جی پلاس؛

امام خمینی: فرق است مابین قیامهایی که برای خدا نباشد‌‌ با قیامی که لله باشد/این حکومت اسلامی و این نهضت اسلامی را قدر بدانید/با رفتار و اخلاق‌‎ ‎‌اسلامی، این قدرتی که شما را به پیروزی رسانده است، حفظ کنید

امام خمینی در جمع مردم کرمانشاه که در بیست و هشتم مرداد ماه سال 59 به دیدار ایشان رفته بودند به بیان تفاوت های میان قیام الهی با قیام غیر الهی پرداختند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، امام خمینی (س) در بیست و هشتم مرداد ماه سال 59 در دیدار با قشرهای مختلف مردم کرمانشاه و روحانیون به کیفیت قیام لله اشاره و آن را دارای تفاوت های مختلف با قیام های غیر الهی دانست. در بخشی از سخنان ایشان آمده است: قیام برای‌‎ ‎‌خدا در مقابل تمام قیام هایی که طاغوتی است و اگر برای خدا نشد شیطانی است. طاغوت‌‎ ‎‌است و الله . قیام هم یا برای خداست یا برای غیر خدا. آن قیام، قیام طاغوتی است؛ غلبۀ‌‎ ‎‌ظالمی بر ظالم دیگر، غلبۀ چپاولگری بر چپاولگر دیگر. قیامی که خدای تبارک و تعالی‌‎ ‎‌دستور می فرماید، قیام لله است.

 

متن کامل سخنان امام به شرح زیر است: 

 

"‌‌بسم الله الرحمن الرحیم‌

‌‌اگر قیام لله شد پشتوانه اش الله است‌

‌‌     ‌‌قُلْ اِنَّما اَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ اَنْ تَقُومُوا لله ِِ مَثنی وَ فُرادی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا.‌‎[1]‎‌ در عالم، نهضتهای زیاد واقع‌‎ ‎‌شده است و انقلابهای بسیار، لکن اکثراً نهضتی بوده است از یک ظالمی بر ضد ظالم‌‎ ‎‌دیگر، از یک ستمکاری برای ستمکار دیگر. نهضتها همچو نبوده است که همۀ آنها‌‎ ‎‌نهضتهای صحیح باشد، بلکه غالباً نهضتهایی بوده است که یک رژیم ظالمی می آمده‌‎ ‎‌است و رژیم ظالم دیگر را از بین می برده است و خودش جایگزین آن می شده است و به‌‎ ‎‌ظلم ادامه می داده است.‌

‌‌ 

    آن دستوری که قرآن مجید در چند کلمه فرموده اند برای نهضت، که کیفیت نهضت‌‎ ‎‌باید چه باشد، آن این آیۀ شریفه است که می فرماید: ‌‌اِنَّما اَعِظُکُمْ بِواحِدَةٍ. ‌‌خطاب می فرماید به‌‎ ‎‌رسول خدا که بگو به امّت که من یک موعظه فقط دارم و آن این است که قیام بکنید برای‌‎ ‎‌خدا. اگر یک نفرید برای خدا قیام کنید، اگر جمع هستید برای خدا قیام کنید. قیام برای‌‎ ‎‌خدا در مقابل تمام قیام هایی که طاغوتی است و اگر برای خدا نشد شیطانی است. طاغوت‌‎ ‎‌است و الله . قیام هم یا برای خداست یا برای غیر خدا. آن قیام، قیام طاغوتی است؛ غلبۀ‌‎ ‎‌ظالمی بر ظالم دیگر، غلبۀ چپاولگری بر چپاولگر دیگر. قیامی که خدای تبارک و تعالی‌‎ ‎‌دستور می فرماید، قیام لله است. باید ما توجه داشته باشیم که اگر قیام لله شد، پشتوانه اش‌ ‎‌هم الله است. اگر شما برای خدا نهضت کردید، برای خدا قیام کردید، برای رفع ظلم قیام‌‎ ‎‌کردید و برای اجرای احکام خدای تبارک و تعالی نهضت کردید، خدای تبارک و تعالی‌‎ ‎‌هم با شماست.‌

 

‌‌تأییدات الهی در پیروزی ملت ایران‌

‌‌  شما ملاحظه کردید که از اول نهضت تا کنون چه علایم غیبی پیدا شده است و چه‌‎ ‎‌تأییدات الهی در این نهضت پیدا شده است و این دلیل بر این است که نهضت شما لله ‌‎ ‎‌بوده است. از اول که شما نهضت کردید، هیچ کس شاید احتمال این معنا را نمی داد که‌‎ ‎‌یک ملتی که نه نظامی هستند و نه تدریب نظامی‌‎[2]‎‌ دارند و نه اسلحه دارند و نه ساز و برگ‌‎ ‎‌جنگی دارند، اینها بر یک قدرتی که دارای همه چیز بود غلبه کنند؛ هیچ همچو احتمالی‌‎ ‎‌در دنیا داده نمی شد. اشخاص زیادی می گفتند، از خود ما هم، از خود ملت ایران هم‌‎ ‎‌اشخاص سیاسی، متفکر می گفتند که این یک امر نشدنی است و نمی شود که با دست‌‎ ‎‌خالی، در مقابل یک همچو قدرتی قیام کرد؛ جز اینکه یک کشته ای بدهیم و اثری‌‎ ‎‌نداشته باشد، نتیجه ای حاصل نمی شود.‌

‌‌    

آنها هم نظر مصلحت داشتند، لکن بعضی شان که با من صحبت کردند، به ایشان گفتم‌‎ ‎‌که ما یک تکلیفی داریم، ادا می کنیم. ما به شرط غلبه قیام نمی کنیم، ما می خواهیم یک‌‎ ‎‌تکلیفی ادا بکنیم. اگر غالب شدیم که نتیجه هم به دست آمده و چنانچه غالب نشدیم و‌‎ ‎‌کشته شدیم، انبیا هم خیلی شان، اولیا هم خیلی شان قیام می کردند و نمی توانستند به مقصد‌‎ ‎‌خودشان برسند. ما مکلّفیم که در مقابل یک همچو ظلمی که در آستانۀ این است که‌‎ ‎‌اسلام را وارونه کند و کج فهمی ها اسلام را صدمه بزنند، ما می خواهیم که در مقابل یک‌‎ ‎‌همچو بدعت هایی اظهار نظر بکنیم، چه غالب بشویم و چه نشویم.‌

‌‌  

 در دنیا هم متفکرین دنیا، آنهایی که همۀ جهات قیام ها را در نظر داشتند، آنها هم‌‎ ‎‌اعتقادشان همینها بوده است که نمی شود یک همچو کاری انجام بگیرد، لکن آنها از یک‌ مطلب غافل بودند و آن اینکه فرق است مابین قیامهایی که برای خدا نباشد؛ قیامهایی که‌‎ ‎‌برای منفعت دنیایی باشد؛ برای غلبۀ یک کسی بر کس دیگر باشد؛ برای پیروزی یک‌‎ ‎‌قدرت بر قدرت دیگر باشد، این قیامها فرق دارد با قیامی که لله باشد. آنها این نکته را‌‎ ‎‌نمی دانستند که قیام لله کیفیتش، ماهیتش با قیامهایی که غیرخدایی باشد، هر چه باشد، این‌‎ ‎‌با هم فرق دارد. قیام لله پشتوانه اش قدرت خداست، پشتوانه اش تفنگ نیست، پشتوانه اش‌‎ ‎‌مسلسل نیست،. پشتوانه اش قدرت خداست. وقتی قدرت خدا در بین آمد، دیگر قدرتی‌‎ ‎‌در مقابل او نمی تواند عرض اندام کند. لهذا، این ملت که سر تا سر کشور فریاد می کردند‌‎ ‎‌که ما اسلام را می خواهیم و همه قیام کرده بودند برای اینکه کفر و نفاق و ظلم و امثال اینها‌‎ ‎‌را از بین ببرند و به جای آن عدل اسلامی باشد، جمهوری اسلامی باشد، این قیام لله بود.‌

‌‌  

 شواهد بر اینکه این قیام لله بود اینکه مردم جان خودشان را در طَبَق اخلاص گذاشتند،‌‎ ‎‌جان جوانهایشان را با گشاده رویی در طبق اخلاص گذاشتند و به میدان آمدند. شاهد‌‎ ‎‌دیگر اینکه ما با چی غلبه کردیم بر اینها؟ ما چه داشتیم؟ آنها همه چیز داشتند، آنها‌‎ ‎‌امریکا داشتند، آنها شوروی داشتند، آنها همۀ ممالک اسلامی ـ الاّ کمی را ـ داشتند و‌‎ ‎‌قدرت نظامی شان قدرت مدرنی بود که می گویند در این طرف شرق، همچو قدرتی‌‎ ‎‌نبوده است. و‌‌[‌‌لی‌‌]‌‌ ما هیچ نداشتیم، ما خدا را داشتیم. شما بدانید که اگر یک تأییدات‌‎ ‎‌غیبی نبود، در یک شب می توانستند ایران را خراب کنند. شاه مخلوع هم گفته بود که اگر‌‎ ‎‌من بنا شد بروم، یک خرابه ای می گذارم و می روم، لکن خدای تبارک و تعالی آنچنان‌‎ ‎‌رعبی، آنچنان ترسی در دل اینها انداخت که دیگر مجال اینکه یک خرابکاری بزرگی‌‎ ‎‌بکنند، پیدا نکردند. اذهان آنها را خدا منصرف کرد از اینکه آنطور جنایت بزرگ را‌‎ ‎‌بکنند. اذهان اینها را منصرف کرد از اینکه بمباران کنند ایران را، بمباران کنند تهران را.‌‎ ‎‌می توانستند، لکن خدای تبارک و تعالی دل های آنها را برگرداند به یک معانی دیگری و‌‎ ‎‌رعب در قلب آنها انداخت که فرار کردند. این برای این بود که یک نهضت اسلامی بود.‌‎ ‎‌در صدر اسلام هم این قضیۀ رعب و فتح به رعب، نصر به رعب این مطلبی بوده است که‌‎ ‎‌وقتی که یک جمعیت کمی در مقابل آن جمعیت های زیاد، و با سلاح هایی که در آن روز‌ [‌‌بوده‌‌]‌‌ ـ سلاح مدرن زیاد بوده است ـ مع ذلک، یک خوفی گاهی در قلب آنها می افتاد‌‎ ‎‌که با همان خوف، نصرت برای اسلام حاصل می شد.‌‎[3]‎‌ بعد هم دیدید که در ظرف یک‌‎ ‎‌سال و چند ماه، تمام چیزهایی که یک حکومت لازم دارد، ملت ما بر آن رأی دادند و‌‎ ‎‌متحقق کردند.‌

‌‌  

  شما بدانید که در بعضی از ممالک، که انقلاب کرده اند، انقلاب شیطانی، بعد از بیست‌‎ ‎‌سال، بعد از سی سال، باز قانون اساسی ندارند. این عراق ـ نزدیک ما که حکومت جابر‌‎ ‎‌دارد، و یک حکومت جابر یک حکومت جابرِ دیگر را از بین برده است ـ با اینکه با تمام‌‎ ‎‌قدرت دارد سرکوبی می کند ملت خودش را، نتوانسته تا حالا یک قانون اساسی برای‌‎ ‎‌خودش درست کند. حالا هم باز یک عده ای از خدا بی خبر می نشینند و حکومت‌‎ ‎‌می کنند؛ حکومت استبدادی بدتر از هر استبداد. هیچ سابقه ندارد، هیچ، که یک کشوری‌‎ ‎‌ملتش که قیام کردند و آن رژیم فاسد را از بین بردند، بعد از یک سال و نیم ـ مثلاً ـ همۀ‌‎ ‎‌چیزهایی که باید حکومت داشته باشد اینها متحقق کردند. قانون اساسی شان را نوشتند،‌‎ ‎‌جمهوری اسلامی شان را رأی دادند، رئیس جمهورشان را رأی دادند،‌‎ ‎‌مجلس خبرگانشان را رأی دادند، مجلس شورای اسلامی شان را رأی دادند و همین چند‌‎ ‎‌روز هم نخست وزیر، وزرای خودش را معرفی می کند و تمام و کمال آنچه که حکومت‌‎ ‎‌لازم دارد متحقق می شود و این سابقه ندارد در دنیا که همچو چیزی بشود.‌

 

‌‌مردمی بودن حکومت در نظام جمهوری اسلامی‌

ممالک دیگری که نهضت هم نکردند، لکن در بین خودشان، از باب اینکه ملت با‌‎ ‎‌دولت موافق نیست، حکومت نظامی دارند. همین ترکیۀ نزدیک به ما، شهرهای بسیاری‌‎ ‎‌از ترکیه حکومت نظامی است و چندین ماه است باز هم تجدید کردند حکومت نظامی‌ را؛ برای اینکه ملت با دولت نیست. چرا نیست؟ برای اینکه ملت مسلمان است و دولت‌‎ ‎‌روی ترتیب اسلامی عمل نمی کند. همین عراق، ملت با این دولت غاصبش موافق نیست.‌‎ ‎‌لهذا، نمی تواند که مملکت خودش را آرام کند، باید دائماً سرکوب کند مردم را و‌‎ ‎‌نمی توانند یک دولتی که همۀ ارکانش یک ارکان صحیحی باشد، متحقق کنند.‌

‌‌ 

این دولتی که ما داریم از باب اینکه دولتی است از خود مردم، یک چیزی نیست که از‌‎ ‎‌خارج تحمیل شده باشد. رضاخان را انگلیس ها تحمیل بر ما کردند و محمدرضا را هم‌‎ ‎‌انگلیسی ها و امریکایی ها و شوروی ها تحمیل ما کردند؛ از آن اول تحمیل بود. وقتی که‌‎ ‎‌رضاخان فرار کرد، شاید کمتر شما یادتان باشد که مردم در عین حالی که گرفتار متّفقین‌‎ ‎‌بودند و اجانب بودند، لکن شادی می کردند که لااقل، آمدن اینها اسباب این شد که این‌‎ ‎‌رفت. محمدرضا هم که رفت؛ خودتان دیدید که همه جا شادی و همه جا ‌‌[‌‌سرور بود.‌‌]‌‎ ‎‌وقتی هم که مرد، همه شادی کردند.‌

‌‌

اما مملکتی که حکومتش با خودش باشد و حکومتش از خودش باشد، یک مملکتی‌‎ ‎‌است که وقتی رئیس جمهورش یک سانحه ای برایش حاصل می شود ‌‌[‌‌مردم نگران‌‎ ‎‌می شوند.‌‌]‌‌ آن سانحه هم حقیقتاً جزء اعجازها‌‎[4]‎‌ بود؛ برای اینکه اگر دیده باشید در‌‎ ‎‌تلویزیون، آن تکه هایی که از آن هلیکوپتر پخش شده بود در زمین، اینها این عده ای که‌‎ ‎‌بودند که همه شان جزء رجال بزرگ ما بودند؛ رئیس جمهور بود، رئیس نیروی زمینی‌‎ ‎‌بود، رئیس های دیگری بودند، یکی از آنها آسیب ندید و بعد هم از سرتاسر ایران، یا‌‎ ‎‌مجلس دعا درست کردند یا تلگراف کردند یا تظاهر کردند یا راهپیمایی کردند. کجا‌‎ ‎‌همچو چیزی هست؟ برای این است که آقای بنی صدر از خارج نیامده تحمیل به شما‌‎ ‎‌بشود، یک قدرتی نداشته است که آن قدرت را به شما تحمیل بکند، یک نفر آدم مثل‌‎ ‎‌همۀ شما بوده، بدون اینکه قدرتی داشته باشد، لکن بیان کرده، صحبت کرده، مردم را‌‎ ‎‌متوجه کرده، مردم به او رأی داده اند. این از ملت است. وقتی یک چیزی از ملت شد،‌ همۀ ملت همراهش هستند.‌

‌‌    

حالا چنانچه، در عراق یک سانحه ای برای صدام حسین پیدا بشود، یا در مصر یک‌‎ ‎‌سانحه ای برای سادات پیدا بشود و این سانحه ـ مثلاً ـ به آنها ضرر وارد نکند، مردم عزا‌‎ ‎‌می گیرند! و اگر آنها را از بین ببرد مردم شادی می کنند! این برای این است که مملکت ما‌‎ ‎‌جدا نیستند از هم؛ نخست وزیرش از مردم جدا نیست؛ از همینهایی است که در آن‌‎ ‎‌دولت، دولت جائر، حبس رفته و زجر دیده و همۀ مصیبتها را کشیده،‌‎[5]‎‌ حالا هم از خود‌‎ ‎‌شماست و نه ‌‌[‌‌اینکه‌‎ ‎‌]‌‌یک قدرتی آمده تحمیل کند. مجلس خودتان و رئیس جمهور‌‎ ‎‌خودتان را تعیین کردید و کسی تحمیل ‌‌[‌‌به‌‌]‌‌ شما نکرده.‌

 

‌‌حفظ نهضت با رفتار و اخلاق اسلامی‌

شما این حکومت اسلامی و این نهضت اسلامی را قدر بدانید و همه چیز را از خدا‌‎ ‎‌بدانید. خیال نکنید که من و شما و نمی دانم کی غلبه کرده ایم. ما چیزی نداشتیم که،‌‎ ‎‌یکوقت در ذهنتان وارد نشود که خیر، ما ایرانی ها خودمان چه کردیم. خیر، آنکه پشتیبان‌‎ ‎‌شما بود ـ چون قیام لله بود، نهضت لله بود ـ آن قدرت مطلق الهی بود که طرفدار شما و‌‎ ‎‌مؤیّد شما بود. این را همیشه در نظر داشته باشید و همیشه شکر کنید خدای تبارک و تعالی‌‎ ‎‌را بر اینکه یک ملتی را متحوّل کرد از یک معانی ای که در سابق بود به یک حقایق‌‎ ‎‌اسلامی؛ به یک اخلاق اسلامی، به یک رفتار اسلامی!‌

 

برادرها، رفتار اسلامی تان را حفظ کنید. شما با رفتار اسلامی و با حفظ نهضت و با‌‎ ‎‌پیشبرد نهضت و توجه به اینکه خدای تبارک و تعالی ما را تأیید می کند، با رفتار و اخلاق‌‎ ‎‌اسلامی، این قدرتی که شما را به پیروزی رسانده است، حفظ کنید. این قدرت خدایی را،‌‎ ‎‌این قدرت لایزال الهی را که با شما تا حالا با عنایت بزرگ خودش رفتار کرده است، با‌‎ ‎‌قصدهای خالصتان، با تصمیم بر اینکه برای خدا نهضت را پیش ببرید، حفظ کنید. و‌‎ ‎‌مادامی که این معنا را حفظ کردید، خدا با شماست.‌

‌‎     من از خدای تبارک و تعالی، سلامت و سعادت همۀ شما را، که در مرزها و نزدیک‌‎ ‎‌مرزها هستید، می خواهم و از آقایان علمای کرمانشاه، حضرت آقای بزرگ، آقای‌‎ ‎‌اصفهانی‌‎[6]‎‌ و سایر آقایان علمایی که از آنجا آمده اند و زحمت کشیده اند، تشکر می کنم.‌‎ ‎‌از همۀ شما هم که با هم برادر هستید و هستیم. ـ و همۀ ما با هم با برادری می خواهیم این‌‎ ‎‌نهضت را پیش ببریم ـ تشکر می کنم و سلامت همه را از خدای تبارک و تعالی خواستارم.‌

‌‌والسلام علیکم و رحمة الله" ‌

‌‎ ‎

‌‎صحیفه امام؛ ج 13، ص 137-143

 

 

1- سورۀ سبأ، آیۀ 46: «ای رسول ما، بگو به امّت که من به یک سخن شما را پند می دهم و آن سخن این است که شما خالص برای خدا دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها در امر دینتان قیام کنید و عقل و فکرت به کار بندید.

2- آموزش نظامی.

3- اشاره به آیۀ 26 سورۀ احزاب: «وَ اَنْزَلَ الَّذینَ ظاهِرُوهُم مِن اَهلِ الکِتابِ مِن صَیاصیهِم وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَریقاً تَقتُلُونَ وَ تَأسِرُونَ فَریقاً»؛ و آن گروه اهل کتاب از یهودان، که پشتیبان و کمک مشرکان بودند، خدا از حصار و سنگرهاشان فرود آورد و در دلشان از شما مسلمین ترس افکند تا آنکه گروهی از آنان را به قتل رساندید و گروهی را اسیر گرداندید.

4- اشاره به سقوط هلیکوپتر حامل ابوالحسن بنی صدر و جمعی از فرماندهان ارتش است. در این حادثه، با وجودی که هلیکوپتر به آهن پاره ای تبدیل شد به سرنشینان آن آسیبی وارد نیامد.

5- آقای محمدعلی رجایی.

6- آقای عطاءاللّه اشرفی اصفهانی.

 

دیدگاه تان را بنویسید