ترکیه و آمریکا ممکن است چشم انداز سیاسی بسیار متفاوتی داشته باشند، اما هماهنگی شگفت انگیزی در رفتار ترامپ و اردوغان وجود دارد.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، «پاتریک کاکبرن» نویسنده انگلیسی در مطلبی در روزنامه ایندیپندنت نوشت: در حالی که «دونالد ترامپ» برای برگزاری مراسم تحلیف خود آماده می شود، با مخالفت هایی از سوی رسانه ها، سازمان های اطلاعاتی، دستگاه دولت، بخش هایی از حزب جمهوری خواه و بخش اعظمی از جمعیت آمریکا مواجه است. به نظر می رسد موانع قابل توجهی از اعمال قدرت دلخواه او جلوگیری به عمل آورند.

او باید جرات داشته باشد چرا که همین مطالب در مورد «رجب طیب اردوغان» در سال 2002 گفته شد؛ زمانی که او حزب عدالت و توسعه را در اولین مورد از چهار پیروزی انتخاباتی هدایت می کرد. او با ارتشی مواجه شد که در مسیر کودتا و تهدید به کودتا، منبع نهایی قدرت در این کشور باقی ماند. اما او با گذشت زمان دشمنان خود را تقلیل داد - و با توسل به بهانه های چون کودتای نظامی نافرجام در 15 ژوئیه - تمامی نشانه ها از مخالفت را تحت عنوان «تروریسم» سرکوب کرد.

در حالی که ترامپ وارد کاخ سفید می شود، حزب عدالت و توسعه و اکثریت ملی راست گرا در پارلمان ترکیه این ماه قدرت خود را به ریاست جمهوری انتقال می دهد. به این ترتیب، رئیس جمهور اردوغان به یک دیکتاتور تبدیل خواهد شد که قدرت انحلال پارلمان، قانون حق وتو، تصمیم گیری بودجه، و تعیین وزرا را در اختیار خواهد داشت.

تمام قدرت در دستان اردوغان متمرکز، و دفتر نخست وزیری ملغی اعلام خواهد شد و رئیس جمهور که می تواند سه دوره پنج ساله در قدرت بماند، کنترل مستقیم سرویس های اطلاعاتی را در اختیار خواهد گرفت. او قضات ارشد و روسای نهادهای دولتی از جمله نظام آموزش و پرورش را منصوب خواهد کرد.

این تغییرات گسترده در قانون اساسی، پاک سازی در حال گسترش پس از کودتای نظامی نافرجام سال گذشته را که در آن بیش از 100 هزار کارمند دولتی بازداشت و یا اخراج شدند را تکمیل می کند. این پاک سازی در حال حاضر به تمامی سطوح - از روزنامه نگاران لیبرال گرفته تا بازرگانانی با دارایی های مصادره شده 10 میلیارد دلاری – نفوذ کرده است.

با وجود سنت های سیاسی بسیار متفاوت در آمریکا و ترکیه، شباهت های بین اردوغان و ترامپ بیشتر از آن چیزی است که به نظر می رسد.

در درجه اول روش هایی که هر دو نفر قدرت خود را به دست آورده اند و به دنبال افزایش آن هستند، این دو را در موازات یکدیگر قرار داده است. آنها پوپولیست ها و ملی گرایانی هستند که دشمنان خود را اهریمن جلوه می دهند و همواره خود را قربانی تئوری توطئه می بینند. هیچ موفقیتی آنها را از تلاش برای کسب بیشتر قدرت باز نمی دارد.

امیدها در آمریکا برای تغییر رویکرد ترامپ از حالت تهاجمی به یک موضع آشتی جویانه تر در بیش از دو ماه گذشته از بین رفته است. در کنفرانس مطبوعاتی این هفته ترامپ و رفتار وی با خبرنگار سی ان ان مشاهده کردیم که خصومت آشکار وی نسبت به رسانه ها تشدید شده است.

حساسیت به انتقاد آن هم در حد جنون آمیز، از مشخصه های هر دو نفر است. در مورد ترامپ، وی به منتقدانی مانند «مریل استریپ» در توئیترش پاسخ می دهد؛ در حالی که در ترکیه دو هزار نفر به توهین به رئیس جمهور متهم شده اند. از 259 روزنامه نگاری که در سراسر جهان در زندان به سر می برند، 81 نفر در ترکیه هستند. گزارشگران آمریکایی ممکن است با جریمه های مشابهی روبرو نشوند، اما انتظار می رود با فشارهای شدیدی بر نهادهایی که با آنها کار می کنند مواجه شوند تا منتقدان را خاموش کنند.

ترکیه و آمریکا ممکن است چشم انداز سیاسی بسیار متفاوتی داشته باشند، اما هماهنگی شگفت انگیزی در رفتار ترامپ و اردوغان وجود دارد. در مورد رهبران مردمی، ملی گرا، و مستبدی که در بسیاری از نقاط مختلف جهان از مجارستان و لهستان گرفته تا فیلیپین قدرت را به دست می گیرند، چنین رویکردی صدق می کند. مفسران برای توصیف این پدیده به دنبال عبارتی نظیر «عصر عوامفریبی» هستند، اما این فقط اشاره به یک روش دارد که چنین رهبرانی قدرت را به واسطه آن به دست می آورند.

این نوع از رهبری سیاسی چیز جدیدی نیست: یک مورد آن 70 سال پیش یعنی در سال 1947 توسط «سر لوئیس نامیر» تاریخ دان بزرگ انگلیسی در مقاله ای با تأمل بر «دموکراسی سزار» نوشته شده، که طی قرن گذشته «ناپلئون سوم» در فرانسه، «موسولینی» در ایتالیا و «هیتلر» در آلمان را ایجاد کرده است. فهرست او از مهم ترین جنبه های این برند سمی سیاست، امروز هم همچون گذشته پابرجاست و ترامپ و اردوغان و نمونه های دیگری دارد.

فاجعه در اشکال مختلف می آید. دیکتاتورها و یا قدرتمندان با افزودن قدرت خود باعث می شوند کشورشان درگیر ماجراهای نظامی خارجی فراتر از قدرت کشورشان شود. انتصاب های ترامپ تا به این لحظه خط بسیار تهاجمی تر وی را مشخص کرده است.

مزیت «باراک اوباما» این بود که او حس واقع بینانه ای در مورد دستاوردهای آمریکا در خاورمیانه بدون از سرگیری جنگ های نیمه تمام و محکوم به شکست «جورج دبلیو بوش» در عراق و افغانستان داشت.  ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری نشانه هایی را ارائه کرد که از بی میلی وی برای حضور در جنگ زمینی در خاورمیانه خبر می داد اما این اظهارات به طور طبیعی نفوذ آمریکا را در جهان محدود می کند و در تضاد با شعار ترامپ برای ایجاد «آمریکای بزرگ» است.

فاجعه ای که نامیر در پایان مقاله خود پیش بینی کرده است، می تواند پایان طبیعی دیکتاتورهای منتخبی باشد که در ترکیه اتفاق افتاده است. رهبر ترکیه ممکن است در انحصار قدرت در داخل موفق شده باشد، اما این قدرت را به قیمت تحریک بحران ها و تعمیق اختلافات در درون جامعه ترکیه به دست آورده است. این کشور به لطف دخالت بد اردوغان از سال 2011 در جنگ سوریه گرفتار شده است. در داخل کشور، اردوغان جنگ با کُردهای ترکیه را به دلایل انتخاباتی در سال 2015 راه اندازی کرده و حل این مناقشه دشوارتر از همیشه به نظر می رسد.

هر چند هفته یک بار یک حمله تروریستی در ترکیه رخ می دهد که معمولا کار داعش یا یک جناح از پ. ک. ک است - هر چند که دولت گاهی اوقات طرفداران «فتح الله گولن» را هم مقصر می داند. علاوه بر این بحران مالی این کشور تشدید شده و باعث شده لیره ترکیه در بیش از دو هفته گذشته 12 درصد از ارزش خود را از دست بدهد. سرمایه گذاری خارجی و داخلی در این کشور به صفر رسیده زیرا سرمایه گذاران به طور فزاینده متقاعد شده اند که ترکیه در یک وضعیت ناپایدار قرار دارد.

اردوغان و ترامپ هر دو یک نقطه اشتراک دیگر هم دارند: هر دو اشتهای سیری ناپذیری برای قدرت و دستیابی به آن از طریق استثمار و تشدید اختلافات در درون کشورهای خود دارند.

آنها اعلام کرده اند می خواهند کشورهای خود را دوباره بزرگ کنند اما در عمل آنها را ضعیف تر می کنند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.