چند روزی همقدم با شهید کلاهدوز

بانو و استخاره ای که برای ازدواج با یوسف کرد

آنقدر رفتار و گفتارش به دل بانو نشست که دیگر نظامی گری اش را نمی توانست بهانه ای برای نه گفتن قرار دهد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: یک سال از اولین دیدار زهرا[1] و یوسف[2] گذشته بود که خاله زهرا واسطه شد تا او را برای یوسف خواستگاری کند اما زهرا که زندگی با نظامی در مخیله اش نمی گنجید، بد آمدن استخاره را بهانه کرد و پاسخ نه داد و خیال خود و خانواده اش را راحت کرد.[3]

مدت ها گذشت، یک روز که زهرا و مادرش در خانه برادر حسن[4] مهمان بودند، او متعجبانه گفت: یوسف بسیار پسر خوبی است، من تعجب می کنم چرا استخاره اش بد آمد، مادر نگاهی کرد و گفت: راستش ما اصلاً‌ استخاره نکردیم فقط برای آنکه خجالت می کشیدیم خواستیم اینطور پاسخ داده باشیم.

او از آنها خواست پس حالا استخاره ای بگیرید و این بار به آن عمل کنید.

پاسخ استخاره بسیار خوب آمد اما با سختی های بسیار. قرار شد یوسف و زهرا یک جلسه با هم صحبت کنند اما یک جلسه به چندین جلسه کشیده شد و هر بار زوایایی از شخصیت مثبت و خلقیات صحیح و سالم یوسف برای زهرا مشخص می شد که همه آنها عزم زهرا را جذم کرد تا با همه دشواری های زندگی یک نظامی کنار بیاید اما برای همیشه همراه و همگام یوسف شود. حالا که دیگر تصمیمش را گرفته بود تنها یک سؤال برایش باقی مانده بود که آیا او طرفدار شاه است یا خیر؟ و وقتی با پاسخ منفی یوسف مواجه شد[5]، هیچ عذر دیگری برایش باقی نماند.[6]

 

ادامه دارد...

 
  1. زهرا موزرآنی، همسر شهید.
  2. شهید یوسف کلاهدوز، قائم مقام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که در هفتم مهرماه به همراه شهیدان جهان آرا، فلاحی، فکوری و نامجو و نیز تعدادی از رزمندگان اسلام دچار سانحه هوایی شده و به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.
  3. او همیشه برای افراد نظامی که مجبورند ساعت های طولانی لباس و چکمه نظامی به تن داشته باشند دلش می سوخت و اینکه هر چند صباحی از این شهر به آن شهر مهاجرت کنند و پدرش نیز با شغل نظامی و خانه دوشی اش مخالف بود و نمی خواست دخترش را به راه دور شوهر دهد.
  4. تیمسار شهید حسن اقارب پرست، معاون فرمانده لشکر 92 زرهی اهواز که در بیست و پنجم مهر ماه سال 63 بر اثر ترکش خمپاره در جزیره مجنون به شهادت رسید. همسر شهید کلاهدوز و شهید اقارب پرست با هم دختر خاله و پسر خاله بودند.
  5. شهید کلاهدوز به خاطر موقعیت حساس شغلی خود مجبور به تقیه بود.
  6. برگرفته از گفت و گوی همسر شهید.

 

دیدگاه تان را بنویسید