به گزارش ایرنا، حضرت محمد (ص) در تورات و برخی کتب آسمانی «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذاری فرزندش توسط عبدالمطلب به محمد، وی را «احمد» نامیده بود.
کنیه حضرت محمد (ص)، ابوالقاسم و ابوابراهیم است و القاب رسول اکرم (ص): رسول الله، نبی الله، مصطفی، محمود، امین، امی، خاتم، مزمل، مدثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشر، منذر، مذکر، یس، طه‏ هستند.

** زندگی رسول اکرم
بیش از هزار و 400 سال پیش در روز 17 ربیع الاول ( برابر 25 آوریل 570 میلادی ) کودکی در شهر مکه چشم به جهان گشود، پدرش عبد الله در بازگشت از شام در شهر یثرب( مدینه ) چشم از جهان فروبست و به دیدار کودکش ( محمد ) نایل نشد.
همسر عبد الله، آمنه دختر وهب بن عبد مناف بود، برابر رسم خانواده های بزرگ مکه 'آمنه' پسرش محمد را به دایه ای به نام حلیمه سپرد تا در بیابان گسترده و پاک و دور از آلودگی های شهر پرورش یابد.
' حلیمه' زن پاک سرشت مهربان به این کودک نازنین که قدمش در آن قبیله مایه خیر و برکت و افزونی شده بود، دلبستگی زیادی پیدا کرده بود و لحظه ای از پرستاری او غفلت نمی کرد.
کسی نمی دانست این کودک یتیم که دایه های دیگر از گرفتنش پرهیز داشتند، روزی و روزگاری پیامبر رحمت خواهد شد و نام بلندش تا پایان روزگار با عظمت و بزرگی بر زبان میلیونها نفر مسلمان جهان و بر مأذنه ها با صدای بلند برده خواهد شد، و مایه افتخار جهان و جهانیان خواهد بود .
حلیمه بر اثر علاقه و اصرار مادرش، آمنه ، محمد را که به سن پنج سالگی رسیده بود به مکه باز گردانید، دو سال بعد که ' آمنه' برای دیدار پدر و مادر و آرامگاه شوهرش عبد الله به مدینه رفت، فرزند دلبندش را نیز همراه برد.
پس از یک ماه، آمنه با کودکش به مکه برگشت اما دربین راه در محلی بنام ' ابواء' جان به جان آفرین تسلیم کرد و محمد در سن 6 سالگی از پدر و مادر هر دو یتیم شد و رنج یتیمی در روح و جان لطیفش دو چندان اثر کرد.
سپس زنی به نام ام ایمن این کودک یتیم را همراه خود به مکه برد، این خواست خدا بود که این کودک در آغاز زندگی از پدر و مادر جدا شود تا رنج های تلخ و جانکاه زندگی را در سرآغاز زندگانی بچشد و در بوته آزمایش قرار گیرد تا در آینده، رنج های انسانیت را به واقع لمس کند و حال محرومان را نیک دریابد. از آن زمان در دامان پدر بزرگش 'عبد المطلب' پرورش یافت.
'عبد المطلب' نسبت به نوه والاتبار و بزرگ منش خود که آثار بزرگی در پیشانی تابناکش ظاهر بود، مهربانی عمیقی نشان می داد، دو سال بعد بر اثر درگذشت عبد المطلب، 'محمد' از سرپرستی پدر بزرگ نیز محروم شد . نگرانی 'عبد المطلب' در واپسین دم زندگی به خاطر فرزند زاده عزیزش محمد بود، به ناچار 'محمد' در سن هشت سالگی به خانه عموی خویش(ابو طالب) رفت و تحت سرپرستی عمویش قرار گرفت.
'ابوطالب' پدر حضرت علی بود، ابو طالب تا آخرین لحظه های عمرش یعنی تا چهل و چند سال با نهایت لطف و مهربانی از برادرزاده عزیزش پرستاری و حمایت کرد .
حتی در سخت ترین و ناگوارترین پیشامدها که همه اشراف قریش و گردنکشان سیه دل برای نابودی 'محمد' دست در دست یکدیگر نهاده بودند، جان خود را برای حمایت برادر زاده اش سپر بلا کرد و از هیچ چیز نهراسید و ملامت ملامتگران را ناشنیده گرفت.

** آغاز بعثت
محمد امین ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نیاز با آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رویاهایی می دید، راستین و برابر با عالم واقع.
روح بزرگش برای پذیرش وحی، کم کم آماده می شد، در آن شب بزرگ جبرئیل فرشته وحی مامور شد آیاتی از قرآن را بر محمد ( ص ) بخواند و او را به مقام پیامبری مفتخر سازد.
سن محمد (ص) در این هنگام چهل سال بود، در سکوت و تنهایی و توجه خاص به خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد (ص) خواست این آیات را بخواند « اقرأ باسم ربک الذی خلق . خلق الانسان من علق . اقرأ وربک الاکرم . الذی علم بالقلم . علم الانسان ما لم یعلم» ( بخوان به نام پروردگارت که آفرید، او انسان را از خون بسته آفرید، بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است، خدایی که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت.به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست).
محمد ( ص ) از آنجا که امی و درس ناخوانده بود، گفت: من توانایی خواندن ندارم؛ فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که 'لوح' را بخواند.
اما همان جواب را شنید، در دفعه سوم حضرت محمد (ص) احساس کرد می تواند لوحی را که در دست جبرئیل است، بخواند. این آیات سرآغاز ماموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود .
جبرئیل ماموریت خود را انجام داد و محمد (ص) نیز از کوه حرا پایین آمد و به سوی خانه خدیجه رفت، سرگذشت خود را برای همسر مهربانش باز گفت، خدیجه دانست که ماموریت بزرگ ' محمد' آغاز شده است.
او را دلداری و دلگرمی داد و گفت: ' بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد، زیرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستی و به بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان را یاری می نمایی'.
سپس محمد ( ص ) گفت: 'مرابپوشان ' و حضرت خدیجه او را پوشاند و اندکی به خواب رفت و خدیجه نزد 'ورقه بن نوفل' عمو زاده اش که از دانایان عرب بود رفت و سرگذشت محمد (ص) را به او گفت.
ورقه در جواب دختر عموی خود چنین گفت: آنچه برای محمد (ص) پیش آمده است آغاز پیغمبری است و 'ناموس بزرگ' رسالت بر او فرود می آید، خدیجه با دلگرمی به خانه برگشت.
نبی مکرم اسلام سال ها در تبلیغ دین اسلام کوشید و متحمل دشواری و رنج های بسیاری شد چرا که عده ای از مردم در آن جهالت و نادانی وصف ناشدنی داشتند و همین موضوع موجب رنجش پیامبر اسلام شده بود.

** وداع با مردم
پیامبر اکرم (ص) در یکی از آخرین روزهای حیات مبارکشان، در حالی‏که علی(ع) دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و برای مردم خطابه‏ ای را با این عبارت خواندند: «ای مردم طولی نخواهد کشید که من از میان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراین به هرکس وعده‏ ای دادم یا به هرکس مدیونم، آن را از من طلب کند تا به جای آورم.
ای بندگان خدا، جز از طریق اطاعت خدا کسی به خیری دست نیافته، از شر و بدی‏ها دور نمی‏ شود، کسی ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است.
هیچ آرزومندی بدون تبعیت از احکام الهی رضای خدا را به‏ دست نمی‏ آورد، سوگند به خدایی که مرا به پیامبری مبعوث کرد، انسان از عذاب الهی جز از طریق رحمت خدا و عمل صالح نجات پیدا نخواهد کرد، من پیامبر هم اگر به گناه و معصیت آلوده شوم هلاک خواهم شد.
تاریخ رحلت رحلت پیامبر اکرم (ص) را شیعیان 28 صفر سال یازدهم هجری و علمای اهل سنت ماه ربیع الاول می دانند و در روز آن اختلاف نظر دارند.
چیزی که در منابع تاریخی ثبت شده آن است که آن حضرت مدتی بیمار شدند و پس از آن رحلت نمودند اما در روایات که از ائمه (ع) نقل شده بیان گردیده که آن حضرت در اثر خورانده شدن سم به شهادت رسیدند، به نظر می رسد این روایات بیان کننده علت بیماری آن حضرت هستند.
1970/6003
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.