چهارشنبه‌ها و قرارهای شهید آبشناسان و همسر

هفت روز انتظار برای رسیدن یک نامه، زندگی را برای آدم سخت اما شیرین می کند غافل از آنکه باید به انتظاری ابدی تن دهی.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: تازه عقد کرده بودیم که حسن[۱] به خاطر شغلش باید راهی اهواز می شد و با پایان دوره برای گرفتن مراسم عروسی و رفتن به خانه مشترک می آمد. قرارمان نامه های هر چهارشنبه بود و هفت روز انتظار می کشیدیم تا نامه ای از هم دریافت کنیم. همه این انتظارها هرچند شیرین اما بسیار سخت و طاقت فرسا بود تا جایی که صبر مرا به انتها رساند. دیگر قرارم بی قراری می کرد و مدام بهانه حسن را می گرفت تا جایی که به پدرم گفتم که من می خواهم به اهواز بروم و پدر که باید پاسخگوی علامت سؤال های ذهن فامیل و آشنا می بود، با این کارم مخالفت کرد و گفت: دخترم بین مردم این کار درستی نیست. از من اصرار و از پدر مخالفت تا جایی که مادر حسن[۲] تصمیم گرفت خودش مرا به دست او برساند و اینطور بود که بدون مراسم عروسی راهی خانه حسن شدم و انتظارها به پایان رسید.[۳]

  1. سرلشکر شهید حسن آبشناسان که فرماندهی «تیپ نوهد»، «قرارگاه حمزه سید الشهدا» و «لشکر ۲۳ تکاور» را در دوران فرماندهی شهید صیاد شیرازی بر عهده داشت و از حامیان جنگ های نامنظم بود. این شهید والامقام در عملیات قادر به شهادت رسید.
  2. ایشان هم مادر شهید آبشناسان و هم دختر عموی عروسش بود.
  3. برگرفته از خاطرات همسر شهید آبشناسان.

دیدگاه تان را بنویسید