نسخه ای که ملااحمد نراقی برای درمان کینه و دشمنی پیچیده است/پاداش کسی که در غیاب برادر مومنش او را به خوبی یاد می‌کند

کینه و دشمنی بر دو قسم است که قسم اول را حقد و کینه و قسم دوم را عداوت می نامند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، تربیت اسلامی از توصیه های بزرگان دین برای مسلمانان است که در این زمینه حضرت امام محمد باقر – علیه السّلام – فرمودند: «هیچ کس بر مؤمنى طعنه نمى ‌زند مگر اینکه مى‌ میرد به بدترین مردن ها».

متن زیر تلخیصی از چند صفحه از کتاب معراج السعاده اثر ملا احمد نراقی است که در زیر آمده است:

 کینه و دشمنى

کینه و دشمنی بر دو قسم است: زیرا هر که عداوت کسى را در دل دارد یا آن را در دل پنهان مى‌کند و انتظار زمان فرصت را مى‌کشد، یا آشکار درصدد ایذا و اذیت آن شخصى است که او را دشمن دارد و اظهار عداوت او را مى‌کند.

قسم اول را «حقد و کینه» گویند، که عبارت است از: پنهان کردن عداوت شخصى در دل.

و قسم دوم را «عداوت» نامند، و این ثمره قسم اول است، زیرا که چون کینه قوّت گرفت و عداوت شدید گردید، خزانه دل از محافظت آن عاجز، و پرده از روى کار بر مى‌دارد و قسم اول از ثمرات غضب است، زیرا که: چون آدمى بر دیگرى خشم گیرد و به جهت عجز از انتقام یا مصلحتى دیگر آن وقت اظهار غضب نکند و خشم خود را فرو برد و در دل خود پنهان سازد کینه حاصل مى‌شود. و هر یک از این دو قسم از صفات مهلکه و اخلاق رذیله است.

و از اخبار مستفاد مى‌شود که: مؤمن کینه ورز نیست و در غالب اوقات صفات مهلکه دیگر نیز از کینه و عداوت متولد مى‌گردد، چون حسد و غیبت و دروغ و بهتان و شماتت و اظهار عیب و دورى و ایذا و سخریّت و استهزا و غیر این‌ها از آفات و اعمال محرمه است که دنیا و دین آدمى را فاسد مى‌سازد.

و اگر فرض شود که هیچ یک از این‌ها حاصل نشود همان خود بغض و عداوت او از امراضى است که نفس قدسى را بیمار، و همیشه روح از آن متألّم و در آزار است. آدمى را از بساط قرب الهى دور، و از مرافقت ساکنان عالم قدس مهجور مى‌گرداند و صاحب خود را منع مى‌کند از آنچه شیوه اهل ایمان و شیمه اخیار و نیکان است، و از بشاشت و شکفتگى و مهربانى و فروتنى و مرافقت و همنشینى نسبت به کسى که کینه او را در دل دارد و خود را از اعانت و قضای حوایج او باز مى‌دارد و هر یک از این‌ها درجه‌اى از دین را کم مى‌کند و پرده میان آدمى و میان باریافتگان بزم تقرب مى‌گردد. و از این جهت است که در اخبار و آثار مذمت بى‌شمار در خصوص عداوت و دشمنى وارد شده است. حتى اینکه حضرت پیغمبر – صلّى اللّه علیه و آله – فرمودند که: «هیچ وقتى جبرئیل – علیه السّلام – به نزد من نیامد مگر این که گفت: اى محمّد از عداوت و دشمنى مردم احتراز کن». و فرمودند که: «جبرئیل هرگز در هیچ امرى این قدر به من وصیت نکرد که در خصوص عداوت مردم». و حضرت صادق – علیه السّلام – فرمودند که: «هر که تخم عداوت بکارد همان را که کاشته است درو مى‌کند».

معالجه عداوت و دشمنى

و معالجه این صفت خبیثه آن است که: اول تأمّل کند در این که دشمنى و عداوت، شجره‌اى است که بجز اندوه و الم در دنیا ثمرى ندارد و صفتى است که غیر از غصّه و غم اثرى نمى‌بخشد. ساغرى است که بجز زهر جانگزا به کام صاحب خود نریزد و آتشى است که به غیر از دود کدورت از آن بر نخیزد، زیرا که عدوّ مسکین همیشه با اندوه و غصه قرین، و پیوسته با رنج و محنت همنشین است. به سبب عداوت خاندان هاى کهن بر باد، و دودمان قدیم از بیخ و بنیاد بر افتاد. و بسا دولت هاى بى‌پایان که به سبب عداوت به نکبت مبدّل، و بسا عزّتها که بنیادش به تیشه عداوت سست و مختل گردیده.

بلکه آنچه از کتب و تواریخ و سیره‌ها و احوال مردمان، مکرر معلوم شده آن است که:

هیچ دولتى به سر نیامد مگر به واسطه عداوت و دشمنى.

درخت دوستى بنشان که کام دل به بار آرد / نهال دشمنى بر کن که رنج بى‌شمار آرد

و اکثر آن است که: مطلقا از کینه و عداوت، ضررى به آنکه او را دشمن دارند نمى‌رسد و بعد از آن ملاحظه عاقبت آن را در آخرت بنماید که آدمى را به عذاب الیم مى‌رساند. و چون این امور را تأمّل کرد، و متنبه گردید که: عاقل همیشه خود را در حالتى باقى نمى‌دارد که مضرّات آن به او عاید، و دشمن از آن منتفع گردد، پس سعى نماید که با آن شخصى که عداوت و کینه دارد رفتار دوستانه و گفتار مشفقانه به عمل آورد. و با او به مهربانى و شکفتگى ملاقات کند. و در قضاى حوایج او سعى نماید. و در مجامع و محافل، نیکیهاى او را اظهار نماید. بلکه نسبت به او زیاده از دیگران نیکى و احسان کند تا نفس را گوشمالى داده بینى شیطان را بر خاک مالد. و پیوسته چنین رفتار کند تا آثار عداوت از دل او بر طرف شود.

و ضد این صفت، «نصیحت» است، که عبارت است از: خیرخواهى و نیک پسندى بر دیگران و آن نیز بر دو قسم است: باطنى و ظاهرى.

اولى: عبارت از آن است که: به دل، طالب خوبى و خیر مسلمین باشد.

دومى: آن است که خیر و صلاح ایشان را به جا آورد.

و شرافت این صفت بسیار، و فضیلت آن بى‌شمار است، همچنان که در بیان صفت حسد مذکور خواهد شد.

مذمت ضرب، فحش، لعن و طعن

بدان که: از آثار و لوازمى که بر حقد و عداوت مترتب مى‌گردد، ضرب و فحش و لعن و طعن است. و بسا باشد که این‌ها از مجرّد غضب نیز صادر گردند. و مى‌شود که به جهت همنشینى اوباش و اراذل، و مصاحبت فسّاق و جهّال، و کسانى که هرزه‌گو و معتاد به فحش دادن هستند، فحش دادن عادت کسى شود که بدون دشمنى و غضبى فحش به زبان او جارى گردد.

و شکى نیست که همه این امور، مذموم است و قبیح، و در شریعت غرّا، حرام صریح‌اند. و موجب «حبط» اعمال و مولّد خسران مآل‌اند. و «ملّیین» و حکما و متشرعه و سایر عقلا بر خباثت آنها متّفق، و عقل و شرع بر حرمت آنها دو شاهد صادق.

اما ضرب: که عبارت است از: زدن با دست یا چوب، یا آلتى دیگر. پس بدون جهت شرعیه، در حرمت آن شکى نیست و هیچ طایفه از طوایف بنى آدم، و هیچ فرقه از فرق عالم، بى‌جهت و سبب شرعى تجویز زدن کسى را نکرده‌اند و در اخبار و آثار، نهى صریح از آن شده و وارد شده است که:

«هر که مردى را تازیانه زند حق تعالى او را تازیانه‌اى از آتش خواهد زد». و اما فحش و دشنام و هرزه زبانى و بدگویی: منشأ همه این‌ها خباثت نفس و دنائت طبع است. و هر که زبان او به این‌ها دراز، البته خبیث النفس و از جمله اراذل و اوباش، معدود است. بلکه از بعضى اخبار مستفاد مى‌شود که: رذل مخصوص شخصى است که مضایقه نداشته باشد از اینکه هر چه بگوید و هر چه به او بگویند.

و حضرت پیغمبر – صلّى اللّه علیه و آله – فرمودند که: «مؤمن نیست کسى که طعنه زن و لعن کن و فحش گوى و هرزه زبان است». و نیز فرمودند که: «بهشت حرام است بر هر فحش دهنده». و در روایت دیگر از آن سرور مروى است که: «هرزه‌گویی و پرده‌درى از شعبه‌ هاى نفاق است». و نیز از آن حضرت منقول است که: «چهار نفرند که اهل دوزخ از آنها متأذّى‌اند:

یکى از آنها مردى خواهد بود که پیوسته چرک از دهان او جارى خواهد بود، و آن کسى است که در دنیا فحش گوى بوده». و نیز از آن جناب مروى است که: «بهشت حرام است بر هر فحّاش هرزه‌گوى کم‌حیایی که باک نداشته باشد از اینکه هر چه بگوید و از هر چه از براى او بگویند. و چنین شخصى را اگر تفتیش و تفحّص کنى و به حقیقت امر او بر خورى یا ولد الزنا است، یا نطفه پدرش با نطفه شیطان ممزوج شده، و این شخص به وجود آمده…». (یعنى در وقت معاشرت و مجامعت پدرش، شیطان نیز در جماع با او شریک شده).

و در حدیثى دیگر است که هر گاه ببینى مردى را که مضایقه ندارد از اینکه هر چه بگوید و هر چه در حق او بگویند، بدانید که او ولد الزنا است، یا به شراکت شیطان هم رسیده».

و اما لعن: و معنى آن راندن و دور کردن از خداست. پس شکى در بدى آن نیست.

و جایز نیست شرعا لعن کردن بر کسى مگر کسى که متّصف به صفتى باشد که آن صفت به نص شریعت موجب دورى او از خدا باشد و مجوز لعن او باشد. و ذم شدید در اخبار در خصوص لعن کردن رسیده.

و حضرت امام محمد باقر – علیه السّلام – فرمودند که: «چون لعنت از دهان شخصى بیرون آید میان او و آن شخص که به او لعنت شده تردد مى‌کند، اگر آن شخص مستحق لعن باشد به او متعلق مى‌شود و اگر نباشد به صاحبش برمى‌گردد». و از این حدیث مستفاد مى‌گردد که: لعن به کسى که سزاوار لعن نباشد، بر مى‌گردد به لعن کننده.

پس باید نهایت احتراز را نمود و لعن نکرد کسى را مگر آنانى که از صاحب شریعت مقدسه تجویز لعن ایشان شده. و والد ماجد حقیر – قدس سره – در کتاب «جامع السعادات» فرموده است که: آنچه (در شریعت‌) تجویز شده، لعن کردن به کافرین و فاسقین و ظالمین است. – همچنان که در قرآن وارد شده است – و شکى در جواز لعن این‌ها بر سبیل عموم نیست، به این نوع که بگویی: «لعنه الله على الکافرین یا على الظالمین یا على الفاسقین».

نفرین به مسلمان

و مخفى نماند که دعاى بد و نفرین به مسلمانان کردن نیز مانند لعن کردن است و مذموم است و خوب نیست حتى بر ظلمه، مگر در صورتى که از شرّ و ضرر او آدمى مضطر و ناچار گردد.

و در حدیث است که: «گاه است مظلوم این قدر نفرین ظالم مى‌کند که مکافات ظلم او مى‌شود و زیاد مى‌آید، و این زیادتى از براى ظالم باقى مى‌ماند و روز قیامت مطالبه مى‌کند». و اما ضد این، که دعاى خیر باشد از براى برادر دینى بهترین طاعات و فاضل‌ترین عبادات است. و فایده آن بى‌حد، و ثواب آن خارج از «حیزّ عد» است بلکه در حقیقت کسى که دعا به دیگرى کند دعا به خود کرده. حضرت رسول – صلّى اللّه علیه و آله – فرمودند که: «چون کسى در غیاب برادر خود به او دعا کند فرشته گوید: از براى تو هم مثل این باشد».

و فرمودند که: «در حق برادر مستجاب مى‌شود دعایی که در حق خود مستجاب نمى‌شود».

و از حضرت امام زین العابدین – علیه السّلام – مروى است که: «چون ملائکه بشنوند که بنده مؤمن برادر خود را دعا مى‌کند در غیاب او، یا او را به خوبى یاد مى‌کند، گویند:

خوب برادرى هستى از براى برادرت، دعاى خیر به او مى‌کنى و حال اینکه او حاضر نیست، و او را به خیر یاد مى‌کنى خدا به تو داد دو مقابل آنچه از براى او خواستى. و ثنا کرد بر تو دو مقابل آنچه ثنا کردى بر او. و از براى تو است فضیلت بر او». و اخبار در این خصوص بى‌حد است و چه کرامتى از این بالاتر است که هدیه‌اى از دعا و طلب آمرزش از تو به برادر مؤمنت رسد و حال آنکه او در زیر طبقات خاک خوابیده.

و تأمّل کن که روح او به چه حد از تو شاد مى‌شود که اهل و فرزندانش میراث او را قسمت مى‌کنند و در مال او عیش و تنعم مى‌نمایند و تو او را در تاریکى‌هاى شب یاد مى‌کنى و از خدا آمرزش او را مى‌طلبى و هدیه از براى او مى‌فرستى.

و حضرت امام محمد باقر – علیه السّلام – فرمودند که: «هیچ کس بر مؤمنى طعنه نمى‌زند مگر اینکه مى‌ میرد به بدترین مردنها». و بدان که: این‌ها که مذکور شد از فحش و لعن و طعن، از آفات زبان است و از براى زبان آفات بسیار است از: غیبت، دروغ، سخریّه، استهزاء، شوخى، و غیر این‌ها، و ضد همه این‌ها سکوت و صمت است.

منبع: ملا احمد نراقی- تلخیص از کتاب معراج السعاده، ص ۲۲۲ و ۱۸۵ و ۱۷۸

 

دیدگاه تان را بنویسید