در این مطلب آمده است: اتوبوس‌ها و قطارهای شبانه و روزانه پر است از صورت‌های خسته‌ای که غبار غم بر آن‌ها نشسته و نگاهشان پر از ناامیدی است.
گویا رهایی از این رفت‌وآمدهای ملال‌آور و زمانی که کِش می‌آید دشوار است.
رفت‌وآمد هر روزه بین محل زندگی و محل تحصیل یا کار سفری است دایره‌وار، رفتن و آمدن؛ هر لعابی که صبح‌دم به روحیه‌مان بزنیم، لاجرم در ساعت برگشت رنگ می‌بازد.
کافی است شغلی روزانه داشته باشید تا این روزمرگی را درک کنید.
برای کاهش بار سنگین رفت‌وآمد، باید فراموش کنیم کجاییم و چرا آنجاییم.

اتوبوس، مترو و تاکسی
وقتی در خودرو یا صندلی مترو یا اتوبوس نشسته‌اید کار چندانی نمی‌توانید بکنید.
در این ساعت دشوار، آن‌قدر به این وضعیت عادت کرده‌ایم که این ارابه‌ها را یک دفتر موقت می‌بینیم و تماس‌های کاری‌مان را به یک نمایش تک‌نفره عمومی تبدیل می‌کنیم.
پیامک ‌می دهیم و گاه برای فرار از این فضا شبکه‌های اجتماعی را چک می‌کنیم.
حتی آنهایی که مشغول رانندگی هستند نیز می‌کوشند به محدودیت‌ها تن ندهند.
ما تن‌پوشی از ابزارک‌های الکترونیک مختلف می‌پوشیم به این امید که از زمان و مکان فراتر برویم.
با بلوتوث‌ها و ساعت‌های هوشمندمان، جواب تماس‌های تلفنی را می‌دهیم و از بطالت درمی‌آییم، یعنی تلاش می‌کنیم که در مسابقه یک گام جلوتر باشیم.
گاه نومیدی مسافران و هم‌قطار چنان خُلق‌ آدمی را تنگ کند که ناگهان متوجه شوید چند ایستگاه زودتر پیاده شده‌اید.
ازرا پوند، شاعر آمریکایی پیشتر درباره این وضعیت نوشته بود: «شبح این صورت‌ها در جماعت، مثل گلبرگ‌هایی روی یک شاخه خیس سیاه‌رنگ.»
هروقت درباره رفت‌وآمدم غرولند می‌کنم، دوستانم بلافاصله فهرستی از توصیه‌هایی را ردیف می‌کنند که معلوم نیست به دردی بخورند.
آن‌ها مصرّانه دانلود کتاب‌های صوتی یا پادکست‌ها را پیشنهاد می‌دهند، یعنی هر چیزی که ذهن را از آرواره‌های انتقاد از خود دور کند.
باید راه‌های مشغول کردن خود را طی کنید.

مشغول بمانیم
در این رفت و آمدهای هر روز مُدام به ما گفته می‌شود که مشغول بمانیم، که زیاد فکر کردن را رها کنیم، مبادا آغوشمان به دوره‌های طولانی افسردگی و ظهور خُلق‌های بد گشوده شود.
تحت لِوای مراقبت از خود، تشویق می‌شویم که با تماشای این سریال تلویزیونی خودمان را خفه کنیم، آن کیک شکلاتی را ببلعیم.
و با این حال، بخشی از غمی که در رفت‌وآمدهای حس می‌کنیم، ناشی از فهم این نکته است که مدت زمان زیادی را از زندگی‌‌مان را در این مسیرها هستیم.
اما خود من در طول دهه سوم زندگی‌ام، اعتقاد داشتم که روزگارم تابع منطق یک کمدی موقعیت است.
شخصیت‌های جدید در صحنه ول می‌چرخند و با بازیگران اصلی تعامل دارند، اما پی‌رنگ داستانی چندان چفت و بستی ندارد یعنی هرگز به سوی یک روایت کلی نمی‌رود، هرگز زمینه‌ساز یک مضمون نهایی و غایی نیست.
در دوره تحصیلات تکمیلی، ساعت‌های بی‌حاصلی را به نوشیدن چای در حیاط‌ خلوت دانشگاه و سیگار کشیدن با دوستانی می‌گذراندم که نوشتن رساله‌شان به سال هفتم رسیده بود، و هرگز به ذهنم خطور نمی‌کرد که این ورّاجی‌های مستانه ثبت و ضبط می‌شود، که این اوقات برای همیشه از کف من می‌روند.
اما این روزها، در ساعت رفت‌وآمدم، سعی می‌کنم ساده‌تر با سرخوردگی‌هایم کنار بیایم، تا با علاقه بیشتری به یاد بیاورم که کجاها بوده‌ام.
چون همین را ممکن است از دست بدهیم، در میانه تمام آن شب‌هایی که یک‌به‌یک وقف خویشتن‌داری می‌شوند، در تمام آن ساعت‌هایی که با فک‌های باز صرف برنامه‌های تلویزیونی و پادکست‌ها می‌شوند.
ما سعی می‌کنیم از یک حقیقت، از دگرگونی گریزناپذیرمان، فاصله بگیریم.
اینکه ما همواره پیرتر می‌شویم، هیچ‌چیز دیگر به منوال روزگار سابق خود نیست.
بدین معنا، ما همواره در حال رفت‌وآمدیم، همواره در حال سفری بی‌وقفه میان دو نهایت به تعبیر ناباکوف هستیم.
نهایتی که به سمتش می‌رویم و نهایتی که از آن آمده‌ایم.

آدم‌هایی که از رفت‌وآمدهای روزانه لذت می‌برند!
در این میان پژوهشی در دانشگاه هاروارد در این باره انجام شده است و آماری جالب توجه دارد.
در این پژوهش آمده است که آدم‌هایی که میزان کنترل شخصی‌شان بیشتر است، از رفت و آمد روزانه بیشتر لذت می‌برند. پژوهشگران می‌گویند دلیلش این است که این افراد از رفت وآمد به عنوان روشی برای اکتشاف یا برنامه‌ریزی ذهنی برای روز پیش رو استفاده می‌کنند.
در حالی که بقیه آدم‌ها، که کنترل شخصی‌شان کمتر است، سعی می‌کنند در این زمان تفریح کنند، مثلا موسیقی گوش بدهند یا کندی کراش یازی کند.
بخش دیگری از این پژوهش نشان می‌دهد که افرادی که بیشتر اهل اکتشاف هستند، بیشترین لذت را از زمان رفت و آمدشان می‌برند.
یعنی اگر این واقعیت را قبول کنید که دارید می‌روید سر کار و خودتان را برایش آماده کنید، بهتر از این است که پذیرش این واقعیت را عقب بیندازید.
این موضوع توجه ما را به یک موضوع کلی و مهم درباره موقعیت‌های ناخوشایند زندگی جلب می‌کند.
اگر از بوی بد زیر بغل آدم‌های توی قطار شاکی هستید، راحت‌تر این است که آنها را همان‌طور که هستند بپذیرید.
من این واقعیت را زمانی کشف کردم که یک بار بدون هدفونم، رفتم که بدوم.
گوش کردن به موسیقی یا پادکست، توجه مرا از سختی‌های دویدن منحرف می‌کرد اما پنهانی این مفهوم را در ذهنم تقویت می‌کرد که ورزش کار سختی است که لازم است ذهنم از آن منحرف شود.
بدون هدفون من این شانس را داشتم که از دویدن واقعا لذت ببرم.
به خاطر همین است که تحقیقات نشان می‌دهد که حتی دردهای بدنی ناشی از ورزش‌های سخت اگر با ذهن متمرکز آنها را انجام بدهید، کاهش پیدا می کند.
برعکس، تلاش برای منحرف کردن ذهن از موقعیتی که در آن هستید، اثر مثبتی ندارد؛ چون با وجود تمام تلاش‌های درونی‌تان، در آن موقعیت قرار دارید و کاری‌اش نمی‌شود کرد.

چه کار باید بکنید؟
هیچ. فکر نکنید، دست به عمل بزنید و بیشتر بخوانید.
به این حرف لائوتسه برمی‌گردم. «بگذارید واقعیت همان طور که هست باقی بماند.»
این را لائوتسه متفکر چین باستان می‌گوید که احتمالا اصلا درگیر موضوع رفت و آمد روزانه نبوده و احتمالا اصلا وجود خارجی نداشته اما به هر حال او راست می‌گوید.
پذیرش لزوما به معنای قبول کردن تقدیر نیست. معنای اش این است که تظاهر نکنیم چیزها آن جوری که هستند، نیستند. شما هر روز سوار یک اتوبوس شلوغ می‌شوید که تاخیر هم دارد و شما از آن بیزارید.
کارتان را ول کنید یا نکنید اما خیال نکنید که ول کردن نصفه و نیمه – یعنی از بیرون رها کردن چیزی و درونا آن را نگه داشتن- چیزی را عوض می‌کند.

تاخیرهای مخرب
هرچه زمانی که برای رفت و آمد صرف می‌کنید طولانی‌تر باشد اثرات مخرب آن هم بیشتر است.
حتی از این هم بدتر، از آنجا که ترافیک و تاخیر مترو واتوبوس‌ها غیرقابل پیش‌بینی است، خود را در این شرایط قرار دادن یعنی یک رنج غیرقابل تحمل.
به خاطر این است که نباید خانه خود را که در نزدیکی محل کارتان قرار دارد با یک خانه بهتر اما دور عوض کنید و شکنجه در مسیر ماندن را به خود تحمیل کنید.
با این حال تکنولوژی و فناوری‌های جدید بسیاری از کارها را برای انسان ها آسان کرده است اما مشکل حمل و نقل و وقت و انرژی که در این مسیر هدر می رود همچنان لاینحل مانده است.
محاسبه کارشناسان نشان می دهد که ما در طول مدت زندگی‌مان فقط سه سال را صرف رفت و آمد به محل کارمی کنید؟!
روزنامه همدلی
1735
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.