام و عالِم به دین و سیاست هدایت فرمود که امید است با حُسن تدبیر و کمک قوای سه گانه و پشتیبانی ملت بزرگ، مشکلات یکی پس از دیگری رفع و احکام مقدس اسلام به طور دلخواه در سطح کشور اجرا گردد.

 

این جانب به پیروی از ملت عظیم الشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفکر و دانشمند محترم جناب حجت الاسلام آقای سید علی خامنه ای- ایّده الله تعالی- رأی ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم. و رأی ملت مسلمان متعهد و تنفیذ آن محدود است به اینکه ایشان به همان نحو که تا کنون خدمتگزار اسلام و ملت و طرفدار قشر مستضعف، و به حکم قرآن کریم اشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ بوده اند از این پس نیز به همان تعهد باقی باشند و از طریق مستقیم انسانیت و اسلام انحراف ننمایند، که ان شاء الله نمی نمایند. و در این موقع خطیر که بدخواهان خارج و داخل و بلندگوهای ابرقدرت ها خصوصاً امریکای جنایتکار با هر وسیله می خواهند ملت و دولت و مجلس و دادگاه های ایران را متهم کنند و به گمان فاسد خود تزلزلی در ارکان جمهوری اسلامی ایجاد نمایند، لازم است رئیس جمهور با کمک همه ارگان های جمهوری اسلامی و با تشریک مساعی یکدیگر جریانات امور را به طوری هماهنگ و موافق اسلام کنند که بهانه را از دست بدخواهان بگیرند؛ گرچه بسیاری از آنان با احکام اسلام و حدود و تعزیرات آن موافقت ندارند.

 

آقای رئیس جمهور و سایر دست اندرکاران و دولتمردان در جمهوری اسلامی باید بدانند که ملت شریف ایران بر همه آنان محبت و منت دارند، چرا که این ملت فداکار است که در اول انقلاب با نثار خون جوانان خود و زحمات طاقت فرسا پیروزی را به دست آورد و همه را از زندان ها و تبعیدها و انزواها و اختناق ها نجات داد و حکومت را از ستمگران بازستاند و به آنان تحویل داد. و همین ملت است که از اول پیروزی تا کنون در صحنه بوده و از کشور و ارتش و سپاه و سایر قوای مسلح و دولت و مجلس و شورای عالی قضایی و دادگاه ها پشتیبانی نموده، و با کمک و همت همین ملت، دشمنان داخل و خارج را سرکوب و حزب الله را به جای احزاب و گروه های شیطان نشاند. و هم اینانند که با شوق و شعف به آقای رئیس جمهور بیش از شانزده میلیون رأی دادند و بر کرسی ریاست جمهوری نشاندند؛ و هم اینانند که به خواست خداوند تعالی قادرند کشور را حفظ و از شرّ شیاطین نجات دهند؛ و اینانند که بر همه ماها و شماها حق دارند و همه می بایست دیْن خود را به آنان ادا کنیم و در خدمت ملت خصوصاً مستضعفین که سنگینی این جمهوری به دوش آنان بوده و بدون کوچکترین توقعی در خدمت اسلامند، با جان و دل کوشا باشیم. و ما دام که همه ما و شما در خدمت مردم هستیم آسیبی به جمهوری اسلامی وارد نمی شود و ملت بزرگ و بیدار و در صحنه جواب همه یاوه سرایان و زورگویان را می دهد. از خداوند متعال پیروزی اسلام و مسلمین را خواستارم. و السلام علی عباد الله الصالحین.

روح الله الموسوی الخمینی"

صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۲۷۸-۲۸۰

 

امام خمینی در این مراسم که در حسینیه جماران برگزار شد در سخنانی به مقایسه نظام اسلامی با سایر حکومت ها پرداخته و فرمودند: 

 

"بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم

مقایسۀ نظام اسلامی با سایر حکومت ها

ما قبل از هر چیز، همگی باید از خداوند تعالی تشکر کنیم که ملت ما را توفیق این خدمتگزاری‌ های به اسلام را عطا فرموده است و از ملت تشکر کنیم که در همۀ مراحل، از قبل از انقلاب تا زمان انقلاب و تا پیروزی انقلاب، یکدل و یک جهت برای اقامۀ عدل اسلامی و برای دفع اشرار و رژیم های فاسد و اقامۀ رژیم جمهوری اسلامی، کوشش کردند و از زمانی که بپا خاستند تاکنون در صحنه بوده‌ اند و با تمام توان خود و بذل مال و جان و فرزند و خاندان، برای پیدا شدن عدل الهی و مستقر شدن احکام آسمانی کوشا بوده‌ اند و در صحنه الآن هم بیش از پیش حاضرند. و دلیل اینکه بیش از پیش است این مراتب آرا در رؤسای جمهوری است که هر کدام از دیگری بالاتر[است] و این رأی اخیر رأیی است که من گمان نمی‌ کنم در دنیا سابقه داشته باشد که به اینطور، بدون اینکه تبلیغات دامنه‌ داری شده باشد، با فرصت کم و بدون اینکه یک خوف یا طمعی در کار باشد، همۀ قشرهای ملت از مراجع بزرگ اسلام و علمای اعلام بلاد و قشرهای دیگر مستضعف و بپاخاسته به پای صندوق ها رفته‌اند و رأی خودشان را داده‌اند؛ یعنی، رأی به اسلام.

 

ما مرهون این زحمات و این خدمات هستیم. همۀ ما و همۀ آقایانی که حاضر هستند، چه کشوری و چه لشکری، همۀ ما مرهون زحمات این ملت هستیم. این ملت، ما را از انزوا بیرون آورد و این ملت دست همۀ شما را گرفت و از حبس ها بیرون کشید و دست جور ستمکاران را از سر این کشور قطع کرد. خداوند ان‌شاءاللّه‌، این ملت را پایدار و این اشخاصی[را] که برای اسلام در جبهه‌ ها و پشت جبهه‌ ها زحمت می‌ کشند سعادتمند و پیروز فرماید. تمام این مسائل برای این است، که اولاً، اسلام ایدۀ ما و شما و ملت است و ثانیاً، ملت همراه است با دولت، با ارتش، با مجلس، با قوۀ قضائیه و سایر ارگان هایی که هست؛ ملت در صحنه است. همان طوری که پیروزی برای حضور ملت در صحنه بود، ادامۀ پیروزی هم همین معنا را دارد.

 

و شما مقایسه کنید مابین این کشور و کشورهای دیگر[را] از قبیل کشور مصر، عراق و سایر کشورهای نظیر آنها و کشورهای بزرگی که در پس اینجا واقع شده‌ اند و هدایت می‌ کنند آن نوکرهای خودشان [را] برای به دست آوردن قدرت. مقایسه کنید، ببینید رئیس‌ جمهوری شهید می‌ شود در ایران، هیچ اتفاقی نمی‌ افتد، دنبال او و بعد از مدت کوتاه، یک رئیس‌ جمهور به جای او می‌ نشیند. رئیس‌ جمهور فاسد در مصر کشته می‌شود،[1] مصر به هم می‌خورد! اعلام حکومت نظامی[می‌شود] یک سال. فرق مابین اینجا و آنجا و این رئیس‌ جمهور با آن رئیس‌ جمهور این است که اینجا اتکا به اسلام است و همۀ ملت زیر پرچم اسلام قیام کردند و  رئیس‌جمهور [هم] شهید بشود، ملت در صحنه است و به جای او، یکی دیگر را اقامه می‌ کند. و آنجا پشتوانه تفنگ است و مسلسل است و قوای نظامی است و از ملت جدا و ملت از آنها جدا. اتکال این ملت به خداست و اتکال دولت مصر و عراق به اروپا و امریکا و شوروی است. ملت ها اینجا در صحنه هستند و ملت ها آنجا در خارج صحنه. از این جهت است که با کشته شدن رئیس‌جمهور در اینجا، هیچ اتفاقی نمی‌ افتد که دنبالۀ کشتن رئیس‌جمهور باشد و در آنجا، همچو به هم می‌ خورد که برای تشییع جنازۀ نامبارک او نمی‌گذارند [کسی شرکت کند؛] باید جواز داشته باشند، نمی‌ توانند تشییع جنازه کنند. برای چه؟ برای اینکه ملت مخالف آنهاست.

 

توصیۀ کشورهای اسلامی به اتکال بر خدا

و از اینجا باید به همۀ کشورهای اسلامی تذکر بدهم و اخطار کنم که شماها در اشتباه هستید؛ شماها که اتکالتان را از خدا برداشته و به قدرت های دنیوی مثل شوروی، مثل امریکا، اتکال پیدا کرده‌ اید و ملت های شما از شما متنفرند و لهذا، اگر یک روز سرنیزه را بردارید، نابود خواهید شد، شما به خود آیید و این رویه را ترک کنید. شما از ملت ایران و دولت ایران الگو بگیرید. ملت ایران الآن آرامش را در کشور ایجاد کرده است و خود آرامش را ایجاد می‌کند، بدون اتکال به یک قدرت دیگری. دولت هم اتکال از سرنیزه را برداشته و اتکال به خدا و به ملت کرده است. از این جهت، هیچ اتفاقی نمی‌ افتد از کشته شدن و شهید شدن رئیس‌جمهور یا شهید شدن نخست‌وزیر. اینها برای این است که ما در زیر پرچم مبارک اسلام [هستیم] و اتکال به خدای تبارک و تعالی [داریم] و ملت ما وفادار به اسلام است. ملت های اسلامی دیگر هم اتکالشان به خدا و اسلام است.

 

دولت ها کاری بکنند که جلب نظر ملت را بکنند. دولت ها بناشان بر این نباشد که در سایۀ سرنیزه حکومت کنند. شما دولت های اسلامی به اندازۀ محمدرضا، نه قدرت داشتید و نه پشتیبان. پشتیبان او همۀ قدرت های عالَم بود. من آن وقتی که در پاریس بودم، فهمیدم که همه پشتیبان این آدم هستند. مع‌ذلک، این ملت که قیام کرده بود آن سرنیزه را شکست و آن مسلسل ها را درهم کوبید و آن قدرت های بزرگ را از ایران بیرون کرد و هر چه خواستند او را نگه دارند و دنبال او کارهای خودشان را انجام بدهند، نتوانستند؛ برای اینکه ایران متکل به خدا و متکل به قدرت خود بود. دولت های وابسته به امریکا، وابسته به شوروی، که مخالف با نص قرآن است وابستگی آنها، بیایند بیدار بشوند؛ توجه کنند که عزت مال اسلام است. و اگر آنها دست بردارند از شیطنت هایی که به آنها تعلیم می‌ دهند و برگردند به دامن ملت های خودشان ـ اگر امکان برگشتن برایشان باشد ـ برگردند و به ملت های خودشان بپیوندند تا محتاج به سرنیزه نباشند و محتاج به حکومت نظامی نباشند. شما دیدید که با این انقلاب عظیمی که در ایران واقع شد، یک روز حکومت نظامی اعلام نشد، یک روز وضع غیر عادی در هیچ جای این کشور اعلام نشد؛ برای اینکه حکومت نظامی برای سرکوبی ملت است و ما کسی را نداشتیم که از ملت جدا باشد و بخواهد ملت را سرکوب کند.

 

اینکه صدام اینقدر بعد از به دام افتادن و کار غیر عقلایی کردن و روی تخیلاتی که به او تحمیل کرده بودند، به ایران حمله کرد و امروز می‌ خواهد خودش را از این دام بیرون بکشد و هر روز یک جور، یک نحو یک توطئه انجام می‌دهد، یک روز با اسرائیل می‌ سازد و یک جایی از کشور خودش را بمباران می‌ کند، یک بنگاهی را بمباران می‌ کند و به گردن ایران می‌ گذارد و ایران را با اسرائیل موافق می‌ داند، هم‌پیمان می‌ داند؛ ایرانی که از قبل از انقلاب با اسرائیل مخالف بوده است و از اول انقلاب تاکنون همیشه مخالف بوده است و اعلام مخالفت کرده و همه چیز را به روی او و دوستان او بسته است، این ایران را می‌ گوید مخالف با اسرائیل نیست، بلکه هم‌پیمان با اسرائیل است. خوب، این مرد چه داعی داشت که خودش را به این دام بیندازد تا محتاج به اینطور دروغ های شاخدار و اینطور توطئه‌ ها بشود. و یک روز هم در کویت، یک عملی انجام می‌ دهند و می‌ گویند که این عمل را ایران انجام داده است.

 

این کویت و سایر شیخ‌نشین‌ها تنبه پیدا بکنند به اینکه اینطور امور برای آنها صرفه ندارد. بدانند این معنا را که ابرقدرت ها از شما استفاده می‌ کنند و آن روزی که دیدند از شما استفاده حاصل نمی‌ شود، تفالۀ شما را به دور می‌ ریزند.

 

ما دیدیم که قبل از اینکه سادات ساقط بشود، امریکا جانشین برای او معیّن می‌ کرد. سادات باز زنده بود و داشت مثل حیوانات راه می‌ رفت! لکن امریکا پیش‌بینی کرد که باید به جای او که باشد؛ آن نوکری که همۀ حیثیت خودش را به باد داد در خدمتگزاری به امریکا، آن روزی که کشته شد و آنطور بساط در مصر پیدا شد. این رئیس‌جمهور تحمیلی ثانی،[2]که خیال دارد در مصر مثل آن حکومت کند و دربست خودش را در اختیار امریکا گذاشته است، قبل از اینکه به ریاست برسد، اعلام همبستگی خودش را با اسرائیل و امریکا کرده است. ندیده است که همان طوری که سلف طالحش[3] به واسطۀ خشم ملت به جهنم واصل شد، همین عمل را با او هم خواهند کرد.

 

دعوت از ملت مصر و عراق برای قیام

ملت مصر باید این مطلب را بداند که اگر قیام کند برخلاف این توطئه‌ ها، همان طوری که ایران قیام کرد، آنجا هم خواهد پیروز شد. ملت مصر از حکومت نظامی نترسد و به او اعتنا نکند و همان طور که ایران حکومت نظامی را شکست و به خیابان ها ریخت، آنها هم بشکنند و به خیابان ها بریزند و این تفاله‌ های امریکا را بیرون بریزند. ملت مصر ننشینند تا این قدرت از بین رفته دوباره دست و پای خودش را جمع کند و نفوذ خودش را بر ملت تحمیل کند. امروز روزی است که ملت مصر باید قیام کند. امروز روز ضعف دولت است و قدرت ملت. باید قدرت را نشان دهد و اعتنای به این حکومت نظامیِ برخلاف همۀ موازین نکند و بشکند این حکومت نظامی را و به خیابان ها بریزد و این دولتی[را] که می‌خواهد با سرنیزه با اسلام مخالفت کند و به صراحت می‌ گوید که هر کس که به اسلام وفادار باشد او را سرکوب می‌کنیم، [از بین ببرد.] این تکلیفی است برای ملت مصر، برای علمایی که وابسته به حکومت نیستند. این تکلیفی است برای علما. علمای مصر بپا خیزند و برای خاطر خدا، از اسلام دفاع کنند. چه عذری است برای علمای مصر که اعلام ضدیت با اسلام را ـ این حکومت قبل از آمدنش به سرکار اعلام کرده است که هر چه با اسلام ربط داشته باشد ما او را سرکوب می‌ کنیم ـ چه عذری است برای علمای اسلام در مصر که نشسته‌ اند و گوش می‌ کنند تا اینکه اینها دوباره غلبه کنند؟! امروز شما پیروزید. ملت مصر امروز قدرت دستش است.

 

ارتش معلوم نیست که با دولت باشد، مگر آنهایی که جیره‌خوار امریکا هستند. ارتش مصر توجه کند به اینکه اگر بخواهد پشتیبانی کند از این حکومتی که اعلام کرده است که من تابع امریکا هستم و اسرائیل و من هر کس دم از اسلام بزند او را خفه می‌ کنم، این ننگ را به خودش، ارتش مصر راه ندهد و مهلت ندهد تا بعد از این، باز اسرائیل بیاید و به شما حکومت کند، و اسرائیل و امریکا مقدرات شما را در دست بگیرند. ارتش عراق چه بهره‌ای برد از این کار؟

 

خطای صدام که به واسطۀ خدمتگزاری به امریکا و خدمتگزاری به اسرائیل، که از ایران صدمه دیده بودند، به ایران حمله کرد، ارتش عراق چه بهره‌ ای از این برد؛ جز اینکه هزاران نفر از افرادش در اینجا کشته شدند؟ ارتش عراق که می‌ بیند ملت عراق با این حزب فاسد، با این حزب کافر مخالف است، او هم مخالفت کند و دیگر اجازه ندهد بیش از این جوانانشان کشته بشود. ما و ارتش ما نمی‌ خواهیم که جوانان مسلمین که با فشار به ایران می‌آیند برای اینکه عمل کنند بر طبق افکار فاسد صدام، کشته بشوند. ما همۀ ملت اسلام و جوانان اسلام را دوست داریم و می‌خواهیم که به راه حق و به راه اسلام و به راه ملتهای خود سیر کنند. ارتش عراق چرا نشسته و صدام دارد مملکت عراق را تباه می‌ کند و ارتش عراق را تباه می‌ کند و اسلام را زیر پا می‌ گذارد؟ ارتش عراق، ملت عراق، بپا خیزید و این تفاله‌ ها را بیرون ریزید! همۀ ملت های اسلام باید قیام کنند و راه حق را به پیش بگیرند. همۀ دولت ها باید برگردند و خاضع بشوند در مقابل ملت. البته از صدام گذشته است؛ مثل اینکه از سادات هم گذشته بود.

 

توصیۀ جوانان به استقلال در اندیشه

و اینهایی که در داخل کشور ما به تخیلات فاسد، مشغول به شرارت هستند، ما هیچ میل نداریم که این جوان های گول خورده و این دختر و پسر گول خورده در این بیغوله‌ها پیش این شیاطین باشند و از آنها الهام بگیرند. شما جوان ها ـ دختر و پسر ـ چه دیدید از این سران فاسد خودتان جز ادعا و جز انحراف؟ مگر همین ها نبودند که ادعا می‌کردند ما با خلق موافقیم، با دیگران مخالف و با اجانب مخالف؟ مگر اینها ادعا نمی‌ کردند و باز هم نمی‌ کنند ـ لفظاً ـ که ما با امریکا مخالفیم و با غرب مخالف؟ شما دیدید که عملاً بر خلاف این عمل کردند و به دامن امریکا پناه بردند و امریکا از آنها پشتیبانی می‌ کند. شما جوان ها چرا فکرتان را در اختیار دیگران گذاشتید؟ چرا استقلال فکری ندارید؟ چرا خودتان مطالعه نمی‌ کنید در احوال این سرانتان که شما را دارند تباه می‌ کنند و خودشان یا در بیغوله‌ها هستند یا فرار از این کشور کردند و[می‌خواهند] شما را به هلاکت بیندازند و می‌ گویند بعد، که شما کارها را انجام دهید، ما می‌ آییم و به شما حکومت می‌ کنیم؟ چرا تفکر نمی‌ کنید؟ چرا توجه ندارید به مصالح خودتان؟ آن روزی که اینها بیایند و سلطه پیدا کنند بر این کشور، معلوم نیست که با شماها هم چه خواهند کرد. کسی که طریقۀ اسلام را ندارد، وفادار نیست. همینها بودند که افراد خودشان را ترور می‌ کردند به مجرد اینکه بر خلاف رأیشان عمل می‌ کردند و همینها هستند که اگر ـ خدای نخواسته، به فرض محال ـ قدرت در دستشان بیاید، جز حزب خودشان و جز اشخاصی که مربوط به خودشان است، تمام هواداران را ـ اگر بیدار بشوند و یک کلمه بخواهند برخلاف آنها بگویند ـ قتل عام خواهند کرد. شما گمان نکنید که اینها برای ملت، برای شما و برای اسلام ارزش قائل هستند. شما دیدید که با همۀ ادعاها که اینها داشتند، به جایی فرار کردند که می‌ گفتند ما دشمن با آنها هستیم و پناه به جایی بردند که دشمن همۀ ملتها است و ملتهای ضعیف. چرا فکر نمی‌کنید و چرا به خودتان رحم نمی‌ کنید؟ بیدار بشوید! توجه کنید و دست از این شرارت ها بردارید! و شما را اغفال نکنند برای مقاصد خبیث خودشان و شما را به کشتن ندهند! ما میل نداریم که شماها، جوانانی که برای این ملت می‌توانید یک ذخیره باشید، تباه بشوید؛ تباه فکری بشوید و بعد هم تباه جانی.

 

من از خدای تبارک و تعالی، سلامت و سعادت همۀ ملت را و همۀ ملتها را و خصوصاً مستضعفین را خواستارم. و از همۀ کسانی که این ملت با زحمت خودش آنها را به مقامی رسانده است می‌ خواهم که تمام توان خودشان را برای خدمت[به] این مستضعفین و خدمت[به]این بیغوله‌نشین‌های بیچاره و خدمت به این زاغه‌نشینان صرف کنند. و ان‌شاءاللّه‌، بعد از استقرار حکومت که الآن دیگر تمام شد همۀ جهات ـ عذری برای هیچ یک از شماها نیست؛ برای اینکه سابقاً کارشکنی می‌شد و حالا شما همه تفاهم دارید و کارشکنی هیچ یک برای دیگری نمی‌کند ـ همه هم‌فکر و هم‌صدا قیام کنید و برای این مستضعفین و برای این ملت که به همۀ ما و به همۀ شما منت دارد و حق دارد، برای آنها خدمت کنید و ان‌شاءاللّه‌، موفق شوید. و از قوای نظامی می‌ خواهم که با قدرت تمام، این تتمۀ این اشخاصی که به ناحق در مملکت ما وارد شدند، به اینها خاتمه دهند و آنها را از کشورمان ان‌شاءاللّه‌، بزودی اخراج کنند. و امید است که خداوند به همۀ شما، لشکری و کشوری، ملت و همۀ ملت های مستضعف دنیا سعادت بدهد و دست مستکبرین را از سر مستضعفین کوتاه کند.

والسلام علیکم و رحمة‌اللّه‌ و برکاته"

 

(صحیفه امام؛ ج 15، ص 281-288)

 

1 ـ اعدام انقلابی محمد انور سادات، رئیس رژیم حاکم بر مصر. 

2 ـ حُسنی مبارک که پس از ترور سادات، به جای او به ریاست جمهوری مصر رسید.

3 ـ طالح: ناپسند، خطاکار. 

 

دیدگاه تان را بنویسید