جی پلاس؛

سروده ای برای آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبایی

عندلیب تهرانی با توجه به چاپ کتاب "کهکشان نیستی" (رمانی درباره زندگی آیت الله سید علی قاضی طباطبایی) شعری برای ایشان سروده است.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: عندلیب تهرانی در قصیده ای اینگونه درباره آیت الله سید علی قاضی با توجه به انتشار کتاب کهکشان نیستی(۱) سروده است: 

 

عالَم خَموش بود و به‌ غیر از خدا نبود

پس آفرید عشق ز حُسنِ خود آن وَدود

آنی خیال کرد و بگفتا که باش! شد

وز سیلیِ کَبد رخِ انسان چه شد؟ کبود!

یزدانِ ممتحِن ورقی زد به لوحِ خود

آنگاه بندگانِ خودش را بیازمود

در جانِ هرکسی ز میِ تلخِ عشق ریخت

(هَلْ مِنْ مَزیدْ) را فقط از اندکی شنود

پس آدمی به مزرعِ دنیا روانه شد

تا روزِ حشر فاش ببیند چه‌ها درود!

خلقی به یادِ جامِ ازل، مِی‌پرست شد!

قومی شرابِ تلخ چشیدند در سجود

القصه روزگار ورق خورد و جز کمی

دُردی‌کشِ شرابِ الهی کسی نبود

ساکت زمانه، تیره جهان، عرصه سردِ سرد

سالک روانه، عرش نهان، ارض دودِ دود

تا شامِ سردِ مولَویان رو کند به صبح

شمسی دگر ز طارمِ تبریز رو نمود

از کودکی به بازیِ طفلانه دل نبست

مردم اسیرِ شهوت و او در پیِ شهود

از محنتِ زمانه اگر خلق خسته‌ اند 

دل‌خسته است عاشقِ دل‌داده از وجود

جز وصلِ یار در سرش اندیشه‌ ای نداشت

جز عشق هرچه در دلِ خود بود را زدود

خود را به‌اهتمام به دریادلان رساند

هر زنده‌دل به‌جانبِ دریا روَد چو رود

با عقلِ سرخ غرقهٔ دریای سبز شد

تا رو سپید در یَمِ ازرق کند ورود

پس غرق شد در آن و به بحرِ سیه شتافت

وز سوزِ وصل سوخت وجودش بسانِ عود

اوجِ معانی است ز صورت جدا شدن!

کمتر کسی بوَد که بدانجا کند صعود

قاضی علی و حکم دل و عدلیه نجف

آمد علی قاضی و دل داد و بُرد سود

افکند اخگری به دلش، آفتابِ عشق

تا کهکشانِ نیستی‌اش مِهر در ربود

با عشق و صدق و همّت و زهد و رضا و صبر

از گوشهٔ قفس به جنان بال و پر گشود

عمری خمار بود و کنون مستِ وصلت است

از ما بر او سلام و ز مَستان بر او‌ درود

‌ای دل! سروده‌ای ز گلِ سرخِ عاشقی

کاو همچو عندلیب ز عشقِ گُلی سرود

عندلیب طهرانی

 

۱. کهکشان نیستی نام رمانی است که بر اساس حیات ۸۱ ساله‌ی آیت الحق سید علی قاضی طباطبایی توسط محمد هادی اصفهانی در شهر نجف اشرف به رشته تحریر آمده است، نویسنده در آن سعی کرده که زندگی آیت الله سید علی قاضی را از بدو ورود به نجف و آشنایی ایشان با اساتیدشان و همچنین نحوه تربیت و سیر و سلوک و تربیت شاگردان ایشان را به طور مستند داستانی به رشته تحریر درآورده و به تصویر کشد. کتاب "کهکشان نیستی" بیش از آن که یک رمان باشد، در واقع یک داستان تاریخی است که المان‌ های رمان را هم داراست. کتاب ۷۵ فصل است و هر فصلی از قول یک گوینده بیان می‌ شود.

چه از قول خود ایشان، چه همسر و فرزندشان و حتی مخالفین ایشان و از علمای مختلف و حتی داستان از قول یک کافه‌دار یا یک شرخر و یا مرده شور و یا گوینده‌ های در زما‌ن‌ های قبل و بعد طی ۸۱ سال زندگی مرحوم قاضی روایت می‌ شود.

برای هر فصل در انتهای کتاب و در بخش ارجاعات به ترتیب از شماره ۱ تا ۷۵، هر مطلبی که مستند بوده عنوان خورده و قید شده است.در انتهای کتاب تقریبا نزدیک به ۱۰ هزار کلمه درباره استنادات نوشته شده است.

این کتاب تنها به زندگی مرحوم آقای قاضی خلاصه نمی‌ شود، یعنی فضای نجف‌ اشرف را تقریباً در آن سده و حتی چند سال قبل تر از آن برای ما به تصویر می‌ کشد، نویسنده این کتاب به اسنادی که فقط مربوط به مرحوم قاضی بود اکتفا نکرده و خوانندگان بعد از خواندن کتاب متوجه خواهند شد که با بسیاری از اولیاء الهی و ظرائف فکری و شخصیتی آن‌ها آشنا شده‌ اند. در واقع از مکتب ملاحسینقلی تا آقای بهاری ، سید احمد کربلایی حتی سید جمال الدین گلپایگانی و علما و عرفای دیگر در این کتاب حاضرند و شما روایت داستان را از دیدگاه آن‌ها خواهید خواند و این امر موجب می‌ شود خواننده از زوایای مختلف با فضای فرهنگی و سیاسی و معنوی نجف اشرف هم نشین باشد.

دیدگاه تان را بنویسید