یادداشت جی پلاس به بهانه «هفته عفاف و حجاب»

حجاب فرهنگی!

«حجاب» به عنوان یک پدیده فرهنگی، حامل عناصر گوناگون فرهنگی هم چون ارزش، هنجار، محصول و نماد است که با سایر عناصر فرهنگی مثل عقیده، باور، اندیشه و اخلاقیات رابطه معنادار دارد. در این نوشتار، به مناسبت هفته عفاف و حجاب، تلاش می شود تا نکاتی فشرده پیرامون این پدیده از منظر مدیریت امور فرهنگی در حوزه ای خاص که در پی می آید، ارایه شود.

لینک کوتاه کپی شد

گروه سبک زندگی جی پلاس؛ علی محمدی - مدرس دانشگاه و پژوهشگر امور فرهنگی: از نظر نویسنده، مدیریت امور فرهنگی فرایندی است که در گام نخست به یک چارچوب نظری نیاز دارد تا تمام مسیر مدیریت در قالب آن، هویت یافته و دنبال شود.

در گام دوم؛ لازم است وضعیت موجود بر اساس آن چارچوب نظری، مورد تحلیل قرار گیرد و در گام سوم، هدف گذاری انجام شود. مدیریت امور فرهنگی در گام چهارم می بایست مخاطب و جامعه هدف خود را بشناسد و در گام پنجم؛ به منظور دستیابی به راهبرد موفق، نقاط ضعف و قوت و فرصت ها و تهدیدها را شناسایی کند و پس از آن، در گام ششم؛ سیاست گذاری کرده و در گام هفتم؛ برنامه ریزی کند. فرایند مدیریت امور فرهنگی در گام هشتم به مرحله اجرای برنامه می رسد و در گام نهم به دریافت و بررسی بازخوردها می پردازد و در گام دهم؛ بر اساس بازخوردها، به اصلاح گام های پیشین می پردازد.

نویسنده، در این نوشتار قصد دارد در مورد گام چهارم در فرایند مدیریت امور فرهنگی؛ یعنی ضرورت مخاطب شناسی در مورد پدیده حجاب، به صورت اجمال، نظر خود را با شما به اشتراک بگذارد.

بر اساس ویژگی های مدیریت امور فرهنگی؛ نکته تعیین کننده ای در شناخت مخاطب وجود دارد؛ اینکه مخاطب هر پیام، دعوت و توصیه فرهنگی؛ انسانی «فعال» است که بر اساس باور، اختیار، عقلانیت و آزادگی خود با پیام فرهنگی مواجهه پیدا می کند و در نهایت او است که این پیام و دعوت را می پذیرد یا نمی پذیرد. بنابراین در زمینه مدیریت پدیده حجاب از منظر فرهنگی، ضروری است تا مخاطب، فردی «فعال» در نظر گرفته شود نه انسانی که در مقام یک کنشگر فرهنگی، منفعل است و مجبور است هر دعوت و پیام فرهنگی را پذیرفته و آن را رعایت کند.

وقتی کنشگر فرهنگی، «فعال» در نظر گرفته شود، مدیر امور فرهنگی در زمینه ترویج حجاب، برای بالابردن امکان پذیرش دعوت و پیام خود، لازم است با مفهوم «بازاریابی امور فرهنگی» و پیچیدگی های آن آشنایی کامل داشته باشد. بازاریابی امور فرهنگی از نظر نویسنده، فرایندی است که در آن، کارگزار امور فرهنگی تلاش می کند تا ذائقه و سلیقه مخاطب خود را به عنوان یک «خواهان امور فرهنگی» بشناسد و محصول، دعوت و پیام فرهنگی خود را حتی الامکان سازگار  (تأکید می شود؛ سازگار و نه تسلیم) با سلیقه او تمهید و تدارک کند (البته بازاریابی امور فرهنگی می تواند مأموریت تغییر ذائقه فرهنگی و پیش بینی آن را نیز دنبال کند) و اتخاذ چنین تدبیری به بازتولید فرهنگی منجر می شود.

حجاب همانند هر پدیده فرهنگی، برای بقاء و تداوم به بازتولید فرهنگی نیاز دارد (دکتر سیدرضا صالحی امیری در کتاب مفاهیم و نظریه های فرهنگی؛ در تعریف بازتولید فرهنگی می نویسد: انتقال هنجارها و ارزش های فرهنگی از نسلی به نسل دیگر را باز تولید فرهنگی  می گویند) و بازتولید فرهنگی، متضمن شناخت بازاریابی امور فرهنگی از سوی مدیر و کارگزار فرهنگی است تا بتواند محصول، دعوت و پیام فرهنگی خود را سازگار با سلیقه مخاطب فعال خود در مقام کنشگر فرهنگی تدبیر کند؛ در غیر این صورت، احتمال بازتولید فرهنگی منتفی است.

علامه مرتضی مطهری در کتاب «مسأله حجاب» می نویسد که  «ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاقی نسل جوان را در لابلای افکار و عقاید آنان باید جستجو کرد... اگر مشکلی در راهنمایی این نسل باشد بیشتر در فهمیدن زبان و منطق او و روبرو شدن با او با منطق و زبان خودش است.»

نویسنده باور دارد که بازتولید فرهنگی در هر زمینه ای از جمله «حجاب»، به صورت عمیق به تجربه های اجتماعی افراد بستگی دارد و در این میان؛ نقش رسانه ها (به عنوان قدرتمندترین ابزار امور فرهنگی) و نیز رفتار اجتماعی مراجع فکری جامعه، بسیار اثرگذار است.

بر اساس آنچه گفته شد؛ سؤال های اساسی این است که:

  1. خانواده به عنوان نخستین و مهم ترین کانون فرهنگی تا چه میزان برای آگاهی خود در زمینه چگونگی بازتولید حجاب، تلاش کرده است و این تلاش برای آموزش شناخت سلیقه فرهنگی فرزندان خود در زمینه حجاب تارچه میزان بوده تا مطالبات خود را در این زمینه از متولیان امر، جویا شود؟
  2. دستگاه های فرهنگی به ویژه رسانه ها، از کدام الگو برای ترویج فرهنگ حجاب برای «مخاطب فعال» پیروی کرده اند؟ تعداد کتاب هایی که سازگار با ذائقه فرهنگی مخاطبان عمومی (رمان) به این امر پرداخته اند، چه تعداد است؟ تعداد فیلم ها و سریال ها و محتوای رسانه ای به ویژه در فضای مجازی، برای ترویج فرهنگ حجاب برای «مخاطب فعال» چقدر است؟
  3. متولیان امور پرورشی در مدارس، برای ترویج فرهنگی حجاب، از کدام روش اقناعی استفاده می کنند؟
  4. کارگزاران فرهنگی به ویژه طراحان مد و لباس، برای ترویج فرهنگی حجاب، تا چه میزان برای شناخت ذائقه و سلیقه فرهنگی نسل های مختلف، در این سال ها، پژوهش کرده اند؟ و پژوهش های احتمالی تا چه میزان مبنای طراحی مد و لباس قرار گرفته است؟

معنی سؤال های یادشده، به هیچ وجه نفی زحمات و تلاش های صورت گرفته از سوی مدیران محترم و کارگزاران متعهد فرهنگی در طول این سال ها نیست، بلکه پرسش هایی است که به نظر نویسنده، ارزش فکر کردن و بررسی را دارند .

دیدگاه تان را بنویسید