داستان پرفراز و نشیب حجاب

تاریخ گذشته بر این سرزمین، روزهای متفاوت و پرهیاهویی را در باب حجاب از سر گذرانده است. در طول یک قرن، حجاب زن ایرانی دچار دو تغییر و الزام قانونی شده است؛ الزام برای "از سر برگیری حجاب" و دیگری در راستای "بر سر گیری حجاب". گرچه حافظه تاریخی، دو روز مشخص را برای اعلان و تصویب قانونی این تغییر‌ها به یاد سپرده است، اما برای فهم نحوه شکل‌گیری این جریان‌ها، باید روزهای بسیاری را بازخوانی کرد و اتفاقات بسیاری را از خاطر گذراند. برای این منظور، به سراغ افراد صحنه گردانی رفته‌ایم که با سخنان خود، ماجرای حجاب را رقم زده‌اند و به پای حرف‌های دوران سازی نشسته‌ایم که زندگی زن ایرانی را دچار تغییر و تاثیر بسیار کرده‌اند. در این گاه‌شمار، سعی بر آن است که تنها از خلال حرف‌ها و صحبت‌ها حال و هوای دوران و سیر تطور از بی‌حجابی تا باحجابی را در این دیار مرور کنیم.

وقایع در دو بخش مجزا بیان شده است که هر یک دوره ای تاریخی را در بر می گیرد؛ اول، زمزمه های کشف حجاب و رسمیت یافتن آن و واکنش های مردمی و دوم، دوران انقلاب و روند گسترش حجاب و تصویب قانون حجاب. بحث را از دوره اول آغاز می کنیم.

برای یافتن زمینه‌های کشف حجاب باید به زمان‌های دور بازگشت؛ به حدود سال 1250 و اولین روزهایی که مواجهه با بی‌حجابی اروپاییان، منورالفکران زمان را شیفته و محسور خود کرد و آنها را به تکاپوی ایجاد و ترقی در کارخانه جات انسانی، بیش و پیش از کارخانه جات فلزی انداخت:

میرزا ملکم‌خان ناظم الدوله: «ما خیال می‌کنیم که درجه ترقی آنها همان قدر است که در صنایع ایشان می‌بینیم. حال آنکه اصل ترقی ایشان در آئین تمدن بروز کرده است. ملل یوروپ هر قدر که در کارخانه جات فلزی ترقی کرده‌اند، صد مراتب بیشتر در کارخانجات انسانی پیش رفته اند.»

روزهایی بود که سیاهی چادر در چشم فرنگ رفته‌ها، سیاهی ایران بود:

میرزا فتحعلی آخوند‌زاده: «کسانی که بعد از این از میان اخلاف ما در دین اسلام بانی پروتستانتیزم خواهند شد...آیه حجاب را منسوخ خواهند کرد...»

میرزا آقاخان کرمانی: «هر شاخه از درخت اخلاقی زشت ایران را که دست می‌زنیم، ریشه او کاشته عرب و تخم او بذر مزروع آن تازیان است. یکی از آنها حجاب بی مروت زنان است. در ایران باستان زنان با مردان شریک زندگانی بوده اند. با هم مراوده داشتند. حال هزار سال است زنان ایران مانند زنده به گوران تازیان در زیر پرده حجاب و کفن جلباب مستور، و در خانه‌ها چون کور محجوب و مهجور گشته‌اند».

در همین زمان بود که با سفر ناصرالدین شاه به اروپا، لباس‌های اروپایی به اندرونی زنان شاه وارد شد:

تاج‌السلطنه دختر ناصرالدین شاه: «هزارها مفاسد اخلاقیه از همین روی بستن زن‌ها در این مملکت نشر داده شده است...اول کاری که کردم تغییر لباس دادم، لباس فرنگی، سر برهنه، در حالتی که هنوز در ایران زن‌ها لباس فرم قدیم را داشتند. پس از لباس، ترک نماز و طاعت را هم کردم. با آستین‌های تنگ لباس‌های چسبیده، وضو ساختن و نماز کردن مشکل بود».

با سلطنت رضاشاه اما، همه چیز رنگی دیگر به خود گرفت:

رضاشاه: «خوشم نمی‌آید که آن‌قدر از فرنگ تعریف می‌کنند. باید ایران را چون فرنگ ساخت».

و این سازندگی به سبک رضاشاه آغاز شد:

خرداد 1304 بیرمنگام پست: «شاه دخت و ماهدخت به فرمان پدر، چادر از سر برداشته و با همراهان سوار بر اسب در خیابان های تهران گردش می کنند».

فروردین ۱۳۰۶، طی ورود خانواده بی‌حجاب رضاشاه به حرم مطهر حضرت معصومه:

حاج شیخ محمدتقی بافقی: «اگر مسلمان هستید نباید با این وضع در این مکان مقدس حضور یابید و اگر مسلمان نیستید باز هم حق ندارید در این مکان حضور یابید‌».

فریاد این مردمان در استبداد رضاخانی گم شد و صدایشان زیر چکمه‌های او به آسانی محو گشت.

خرداد 1306، نوری اسفندیاری : «حضور تحصیل کردگان ایرانی در خیابان‌های تهران با زنان اروپایی خود فوق العاده چشم گیر است. همین مسئله عاملی ست تا حضور بانوان سرشناس بی‌حجاب در معابر عمومی و پوشیدن لباس به شیوه اروپایی ادامه یابد».

آثار بی حجابی کم کم نمایان شد. صدیقه دولت آبادی در مهرماه 1306، به عنوان اولین زن بی‌حجاب، با کلاه و لباس اروپایی در خیابان‌های تهران می‌گشت و خشم و تهدیدهای بسیاری برافروخت:

«اگر یک بار دیگر این ضعیفه چشم سفید خیره سر با رخت و قبای فرنگی و نجس خود در کوچه و معابر ظاهر شود، او را سنگسار خواهیم کرد».

جنبش‌ها و جدال‌های ژورنالیستی آغاز شده بود:

تیر 1306، کوکب آغاخانم قائم مقامی (روزنامه نگار): «زن‌های ایرانی کاملا از حقوق بشریت و حظوظ معیشت، خانه‌داری، حیات محروم و ممنوع هستند و حکم زنده به گور را دارند. رفتاری که رجال این مملکت در قرن بیستم با زنان می‌کنند، هرگز آن اعراب زمان جاهلیت نمی‌کردند. آنها زنان را زنده به گور می‌کردند و یک دفعه از قید حیات خلاصی می‌دادند، ولی اینها زن را برای شکنجه و عذاب نگاه داشته، کم کم او را به دیار نیستی سوق می‌دهند».

خرداد 1307، مجله عالم نسوان: «طرفداران حجاب بدانند که برافتادن حجاب انقلابی است فکری که به خودی خود به ظهور پیوسته و خواه ناخواه نتیجه خود را خواهد بخشید. از دولت می‌خواهیم تا کشف حجاب را که استیفای حقوق اجتماعی زنان است، رسما بر عهده بگیرد. چنانکه ترک‌ها کرده اند و افغانستان هم می‌کند‌».

سید محمد نطنزی طباطبایی:

«به غیر از راندن شهوت چه در نظر دارد کسی که سعی به برچیدن نقاب کند

کسی که غیرت و ناموس را نفهمیده که گفته است که ناموس او حجاب کند»

دستکاری و تغییر اجباری پوشش مردم، از لباس مردان آغاز شد و روند ترقی خواهی شتاب گرفت:

6 دی 1307، دوره هفتم قانون گذاری مجلس شورای ملی: «کلیه اتباع ذکور ایرانی که بر حسب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوص نیستند، در داخله مملکت مکلف هستند که ملبس به لباس متحد‌الشکل شوند. مجتهدین، مراجع امور شرعیه دهات و قصبات، مفتیان اهل سنت، پیشنمازان محراب، محدثین، مدرسین فقه و اصول و روحانیون ایرانی غیر مسلم از این حکم معذور و مستثنائند‌».

فروردین 1308، اجرای قانون اتحاد لباس در شهرها: «متخلفین از این قانون به جزای نقدی از یک تا 5 تومان و حبس از یک تا هفت روز محکوم می‌شوند».

کار به آسانی پیش نمی رفت:

اسفند 1307، نامه محرمانه از حکومت قم و خلجستان به وزارت داخله:

«مطابق اطلاعات حاصله، اشخاصی که به هیچ وجه داخل 8 طبقه مستثناییات نیستند، شروع به پاره‌ای عملیات و اقدامات نموده‌اند که جزء مشمولین اتحاد شکل نشوند. من جمله چند نفر که تا به حال به هیچ وجه صاحب محراب نبوده و سابقه به این جریان نداشته‌اند، حالیه به مسجدی، مشغول نماز جماعت شده اند».

فروردین 1308، نامه محرمانه از ایالت فارس به وزارت داخله:

«راجع به اجزای قانون اتحاد الشکل، بواسطه برخی بی مبالاتی و سوء سیاست ماموران جهرم، صورت خوبی پیش نیامده و موجب پاره‌ای هیاهو و زد و خوردهایی گردیده که باعث جرح چند تن و انسداد بازار و دکاکین شده است‌».

در نهایت همگی سر به فرمان شاه داده و کلاه برگرفتند.

روزنامه تجدد ایران: «به دلیل کمبود کلاه در منطقه جنوب شرقی، تجار زاهدان مقدار زیادی کلاه از هندوستان خواسته‌اند».

جنبش‌ها کم و پراکنده بود تا اینکه خرداد 1313 و مسافرت رضاشاه به ترکیه، تغییری عمده در سیر تاریخ ایجاد کرد:

آتاترک: «چرا ما مردها باید انقدر خودخواه باشیم و بگذاریم خواهران‌مان در چنین وضعی باشند؟ بهتر است بگذاریم آنها رویشان را به دنیا نشان بدهند و فرصت مسافرت و دیدار نقاط مختلف را داشته باشند. از هیچ چیز نباید ترسید. هیچ ملتی بدون تشکیک مساعی زنانش موفق به پیشرفت نمی‌شود. مگر زنان و دختران دنیای متمدن این‌طور لباس می‌پوشند و چنین رفتاری دارند؟ مسلما نه‌».

رضایت در چهره شاه هویدا بود:

رضاشاه: «مدت‌هاست با کمال خوشوقتی ناظر ترقیات عظیم ملت دوست و همجوار خود بوده و لزوم دوستی با ترکیه را احساس می‌کردم. خوشبختانه امروز مشاهده می‌کنم که این دوستی در آتیه از هر تزلزل مصون خواهد بود و دو ملت همسایه و برادر می‌توانند با کمال اعتماد به هم متکی بوده و وظیفه مقدس خود را که ادامه ترقیات و توسعه تمدن است ایفا نمایند‌».

رضاشاه پس از مسافرت: «ما باید صورتا و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول، کلاه‌ها تبدیل به شاپو بشود و در مجلس کلاه را به عادت غربی‌ها باید برداشت...همچنین شما وزراء و معاونین پیشقدم بشوید و هفته‌ای یک شب با خانم‌های خود در کلوپ ایران مجتمع شوید‌».

تیر 1314، در پی تشکیل کانون بانوان به اسم جمعیت زنان آزادیخواه ایران

بدرالملوک بامدادی: «ضمن سایر اقدامات منظور اصلی یعنی ترک چادر سیاه متدرجا پیشرفت می‌کرد. به این طریق که زنان عضو جمعیت با راضی کردن خانواده های خود یکی یکی به برداشتن چادر مبادرت می‌نمودند و سخنرانان سایر بانوان را هم تشویق به ترک کفن سیاه می‌کردند. به طوری که در هر نوبت از مجالس و اجتماعات کانون، عده زیادی از بانوان بدون چادر حضور می یافتند‌».

تیر 1314، یکی از مدیران کارخانه جات تهران در جشن تغییر کلاه و لباس: «ما ایرانیان یعنی همان اشخاصی که سابقا بدون استئنا به هیچ وجه وزنی در انظار جامعه نداشتیم، امروزه به صورت متحدینی در آمده ایم و امروز همه آقا - مسیو - شده‌ایم. از پهلوی کبیر به دلیل آنکه یک مشت مردمان ضعیف و بیچاره را آقا نموده است سپاس گزاریم‌».

11 آذر 1314، رضاشاه خطاب به رئیس الوزراء جدید، محمود جم: «نزدیک دو سال است که این موضوع(کشف حجاب) سخت فکر مرا به خود مشغول کرده است. خصوصا از وقتی که به ترکیه رفتم و زن‌های آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردهایشان در کارهای مملکت به آنها کمک می کنند، دیگر از هرچه زن چادری ست بدم آمده است. اصلا چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است‌».

روز موعود شاه فرا رسید:

17 دی 1314، رضاشاه در مراسم جشن فارغ التحصیلی دختران در دانشسرای مقدماتی:

«شرکت همسران و دختران من در جشن دانشسرای مقدماتی بدون حجاب، باید سرمشق همه زنان و دختران ایرانی، مخصوصا خانم‌های شما وزرای مملکت باشد...»

«ممکن است اقداماتی علیه این کار صورت بگیرد و مسئله عفت و نجابت زن را پیش بکشند. اما نجابت و عفت به چادر مربوط نیست. مگر میلیون‌ها زن بی‌حجاب که در ممالک خارجه هستند نانجیب اند؟ از این گذشته همسر من و دختران من در این کار پیشقدم هستند...»

«..تاکنون نصف جمعیت کشور به حساب نیامده و خانم ها از هر گونه حقی محروم بوده اند...در صورتی که صرف نظر از وظایف مادری می‌توانند دوشادوش مرد‌ها خدماتی را عهده دار باشند...»

کار آغاز شد و همه به تکاپو افتادند:

محمود جم: «رضاخان من را احضار فرمودند و گفتند لباس‌ها و آرایش خانم‌ها خوب است. حیف نیست که زن‌ها خود را پنهان کنند؟ اگر هم عیب و نقصی در کارشان باشد، باید خودشان آن را رفع و رجوع کنند. برای اول کار خیلی سلیقه به خرج دادند. باید خیاط ها و کلاه دوز ها را تشویق کرد که مدهای قشنگ و سنگین و ارزان به بازار بیاورند. ما میله های زندان را شکستیم. حالا خود زن آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس خانه قشنگی بسازد‌».

دی 1314، یکی از سخنرانان در جشنی در اصفهان به همت کانون بانوان: «پارچه سیاهی که امروز در پرتو عنایت خداوند و حقیقت کیش تابناک اسلام و به برکت مدرسه و کتاب آن را پاره کرده و دور می‌اندازیم، ما را از انجام این نیت ترقی باز داشته و اجازه نمی‌داد میزان اصلی و لیاقت و استعدادمان ظاهر و نمایان شود‌».

ملک الشعراء بهار:

«دریغا کز حجاب خود وطن را به نیمه تن فلج فرمایی ای زن

بزرگا، شهریارا، کامر فرمود کز این بیغوله بیرون آیی ای زن

به شاه پهلوی از جان دعا گوی اگر پنهان، اگر پیدایی ای زن»

در برابر، مخالفت ها ادامه داشت:

موسی طبرسی کاظمینی، متخلص به ضیایی، عالمی که رسالة ضیائیه را دربارۀ حجاب نگاشته است:

«فقیه شرع همی امر بر حجاب کند که تا بنای فساد و حیل خراب کند

هزار نکته باریک، اندر آن دیده است کجاست دیده، که درک از ره ثواب کند

عدو چه دیده که وضعش خلاف پیشۀ اوست شود مشوّش و بر رفع آن شتاب کند

برای رفع حجاب و ز بهر طعن فقیه به گوشه‌ای رود و عوعو کلاب کند

نکات آیه و اخبار جز به فهم فقیه کجاست در خور کس تا که پیچ و تاب کند»

اقدامات قانونی و غیرقانونی گسترش یافت:

وزارت کشور: «مامورین با نهایت متانت و بدون اعمال زور و به نحو مقتضی از قبیل جلوگیری از سوار کردن بانوان چادری در اتوبوس‌ها اتومبیل‌ها و راه ندادن به سینماها و رستوران‌ها و ادارات دولتی این موضوع را عملی نموده و نوعی انجام وظیفه نمایند که ایجاد زحمت و شکایت ننمایند‌».

اطلاعیه حاکم کاشان به شهروندان: «اکیدا مقرر می‌گردد که باید زودتر این رویه متروک و هیچ یک از بانوان نباید با چارقد در معابر دیده شوند. لهذا از تاریخ نشر اعلان الی پنج روز اگر به وضعیت فعلی ادامه دهند شدیدا تعقیب خواهند شد‌».

گزارش شماره 4086، شهریور 1318: «هنوز به طور پنهانی بعضی ها با چارقد و چادر شب از خانه خارج می شوند‌».

فشار مامورین شهربانی بر زنان ادامه داشت تا اینکه با سقوط حکومت رضاشاه و بر صدر نشینی محمدرضا پهلوی، سیاست ترویج حجاب تغییر کرد:

شهریور 1320، محمدرضا شاه پهلوی: «ما ترجیح می‌دهیم موضوع طبیعی انجام گیرد نه با فشار...در زمان حاضر باید برنامه‌های جدیدی تهیه نموده و با شیوه های بیشتر دموکراتیک اقدام نمود‌».

مهر 1320، عریضه زنان یزد به مجلس شورای ملی:

«به عرض می‌رسانیم در این موقع که اراده شاهنشاه ما بر پایه قانون مشروطیت استوار زبان و قلم آزاد شما نمایندگان ملت می‌توانید به روی بیچارگان و ستمدیدگان دادرس باشید، متاسفانه آنچه در رادیو ها شنیده و در روزنامه‌ها مطالعه می‌شود یا هیچ اسمی از ظلم و ستم هایی که چندین سال است به ما بیچارگان شده نیست که به واسطه یک روسری یا چادر نماز در محل‌ها حتی از خانه به خانه همسایه طوری در فشار پاسبان‌ها و مامورین شهربانی واقع شده و هنوز هم هستیم که خدا شاهد است از فحاشی و کتک زدن و لگد زدن هیچ مضایقه نکرده و نمی‌کنند و اگر تصدیق حکما آزاد بود از آمار معلوم می‌شد که تا به حال چقدر زن حامله یا مریضه به واسطه تظلمات و صدمات که از طرف پاسبان‌ها به آنها رسیده جان سپردند و چقدر از ترس فلج شدند و چقدر مال ما را به اسم روسری و چادر نماز به غارت بردند....مثل اسرای شام با ماها رفتار می‌کردند و بهترین رفتار آنها با ما همان چکمه‌ها و لگد بر دل و پهلوی ما بود...لذا استدعای عاجزانه داریم اولا انتقام ما ستمدیدگان را از این جابران بکشید و بعد، آزادی حجاب به ما دهید کما اینکه در ممالک اسلامی حجاب معمول است.... استدعا داریم استرحاما حال دیگر دست ظلم و تعدی و شکنجه از سر ما زن های مسلمان ایران کوتاه و ماها را آزاد نمایید‌».

پوششِ گذشته، دوباره به اجتماع بازگشت:

دی 1320، از اداره سیاسی و گذرنامه به نخست وزیر:

«در این اواخر عده زیادی مقررات مربوط به لباس متحد الشکل را رعایت ننموده و مجددا عبا و عمامه های رنگارنگ و کلاه پوست و نمد و غیره استعمال می کنند...اجازه فرمایید متخلفین را طبق قانون تعقیب و به کیفر برسانند. بدیهی ست این ترتیب شامل حال مردان بوده و مربوط به چادر نماز و چادر سیاه نیست که بنا به مقتضیات وقت فعلا به هیچ وجه جلوگیری نمی شود‌».

1320، شهید نواب صفوی در کتاب راهنمای حقایق: «دولت باید رعایت‌ حجاب‌ و پوشش‌ اسلامی‌ را اجباری‌ و ایجاد فواصل‌ میان‌ مرد و زن‌ در اماکن‌ عمومی‌ را عملی‌ سازد‌».

روزنامه ترقی، تیرماه 1323: «اخیرا اطلاعیه ای در قم منتشر شده و در آن، به دنبال یک سیر قهقرایی و ارتجاعی از مردم درخواست شده که دختران خود را به حجاب ملزم کنند و آورده : از دوره دیکتاتوری دو چیز باقی مانده بود که کفاره گناهان شاه سابق محسوب می شود. یکی تعلیمات دخترانه و یکی اتحاد لبس و کشف حجاب و این دو هم در دوره دموکراسی از بین رفت‌».

روزنامه ترقی، آذرماه 1323:

«چندی قبل که این زنان از صدقه سر پهلوی به خانمی و بانویی رسیدند و سری توی سرها درآوردند و به لباس آدم ها درآمدند، حالا چطور شده که باز تغییر ماهیت داده و صدبار بدتر و مفتضح تر از ادوار قبل، خود را در کیسه‌های سیاه پوشانده و در خیابان و بازار و کوچه جولان می‌دهند؟»

تاسیس انجمن زنان ایران به سرپرستی اشرف پهلوی در سال 1338:

«با تشکیل این سازمان و فعالیت‌های آن، باید روزنامه ها، مجلات و برنامه های رادیو تلویزیون و سینما به سمتی حرکت کنند که در خیابان های ایران دیگر ساک های سیاه در حال راه رفتن به چشم نخورند و توریست ها و مسافرین خارجی بتوانند آزادانه زن ایرانی را که در سایه اعلیحضرت همایونی به پای خواهران اروپایی خود رسیده، تماشا کنند‌».

با شروع جنبش های مردمی اما دوران جدیدی در داستان تاریخی حجاب آغاز شد.

 

منبع:

1) مهدی صالح، کشف حجاب زمینه ها، پیامدها و واکنشها، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384.

2) رسول جعفریان، داستان حجاب در ایران پیش از انقلاب، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.