جی پلاس ـ منصوره جاسبی: یزد بود و گرما و تابستان و خانه ای که بی قرار آمدن فرزندی بود که نمی دانستند دختر است یا پسر، تا اینکه برگ های تقویم سال ۳۴ در هفتمین روز دومین ماه تابستان قرار گرفت و مادر پس از گذران درد و رنجی که حاصل آمدن فرزند بود، پسری به دنیا آورد که محمدعلی نام گرفت.

روزها گذشت و محمدعلی که هوشی سرشار و ذهنی پرسشگر داشت به پنج سالگی رسید و مکتبخانه میزبانش شد برای آموختن قرآن و زمانی اندک کافی بود تا آیه آیه های قرآن بر جان این کودک تیزهوش بنشیند.

شش ساله شد که به او گفتند دیگر پدر رفته است و این کوچک بزرگ یاد گرفت که باید بی پدر باقی روزگار را بگذراند.

دبستان بدر شد اولین مأمن یادگیری اش برای تحصیل و بعدها نیز مدرسه آیت اللهی و سپس دبیرستان رسولیان یزد او را تا دیپلم گرفتن همراهی کرد. اما هنوز روزگاری تا پایان دبیرستان مانده بود که مادر نیز به دیدار پدر رفت و محمدعلی که این طعم تلخ را از کودکی چشیده بود، بار دیگر خود را برای روزهای سخت زندگی که امروز حتی سخت تر از گذشته بود آماده کرد و از پای ننشست.

حاصل این سختی پذیری، موفقیت در کنکور پزشکی و راهیابی به دانشگاه علوم پزشکی اهواز بود و هر چند دیگر مادر نبود تا آرزوی خود را تحقق یافته ببیند اما حتماً در شادی محمدعلی شریک بود. دوره پزشکی محمدعلی به انتهای خود رسید و موسم سربازی از راه رسید و او این دوران را در سپاه گذراند و ۲۶ ساله بود که برای اولین بار راهی مناطق جنگی شد.

از پذیرش مسئولیت ها سر باز زد و خود را وقف خدمت به جنگ و مجروحان و مردم کشورش کرد و ساماندهی تجهیزات بیمارستانی و پزشکان متخصص برای کمک رسانی به جبهه ها از دغدغه های او بود تا اینکه سرانجام در همین حضور پرثمرخویش، دیدار معبود به هنگام نماز صبح در جامه شهادت نصیبش شد و تقویم در اسفند ماه سال ۶۲ برای حیات دنیوی او متوقف شد. [۱]

  1. شهید محمدعلی رهنمون، وی مدتی ریاست بیمارستان نجمیه تهران را بر عهده داشت و در جبهه های جنگ نیز مسئول بیمارستان صحرایی بود. این بزرگوار در هشتم اسفندماه سال ۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید.

دیدگاه تان را بنویسید