بازخوانی تاریخی مسئله "کشف حجاب در عصر پهلوی" یکی از جوانب ناگزیر مسئله حجاب در جامعه ایران است. این تجربه تاریخی اثرات مهم اجتماعی، فرهنگی و اندیشه ای در جامعه ایران بر جا گذاشت و حتی شاید بتوان ادعا کرد که نقش مهمی در سیر تحولات اجتماعی و سیاسی منتهی به انقلاب اسلامی ایفا نمود.

در این بازخوانی تاریخی روشن می شود که برخی از روشنفکران قائل به پیش فرض همبستگی بین دو مفهوم حجاب و توسعه بوده اند و بر مبنای همین فرض، سیاست‌های اجرایی خاصی در ادوار مختلف اعمال شده است و آنگونه که دکتر محمدرضا جوادی یگانه توضیح می دهد منطق کشف حجاب در دوره رضاشاه با منطق برهنگی زمان محمدرضا متفاوت است و چنانچه در کشف حجاب اول، پیوندی هر چند غیر منطقی، با توسعه مفروض است اما در کشف حجاب دوم، تعمد در گسترش برهنگی است.

دکتر محمدضا جوادی یگانه استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران‌ در گفتگو با پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، به بررسی تمایزات کشف حجاب در دوره‌ی پهلوی اول و دوم می پردازد.

به نظر شما چه زمینه های تاریخی و اجتماعی منجر به جریان کشف حجاب در دوره رضاشاه شد و این جریانات چه ویژگی هایی داشتند؟

جریان موافق با کشف حجاب را در دوره‌ی قبل از رضاشاه عمدتاً در شعر شاعران می‌توان ردیابی کرد. مقایسه‌ی این مضامین شعری با استدلالاتی که رضاشاه و دولتیان ارائه می‌دادند، مطابقت دارد. کشف حجاب پدیده‌ای نبود که یک دفعه ایجاد شود یا آن چنان که گفته می‌شود در سفر رضاشاه به ترکیه شکل گرفته باشد، بلکه عمدتاً درخواست‌هایی از زمان بابیه موجود بود منجر به آن شد. در زمان محمدشاه، برخی از درخواست های بابیه به عنوان یک جنبش اجتماعی و سیاسی و مذهبی، حضور زنان در عرصه‌ی اجتماع بود و نماد آن هم «طاهره قره‌العین» و کشف حجاب او در اجتماع «بدشت» است. در واقع اولین نمونه کشف حجاب آن جاست. به تدریج در دوران ناصرالدین شاه که مسافرت به خارج زیاد شد، اندیشه غربی نیز حضور یافت. اولین افرادی که با غرب مواجه شدند، از دست رفتند و مسیحی شدند، ولی بعدی‌ها دچار حیرت شدند و کم کم این حیرت به پرسش تبدیل شده که در نظریه توسعه در غرب، جایگاه زن کجاست؟ !S1!

اولین تغییراتی که در لباس زنان می‌بینیم، توسط ناصرالدین شاه است. ناصرالدین شاه لباس بالرین‌های مسکو را به عنوان لباس زنان دربار انتخاب می‌کند و اصولا چون مد و هر تغییری براساس نظریه‌ی الیاس از دربار می‌آید، طبیعتاً از حرمسرا به دربار و بعد به جامعه کشیده می‌شود. لذا سفرهای خارجه ناصرالدین شاه در تغییرات تاثیر‌گذار بوده است.

بعد از انقلاب مشروطه، که به تدریج اختلافات میان مشروطه‌‌خواهان و مشروعه‌خواهان آشکار می‌شود، دموکرات‌ها که در مقابل اعتدالیون هستند، اصرار دارند که کودکان کار نکنند و تاکید می‌کنند که زنان آموزش ببینند (آموزش همگانی رایگان تاکید ویژه بر آموزش زنان). متجددیان در بعضی از بیانیه‌هایشان به سکورالیسم یعنی جدایی دین و سیاست تاکید دارند و هم‌زمان به آموزش زنان نیز می‌پردازند. در اولین مجله‌های زنان هم این مسئله بازتاب دارد. تصور قالبی که از غرب هست، همواره همراه با زنانی است که آزادانه در جامعه حضور دارند و کار می‌کنند.

دیدگاه متداول این است که کشف حجاب با نگاه حذف مذهب شکل می گیرد و انجام می شود و نتیجه کار روشنفکری ضدمذهبی است آیا دغدغه های مدعیان این فرآیند هم بیشتر همین جنبه ضدمذهبی موضوع بوده یا دغدغه های دیگری نیز وجود داشته است؟

در جامعه ایران امکان‌پذیر نبود که به مسئله توسعه پرداخت و نظری در باره حضور زنان بیرون از خانه نداشت. هر چند اکثر مشروطه‌خواهان از پرداختن به آن پرهیز داشتند، مشابه پرهیز رهبران انقلاب آمریکا و فرانسه از مسئله بردگی. لذا به تدریج این امر به عنوان یک دغدغه درمی آید. ولی به نظر من آخرین چیزی که میت وانسته در جامعه ایران در ارتباط با توسعه مطرح شود، مسئله زن است؛ چون زن به ناموس پیوند می‌خورد و تغییر در وضعیت آن، بسیار چالش‌برانگیز است. ممکن است به سادگی بتوانیم لباس مردان را عوض کنیم ولی زنان را به سادگی نمی‌توان تغییر داد، چون تنها مسئله‌ی توسعه نیست و دستورات روشن دینی در این زمینه موجود است.

به دوره رضاشاه که می‌رسیم، خواسته‌ی حضور زنان در جامعه به خصوص بین مشروطه‌خواهان غیرمشروعه­ خواه وجود دارد. ولی آنها یا جرات بیان این نظرات را نداشتند یا بیان آن را مصلحت نمی‌دیدند یا به تعبیر ملکم خان «ملاحظه فناتیک جامعه» را می‌کرده اند، در هر حال آنها که داخل ایران بوده اند، آن را نمی‌گفتند، ولی این خواسته موجود بوده و در نظرات کسانی مانند آخوندزاده و طالبوف آمده است.

در مجموع، غیر از دو بعد استقلال و آزادی، که خواسته و شعار انقلاب اسلامی است و هرگز در حکومت رضا شاه و محمدرضا محقق نشد به قول آبراهامیان سایر کارهایی که مصلحین دوره قاجار از زمان عباس میرزا به بعد می‌خواستند اجرا کنند، رضاشاه انجام داد. از جمله خواسته‌هایی که عمدتاً به زبان شعر توسط روشنفکران در آن دوره بیان می‌شود، حضور زنان در جامعه بود و اینکه زنان بتوانند درس بخوانند و قابلیت هایشان را به ظهور برسانند و مهم تر اینکه بیان می‌کردند آنچه در جامعه بر زنان اعمال می‌شود، شدیدتر از حد شرعی حجاب است، چون شریعت بر آزادی بیرون بودن وجه و کفین و پوشیدن سایر نقاط بدن زنان اشاره می‌کند، اما حجاب رایج آن دوران پوشش کامل بدن، چیزی شبیه حجاب فعلی زنان افغان در برقع بوده است.

این نوع از مخالفت‌ها با حجاب رایج، فضا را برای کشف حجاب آماده می‌کند. البته ما نمونه‌هایی انگشت شماری هم می‌بینیم که توانسته‌اند در این فضای بسته درس بخوانند. یکی خانم مجتهدیه امین است که در سال 1309 در 40 سالگی مجتهد می‌شود. راه برای افراد بسته نبوده، ولی عمومیت نداشته که همه یا عموم زنان بتوانند درس بخوانند. یک سنت متصلب در این دوره حاکم است که پاسخگوی نیازهای دوره جدید نیست و در مقابل همه تقاضاها برای آموزش زنان، می‌گوید درس خواندن و آموزش جدید برای زنان لازم نیست و علم مطلوب برای زن، خانه‌داری است. از بین موافقان حجاب، جز نسیم شمال، مثلا آنجا که می‌گوید: "یک چادری از عفت و ناموس به سر کن/ آنگاه برو مدرسه تحصیل هنر کن" کسی نمی‌گوید که حجاب داشته باشید و بروید درس بخوانید. من این را در مقاله «زمینه‌های فرهنگی و ادبی کشف حجاب در ایران؛ شعر مخالفان و موافقان» که در مجله جامعه شناسی ایران (1388) منتشر شد، نشان داده ام.

در زمان کشف حجاب، زنان با دو گزینه روبرو بودند: یا تبعیت از سنت و باقی ماندن در خانه، یا پذیرش بی‌حجابی برای آموزش و حضور در جامعه. در واقع، گزینه سومی که امروزه پذیرفته شده، یعنی حضور در جامعه و مراکز آموزشی همراه با حجاب، اصلاً مطرح نمی‌شود.

از آن جایی که در دوره رضاشاه ، توسعه بسط پیدا می‌کند و ایران در ابعاد اقتصادی و فرهنگی و ... (به جز بعد سیاسی) رشد می‌یابد، بدیهی است که مسئله زنان نیز پررنگ شود. لذا خواسته کشف حجاب دوباره از طرق مختلف، مثل مجلات زنان یا توسط زنانی که از خارج برگشته‌اند مطرح می‌شود. صدیقه دولت آبادی در 1306 وقتی از فرنگ برمی‌گردد، در خیابانهای تهران بی حجاب آمد و شد می‌کند، ولی آن‌قدر فشار زیاد است که به همراه یک پلیس محافظ تردد می‌کند، اینها سدشکنی می‌کنند.

طرح کشف حجاب دوران رضاشاه آیا از همین منظر صورت می گیرد؟

موضوع حضور زنان در جامعه، یک نیاز اجتماعی بود و همه استدلالاتی که رضاشاه و کارگزاران او مانند حکمت و دیگران برای موافقت با کشف حجاب و ضرورت آن به کار می‌برند، از این دست است که زنان آدم حساب شوند، زنان بتوانند درس بخوانند و اصرار دارند که این کشف حجاب، همان حد حجاب شرعی است. کشف حجاب هم که رخ می‌دهد، برهنگی در آن نیست، عکسهای مراسم کشف حجاب نشان می‌دهد که زنان حاضر در مراسم، مانتو و کلاه و جوراب ‌و حداقل پوشیدگی را دارند. !S2!

اولین کشف حجاب در 17 دی 1314 صورت می‌گیرد که رضاشاه در یک روز از دو مکان بازدید می‌کند، دانشسرای عالی و مدرسه عالی پرستاری. نکته این جاست که درست مطابق آنچه در مدعاهای آنان برای کشف حجاب ذکر می‌شده، هر دو مکان برای درس است. در سال پیش از کشف حجاب هم اعلام می‌کنند کسانی که می‌خواهند درس بخوانند و درس بدهند و مدرک آموزشی بگیرند، باید بی‌حجاب باشند. لذا آموزش مساوی می‌شود با بی‌حجابی. امکانات فرهنگی و فکری آن دوره، این امکان را ارائه نکرد که می‌توان با حجاب بود و درس خواند. این امکان حتی در دهه‌های بعد نیز (تا حدود سالهای دهه پنجاه) موجود نیست.

نکته دیگر اینکه درخواست کسانی که موافق کشف حجاب بودند، «آزادی بی حجابی» بود نه «اجبار به بی‌حجابی». حتی آتاتورک هم در ترکیه اجبار به بی‌حجابی نکرده بود و فقط امکانی برای زنان بی‌حجاب به وجود آورده بود، ولی در ایران اجبار به بی‌حجابی رخ داد که قطعاً اشتباه بزرگی بود که احتمالاً برآمده از روحیه نظامی و استبدادی رضا شاه بود. ولی در همین فضا کسی اعتراضی به عملکرد رضاشاه نمی‌کند و این هم اشتباه جامعه روشنفکری آن دوران است. من قبلاً به تصلب سنت اشاره کردم، این جا هم باید بگویم روشنفکری باید می‌ایستاد؛ در حالی که سکوت کرد. البته یک بخشی هم به خاطر دیکتاتوری رضا شاه بود. فهم رضاشاه از این ماجرا فهم بدوی سربازی است که «به فرموده» باید همه بی‌حجاب باشند.

فرض پذیرفته شده در آن دوره این بود که بی‌حجابی پیوند خورده به توسعه و شرط توسعه وضعیت زنان است، اما این پیوند واقعی و ضروری نبود، یعنی برای بهبود وضعیت زنان و آموزش آنان، لزومی برای کشف حجاب یا بی حجابی نبود، به همین دلیل بود که این رویه کم کم اصلاح شد. همچنین این «اجبار به بی‌حجابی» بعد از دوره رضاشاه برداشته شد و لذا در بعضی از خاطرات و سفرنامه های آن دوره، ذکر می‌شود که به سرعت زنان به حجاب رجوع می‌کردند. یعنی هم آن اجبار غلط بود و هم پیوند خوردن آموزش با بی‌حجابی منطقی نبود. یک بخش آن هم به دلیل فقر تئوریک روشنفکری آن دوره بود که جایگزینی برای گزینه «بی‌حجاب باش تا بتوانی درس بخوانی» ارائه نمی کردند.

در هر حال، چیزی که در دوره رضاشاه رخ داد، بخشی از فرآیند توسعه و مدرنیزاسیون و بخشی از خواسته‌های مشروطه‌خواهان بود. رضاشاه فرآیند کشف حجاب را با چند تا آژان سامان نداد، همه سیستم حکومتی درگیر آن بودند، و اگر چه ممکن بود با اجبارهای مستبدانه رضاشاه مخالف باشند، ولی با رویه کلی موافق بودند. نتیجه این شد که بخش هایی از مناطق شهری و مناطق متوسط شهری بی حجاب شدند.

در پایان دوره رضاشاه، نه فقط بی‌حجابی، بلکه همه اقدامات رضاشاه مورد نقد قرار گرفت و این هم مسئله مهم دیگری است که باید به آن توجه شود. جامعه ایران و کسانی که انقلاب مشروطه را سامان دادند، این راه را که تا به آخر رفتند، وقتی تقریبا همه خواسته های آنان (بجز بعد سیاسی) محقق شد، گفتند اگر آنچه ما می‌‌‌خواستیم، این بوده، ما این را نمی‌خواستیم. آبراهامیان می‌گوید در سال 1320 هم بازاریان و اصناف، هم شاهزادگان، هم سنتی‌ها، هم روحانیون و هم اقلیتهای قومی و مذهبی با رضاشاه مخالف شده بودند. و لذا اگر رضاشاه را متفقین نمی‌بردند، یا شورش می‌شد یا کودتا یا انقلاب. اقدامات رضاشاه هر چند در ابتدا خواسته جامعه بود، ولی در انتها آن را رد کرد.

لذا سه موضوع در ماجرای کشف حجاب مهم بوده است. یعنی خواسته کشف حجاب موجود بوده، ولی اولاً تصلب سنت را داریم، یعنی سنت اجازه نمی‌داد که عموم زنان با حفظ حجاب بتوانند آموزش ببینند. مسئله دوم فقر روشنفکری است که نتوانسته آزادی بی‌حجابی، به جای اجبار به آن را تبیین کند. و مسئله سوم، با اقدامات خشن رضاشاه در همه ابعاد از جمله مسئله کشف حجاب و فقدان آزادی و استقلال سیاسی، کلیت توسعه‌ای که در سراسر دوره قاجار و مشروطه دنبال می شده، در انتهای دوره رضاشاه توسط جامعه ایران رد می‌شود؛ و ترکیب این سه موضوع با هم عدم موفقیت کشف حجاب رضاشاهی را نشان می‌دهد. ولی عدم موفقیت به این معنی نیست که این موضوع خواسته ی بخشی از جامعه نبوده است.

آن چه که از کشف حجاب عصر پهلوی الان در اذهان وجود دارد برهنگی مطلق و افراطی به ویژه در عرصه سینما و مجلات و برخی عرصه های اجتماعی است که به شدت نیز مورد اعتراض حضرت امام و روحانیت قرار می گیرد. این فضا نتیجه چه فرآیند و دگردیسی است؟

بعد از دوران رضاشاه فضای میانه‌ای به وجود می‌آید که می‌شود در جامعه حضور داشت و باحجاب بود و درس خواند و به تدریج باحجابی افزایش می‌یابد. یعنی در دهه‌های چهل و پنجاه، زنان به مدرسه و دانشگاه می‌روند، ولی باحجابند. همچنین در مبارزه‌های فرهنگی و مسلحانه علیه رژیم شاه، خیلی از زنان مبارز باحجابند. فضای فرهنگی اسلامی در این میانه روز به روز فعال تر می‌شود. مدارس مذهبی (مثل مدارس زنانه جامعه تعلیمات اسلامی) و انجمنهای اسلامی تاسیس می‌شود که زنان در آن حضور دارند و به طور کلی زنان حضور بیشتری در جامعه پیدا می کنند و جامعه به طور طبیعی به سمت این امر می رود که حضور زنان با حجاب به رسمیت شناخته می‌شود و بخش هایی از فضای فکری مذهبی هم از آموزش زنان دفاع می‌کند.

در دوره رضاشاه اصرار بوده که کشف حجاب یک مقوله توسعه‌ای است و مطلقاً با برهنگی در تضاد است، و تلاش می‌شود که بی‌حجابی به فحشا تعبیر نشود. ولی در دوره فرح و پهلوی دوم در دهه چهل و پنجاه، برهنگی ترویج می‌شود. جشن هنر شیراز، بخشی فیلم‌ها و سریال‌ها و مجلات عمدتاً برهنگی را ترویج می‌دهند. یعنی دقیقاً چیزی که در دوره رضاشاه از آن پرهیز می‌شد. بی‌حجابی در دوره فرح پهلوی معادل سکس و برهنگی می‌شود و هنر به تعبیر رضا براهنی مساوی می‌شود با «انحنای مواج اندام‌ها». این فضای سکسی در سالهای پایانی دوره پهلوی دوم، که از آن به «کشف حجاب دوم» تعبیر می‌کنم، اوج می‌گیرد. و همین امر یکی از علل اصلی انقلاب اسلامی است، یعنی واکنش مردم به افراط در بی‌حجابی رژیم. در جشن هنر شیراز، یک گروه برزیلی در یک تئاتر خیابانی، صحنه هم آغوشی مرد و زن را زنده اجرا می‌کنند و در همین دوران، به هم زدن فضای فرهنگی جامعه با اسم هنر، با اسم فرهنگ جدید، با اسم زنان ترقی خواه، و به اسم «آزاد زنان» انجام می‌شود.

چیزی که در دوره پهلوی اول انجام شد، مطلقاً با آنچه که در دوره فرح پهلوی انجام شد قابل مقایسه نیست. کار دوره پهلوی دوم را نمی‌توان توسعه پنداشت، بلکه برهنگی است و یک فرهنگ اروپایی عمدتاً فرانسه مدار است که فرح در آنجا درس خوانده است، و مبتنی است بر انکار و تمسخر دین در جامعه.

با این وجود چرا به نظر می‌رسد موضع‌گیری‌های که علیه رویکرد رضاشاه صورت گرفته به نسبت پهلوی دوم، با همه ی رعایت‌های عرفی که شما توضیح دادید شدیدتر بوده است ؟

نه این روایت صادقی نیست و برای این حرف سندی نیست. کشف حجاب در دی ماه 1314 صورت می‌گیرد و واقعه مسجد گوهرشاد تیرماه 1314 در اعتراض به تغییر کلاه است که آیت‌الله حاج آقا حسین قمی و مرحوم بهلول در مشهد اعتراض می‌کنند و در نتیجه سربازان رضاشاه مسجد گوهرشاد را به گلوله می‌بندند. بعد از ماجرای کشف حجاب ما اعتراض جدی نمی‌بینیم. اعتراضات آقا نورالله نجفی و ملاحسین فشارکی در اصفهان و شیخ عبدالحسین انگجی و میرزا صادق آقا در تبریز نیز به موضوعاتی دیگر است که عمدتاً پیش از کشف حجاب رخ داده است.

حامد الگار معتقد است که حاج شیخ عبدالکریم حائری که حوزه را اداره می‌کرد، به جای مقابله علنی با رضاشاه، به فکر تقویت حوزه و حفظ بنیان دینی جامعه بوده است. این همان دوره ای است که امام خمینی می‌گوید: «ما صبح‌ها، قبل از اذان صبح می‌رفتیم باغ‌های بیرون قم و بعد از اذان مغرب برمی‌گشتیم، چون نمی‌توانستیم با لباس روحانی در خیابان‌های شهر قم راه برویم». اما در این دوره شواهدی مبنی بر درگیری حوزه با حکومت رضاشاه وجود ندارد. مردم مقاومت می‌کردند و زنان خانه‌نشین شده بودند، ولی مقاومت آنها بیش از این نیست. چون کشف حجاب فقط اجبار فیزیکی نبوده و غلبه تقاضای فرهنگی‌ای بوده که روشنفکران مشروطه خواه دنبال می‌کردند. دوم اینکه رضا شاه این ماجرا را به اسم توسعه و با هدف توسعه دنبال می‌کرده و حوزه ترجیح می‌دهد که درگیر نشود و لذا بیشتر مخالفت‌های علنی با کشف حجاب بعد از سال 1320 است. استفتائات موجود در باره پذیرش یا عدم پذیرش اجبار به بی حجابی، بعد از شهریور 1320 است. در همین اوان، زنان یزد نامه ای به دولت می‌نویسند که ما می‌خواهیم باحجاب باشیم، و اگر شما به آزادی اعتقاد دارید، ما می‌خواهیم آزادی برای باحجابی داشته باشیم. البته باید اضافه کرد که رضاشاه مخالفتها را خیلی شدید سرکوب می‌کرده و حوزه ترجیح می دهد در این دوره پرتنش و پرخطر، خود و بنیان حوزه قم را حفظ کنند. از امام خمینی نقل می‌شود که از او پرسیده بودند اگر مجبور می‌شدید که عبا و عمامه را درآورید، چه می‌کردید؟ کسی از اطرافیان ایشان می گوید که من در خانه می‌نشینم، ولی امام می‌گوید که من لباس را درمی آورم و با پوششی که برایم ممکن بود، مثلا همان پالتو و شالی که در تبعید به ترکیه می‌پوشیدند وعظ دینی می‌کردم. یعنی منطق را متوجه شده بودند و می‌دانستند که درگیر شدن در مورد حجاب، به معنی از بین رفتن حوزه است. !S3!

برای اینکه نمونه‌ای از منطق زعامت حوزه را درک کرد، ‌واقعه تاریخی دیگری می‌تواند کمک کند. عید نوروز سال 1306 زن و دختران رضاشاه به حرم حضرت معصومه می‌روند و با صورت باز ظاهر می‌شوند، حاج شیخ محمدتقی بافقی که تولیت حرم را داشته و یک سید دیگر، به آنان شدیداً اعتراض می‌کنند و این اعتراض توسط همسرشاه به گوش شاه می‌رسد و رضاشاه سه ساعته خود را به قم می‌رساند و به مرحوم بافقی با سرعت و شدت برخورد می‌کند. حاج شیخ محمدتقی بافقی را با تعلیمی خود در صحن حضرت معصومه کتک می‌زند. اما بعد از این ماجرا، حاج شیخ عبدالکریم حکم می‌کند: «صحبت و مذاکره در اطراف قضیۀ اتفاقیه مربوط به شیخ محمدتقی بر خلاف شرع انور و مطلقاً حرام است». استنباط من این است که بر اساس اهم و مهمی که حوزه کرده، مقاومت کلانی با کشف حجاب در دوره رضاشاه نکرده است و مخالفتهای رخ داده در برخی شهرها مثل مشهد و اصفهان و تبریز، موثر نبوده است. اگر حوزه درگیر می‌شد، احتمالاً نتیجه آن منجر به حذف حوزه می‌گردید.

فعال شدن جریان های سیاسی مذهبی در پهلوی دوم چه تاثیری در فضای جامعه پیرامون مسئله حجاب داشت؟

بعد از دوره رضاشاه، دوره جدید فعالیتهای فرهنگیِ مذهبی است. مذهبی‌ها بعد از مشروطه خیلی به هم ریختند چون در مشروطه به اسم دین، غیردینی‌ترین انقلاب ایران شکل گرفت و میرزای نائینی کتابش را جمع می‌کند و دیگران نیز ساکت می‌شوند، ولی بعد از سال 1320 که فضا باز می‌شود، جریان‌های فرهنگی و اجتماعی مذهبی رشد می‌کنند. در فضای بعد از شهریور بیست است که افزایش گرایش به حجاب نیز مشاهده می‌شود، یعنی حضور در جامعه همراه با حجاب. به تدریج بخشی از این زنان باحجاب به دانشگاه هم می‌روند. این حضور باعث گونه‌ای همزیستی میان حجاب و بی‌حجابی می‌شود، و چیزی که این همزیستی را دوباره به هم می‌زند تلاش نابخردانه فرح پهلوی برای تزریق برهنگی در جامعه است. جامعه ایران اصولاً در مقابل برهنگی خیلی زود واکنش نشان می‌دهد، در دوره کشف حجاب اول، در زندگی و تعلیمات رضاشاه شاهدی وجود ندارد که او موافق کشف حجاب باشد، چون بر عکس آتاتورک نه سوادی دارد و نه تسلطی به زبان خارجی و نه حتی سفری به اروپا؛ لذا فهمش از توسعه و لوازم آن، یک فهم بدوی است. در خاطرات یکی از دختران رضاشاه آمد که در سال 1317 در جشن نامزدی محمدرضا با فوزیه، که دختران و زن شاه لباس دکولته پوشیده بودند، رضاشاه می‌گوید:«خدا شاهد است از عصبانیت خونم را می‌خورم که شما اینطور بیرون می‌آیید، ولی چه کنم که برای توسعه ایران مجبورم!» ظاهراً رضاشاه موافق برهنگی نبوده، موافق کشف حجاب بوده آن هم برای اینکه برای توسعه ضروری است. ولی در دوره پهلوی دوم این گونه نیست. بسیاری از اقدامات محمدرضا و فرح پهلوی مشهود است که از سنت دور شده اند و از حجاب و ریش و سایر نشانه‌های مذهبی متنفرند. در دوره محمدرضا تعمدی بر بی حجابی هست و روی دین مردم دست می‌گذارند و تاکید می‌شود که دین برای عقب افتاده‌هاست. در بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های این دوره، تحقیر دین و دینداران را می‌توان دید. خیلی از تابلوهایی که الان در انبار موزه هنرهای معاصر است، قابل نمایش نیست. تابلوهایی از پیکاسو و ونگوگ و دیگران هست که نشان دهنده برهنگی است، و در زمان فرح پهلوی و با توصیه او خریداری شده و در همان زمان به نمایش عمومی هم در آمده است.

در پایان این را باید اضافه کنم که منطق کشف حجاب در دوره رضاشاه با منطق برهنگی زمان محمدرضا کاملاً با هم متفاوت است. در کشف حجاب اول، پیوندی هر چند غیر منطقی، با توسعه برایش مفروض بود، در حالی که در کشف حجاب دوم، تعمد در گسترش برهنگی وجود داشته است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.