چند روزی همقدم با شهید میرحسینی-۴

بازگویی اثر شهادت میرقاسم در روحیه بچه های لشکر از زبان سردار سلیمانی

بی‌سیم‌های لشکر ثارالله تا پایان جنگ، دیگر صدای دلنشین و ارزشمند و پرمعرفت میرحسینی را نشنیدند. آن صدایی که برای همه بچه‌ها چه کرمانی، چه رفسنجانی، چه زرندی، چه سیرجانی، چه هرمزگانی و چه بلوچستانی امیدبخش، دلنواز و دوست‌داشتنی بود.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه که در آن سال‌های حماسه آفرین دفاع مقدس، فرماندهی لشکر 41 ثارالله را برعهده داشت، شاید از همه بهتر قاسم را بشناسد. حاج قاسم، ماجرای شهادت همرزم عزیزش را این طور وصف کرده است:

قاسم، بزرگ لشکر 41 ثارالله بود که همه ابعاد یک فرمانده اسلامی را با تعاریف اصیل آقا امیرالمؤمنین (ع) داشت.

در عملیات کربلای 4 بچه‌ها خیلی نگران ایشان بودند. شهید میرحسینی در هیچ عملیاتی بدون زخم از صحنه خارج نشد. از تمام عملیات‌ها زخمی بر بدن داشت. به بچه‌ها گفته بود توی عملیات کربلای 4 نترسید که من شهید نمی شوم.

قبل از عملیات کربلای 5 شبی داخل سنگر نشسته بودیم و با هم صحبت می کردیم. گفت که تیر به این‌جای من خواهد خورد  و انگشتش را روی پیشانی اش گذاشت و همین طور هم شد.

بی‌سیم‌های لشکر ثارالله تا پایان جنگ، دیگر صدای دلنشین و ارزشمند و پرمعرفت میرحسینی را نشنیدند. آن صدایی که برای همه بچه‌ها چه کرمانی، چه رفسنجانی، چه زرندی، چه سیرجانی، چه هرمزگانی و چه بلوچستانی امیدبخش، دلنواز و دوست‌داشتنی بود. آن صدا خاموش شد. البته نمی توانستم باور کنم. در مقطع اول هم بچه‌ها به من نگفتند و این خبر را خیلی با احتیاط به من دادند.

هیچ‌وقت خبر شهادت ایشان را از یاد نمی برم. من در دو سه عملیات واقعا از خدا می خواستم که پایان عمر من همین مقطع باشد. یکی همین عملیات کربلای 5 بود؛ خصوصا وقتی خبر شهادت شهید میرحسینی را شنیدم. احساس کردم لشکر ثارالله واقعا منهدم و منحل شد و از همه مهم‌تر فکر می کردم شهادت ایشان تأثیر بسیار عمیقی بر عدم موفقیت ما در عملیات کربلای 5 بگذارد.

هیچ خبری مانند این خبر در لشکر ثارالله نمی توانست غم ایجاد کند. تا آن مقطع هیچ حادثه‌ای به اندازه خبر شهادت حاج قاسم برای بچه‌های لشکر ثارالله سخت نبود. حتی کسانی که در عملیات حضور داشتند و برادر یا پسرشان را از دست داده بودند عزادار شهید میرحسینی بودند.

 

دیدگاه تان را بنویسید