روزهای پاریس به روایت صادق طباطبایی-۳۲

چرا شاه از ارتش خواست تا از هایزر اطاعت کنند؟/فرماندهان کدام عمل امام را حمله به ارتش قلمداد کردند؟

شیوه امام به سفارش مردم در برخورد با ارتشیان و گرمی و محبت دو طرفه میان آنان، روحیه فرماندهان را به کلی به هم ریخته و آن را حمله امام به ارتش قلمداد می کردند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: ‌‌اوضاع‌ سریعتر از آن‌ چه‌ پیش‌بینی می‌شد به‌ وخامت‌ می‌گرایید. نثار گل به سربازان‌‎ ‎‌توسط‌ مردم، روحیه‌ فرماندهان‌ را به‌ کلی‌ به هم‌ ریخته‌ و آن‌ را حمله‌ امام‌ به‌ ارتش‌‎ ‎‌قلمداد کردند.‌

‌‌«...به‌ فرمان‌ [‌امام] خمینی‌ ـ مردم‌ ـ حمله‌ جدیدی‌ به‌ ارتش‌ آغاز کرده‌ بودند،‎ ‎‌حمله‌ای‌ که‌ سلاحش‌ دوستی‌ و عشق‌ بود، تظاهرکنندگان‌ با خود گل‌ حمل‌ کرده‌ و بر‎ ‎‌سر تفنگهای‌ سربازان‌ قرار می‌دادند و حلقه‌های‌ گل روی‌ تانکها می‌گذاشتند... آنها با‎ ‎‌سربازان‌ خیلی‌ مهربان‌ و مودب‌ بودند. آنها هم‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ نرمش‌ نشان‌ می‌دادند...‎ ‎‌این‌ شیوه‌ برای‌ برادری‌ با ارتش تهدید جدی‌ بود که‌ بویژه‌ سربازان‌ جوان‌ را به‌ آن طرف‌‎ ‎‌می‌کشید... نوارهای امام‌ از بلندگوهای‌ مساجد پخش می‌شد که: بیگانگان‌ سعی می‌کنند ارتش را علیه مردم تحریک کنند و ما نباید بگذاریم‌ چنین چیزی اتفاق بیفتد... عموم‌ مردم‌ موظفند نسبت‌ به‌ نیروهای‌ انتظامی و ارتش برادری و مهربانی‌ نشان‌ دهند و آنها نیز متقابلاً وظیفه دارند روحیه مشابهی نسبت‌ به‌ عموم‌ نشان‌ دهند‌... این‌ پیام‌ همراه‌ با شیوه‌ اظهار محبت و تسلیم گل‌ به‌ ارتش، تهدیدی‌ بسیار جدی‌ و قوی‌ می‌نمود‌...» ‌‎ ‎‌(ص02/200)‌

‌‎این‌ مساله‌ رهبران‌ نظامی‌ را هم‌ متوجه‌ خطر کرده و هم‌ میان‌ آنان‌ جدایی افکنده‌ بود. با‎ ‎‌این‌ اوصاف‌ حمله‌ مردم‌ به‌ مقر ساواک‌ در تبریز و اصفهان‌ و شیراز با عدم‌ تحرک‌ ارتش‌‎ ‎‌برای‌ مقابله‌ با آنان‌ مواجه‌ شده‌ بود. لذا: «‌...ربیعی و طوفانیان‌ استدلال می‌کردند که‌ وقتی‌ شاه‌ کشور را ترک کرد، آنها باید یک‌ کودتای‌ نظامی بکنند، اما تیمسار قره‌باغی‌ به‌ آنان‌ پرید و مخالفت کرد. گفت: که‌ ضرورتی‌ ندارد، او آنقدر به‌ این‌ مطلب‌ مطمئن‌ بود که‌‎ ‎‌من احساس‌ کردم‌ او اصلاً این شقّ‌ را از برنامه‌ حذف‌ کرده‌ و به همین لحاظ کمی‎ ‎‌نگران‌ شدم...» (ص ‌202)‌

‌‌عجیب است‌ که‌ علیرغم‌ این‌ صراحت‌ در گفتار هایزر و رهبران‌ امریکا برای‌‎ ‎‌جلوگیری‌ از پیروزی‌ انقلاب، پاره‌ای از نظامیان‌ و سردمداران‌ رژیم، کاخ‌ سفید را ‎‌مسئول‌ کوتاهی‌ در حفظ‌ نظام شاهنشاهی می‌شناختند.‌

.‌‌.. بالاخره‌ زمان‌ خروج‌ شاه‌ از کشور فرا می‌رسد. هایزر با فرماندهان‌ نظامی در مقر ستاد‎ ‎‌مشترک‌ ارتش‌ به‌ کار برنامه‌ریزی‌ روزانه‌ خود مشغول‌ بودند. قره‌باغی‌ برای‌ بدرقه‌ شاه‌ به‌ ‌‎ ‎‌فرودگاه‌ رفته‌ بود و بعد از بازگشت‌ اعلام داشت‌: ...بله‌ ژنرال، شاه‌ به‌ ما گفت‌ که: به‌ ‌‎ ‎‌شما اعتماد کنیم، گوش‌ بدهیم و از شما اطاعت‌ کنیم... کلمه‌ «اطاعت» برای‌ من‌ جدید ‌‎ ‎‌بود، مرا تکان‌ داد، دوباره‌ پرسیدم‌ چه‌ می‌گویند، همه‌ آن را تایید کردند. این‌ کمی‎ ‎‌سنگین بود‌... اگر کسی از کلمه‌ «اطاعت» خبردار می‌شد، ممکن‌ بود مشکلات زیادی‎ ‎‌برای امریکا در ایران‌ به وجود آید.‌

‌‌علیرغم‌ همه‌ این‌ها وزیر دفاع امریکا در اولین‌ تماس‌ تلفنی‌ خود با ژنرال هایزر بعد از‎ ‎‌رفتن‌ شاه، مساله کودتا را پیش‌ می‌کشد. او اظهار نگرانی می‌کرد از این‌ که‌ روز به‌ روز‎ ‎‌قدرت‌ و کارآیی ارتش‌ تحلیل‌ رود به‌ طوری که به هنگام‌ ضرورت، آش و کاسه‌ای‌‎ ‎‌باقی‌مانده‌ نمانده‌ باشد. هایزر در پاسخ‌ به‌ این‌ نگرانی‌ اظهار می‌کند: «برنامه‌ها دارد شکل می‌گیرد و ما داریم به‌ جایی می‌رسیم که‌ بتوانیم‌ کودتای‌ نظامی ‌کنیم. حدود یک هفته دیگر قادر به‌ انجام‌ این‌ کار خواهیم‌ بود. گروه‌ فرماندهان‌ نظامی، از نظر روحی آماده‌ ‌‎ ‎‌است‌ تا در صورتی‌ که‌ دولت‌ قانونی رو به سقوط‌ برود، اقدام کنند... براون‌ می‌خواست‌‎ ‎‌برآورد مرا از میزان‌ خونریزی‌ در صورت‌‎ ‎‌وقوع کودتا بداند. گفتم‌ که‌: به‌ نظرم‌ نسبتاً‎ ‎‌بالاست. اضافه‌ کردم‌ که‌ این نکته‌ را باید برای‌ آینده‌ در نظر داشت. فداکردن جان‌ یک‌‎ ‎‌انسان، تصمیم بسیار سختی است، امّا وقتی‌ صحبت‌ از یک‌ جنگ‌ می‌شود باید خسارات‎ ‎‌را با خسارتهای دیگر مقایسه‌ کنیم. شاید مرگ‌ دهها هزار تن‌ بتواند جان‌ یک میلیون‌ را‎ ‎‌نجات‌ دهد.

 

‌‎

 

برشی از کتاب خاطرات سیاسی - اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ ج 3، ص 165-166 و 168؛ چاپ سوم (1392)؛ ناشر: چاپ و نشر عروج.

دیدگاه تان را بنویسید