جی پلاس؛

امام خمینی: در تمام دوره از صدر اسلام تا‌‎ ‎‌آخر نگذاشتند که یک حکومت دلخواه اسلام وجود پیدا بکند/قرآن الآن در حجاب است/سپاه و ارتش جندالله باشند و جهات‌‎ ‎‌سیاسی را کنار بگذارند

امام خمینی در هجدهم مرداد ماه سال ۶۳ در جمع مسئولان کشوری و لشکری به بیان موانع تحقق حکومت اسلامی پرداختند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در هجدهم مرداد سال ۶۳ مطابق با یازدهم ذی القعده 1404‌ به مناسبت میلاد امام رضا علیه السلام جمعی از مسئولان کشوری و لشکری در حسینیه جماران به دیدار امام خمینی (س) رفتند. ایشان در این دیدار با تبریک این ولادت فرخنده به بیان موانع تشکیل حکومت به وسیله ائمه اطهار علیهم السلام پرداختند.  متن سخنان امام به شرح زیر است:

‌‌

"‌‌بسم الله الرحمن الرحیم‌

‌‌اظهار تأسف در محرومیت از برکات عظیم‌‌ ‌

‌‌     ‌‌متقابلاً این عید سعید را بر همۀ آقایان و همۀ ملت بزرگ ایران و همۀ مسلمانان جهان‌‎ ‎‌بلکه همۀ مستضعفان تبریک عرض می کنم، و از خدای تبارک و تعالی می خواهم که به‌‎ ‎‌برکت این عید مبارک، برکاتش را بر مسلمین بفرستد و مسلمین را بیدار کند و دست‌‎ ‎‌ستمکاران را از بلاد مسلمین کوتاه بفرماید. من بسیاری از اوقات از دو امر متأسفم که‌‎ ‎‌یکیش از دیگری بیشتر تأسف دارد. یکی اینکه در تمام دوره از صدر اسلام، نبوت، تا‌‎ ‎‌آخر نگذاشتند که یک حکومت دلخواه اسلام وجود پیدا بکند. زمان رسول الله ـ صلی‌‎ ‎‌الله علیه و آله و سلم ـ آن همه گرفتاریها و جنگها و آن مخالفتها بود و نشد که حکومت به‌‎ ‎‌طور دلخواهی که ایشان می خواهند، متحقق بشود. در زمان سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ‌‎ ‎‌هم، حتی زمان حضرت امیر که مواجه بود با آن جنگهای داخلی و آن منافقهایی که از‌‎ ‎‌کفار بدتر هستند و نگذاشتند حکومت شکل بگیرد به طوری که دلخواه باشد. اگر گذاشته‌‎ ‎‌بودند، مهلت داده بودند، ولو در یک دوره کوتاهی حکومت تحقق پیدا کرده بود، آن‌‎ ‎‌الگویی که آنها به عالم نشان می دادند، برای بشر تا آخر یک درس بزرگی بود. و ما باید‌‎ ‎‌متأسف باشیم برای این امر که محروم شدیم از یک همچو برکت بزرگی.‌

‌‌ 

    و امر دوم که باز نگذاشتند و نشد که ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ آن طوری که می خواستند‌ ‎‌بروز بدهند حقایق را، این هم بسیار مورد تأسف است، تأسف این از تأسف او بالاتر‌‎ ‎‌است، این چه علمی بوده است که نزدیک وفات، حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله و‌‎ ‎‌سلم ـ بیخ گوشی به حضرت امیر ـ علیه السلام ـ فرموده است و ایشان به حسب روایت ـ‌‎ ‎‌می فرماید ـ که «هزار باب از علم ـ یا هزار علم، هر کدام چه ـ برای من حاصل شد». این‌‎ ‎‌علم معمولی که دست ما هست، دست فقها هست، دست فلاسفه هست، دست عرفا‌‎ ‎‌هست، این نیست. او چه بوده است که حضرت امیر می گوید که من علم جم دارم، ‌‌هیهُنا‌‎ ‎‌عِلماً جَمّا‌‌، لکن حَمَله‌‎[1]‎‌ نیست، این علم فقه نبوده، علم فقه را تعلیم کرده اند، هیچ در او‌‎ ‎‌قصوری نشده است، این فلسفه و این چیزهایی که دست ماهاست اینها هم نبوده است و‌‎ ‎‌این مورد تأسف است که مهلت ندادند به اینها، نشد. در آن وقت حَمَله ای که آنها‌‎ ‎‌می خواستند نبود و آن علوم با خود آنها به ملأ اعلی رفت، و ما باید تا آخر دنیا تأسف از‌‎ ‎‌این بخوریم که از آن هیچ بهره نداریم؛ و او بلااشکال از این علوم رسمی که دست بشر‌‎ ‎‌است و دست مسلمین است، از اینها خارج است، برای اینکه اینها حَمَله داشتند، آن که‌‎ ‎‌حَمَله نداشته است، آنکه مورد تأسف خود ائمه ـ علیهم السلام ـ بوده است که پیدا‌‎ ‎‌نکردند کسانی را که به آنها تعلیم بدهند آن علوم را، و قرآن که مخزن همه علوم است،‌‎ ‎‌نشد که آنها تفسیر کنند، و آن معارفی که در قرآن هست آنها بیان کنند برای ما. اینها از‌‎ ‎‌تأسف هایی است که ما باید در گور ببریم. قرآن الآن در حجاب است، مستور است این‌‎ ‎‌قرآن. بعضی آیات قرآن است که گرچه بشر یا فلاسفه یا عرفا تا یک حدودی در‌‎ ‎‌موردش صحبتها کردند، لکن آن که باید باشد، نشده است و نمی شود. قرآن هم برای‌‎ ‎‌«مَنْ خوطِبَ بِه» آمده است. ‌‌انّما یَعرفُ القُرآنَ مَنْ خوطِبَ بِهِ‌‎[2]‎‌ اگر مقصود معانی عرفیه بود، که‌‎ ‎‌مردم همه می فهمند معانی عرفیه را، آن چی بوده است؟ و ما باید تا آخر متأسف باشیم.‌‎ ‎‌حضرت رضا ـ سلام الله علیه ـ که با آن نیرنگ ایشان را بردند، الزاماً بردند به آنجا و‌‎ ‎‌خواستند ایشان را چه بکنند، معلوم بود که از اول بنابراین نیست، نگذاشتند که اینها یک‌ حکومتی به دستشان بیاید، یک مجالی به دستشان بیاید که لااقل تعلیمات را بکنند. برای‌‎ ‎‌حضرت صادق ـ علیه السلام ـ هم که مجال بود برای اینکه علم فقه را باید توسعه بدهند و‌‎ ‎‌بیان کنند و بعضی از مسائل البته غیرفقهی هم بوده است، لکن سرگرمی ایشان به آن‌‎ ‎‌علومی که نمی شد که معطل بماند و علم شریعت بود، این هم باز نگذاشتند، نشد. حَمَله‌‎ ‎‌هم نداشتند؛ حَمَله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود. بنابراین، ما باید در این امور متأسف‌‎ ‎‌باشیم که از قرآن دستمان کوتاه است. این تفسیرهایی که بر قرآن نوشته شده است از اول‌‎ ‎‌تا حالا، اینها تفسیر قرآن نیستند، اینها البته یک ترجمه هایی، یک بویی از قرآن‌‎ ‎‌بعضیشان دارند، والاّ تفسیر این نیست. در هر صورت، ‌‌اِنّالله وَاِنّااِلَیْه راجِعُونْ‌‌، آن که از دست‌‎ ‎‌ما رفت، حکومت عدل الهی هم که تحقق پیدا نکرد که ما بفهمیم باید چه بکنیم.‌

 

 

‌‌اتهامات و تبلیغات مسموم علیه نظام اسلامی‌‌ ‌

‌‌     ‌‌حالا هم که خدای تبارک وتعالی توفیق به این ملت داد و دست عنایتی به سر اینها‌‎ ‎‌کشید، می بینید که با این حکومت چه می کنند. مجال نمی دهند که عرضه بکنند‌‎ ‎‌دست اندرکاران ما اسلام را. هر مطلبی که در عالم واقع می شود، یک فسادی واقع‌‎ ‎‌می شود؛ «دست ایرانیها در آن هست و دست حکومت ایران در آن هست!» آن تبلیغات‌‎ ‎‌است دیگر. در بحراحمر یک چیزی واقع می شود، در کانال سوئز یک چیزی واقع‌‎ ‎‌می شود، این ایرانیهایند که این کار را می کنند! البته این تبلیغات سوء یک جهت، ولو‌‎ ‎‌برخلاف هست، لکن یک جهت حسن هم دارد، و آن این است که دنیا می فهمد که یک‌‎ ‎‌قصه ای در ایران هست؛ در شب و روز تبلیغات بر ضد ایران و اسلام و اینها هست. اینکه‌‎ ‎‌اسلام را این طور، ایران را این طور می کوبند، اینها به ایران خیلی کار ندارند، به اسلام کار‌‎ ‎‌دارند. می دانند که اگر این چیزی که ایران می خواهد تحقق پیدا بکند، دست آنها از همۀ‌‎ ‎‌منافعشان در همه جا کوتاه می شود.‌

‌‌ 

    شما ملاحظه می کنید امروز با همۀ این سختیها و گرفتاریهایی که برای ایران پیش‌‎ ‎‌آمده است و یکدل و یکجهت دنیا برخلاف اسلام هست، و به اندازۀ انگشتان دست، ما‌‎ ‎‌در دنیا همراه نداریم، مع ذلک ببینید جلوۀ اسلام تا کاخهای کرملین هم کشیده شده‌ ‎‌است، تا کاخهای سفید هم کشیده شده است، در امریکای لاتین هم رفته است، افریقا هم‌‎ ‎‌رفته است، مصر هم رفته است، ملزم کرده آنها را به اینکه اظهار اسلام بکنند. ما می دانیم‌‎ ‎‌که آنها به اسلام اعتقاد ندارند، بلکه مخالف اند، لکن این جلوه ای که از ایران منعکس‌‎ ‎‌شد به خارج، آنها هم که به اسلام اعتقاد ندارند حالا می گویند اسلام باید باشد، حدود‌‎ ‎‌اسلامی باید باشد. این، برکتِ این جلوه ای است که از ایران شده است، نه اینکه آنها‌‎ ‎‌مسلمان شده اند الآن. «ادّبَهُ الْعَصاء»، حتی صدام هم می گوید، نماز می خواند، حالا نماز‌‎ ‎‌غلطی خواند. همه زاهد و عابد و مسلمان شده اند و این، یک مسئله است، دست کم نباید‌‎ ‎‌این را گرفت. این یک مسئله ای است که به ما نوید می دهد که ان شاءالله این نورالهی‌‎ ‎‌توسعه پیدا می کند، و نصرت خدای تبارک و تعالی دنبال اینکه ـ شما ـ ملت ایران‌‎ ‎‌می خواهد نصرت خدا را بکند، دنبال این نصرت خدا هست، وعده کرده خدا، لکن ما‌‎ ‎‌باید فکر این باشیم که ما نصرت اسلام را بکنیم، نصرت خدا را بکنیم. ما در فکر این‌‎ ‎‌باشیم که برای خدا کار بکنیم و نصرت دین خدا بکنیم. اگر ما این کار را انجام دادیم،‌‎ ‎‌وعدۀ خدا بلااشکال تحقق پیدا می کند و نصرت او هم دنبال این هست. خوب! در این‌‎ ‎‌جنجال عظیمِ دنیا بر ضدّ ما، تکلیف ما چی است؟ اینکه من همیشه عرض می کنم که همۀ‌‎ ‎‌آقایان در هر جا هستند، چه علمای بلاد ـ بلاد ایران ـ و چه ائمۀ جمعه و جماعات و چه‌‎ ‎‌مجلس محترم شورای اسلامی و چه دولتمردان، اینها همه دست به دست هم بدهند تا‌‎ ‎‌اینکه این بار را بتوانند به مقصد برسانند، برای این است که، یک گِله هایی از هم دارند،‌‎ ‎‌یک نقایصی می بینند، البته تذکرش خوب است، اماهای وهوی خوب نیست،‌‎ ‎‌انتقامجویی خوب نیست. باید ما در فکر اسلام باشیم. اگر در فکر خودمان هم هستیم، اگر‌‎ ‎‌فکر منافع خودمان هم هستیم، باید فکر اسلام باشیم که اسلام منافع ما را تأمین می کند.‌‎ ‎‌اگر ما اهل دین هستیم که باید اسلام را با چنگ و دندان حفظ بکنیم، و اگر اهل دنیا‌‎ ‎‌هستیم، دنیای ما هم به اسلام بستگی دارد.‌

 

‌‌تفاهم با دوستان، مخاصمه با دشمنان‌‌ ‌

‌‌     ‌‌امروز اگر چنانچه خدای نخواسته یک خللی وارد بشود در این جمهوری اسلامی،‌ ‎‌نمی دانید که با ما چه خواهند کرد، و می دانید ان شاءالله ، باید هم بدانید. باید احساس‌‎ ‎‌خطر بکنید برای جمهوری اسلامی و همه احساس خطر بکنید. ما بین راه هستیم و‌‎ ‎‌نتوانستیم تا حالا آن که می خواهیم متحقق کنیم و تا همین مقداری هم که آمدیم، ملتها‌‎ ‎‌متوجه شدند به ما، ملتها بیدار شدند و بیدارتر می شوند. خود ما متوجه باشیم که کارهایی‌‎ ‎‌انجام بدهیم و طریقه هایی را انتخاب کنیم که به طور سلامت با هم برخورد کنیم. اگر هم‌‎ ‎‌اشکال داریم، مثل اشکال طلبه های مدرسه با هم رفتار کنیم، دوستند با هم. خوب!‌‎ ‎‌آقایانی که بسیاریشان اهل مدرسه اند، دوست اند، رفیق اند، برادرند، سر یک مبحثی داد‌‎ ‎‌و قال هم با هم می کنند، بعد از اینکه مباحثه تمام شد، با هم می نشینند چای می خورند و‌‎ ‎‌دوستی می کنند. شما با هم دشمنی ندارید. شما همه یک مقصد دارید و آن این است که‌‎ ‎‌به آن چیزی که اسلام فرموده است برسید. امید است که برسید ان شاءالله . وقتی مقصد‌‎ ‎‌واحد باشد و مقصود همه یک مطلب باشد و آن اسلام، باید فکر بکنید که اگر یک‌‎ ‎‌صحبتی بر خلاف باشد که یک وقت خدای نخواسته به حیثیت جمهوری اسلامی صدمه‌‎ ‎‌بزند، از آن جلوگیری کنید، خودتان را بازدارید از او. در عین حالی که در همه جا باید‌‎ ‎‌مناقشه باشد، لکن مناقشات طلبگی، مناقشات علمی. در محضر علمای بزرگ هم مثل‌‎ ‎‌میرزای شیرازی که دو تا درس ـ از قراری که برای من نقل کردند ـ دو تا درس ایشان‌‎ ‎‌می گفتند و پنج ساعت هم طول می کشید، همه داد و قالها بوده است، اما مخاصمه نبوده،‌‎ ‎‌مباحثه بوده. یک وقت مخاصمه هست، این طرف می خواهد او را بکوبد، آن طرف‌‎ ‎‌می خواهد او را بکوبد، این، نه راه اسلام است، نه مقصد اسلامی می تواند داشته باشد،‌‎ ‎‌مقصد اسلامی نمی شود. یک وقت مباحثه است و مطلب را گفتن است و صحبت کردن،‌‎ ‎‌این البته باید باشد. باید معایب را گفت، باید دنبال مطلب رفت، باید نقایص را گفت، لکن‌‎ ‎‌روی هم رفته ما باید همه امور را بسنجیم، یعنی، وضع امروزی ما با دنیا و گرفتاری ما در‌‎ ‎‌دنیا و در کشور خودمان. با این وضع ما باید برخورد بکنیم، یعنی، با این دید که مسائل را‌‎ ‎‌روی هم بریزیم و جنبه های مخالف و موافقش را با هم جمع بکنیم و درست تأمل بکنیم‌‎ ‎‌و تعمق بکنیم و آن وقت وارد کار بشویم. ‌

 

‌‎‎‌احتراز نیروهای مسلح از مناقشات سیاسی‌‌ ‌

     ‌‌از چیزهایی که من باید هم عرض کنم این است که، یک مطلبی که وقتی واقع می شود‌‎ ‎‌در بین دولتیها یا بین مجلسیها یا نطقهای مجلسیها، یک وقت این است که رادیو این را‌‎ ‎‌ذکر نمی کرد، خود دربسته بود، این، آن قدرها ضرر نداشت. اما حالا که بنابراین است ـ و‌‎ ‎‌خوب هم هست ـ که رادیو مردم را در جریان بگذارد، به مجرد اینکه یک اختلافی در‌‎ ‎‌مجلس پیدا می شود، منعکس می شود در همۀ ملت، و آن که خیلی خطرناک است، این‌‎ ‎‌است که منعکس می شود در سپاه، در ارتش. ما که می خواستیم به ـ همۀ دنیا که دنبال این‌‎ ‎‌هستند که ارتششان از امور سیاسی کنار باشد، آنها یک چیزی می فهمند که می گویند این‌‎ ‎‌را ـ ما که می خواهیم که سپاه و ارتش جندالله باشند و دسته بندی نداشته باشند و جهات‌‎ ‎‌سیاسی را کنار بگذارند، برای اینکه اگر جهات سیاسی و مناقشات سیاسی در سپاه رفت و‌‎ ‎‌در ارتش رفت، باید فاتحۀ این سپاه و ارتش را ما بخوانیم. این جهت را باید آقایان متوجه‌‎ ‎‌باشند. مملکت از خودتان است، مجلس از شماست، دولت از شماست، ارتش از‌‎ ‎‌شماست، سپاه از شماست، همه از شماست. شما باید توجه بکنید به اینکه مسائل شما‌‎ ‎‌منعکس می شود در همۀ کشور و همۀ دنیا. یک کلمه ای که یکی در اینجا می گوید،‌‎ ‎‌تعبیرش می کنند در تبلیغات دنیا و رسانه های گروهی دنیا، تأویل می کنند و شروع می کنند‌‎ ‎‌به ایران حمله کردن. با اینکه مقصد آن گوینده این نیست، لکن آنها یک راهی پیدا‌‎ ‎‌می کنند برای اینکه چه بکنند. در عین حالی که دولت می گوید که این مین گذاریها، این‌‎ ‎‌دزدیهای دریایی و دزدیهای هوایی به ما مربوط نیست و ما با آن مخالفیم و ما جایز‌‎ ‎‌نمی دانیم که یک دسته مردم بیگناه را بردارند از یک طرف به یک طرف دیگر ببرند، و‌‎ ‎‌آن قدر مورد خوف و ترس آنها بشوند، در عین حال این را یک کلمه ای نقل می کنند،‌‎ ‎‌می گویند: لکن در رادیوی ایران گفته است، تعریف کرده از اینهایی که ربوده اند چیز را.‌‎ ‎‌البته این یک چیز غلطی است در رادیو و باید جلویش گرفته بشود جدّاً. رادیو نباید‌‎ ‎‌همین طور بی توجه و بدون فهم یک مسائلی را بگوید و ایران را مفتضح کند. اگر یک‌‎ ‎‌کلمه یک وقتی اینها گفتند، خوب، ربطی به دولت ندارد. لکن رادیو ‌‌[‌‌را‌‌]‌‌ آنها حساب‌ ‎‌می کنند که مربوط به دولت است و سخنگوی دولت است. باید اینها توجه به این مسائل‌‎ ‎‌بکنند. و مع الأسف، درست، گردانندگان اینها نمی توانند چیزها را بفهمند. چطور یک‌‎ ‎‌مطلبی که برخلاف عواطف دنیاست، بر خلاف اسلام است، بر خلاف عقل است، ما‌‎ ‎‌تأیید می توانیم بکنیم؟ از یک جایی یک دسته ای را بر می دارند می روند به یک دستۀ‌‎ ‎‌دیگر، یا مین گذاری می کنند در یک جایی، مین گذاری کردن در یک جا، معنایش این‌‎ ‎‌است که یک عده ای که اصلاً گناهی ندارند، آنها هم از بین بروند. چطور اسلام اجازۀ‌‎ ‎‌این را می دهد؟ چطور ایران اجازۀ این را می دهد؟ چطور جندالله اجازه این را می دهد؟‌‎ ‎‌چطور دولت ایران، مجلس ایران اجازه این را می دهند؟ لکن ببینید که ما در چه گرفتاری‌‎ ‎‌هستیم، که هر مطلبی که واقع می شود، گردن ما می گذارند. ما باید خیلی توجه بکنیم.‌‎ ‎‌یعنی، شما همۀ آقایان پاسدار اسلام هستید، مجلس پاسدار اسلام است، و دولت همین‌‎ ‎‌طور و ارتش همین طور و سپاه همین طور. برای سپاهیها جایز نیست که وارد بشوند به‌‎ ‎‌دسته بندی، و آن طرفدار آن یکی، آن یکی طرفدار آن یکی. به شما چه ربط دارد که در‌‎ ‎‌مجلس چه می گذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بین سپاهیها هم باز‌‎ ‎‌صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد می شود، جریانی دارد، به سپاه چه‌‎ ‎‌کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا کنند؟ برای سپاه جایز نیست این. برای ارتش جایز‌‎ ‎‌نیست این. سپاهی را از آن تعهدی که دارد، از آن مطلبی که به عهدۀ اوست باز می دارد و‌‎ ‎‌همین طور ارتش را. و ما در گفتارمان، در کردارمان که در محضر خدای تبارک و تعالی‌‎ ‎‌واقع است، باید فکر بکنیم که این مطلبی را که ما امروز می خواهیم بگوییم، آیا در یک‌‎ ‎‌محیط سربسته است که هر چه بخواهیم بگوییم؟ یا در یک محیط سربازی است برای همۀ‌‎ ‎‌دنیا؟ وقتی مطلب این طوری است که ما یک کلمه ای که بگوییم در همۀ دنیا منتشر‌‎ ‎‌می شود، ما باید فکر بکنیم که این مطلبی که می خواهیم بگوییم، این صحبتی که‌‎ ‎‌می خواهیم بکنیم، آیا به صلاح کشورمان است؟ به مجرد اینکه خلاف سلیقه شماست،‌‎ ‎‌خوب! سلیقۀ شما این نیست، مطلب را می گویید، با آرامش می گویید، به جوری که‌‎ ‎‌دولت را، یا مجلس را یک وقت ـ خدای نخواسته ـ اسباب لکه دار شدن آنها نباشد،‌ ‎‌اسباب تضعیف نباشد. این یک مطلبی است همگانی و این مطلب به عهدۀ همه ما هست،‌‎ ‎‌کُلّکُم راع وَ کُلّکُم مَسئول‌‎[3]‎‌ همه مسئول هستیم در این مسائل. اینها از هر راهی که دستشان‌‎ ‎‌برسد شروع می کنند به تبلیغات. صدام هر وقت که مجال پیدا بکند، بدبخت می گوید: ما‌‎ ‎‌هر وقت بخواهیم، جزیرۀ خارک را با خاک یکسان می کنیم. ما از روحیۀ او متوجه هستیم‌‎ ‎‌که اگر یک آن فرصت پیدا بکند و قدرت پیدا کند، جزیرۀ خارک که هیچی، تهران را هم‌‎ ‎‌از بین می برد. یک همچون موجود خبیثی است، لکن نمی تواند. تودهنی خورده است‌‎ ‎‌او. الآن درعراق هم آشفته است کارش. قدرتهای بزرگ هم معلوم نیست دیگر حالا‌‎ ‎‌صدام را همچو قبول داشته باشند. ولی آنها می گویند، ولو اینکه حالا در بین خودشان‌‎ ‎‌یک لافی زده باشند، یک صحبتی کرده باشند، رسانه های گروهی هم شروع می کنند؛‌‎ ‎‌«پرزیدنت صدام حسین دیروز در بین مردم چی گفت.»، به آنهایی که فرار کرده بودند،‌‎ ‎‌نشان شجاعت داد، در بین آنها چه گفت! اینها مسائلی است که گفته می شود. خوب! آدم‌‎ ‎‌چه بکند؟ لکن ما باید توجه بکنیم، ما باید واقعاً متوجه به خدا باشیم، ما باید خودمان را‌‎ ‎‌در محضر خدا ببینیم در همه وقت. و خدای تبارک و تعالی حاضر و ناظر است بر اقوال‌‎ ‎‌ما، بر قلوب ما، بر همه چیز حاضر است و در محضر او واقع می شود.‌

 

دلخوشیهای دروغین غرب باوران عافیت طلب‌‌ ‌

‌‌     ‌‌و این را من به اینهایی که در خارج رفتند و آنهایی که در جاهای دیگر هستند و دل‌‎ ‎‌خودشان را خوش کردند، می گویم که: این جمهوری اسلامی را شما نمی شناسید. هی‌‎ ‎‌می گویید ما اسلام شناسیم، ما ـ نمی دانم ـ جامعه شناسیم! شما ملت خودتان را‌‎ ‎‌نمی شناسید، اگر می شناختید به این روز نمی افتادید. اگر شما بشناسید ملت ایران را،‌‎ ‎‌می دانید که الآن جمهوری اسلامی پایبند اشخاص نیست. هی ننشینید بگویید که کیک در‌‎ ‎‌حال احتضار است و دیگر لال شده و ـ نمی دانم ـ چی شده! این دلخوشیها را به خودتان‌‎ ‎‌ندهید. شما حالا دو سه سال است که هی می گویید دوماه دیگر این جمهوری از بین‌ ‎‌می رود. بحمدالله جمهوری به قدرت خودش باقی است، ارتش ما قدرتش باقی است،‌‎ ‎‌سپاه پاسداران ما، بسیج ما، ژاندارمری ما، همه، ملت ما، یک ملت بیداری است. یک‌‎ ‎‌ملتی است که جوان را می دهد، و مادرهایی هستند که جوانهایشان را می دهند و باز هم‌‎ ‎‌می آیند مثل شیر غران می گویند که ما حاضریم باز. یک همچو ملتی را یک نفر برود یا‌‎ ‎‌باشد نمی شود. آن روز که مرکز حزب جمهوری را منفجر کردند و آن عزیزان را از بین‌‎ ‎‌بردند، گفتند: یکی دونفر دیگر از بین برود، دیگر تمام شده است. آنها خیال می کنند به‌‎ ‎‌یکی دوتا یا چهار تا پنج تا امثال ماها جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی، همۀ‌‎ ‎‌افرادش الآن توجه به مسائل دارند. الآن در دهات هم انسان وقتی می بیند که یک صحبتی‌‎ ‎‌می کنند، آن دهاتی که پشت خیش ایستاده و دارد کار می کند، صحبت می کند، باز یک‌‎ ‎‌صحبت سیاسی و یک مسئله می گوید. با یک همچو ملتی نمی شود که شما خیال کنید‌‎ ‎‌بنشینید و هی فکر کنید که اگر کیَک مرد، چه می شود؟ نه! نخواهد شد. من امیدوارم که‌‎ ‎‌ان شاءالله ماها توجه به مسائل، توجه به مصالح اسلامی داشته باشیم و روی مصالح‌‎ ‎‌عمومی اسلامی، روی مصالحی که ما الآن در کشورمان هست، روی گرفتاریهایی که ما‌‎ ‎‌الآن در کشور داریم، با این انگیزه، آن وقت در هر جا صحبت می خواهیم بکنیم، بکنیم،‌‎ ‎‌و هر مناقشه ای داریم مناقشه بکنیم، لکن با این توجه. من از خدای تبارک و تعالی‌‎ ‎‌سلامت و سعادت همۀ آقایان را، خصوصاً آقایانی که دست اندر کار هستند، مشغول‌‎ ‎‌خدمت هستند به این کشور عزیز، از خدای تبارک و تعالی سلامت همه را می خواهم. و‌‎ ‎‌امیدوارم که خداوند به همۀ ما، به همۀ شما توفیق بدهد که به این ملت خدمت بکنیم. به‌‎ ‎‌این ملت مظلومی که در طول تاریخ مظلوم بوده است و ستمهایی که از شاهنشاهی دیده‌‎ ‎‌است هیچ کس ندیده از کسان دیگر، حالا که می خواهند یک نفس راحت بکشند،‌‎ ‎‌امیدوارم که ما خدمتگزارشان باشیم و بتوانیم خدمت کنیم به آنها.‌

 

‌‌والسلام علیکم و رحمة الله "

‌‎ ‎

‌‎

صحیفه امام؛ ج ۱۹، ص ۶-۱۴

 

ـ۱ حمل کنندگان.

۲ـ بحارالأنوار، ج 24، ص 237-238. هرآینه قرآن را کسی می فهمد که به او خطاب و نازل شده است.

۳ـ بحارالأنوار، ج 72، ص 38.

 

دیدگاه تان را بنویسید