جی پلاس/ به مناسبت دیدار روزنامه نگار مصری با امام؛

در گفت و گوی تاریخی امام با حسنین هیکل چه مسائلی مطرح شد؟

در بیست و هشتم آذر ماه سال ۵۸ حسنین هیکل، روزنامه نگار مصری در قم به حضور امام رسید و در گفت و گویش به دیدار سال قبل در نوفل لوشاتو اشاره کرد. در این گفت و گو مسائل مهمی میان او و امام مطرح شد.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در بیست و هشتم آذر ماه سال ۵۸، حسنین هیکل، روزنامه نگار و نویسنده معروف مصری در قم به حضور امام رسید و درباره دخالت های امریکا در ایران با ایشان به گفت و گو نشست. متن این گفت و گوی تاریخی در ادامه آمده است:

 

‌‌سؤال:‌‌[‌‌تا سه روز دیگر یک سال از آخرین دیدار با شما در پاریس می گذرد.‌‌]‌

‌‌امام: ‌‌بله ‌

‌‌ــ     ‌‌[‌‌ و در این سال چیزهای زیادی گذشت.‌‌]‌

‌‌ــ     ‌‌الحمدلله . ان شاءالله ... امیدواریم از این به بعد هم چیزهای زیادی بگذرد.‌

‌‌ــ     ‌‌[‌‌در نظر شما مهمترین چیزی که در سال گذشته رخ داد چه بود و چه رویدادهایی را انتظار می کشید؟‌‌]‌

‌‌ــ     ‌‌بسم الله الرحمن الرحیم: مهمترین چیزی که در سال گذشته برای ملت ما حاصل شد، قطع‌‎ ‎‌ایادی ابرقدرت ها از کشور و قطع ظلمی که بر اینها در سال های طولانی می شد، آن بزرگتر‌‎ ‎‌چیزی بود که بر ما گذشت. و بزرگتر چیزی که ما آرزو داریم این است که در این سال‌‎ ‎‌ان شاءالله ممالک اسلامی به ما متصل بشوند و ملت های مسلمین بیدار بشوند و متوجه به این‌‎ ‎‌بشوند که این تبلیغاتی که ابرقدرتها کردند و خودشان را آسیب ناپذیر معرفی کردند، اینها‌‎ ‎‌حقیقت نداشته است. دیدند ملت ها که ملت ما بزرگتر آسیب را به بزرگتر رژیم وارد کرد و‌‎ ‎‌الآن هم مشغول است که آسیب ها را پشت سر آسیب ها وارد کند و آن بت بزرگی که برای‌‎ ‎‌دنیا درست کرده بودند،‌‎[1]‎‌ ملت ما شکست آن را و می شکند. آرزوی بزرگ ما این است‌‎ ‎‌که ملت های دیگر هم با ما متصل بشوند و همان طور که اسلام دستور داده است که مؤمنین‌‎ ‎‌اخوه هستند،‌‎[2]‎‌ همان مسائل در پیش روی ملت ها باشد. البته من از دولت ها باید بگویم‌‎ ‎‌مأیوسم. لکن ملتها اینطور نیستند. ملت مصر یک حکم دارد و آقای سادات‌‎[3]‎‌ هم یک‌‎ ‎حکم. و همینطور سایر ملت ها نسبت به دولت ها. کمی از دولت ها هست که امیدی به آنها هست‌‎ ‎‌و الاّ اکثراً امید بر آنها نیست. و ما آرزوی بزرگمان این است که ملت ها این معنایی که در‌‎ ‎‌ایران واقع شد و دیدند آن چیزهایی که به نظرشان امکان نداشت تحقق پیدا کرد، آنها هم‌‎ ‎‌توجه داشته باشند که غیرممکنها با ارادۀ ملت ها، اراده ای که تبع ارادۀ خداست، اراده ای که‌‎ ‎‌برای خداست، غیرممکنها ممکن می شود و محالها واقع. ‌

‌‌ــ     ‌‌[‌‌در سال گذشته چیزهای زیادی رخ داد و چیزهای زیادی هم شنیدیم و الآن که من آمدم اینجا، می بینم‌‎ ‎‌مشکلات زیادی در عین پیروزی های زیاد در کشور ایران موجود است. مثلاً اجانب، تبلیغات، حملۀ‌‎ ‎‌تبلیغاتی و حمله های دیگری می کنند و ممکن است که یک وقت منجر به حملۀ نظامی هم بشود. کما‌‎ ‎‌اینکه حمله های اقتصادی هم دارند به ایران و در آینده چیزهای زیادی رخ خواهد داد. آیا ممکن است‌‎ ‎‌در مورد آینده سؤالی از شما بکنم و آن اینکه شما دربارۀ روابط با امریکا چه در نظر دارید. مثلاً، من‌‎ ‎‌باب مثال در روابط با امریکا و مثلاً دربارۀ مسائل و مشکلات دیگری که متوجه ملت ایران و انقلاب‌‎ ‎‌ایران خواهد شد، شما چه در نظر دارید و می خواهید چه عملی انجام بدهید؟ دیروز کارتر چیزی گفت‌‎ ‎‌که شبیه به تهدید جنگ بود که این تهدید اول ایشان نیست.‌‌]‌

‌‌ــ     ‌‌پشت سر هر انقلابی در عالم اینطور آشفتگی ها هست. و من باید بگویم که انقلاب ما‌‎ ‎‌انقلاب بزرگی بوده است و در حد خودش بالاترین انقلاب بوده است. با وضعی که‌‎ ‎‌حاضر است و ما شاهد بودیم و پشت سر آن آشفتگیهایش ناچیز است. آنطوری که‌‎ ‎‌انقلاب های دیگر بودند که بعد از پنجاه سال، شصت سال، بعد از چند سال باز گرفتار‌‎ ‎‌هستند، ما آن گرفتاری ها را نداریم. و مهم هم این است که انقلاب ما اسلامی است و ملی.‌‎ ‎‌ملت مسلم قیام کرده است برای اسلام و هر قیامی که اینطور باشد پشت سرش آنطور‌‎ ‎‌خونریزیها، آنطور وحشیگری ها پیدا نمی شود. شما مطلع هستید که در این انقلابات یک‌‎ ‎‌میلیون و یک میلیون و نیم مقتول داشتند. پس از پیروزی، فلان کسی که پیروز شده است‌‎ ‎‌می گوید من تا این سیگار را کشیدم هر چه می توانید بکشید. و آنطوری که الآن برای من‌‎ ‎‌یعنی چند روز پیش از این، صورت آوردند از ممالکی که در آن یک انقلابی واقع شده و‌‎ ‎‌صورتی که از حبسی ها دادند، از مقتولین و اینها دادند عددها، عددهای زیادی مثل یک‌‎ ‎میلیون، یک میلیون و نیم، دو میلیون بود. و کشور ما بعد از اینکه انقلابش پیروز شد، یک‌‎ ‎‌نفر هم حتی بیگناه کشته نشد. آن اشخاصی که در محکمه بردند و ثابت شده است به‌‎ ‎‌اینکه اینها مفسد بوده اند و فساد ایجاد کرده اند و قتل عامها کرده اند، امر به قتل عامها‌‎ ‎‌کرده اند، آنها یک عدۀ معدودی بودند که بعد از اینکه محاکمه شدند به جزای خودشان‌‎ ‎‌رسیدند. بعد از انقلاب ما، یک آزادی داده شد. تمام مرزها باز و تمام فرودگاه ها باز و‌‎ ‎‌تمام احزاب و تمام نویسندگان آزاد. در صورتی که بعد از انقلاب، شما می دانید که تمام‌‎ ‎‌اینها به روی دنیا بسته می شود. انقلاب ما، غیر از انقلاب جاهای دیگر است. انقلاب‌‎ ‎‌وقتی متکی بر اسلام شد و ملت متعهد به اسلام بودند این انقلاب نمی تواند آنطور‌‎ ‎‌خسارت را داشته باشد. ما هر چه خسارت دیدیم در حالی بوده است که با شاه، شاه‌‎ ‎‌مخلوع و دارودستۀ او برخورد داشتیم و حالا هم هر چه مقتول هست آنهایی هستند که‌‎ ‎‌آنها دارند جنایت می کنند و باز هم ناچیز هست، چیزی نیست در نظر ما. اما قضیۀ‌‎ ‎‌تشرهای آقای کارتر. نمی دانم شما این مثل را می دانید. من حیفم می آید که مثل بزنم به‌‎ ‎‌شیر، که می گویند وقتی که مقابل یک دشمن می ایستد هم فریاد می زند و هم از آن‌‎ ‎‌طرفش چیزی بیرون می آید و هم دمش را حرکت می دهد. فریاد می زند برای اینکه‌‎ ‎‌طرف را بترساند. می ترسد، از این جهت از او چیزی هم صادر می شود. دمش را حرکت‌‎ ‎‌می دهد برای اینکه میانجی پیدا کند. آقای کارتر را من حیفم می آید که بگویم شیر، لکن‌‎ ‎‌یک موجودی است که همین کارها را دارد می کند. این هیاهو و این فریادها و آن‌‎ ‎‌ترساندن ماها را از اقدام نظامی، و دخالت نظامی، اینها کهنه شده است و لهذا یک دفعه‌‎ ‎‌یک چیزی می گوید فوراً بعدش یک چیزی دیگر می گوید خلاف آن. اینها همان‌‎ ‎‌فریادهایی است که آن حیوان می زد برای اینکه بترساند طرفش را. الآن ملت های اسلامی و‌‎ ‎‌ملت های غیراسلامی هم توجهشان به اینجاست و دلهایشان با ماست. شما این را بدانید که‌‎ ‎‌اگر چنانچه سرنیزۀ سادات از روی مصر برداشته بشود، ملت مصر با ماست. برای اینکه ما‌‎ ‎‌اسلام را می خواهیم، مصر هم اسلام را می خواهد. ما می خواهیم یک حکومت اسلامی‌‎ ‎‌باشد، ملت مصر هم همین را می خواهند. ما می خواهیم یک ملت اسلامی باشد، ملت‌ ‎‌عراق هم همین را می خواهند، ملت های دیگر هم، ترکیه هم همین را می خواهد. هر جا که‌‎ ‎‌مسلم است ملتش مایل است که یک رژیم اسلامی، یک رژیم عدل باشد. بلکه اگر ما‌‎ ‎‌تبلیغاتمان برسد به دنیا و ما به مردم دنیا حالی کنیم که اسلام چه چیز است. اسلام اصلاً‌‎ ‎‌شناخته نشده است. تا حالا اصل اسلام شناخته نشده است. کسی نمی داند چیست. تا‌‎ ‎‌حکومت می گویند، به نظرشان حکومت محمدرضا می آید و سادات و کارتر می آید. تا‌‎ ‎‌رژیم گفته می شود، این رژیم ها به نظرشان می آید. ما هر چه هم بخواهیم به آنها‌‎ ‎‌بفهمانیم، تا نتوانیم درست پیاده کنیم آن چیزی را که موافق رضای خدا و رسول‌‎ ‎‌خداست، نمی توانیم ادعا کنیم که ما یک رژیم اسلامی داریم. ما الآن در آستانۀ این واقع‌‎ ‎‌شده ایم که یک رژیم اسلامی متحقق بشود و ان شاءالله متحقق بشود. لکن اگر دنیا بفهمد‌‎ ‎‌که این اسلام چیست، حکومت اسلام چه جوری است، چه وضعی دارد، حاکم اسلام و‌‎ ‎‌رئیس اسلام با محکومین و با اشخاصی که به آنها حکومت می کند چه وضعی داشته اند،‌‎ ‎‌سردارهای اسلام در صدر اسلام با مردم چه وضعی داشته اند، سرداری که یک نفر آدم‌‎ ‎‌بازاری، سُوقی به او فحاشی می کند، نشناخته و بعد او راه می افتد می رود بعد به او‌‎ ‎‌می گویند که این مالک اشتر ظاهراً بود، فهمیدی چه کردی؟ فهمیده و می دود دنبالش که‌‎ ‎‌می بیند رفته مسجد. می گوید که من آمدم مسجد دعا کنم برای تو. این یک فرم حکومتی‌‎ ‎‌است که دنیا ندیده است. یعنی تا حالا در دنیا نشده است پیاده بشود. زمان حضرت امیر و‌‎ ‎‌زمان پیغمبر اکرم و خلفا یک مقداری، آنطوری که می خواستند یک مقداری شد والاّ‌‎ ‎‌آنطوری که آنها می خواستند نشده است تا حالا. بعد از آن هم که بنی امیه آمدند و‌‎ ‎‌بنی عباس آمدند و حکومت های ایرانی و نمی دانم بومی و اینها بودند که دیگر بدتر شد‌‎ ‎‌مصیبت ها. اگر بتوانیم و شما نویسنده هایی که مسئول هستید، همۀ شما مسئول هستید، همۀ‌‎ ‎‌نویسندگان اسلام مسئول هستند، همۀ گویندگان اسلام مسئول هستند که معرفی کنند‌‎ ‎‌اسلام را به مردم. حکومت اسلام را معرفی کنند به ملت های خودشان که حکومت این‌‎ ‎‌است وضعش. نه آنی که محمدرضا داشت و نه آنی که سادات دارد و نه آنی که سایر‌‎ ‎‌سران قوم دارند. آنها اصلش اجنبی است از اسلام. ربطی به اسلام ندارد. اگر ما معرفی‌ ‎‌کنیم اسلام را به دنیا، همۀ دنیا با ما موافق می شوند. همۀ قلوب دنیا می خواهند عدالت‌‎ ‎‌باشد، این جور عدالتی که در اسلام هست. لکن خوب، ما یک اشخاص، ملت ضعیفی‌‎ ‎‌هستیم. تبلیغات نداریم در دنیا. دنیا بر ضد ما دارد تبلیغات می کند. همۀ قلم های خارج به‌‎ ‎‌ضد ماست. همۀ رادیوهای خارج تبلیغات برخلاف ما می کنند. مع ذلک یک معجزه ای‌‎ ‎‌است که در عین حالی که همه دارند برخلاف عمل می کنند باز هم این قافله دارد جلو‌‎ ‎‌می رود و جلوتر خواهد رفت. پس این معنا که شما می گویید که تشر زده آقای کارتر و ما‌‎ ‎‌را خواسته بترساند، این نظیر همان تشری است که آن حیوان می زند و ما هم بنا نداریم‌‎ ‎‌بترسیم. یک قومی می ترسند که برایشان مردن یک مسئله باشد. شما یک مقداری باشید‌‎ ‎‌توی این مردم. همینهایی که اینجا الآن فریاد دارند می زنند. یک مقداری توی اینها باشید‌‎ ‎‌ببینید که اینها منطقشان چیست؟‌‎[4]‎‌ اینها می گویند که ما می خواهیم که شهید بشویم. همین‌‎ ‎‌امروز که در روزنامه من دیدم این عیال مرحوم آقای مفتح‌‎[5]‎‌ می گوید که ما افتخار‌‎ ‎‌می کنیم که یک شهید دادیم. یک مردمی که بانوانش اینطور باشند که به شهادت‌‎ ‎‌سرپرستشان آن هم یک چنین سرپرستی افتخار بکنند و بسیاری از این زنها که جوانشان‌‎ ‎‌را از دست دادند می آیند پیش من می گویند که ما باز هم داریم. باز هم داریم که تقدیم‌‎ ‎‌کنیم. یک چنین ملتی را آقای کارتر از نظامی می ترساند؟! از نظامی باید خودش را‌‎ ‎‌بترساند که به آن طرف اعتقاد ندارد. آنهایی که دعا را می خواهند وسیلۀ ریاست قرار‌‎ ‎‌بدهند، ناقوس را می خواهند وسیله و بلندگویشان باشد برای ریاست. ما از چه می ترسیم؟‌‎ ‎‌مایی که معتقدیم که از اینجا که برویم به یک جای بهتر می رسیم چرا باید بترسیم؟ پس ما‌‎ ‎‌از نظامی شان نمی ترسیم. ما مهیا هستیم، تا آن اندازه که می توانیم مقابله کنیم. اگر نتوانستیم‌‎ ‎‌شهید می شویم. کاری نیست این. اولیای ما هم همین طور بودند. لکن من به شما می گویم‌‎ ‎‌که اصلاً این اسلحه پوسیده است. این اسلحه، اینکه ما مداخلۀ نظامی می کنیم، یک‌ ‎‌اسلحۀ پوسیده ای است که سابقاً اگر یک چنین چیزی می گفتند در ایران، خوفی بود. اما‌‎ ‎‌ایران الآن از این چیزها خوفی ندارد و این اسلحه پوسیده است. اصلاً اسلحه در دنیا‌‎ ‎‌پوسیده است. مسخره می کند دنیا این حرف را. این حرفی که ما مداخلۀ نظامی می کنیم.‌‎ ‎‌این حرفی است که دنیا مسخره اش می کند. لکن حالا اگر دیوانگی کردند و یک چنین‌‎ ‎‌کاری کردند ما هم حاضریم. ما ابایی از این نداریم. البته ما حتی الامکان می خواهیم که‌‎ ‎‌بشر انسان باشد و مثل سباع‌‎[6]‎‌ به هم نریزند. اما اگر سباعی به ما حمله کرد ما دفاع می کنیم‌‎ ‎‌تا آن حد که می توانیم. اما قضیۀ اقتصادی و اینها. اینهم همانطور است. از همان قماش‌‎ ‎‌است که کهنه شده این اسلحه ها. آقای کارتر خیال می کند که ماها از دنیا اصلاً بی خبر‌‎ ‎‌هستیم، هیچ اطلاعی از دنیا نداریم. ایشان را هم به آنطور حالا می شناسیم که ابرقدرت‌‎ ‎‌هست و دارای کذا و چقدر نمی دانم لشکر و چقدر سلاح و امثال ذلک و همۀ دنیا هم. ما‌‎ ‎‌عقیده مان مثلاً این است که تا ایشان بگویند که «محاصره اقتصادی» در دنیا به روی ما‌‎ ‎‌بسته می شود. این هم از آن خیالاتی است که ایشان کردند پیش خودشان. در آن کاخ‌‎ ‎‌سفید قهوه خوردند و یا اگر می خوردند و پاهایشان را روی هم انداختند این فکر را‌‎ ‎‌کردند. ما پیشمان این حرف ها مطرح نیست. ما این را گفتیم که ما خودمان از این زمین خدا،‌‎ ‎‌روزی خودمان را درمی آوریم. و علاوه کی گوش می دهند مردم به این حرفها؟ دولت‌‎ ‎‌خودشان هم در یکی دو دفعه تا حالا دو سه دفعه تا حالا گفته اند که این حرف صحیح‌‎ ‎‌نیست، محاصرۀ اقتصادی صحیح نیست، بکلی نمی شود. ممالک دیگر هم که تابع ایشان‌‎ ‎‌نیستند. بلی آقای سادات تبعیت دارد، تابع است. او چشم و گوش بسته مثل شاه ما تسلیم‌‎ ‎‌است. و من چقدر باید تأسف بخورم که یکی که در یک مملکت اسلامی دارد می گوید‌‎ ‎‌«من رأس این مملکت هستم» با دو نفر که هر دو دشمن اسلام هستند، دشمن اسلام‌‎ ‎‌هستند نه دشمن یک طایفه ای، رژیم اسرائیل دشمن اسلام است نه دشمن ما، نه دشمن‌‎ ‎‌شما. کارتر هم برادر اوست. اینها سر یک میز بنشینند و با هم معاهده کنند بر ضد اسلام و ما بنشینیم گوش کنیم. ملت مصر هم بنشیند گوش کند. شما نویسنده ها هم بنشینید گوش‌‎ ‎‌کنید. این چقدر تأسف دارد و چقدر من باید متأسف باشم به این وضع اینکه اینها یک‌‎ ‎‌چنین پیوندهایی دارند با دشمن های اسلام. با کسانی که به روی مسلمین آتش کشیدند.‌‎ ‎‌اینها بنشینند با هم سر یک میز و با هم قرارداد کنند بر ضد مسلمین‌‎[7]‎‌ و از آن بدتر اینکه‌‎ ‎‌همۀ مسلمین بنشینند نگاه کنند. دولت های اسلامی هم بنشینند نگاه کنند. ملتها هم بنشینند‌‎ ‎‌نگاه کنند.‌

‌‌ــ     ‌‌[‌‌من یک چیزهایی دارم احساس می کنم و می بینم که از داخل نهضت است، از داخل ایران است و از‌‎ ‎‌خارج نیست. مثل قضایای آذربایجان و اکراد و کردستان که شکل مسلح گرفت و مثلاً قضیۀ دانشجویانی‌‎ ‎‌که این گروگان ها را گرفتند. این از داخل ملت شروع شد. مثلاً آیا دولت ایران با اینها موافق بود و آیا با‌‎ ‎‌آنها همکاری می کرد و دلش می خواست یک چنین چیزی بشود؟ من می خواهم رأی امام را ببینم‌‎ ‎‌دربارۀ قضایایی که در داخل کشور و از اندرون آن بروز می کند و تراوش می کند نه آن چیزی که از‌‎ ‎‌خارج می آید، چه نظری شما دارید و چه تفسیری بر این قضایا دارید؟ حکومت هایی آمدند و رفتند.‌‎ ‎‌وزیر خارجه ای آمد، وزیر خارجه ای رفت.‌‎[8]‎‌ چیزهای دیگری هست احتمال می دهم یک فشارهای‌‎ ‎‌اقتصادی داخلی هم باشد که ما اطلاع نداریم این تغییراتی که دارد می شود. نظر امام، تفسیر امام برای‌‎ ‎‌قضایا چیست؟ اینها از کجا می شود؟ ‌‌]‌

‌‌ــ     ‌‌قضایایی که در ایران واقع شده است اینها ریشه اش از خارج و یک مقداری هم از‌‎ ‎‌ریشه هایی که رژیم سابق دارند و طرفدارانشان است. امت اصیل، نه کرد و نه آذربایجانی‌‎ ‎‌با ما مواجه نیستند. البته یک تبلیغاتی در کردستان همان اشخاص خارجی کردند که خیال‌‎ ‎‌کردند که یک تفرقه ای بین مثلاً اکراد و غیراکراد، بین اقلیت های اینجا و غیر آن هست. و‌‎ ‎‌این برای این است که اسلام را درست نمی گذارند ما معرفی کنیم. من امید این را دارم که‌‎ ‎‌اگر اسلام آنطوری که ما می خواهیم در اینجا تحقق پیدا کند، پیاده بشود، نه کرد و نه لر و‌ ‎‌نه ترک و نه سایر قشرها که هستند هیچ یک از اینها اصلاً نخواهند که خودشان علی حده‌‎ ‎‌باشند. علی حده بودن روی این زمینه است که یک دولت مرکزی بخواهد بر آنها یک‌‎ ‎‌تحمیلاتی بکند. مثل همین است که اول هم گفتم که تا گفته می شود رژیم، دولت و اینها،‌‎ ‎‌مردم توی ذهنشان همان رژیم سابق و همان دولت های سابق می آید که در تهران نشسته‌‎ ‎‌بودند و تحمیل می کردند به همۀ قشرهای ایران زور می گفتند و آنها را محروم می کردند‌‎ ‎‌و تمام ذخایرشان را به دیگران می دادند و در خوزستان مردم گرسنگی می خوردند و‌‎ ‎‌نفت زیر پایشان برای خارج صادر می شد. اینها اگر حکومت اسلامی را ببینند و بدانند که‌‎ ‎‌چه خواهیم کرد و چه میل داریم انجام بدهیم، آن روزی که حکومت اسلامی پیدا بشود‌‎ ‎‌تمام این قشرهایی که هستند این مسائل پیش آنها دیگر طرح نمی شود. طرح اینکه ما‌‎ ‎‌می خواهیم خودمان حکومتمان باشد. ما می خواهیم شهرداری، خودمان باشد. اینها‌‎ ‎‌روی این زمینه است که از دولت های سابق ضربه خوردند. آن ضربه ای که از دولت های سابق‌‎ ‎‌خوردند و تلخی ای که در ذایقۀ همۀ قشرها هست این اسباب این شده است که اینها خیال‌‎ ‎‌کنند که این حکومت اسلامی هم مثل حکومت شاهنشاهی است. همانطور که حکومت‌‎ ‎‌شاهنشاهی همۀ ذخایر را می برد و کردستان در حال فقر بود و عرض بکنم که بیمارستان‌‎ ‎‌نداشتند و دانشگاه نداشتند و هیچ چیز، و فرض کنید که بلوچستان هم همینطور، بختیاری‌‎ ‎‌هم همینطور، اینطور بود. الآن هم که می شنوند حکومت، اصلاً در ذهنشان بیش از آن‌‎ ‎‌حکومتی که در رژیم سابق بود، نمی آید. از این جهت این حرف ها را می زنند و ما هم‌‎ ‎‌گفتیم که ما الآن حرف های همۀ شما را می شنویم تا وقتی فهمیدید حکومت چیست. وقتی‌‎ ‎‌گفتید حکومت، دیگر خودتان هم حرفتان را پس می گیرید و ما در داخل از خود ملت، از‌‎ ‎‌خود داخل چیزی نداریم. ملت همه شان با ما هستند. آنهایی که الآن صدا درمی آورند در‌‎ ‎‌این قشرها، اینهایی اند که از خارج الهام می گیرند نه از داخل. و آنها هم بسیارشان متوجه‌‎ ‎‌مسائل نیستند و بعضی شان هم البته کذا هستند. والاّ نه این است که ما، شما خیال کنید که در‌‎ ‎‌داخل با یک مشکلاتی الآن مواجه هستیم و مردم در داخل نمی گذارند چه بشود نه،‌‎ ‎‌مسائل اینطور نیست. البته یک قضیه که واقع می شود قلم های دشمن های ما به راه می افتد و‌ ‎‌یک قضیۀ کوچکی را بزرگش می کنند الی ماشاءالله . یک قضیه در آذربایجان مثلاً پیش‌‎ ‎‌می آید، قضیۀ جزئی که قابل ذکر خیلی نبود. آذربایجان مخالفتی با اسلام نداشت. این را‌‎ ‎‌در خارج بزرگش می کنند و در رادیوها سر و صدا درمی آورند که حکومت آذربایجان‌‎ ‎‌چه می خواهد بشود و جمهوری آذربایجان چه و این حرفها نیست در کار. این حرفها‌‎ ‎‌تبلیغات است همه اش، واقعیت ندارد. شما الآن می بینید بازارهای ایران باز است و هیچ‌‎ ‎‌خبری نیست. همه جا صحیح و سالم و مثل آن نهضتها و آن انقلابات نیست که الآن‌‎ ‎‌انقلابی باشد. ما انقلابمان باز یک سالش نشده است و انقلابی که باز یک سال نشده‌‎ ‎‌است و پیروزی اش چند ماه است، شما متوقعید که تا این سد شکسته شد تمام امور همچه‌‎ ‎‌آسوده و راحت است. خوب، یک سی و پنج میلیون حبسی از حبس بیرون آمدند، ما‌‎ ‎‌یک محبس داشتیم ایران اسمش بود. سی و پنج میلیون جمعیت هم توی آن محبوس‌‎ ‎‌بودند. اختناق ها بود و فشارها بود. یک دفعه یک سدی شکسته شد سی و پنج میلیون‌‎ ‎‌ریختند بیرون. شما می خواهید سی و پنج میلیون که بیرون می ریزند، تویشان هم یک‌‎ ‎‌عده ای هستند که اینها جاهل هستند. یک عده ای هم هستند که آنها ملهم از خارج‌‎ ‎‌هستند. شما می خواهید که فوراً همۀ سر و صداها بخوابد و اینها. شما خاطر جمع باشید که‌‎ ‎‌این سر و صداها چیزی نیست و یک چیزی که پیش ما یک اهمیتی داشته باشد نیست.‌‎ ‎‌اینها مثل همان سر و صداهای آقای کارتر است، که هیچ خبری نیست در اینجا. دشمنهای‌‎ ‎‌ما برای ما خبر خیال می کنند، می خواهند درست بکنند. و اما قضیۀ اینجایی که شما‌‎ ‎‌اسمش را سفارت می گذارید و ما اسمش را جاسوسخانه می گذاریم، این قضیه را یک‌‎ ‎‌دسته از جوانهای ما رفتند و آنجا را گرفتند و دیدند که محل جاسوسی است اینجا. اصلاً‌‎ ‎‌یک سفارتخانه نیست؟ با اسم سفارتخانه یک محلی را درست کردند برای جاسوسی و‌‎ ‎‌توطئه در منطقه نه توطئه تنها برای ایران. اینها هم که دیدند در آنجا هستند، آنها هم‌‎ ‎‌جاسوس هستند، اصلاً مأمور سیاسی، ما در ایران برایمان ثابت نیست که یک مأمور‌‎ ‎‌سیاسی امریکا داشته باشد. امریکا ما را یک دولت سیاسی نمی دانسته که یک مأمور‌‎ ‎‌سیاسی بخواهند بفرستند. دولت اینجا هم آن وقتی که بود، رژیمی که بود نوکرش بود،‌ ‎‌هر کاری می خواست می کرد. می خواست چه کند؟ یک دیپلمات بیاورد اینجا. مگر‌‎ ‎‌مواجه بود با یک مملکتی که مثل خودش بود؟ یک مملکتی بود که در قبضۀ او بود و‌‎ ‎‌همه چیز آن دست او بود. این دیگر دیپلمات نمی خواست. این اینجا می خواست که یک‌‎ ‎‌مرکزی درست بکند و عمدۀ نظرش خارج بود. دشمنان خارجی او بود. عمده نظر آقای‌‎ ‎‌کارتر در این محل که این چیزها را درست می کرد شوروی بود نه اینکه ایران برایش یک‌‎ ‎‌چیزی بود. خوب، ایران در مشتش بود. کاری به او نبود. عمده نظر این بود که اینجا‌‎ ‎‌پایگاهی درست کنند. در مقابل یک قدرت بزرگی پایگاه نظامی درست کرده. پایگاه‌‎ ‎‌همه چیز و پایگاه جاسوسی هم درست کرد، که این مرکز است جوان های ما رفتند، کشف‌‎ ‎‌کردند که مرکز، مرکزِ جاسوسی است. افراد، افرادِ جاسوس و یک موجودی که، یک‌‎ ‎‌انسانی که، یک آدمی که دیپلمات باشد و عرض بکنم که از اجزای سفارتخانه ـ به اینکه‌‎ ‎‌سفارت باشد معلوم نیست ـ در اینجا باشد. بنابراین همۀ ملت ما هم دنبال اینها هستند.‌‎ ‎‌دولت هم نمی توانست خلاف بکند. دولت اینجا هم، ملت هست، همه چیز دست ملت‌‎ ‎‌است. دولت هم مخالفت نمی کرد برای اینکه دولت هم وقتی ببیند که یک مرکزی مرکز‌‎ ‎‌جاسوسی است که نمی تواند بپذیرد که به عنوان یک مرکز دیپلماتیک. وقتی اینطور شد‌‎ ‎‌راجع به آن را نگذارید پهلوی آن شلوغهایی که کرده اند، آنها یک مسائلی است، این‌‎ ‎‌مسئله دیگر است این یک مسئله ملی است که ملت ما همه شان با هم موافق اند در اینکه‌‎ ‎‌این لانه باید از بین برود. و ما دیگر اجازۀ این را نمی دهیم که در مرکز ما، در محل ما یک‌‎ ‎‌مرکز جاسوسی برای جاهای دیگر بشود. این اجازه را نخواهیم داد. ملت هم نخواهد‌‎ ‎‌داد. دولت هم نخواهد داد. پس قضیۀ گرفتن جوان ها آنجا را، این را حساب نکنید که‌‎ ‎‌اینهم جزو شلوغیهاست. این اساسی است که برای رهایی یک ملت است نه اینکه جزو‌‎ ‎‌شلوغیهاست که شما کردستان را یا چیز را یک چیز حساب می کنید. آذربایجان را اینجا،‌‎ ‎‌همردیف او، ردیف او نیستند. یک مسئله است آن یک مسئله است، آنها هم چیزی‌‎ ‎‌نیست. نه اهالی کردستان با ما مخالفند و نه اهالی آذربایجان. همه شان اعلام همبستگی به‌‎ ‎‌جمهوری اسلامی کردند. آخر چطور امکان دارد این معنا که یک طایفه ای از مسلمین با‌ ‎‌اسلام بد باشند، یک طایفه ای که می روند نماز می خوانند، یک طایفه ای که قبله شان مکه‌‎ ‎‌است، یک طایفه ای که کتابشان قرآن است همه اینها را بگویند لکن شمشیر بکشند بر‌‎ ‎‌روی اسلام؟ این معقول نیست یک چنین چیزی. آنها که این کارها را می کنند یک‌‎ ‎‌اشخاصی هستند که اغفال می کنند یک دسته ای را. توجه به مسائل دیگر نمی گذارند پیدا‌‎ ‎‌بکنند. اینها هم مهم نیستند. اینها چیزی است که قابل حل است و شما از این جهت هم‌‎ ‎‌متأسف نباشید.‌

 

‌‌والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته ‌

‌‎ 

۱ـ ایالات متحده امریکا.

۲ـ اشاره به آیۀ 10 سورۀ حجرات.

۳ـ محمد انورسادات، رئیس جمهور مصر.

۴ـ اشاره به جمعیتی که از شهرهای دور و نزدیک برای دیدار با امام خمینی به قم آمده و در کوچه های اطراف منزل امام اجتماع کرده بودند.

۵ـ شهید محمد مفتح که همراه محافظینش به دست گروهک تروریستی فرقان به شهادت رسید.

۶ـ سباع: درندگان.

۷ـ قرارداد منعقده بین انورسادات، رئیس رژیم مصر، و مناخیم بگین، نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس، در کمپ دیوید امریکا. براساس این قرارداد، رژیم اسرائیل از سوی دولت مصر به رسمیت شناخته شد.

۸ـ استعفای آقای صادق قطب زاده و انتصاب آقای ابراهیم یزدی به جای او.

 

صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۳۲۲-۳۳۲

دیدگاه تان را بنویسید