رضا در موقعیت کربلا قرار گرفت

ارتفاع ۱۴۳ فکه بود و شش نفر بسیجی و فرمانده[۱] که طوفان به پا کرده بودند تا جایی که دشمن گمان می کرد با نیروی زیادی روبروست و مدام بر آتش خود می افزود تا اینکه شدند پنج نفر.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: اذان صبح بیست و هفتم فروردین سال ۶۲ بود که رضا[۲] اقامه نماز کرد و به سراغ ساکش رفت. شلوار نویی از داخل ساک بیرون آورد و پوشید. نگاهی به او انداختم و گفتم: به به آقا رضا شلوار نو پوشیدی؟ از این کارها نمی کردی. رضا لبخندی زد و گفت: حاجی جان[۳] با اجازه شما می خواهم بروم خط مقدم. گفتم نه نیازی نیست تو بروی جلو، اینجا به وجودت نیاز بیشتری هست. اخم هایش را در هم کشید و گفت: حاجی جان بچه ها خیلی تحت فشار هستند می خواهم بروم وضعیت خط را بررسی کنم. بیسیم زدند که لشکر یک مکانیزه سپاه چهارم بعثی ها، پاتک سختی روی خط دفاعی ما زدند.

رضا عزمش را جزم کرد و رفت. چند ساعتی نگذشته بود که خبر رسید فرمانده لشکر دارد با خمپاره شصت بعثی ها را می زند و این، خبر از اوضاع سنگین خط داشت. دقایقی گذشت که گوشی بیسیم را برداشتم و پشت سر هم گفتم: رضا رضا همت... و از آن طرف پاسخ شنیدم: حاجی جان رضا در موقعیت کربلاست. آری رضا رفته بود و شش نفر بسیجی بالای ارتفاع حالا دیگر پنج نفر شده بودند. عصر بود که عباس کریمی[۴] و دو نفر از بچه بسیجی ها پیکر غرق در خون رضا را با برانکارد پایین آوردند.[۵]

  1. شهید عباس کریمی،‌ فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)، شهید اکبر زجاجی، قائم مقام لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)، شهید رضا چراغی و سه بسیجی مجموع این شش نفر را تشکیل داده بودند.
  2. شهید رضا چراغی که آن زمان فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) بود.
  3. شهید حاج محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) که آن زمان فرمانده قرارگاه ظفر را بر عهده داشت.
  4. شهید عباس کریمی.
  5. این خاطره به نقل از شهید همت است.

دیدگاه تان را بنویسید