رژیم شاه دیگر وجود امام را تاب نداشت. یک روز زندان روز دیگر حصر و در انتها هم اینها را چاره کار ندید و تبعید را انتخاب کرد. روز یازدهم مرداد سال 42 بود که امام را از بازداشتگاه به حصر منتقل کردند.
به گزارش خبرنگار جماران، به دنبال سخنرانی عصر عاشورای سال 42 امام خمینی (س) را دستگیر کرده و به تهران آوردند و ایشان را در بازداشتگاه نگاه داشتند تا روز یازدهم مرداد که ایشان را از بازداشتگاه به منزلی در داوودیه منتقل کردند. استقبال غیر باور مردم از این آزادی ظاهری و هجوم برای دیدار ایشان بار دیگر باعث عکس العمل رژیم شاه شد و ایشان را در پانزدهم مرداد به منزل آقای روغنی در قیطریه منتقل کردند. در کتاب نهضت امام خمینی درباره این واقعه چنین آمده است:
بیش از 24 ساعت از انتقال امام خمینى و آقایان قمى و محلاتى به داوودیه نگذشته بود، که ساواک به آنان رساند که اقامت آنان در آنجا موقتى است و لازم است هر یک در فکر تهیۀ خانه اى براى خود باشند. به محض انعکاس این خبر و جستجوى بعضى از نزدیکان امام براى پیدا کردن خانه، فوراً شخصى به نام آقاى روغنى ـ از تجار تهران ـ طبق نظر و رأى ساواک، به حضور امام رفت و آمادگى خود را براى پذیرایى از او در خانه خویش واقع در «قیطریه» اعلام داشت و بدین گونه، زمینۀ انتقال امام به خانه مزبور، تحت مراقبت دستگاه جاسوسى شاه فراهم شد؛ و امام از تاریخ 15 مرداد 42 در قیطریه اقامت گزید.
امام تا مدتى که در تهران به سر مى برد، مهمان آقاى روغنى بود و شام و ناهار او و گروهى از مأموران سازمان جاسوسى شاه که به عنوان مراقب و نگهبان در همان خانه مى زیستند، از طرف روغنى تأمین مى شد. در پى اقامت امام در باغ حاج آقا رضا روغنى، ساواک به امام ابلاغ کرد که تنها بستگان و نزدیکان درجه یک مى توانند به اقامتگاه امام رفت و آمد کنند و این عده هم باید اسامى آنان قبلاً از طرف او در اختیار فرماندارى نظامى قرار بگیرد، از این رو امام ناگزیر شد که اسامى شمارى از کسانى را که باید نزد او رفت و آمد مى کردند بنویسد و به مسئول مأمورانى که در محل اقامت امام مستقر بودند به نام سروان سیف اللّه عصار تحویل دهد.
در پى محاصره امام و جلوگیرى از رفت و آمد مردم در نزد او، برخى از مردم ـ بویژه اهالى داوودیه و قیطریه ـ بر آن شدند که با بستن مغازه و تعطیلى کسب و کار خود، به اعتصاب دست بزنند و تا آزادى امام و رفع محاصره از او به اعتصاب ادامه دهند، لیکن این برنامه ـ شاید به دلیل اینکه امیدى به برد آن نبود، نیز به علت خفقان شدیدى که در پى کشتار 15 خرداد پدید آمده بود ـ به اجرا در نیامد. (نهضت امام خمینی (دفتر اول)، ص 718)
هاشم امانی درباره این اتفاق گفته است:
این جریانات ادامه داشت و روزها گذشت تا این که امام را از حصر در آوردند. ابتدا شایع شد که امام را به قلهک بردند؛ شاید با این شایعات می خواستند عکس العمل مردم را ببینند. مردم که مشتاق ملاقات با امام بودند، هجوم آوردند. ما هم به اتفاق رفقا رفتیم. صف های خیلی طولانی برای ملاقات با ایشان ایجاد شده بود. آن ایام خشونت رژیم تا حدی کم شده بود، به طوری که برای تعیین محل اقامت امام بعضا حاج سید احمد [خوانساری] با سازمان امنیت مذاکره می کرد که شما چه محلی را انتخاب می کنید. چنین برخوردهایی نشان می داد که حالت خشم و درگیری از بین رفته است.
امام را به باغی که معروف به باغ آقای روغنی بود، بردند و ایشان در آن باغ تحت کنترل و نظارت سازمان امنیت بود. خیلی سخت اجازه ملاقات به مردم با امام می دادند. (کتاب امام خمینی و هیات های دینی مبارز؛ ص 71)