پذیرش مشروط طرح آتشبس دونالد ترامپ از سوی اسرائیل و حماس، امیدی تازه برای توقف یکی از خونبارترین جنگهای سالهای اخیر در غزه ایجاد کرده است؛ اما کارشناسان معتقدند مسیر صلح هنوز پر از موانع و ابهام است. در حالی که مرحلهٔ نخست توافق بر آزادی گروگانها، عقبنشینی نسبی نیروهای اسرائیلی و افزایش کمکهای بشردوستانه متمرکز است، اختلافات عمیق بر سر آیندهٔ غزه، سلاحهای حماس، تشکیل دولت فلسطینی و نقش قدرتهای منطقهای، چشمانداز هرگونه صلح پایدار را مبهم کرده است. مرکز امریکن پروگرس در تحلیلی تازه مینویسد: «آتشبس در غزه امیدوارکننده است، اما هنوز از قطعیت و ثبات فاصله دارد.»
به گزارش جماران، تا تاریخ ۱۰ اکتبر ۲۰۲۵، هم اسرائیل و هم حماس بهصورت مشروط پیشنهاد دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، برای آتشبس دائمی در غزه را پذیرفتهاند. مذاکرات دربارهٔ نحوهٔ اجرای این پیشنهاد منجر به توافقی در ۹ اکتبر برای «مرحلهٔ اول» طرح شد که بر اساس آن، تمام گروگانهای اسرائیلی در ازای آزادی زندانیان و بازداشتشدگان فلسطینی آزاد خواهند شد، نیروهای اسرائیلی به خط اولیهای عقبنشینی میکنند که همچنان کنترل ۵۳ درصد از غزه را در اختیار اسرائیل نگه میدارد، و کمکهای بشردوستانه به فلسطینیان بهطور چشمگیری افزایش خواهد یافت. با وجود این پیشرفت خوشآیند، آتشبس دائمی—چه برسد به صلح—هنوز تضمینشده نیست. عدم قطعیت قابلتوجهی دربارهٔ چشمانداز توافق نهایی، محتوای آن و تأثیرش بر خاورمیانهٔ گسترده وجود دارد. این مقاله به برخی از پرسشهای کلیدی دربارهٔ سرنوشت طرح ترامپ پاسخ میدهد.
چرا در این زمان بهظاهر شکستی حاصل شد؟
در حالی که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، پذیرش مشروط حماس از این پیشنهاد را نتیجهٔ فشار نظامی اسرائیل میداند، احتمالاً مداخلهٔ شخصی ترامپ در مذاکرات و حمایت اکثر کشورهای عرب و مسلمان—که نمیخواستند طرحی را که با ترامپ مرتبط است رد کنند—تأثیر بیشتری بر تصمیمگیری حماس داشته است. با توجه به حمایت گستردهٔ جهانی از این پیشنهاد، حماس در صورت رد صریح آتشبس، خطر انزوا را متحمل میشد. . با این حال، حتی در این شرایط نیز جداسازی تأثیر فشار دیپلماتیک از فشار نظامی دشوار است. حماس ممکن است دریافته باشد که هرچند افکار عمومی جهانی بهوضوح علیه اسرائیل تغییر کرده، اما ادامهٔ نگهداری از گروگانها برایش همانقدر که دارایی است، مسئولیتی سنگین نیز محسوب میشود.
بهطور مشابه، سطح مشارکت ترامپ احتمالاً برای اسرائیل—و بهویژه نتانیاهو—تعیینکننده بوده است. دلیل اصلی رد پیشنهادهای پیشین توسط نتانیاهو، عدم تغییر مواضع شرکای ائتلافی راستگرای او در احزاب «خانهٔ یهودی» و «صهیونیست مذهبی» (RZP) بود. درگیری مداوم رئیسجمهور و تیم او، همراه با دعوت از نتانیاهو برای شرکت در مراسمی عمومی در کاخ سفید، هزینهٔ گفتن «نه» به رئیسجمهور را برای نتانیاهو افزایش داد. اسرائیل تمایل خود را برای اقدام یکجانبه نشان داده، اما نمیتواند تحمل انزوا را داشته باشد؛ چراکه این دقیقاً همان چشماندازی است که نتانیاهو و دولتش در صورت از دست دادن حمایت آمریکا در جنگ با آن مواجه خواهند شد.
در مورد اینکه چرا ترامپ در این زمان تصمیم به مداخلهٔ قاطعتری گرفت، حملهٔ نظامی بیسابقهٔ اسرائیل به قطر—همپیمانی نزدیک آمریکا و میزبان بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه—ممکن است «کاهی» باشد که پشتهٔ شتر را شکست. نارضایتی ترامپ از نتانیاهو دربارهٔ تلفات غیرنظامی و شرایط گرسنگی در غزه ماههاست در حال افزایش بود؛ ترامپ گفته بود که اسرائیل «فراتر از حد رفته» و از «گرسنگی واقعی» در این سرزمین ابراز ناراحتی کرده بود. او همچنین هشدار داده بود که ادامهٔ جنگ «به تصویر بینالمللی اسرائیل آسیب میزند»؛ هرچند دولت آمریکا از اقدام اخیر اسرائیل برای متوقف کردن کاروان بشردوستانه به غزه و بازداشت بیش از ۴۰۰ نفر در آبهای بینالمللی دفاع کرده، اما چنین رفتارهای سختگیرانهای تنها نگرانیها را تشدید کرده است.
موانع اصلی چه هستند؟
با وجود ابراز احتیاط هم از سوی دولت اسرائیل و هم از سوی حماس دربارهٔ پیشنهاد ترامپ، کمبود موانع بالقوهای که ممکن است آتشبس را به خطر بیندازد، احساس نمیشود. توافق طرفین بر اینکه مسائل پس از جنگ را به مراحل بعدی موکول کنند و در عوض در «مرحلهٔ اول»—که شامل مبادلهٔ گروگانها با زندانیان، بازنشر نیروهای اسرائیلی به خط «عقبنشینی اولیه» و افزایش چشمگیر کمکهای بشردوستانه است—پیشرفت سریعی حاصل شد. این ترتیب برای نتانیاهو پذیرفتنیتر است، چراکه میتواند استدلال کند که خواسته های راستگرای اسرائیلی برای الحاق غزه و تبعید اجباری فلسطینیان را کنار نگذاشته است. ایتامار بنگویر از «خانهٔ یهودی» احتمالاً از این توجیه راضی نخواهد بود، اما بِزَلئیل اسموتریچ از حزب «صهیونیست مذهبی» ممکن است بتواند از آن برای توجیه ماندن در ائتلاف استفاده کند و بدینترتیب دولت راستگرای موردنظر نتانیاهو حفظ شود. گزینهٔ جایگزین نتانیاهو، ورود احزاب مرکزگرا مانند «آبی و سفید» و «یِش عتید» به ائتلاف است، اما این احزاب از اولویتهای دیگر نتانیاهو—بهویژه «اصلاحات قضایی» که برای او اهمیت شخصی دارد—حمایت نخواهند کرد.
پس از آزادی گروگانها—اولویت اصلی اسرائیلی ها—نتانیاهو ممکن است ادامهٔ جنگ و اجتناب از انجام تسلیمات گرانقیمتتری که ائتلافش را فرو میریزد، را آسانتر بیابد. آزادی گروگانها تسلیمی برگشتناپذیر از سوی حماس است در حالیکه تسلیمات اسرائیل کمتر قطعی هستند. اسرائیل پیشتر زندانیان فلسطینی را که در چارچوب توافقهای قبلی با حماس آزاد شده بودند، دوباره بازداشت کرده است و ارتش اسرائیل—هرچند با هزینهای—همیشه میتوانند سرزمینی را که تازه تخلیه کردهاند، دوباره اشغال کند. به عبارت دیگر، نگرانی حماس از اینکه پس از آزادی گروگانها، نتانیاهو انگیزهای برای ادامهٔ اجرای توافق نداشته باشد، دقیقاً همان چیزی است که ممکن است این ترتیب را برای نخستوزیر و شرکای ائتلافیاش جذاب کرده باشد. به همین دلیل گزارش شده که حماس در پی تضمینهای قویتری است که اسرائیل پس از آزادی گروگانها نیز به توافق پایبند خواهد ماند.
با عبور از اولین مانع، مسائل پس از جنگ زیر از جمله مواردی هستند که احتمالاً اجرای بخشهای باقیماندهٔ طرح ترامپ را دشوار خواهند کرد:
از خلع سلاح حماس: پیشنهاد ترامپ خواستار «خارجازدسترسکردن» سلاحهای حماس است، اما این گروه پیشتر مخالف تسلیم سلاحهایش بوده و هنوز بهصورت صریح با این شرط موافقت نکرده است. این احتمالاً خط قرمز نتانیاهو است، چراکه حماس نهتنها میتواند از این سلاحها برای تهدید اسرائیلیها استفاده کند، بلکه میتواند با آنها بر حکمرانی غزه نیز کنترل داشته باشد.
مشارکت حماس در حکمرانی غزه: حماس در پاسخ به ترامپ بهصورت فنی موافقت کرده که از یک دولت فنی در غزه حمایت کند، اما اشارهٔ آن به اینکه این دولت باید «بر اساس اجماع ملی فلسطینی» باشد، نشان میدهد که حماس حداقل میخواهد بهصورت غیرمستقیم بر حکمرانی تأثیر بگذارد. هرچند اسرائیل و حماس توافق کردهاند که حماس غزه را اداره نخواهد کرد، اما مشخص نیست که منظور هر دو طرف از این عبارت یکی باشد.
خروج کامل اسرائیل از غزه: پیشنهاد ترامپ خواستار عقبنشینی تدریجی نیروهای ارتش اسرائیل است، اما زمانبندی مشخصی یا مجموعهای از شرایط روشن برای این اتفاق تعیین نکرده است. خروج اسرائیل از غزه نهتنها شرط حماس، بلکه شرط کشورهای عربی است که انتظار میرود در نیروی بینالمللی تثبیتکننده مشارکت کنند. اسرائیل تلاش خواهد کرد تا حداقل بخشی از سرزمینهای شمال غزه یا مناطق اطراف آن را در اختیار نگه دارد تا فاصلهٔ ایمنتری با مراکز جمعیتی اسرائیلی ایجاد کند و نتانیاهو خروج را به غیرنظامیشدن حماس—که همانطور که پیشتر اشاره شد، مورد اختلاف است—مرتبط کرده است.
تشکیل دولت فلسطینی: نتانیاهو در واکنش عمومیاش که از کاخ سفید صادر شد، بهوضوح تشکیل دولت فلسطینی را رد کرد و حمایت مردم اسرائیل را در این مورد دارد. از سوی دیگر، حماس هرگز وجود دولت فلسطینی در کنار اسرائیل را بهعنوان راهحل دائمی مناقشه پذیرفته نیست؛ برخی رهبران حماس حمایت خود از دولتی بر اساس مرزهای ۱۹۶۷ را اعلام کردهاند، اما تنها بهصورت موقت.
نقش سازمان آزادیبخش فلسطین (PA) در حکمرانی و اتحاد مجدد غزه با کرانهٔ باختری: نقش PA در غزه شرط دیگری است که نتانیاهو بهصورت صریح آن را رد کرده است. او و دولتش سازمان آزادیبخش فلسطین—که البته ناقص اما عمدتاً مسالمتجو است—را با حماس یکی کردهاند تا دولتی را که پیشتر هر دو سرزمین را کنترل میکرد، بیاعتبار کنند. جداسازی غزه از کرانهٔ باختری بخشی از تلاش اسرائیل برای جلوگیری از تشکیل دولت فلسطینی است و با تمایل دولت به الحاق کرانهٔ باختری همخوانی دارد.
نیروی بینالمللی تثبیتکننده: حماس استقرار نیروی بینالمللی—حتی اگر شامل کشورهای عرب و مسلمان باشد—را رد کرده است. اگر حماس عقیدهٔ خود را عوض کند، اسرائیل ممکن است با شرایطی که اکثر کشورها قبل از پیوستن به این نیرو درخواست خواهند کرد—یعنی خروج کامل اسرائیل از غزه و افق سیاسی (یعنی تشکیل دولت فلسطینی)—موافقت نکند.
آیا آتشبس، حتی در صورت توافق اسرائیل و حماس بر نحوهٔ اجرا، پایدار خواهد بود؟
تلاشهای ترامپ اسرائیل و حماس را به نقطهای رسانده که آتشبس دائمی بهنظر محتمل میرسد و سرنوشت آن در دستان خود اوست. اسرائیل و حماس پیشنهاد او را نه بهخاطر حلشدن اختلافاتشان، بلکه علیرغم آنها پذیرفتند. همانطور که مرکز پیشرفت آمریکا پیشتر استدلال کرده، رئیسجمهور در موقعیتی غیرمعمول قوی قرار دارد تا فشار خود را بر اسرائیل وارد کند؛ این قدرت ناشی از حمایت گستردهٔ او در حزب جمهوریخواه و اینکه او را واقعاً طرفدار اسرائیل میدانند، است. اگر ترامپ آماده باشد مواضع خود را حفظ کند، نتانیاهو نمیتواند بهراحتی در سیاست داخلی آمریکا رئیسجمهور را دور بزند تا از پهنهٔ بینالمللی اسرائیل محافظت کند. همچنین، هرگاه رئیسجمهور آمریکا نشان دهد که تمایل دارد فشار بیاورد، توانایی و تمایل کشورهای عرب و مسلمان برای اجبار حماس به تسلیمیت تقویت میشود. جنگ غزه اکنون جنگ ترامپ است و او—چه بهخوبی و چه بهبدی—نتیجهٔ آن را به عهده خواهد داشت.
پرسش کلیدی این است که آیا رئیسجمهور میتواند سطح لازم از توجه و مشارکت را برای غلبه بر موانع باقیمانده و مقابله با هرگونه مانع یا چالش آینده در اجرا حفظ کند. از یکسو، ترامپ انگیزهٔ خوبی دارد؛ او بهدنبال دریافت جایزهٔ صلح نوبل است و پایان دادن به جنگ غزه شرط لازم برای پیشرفت بیشتر در جهت یکپارچگی منطقهای است. از سوی دیگر، سابقهٔ ترامپ در پیگیری سیاستها چندان امیدبخش نیست. تصور سناریویی که در آن پس از آزادی گروگانها—اولویت اصلی خودش—علاقهاش به غزه کم شود، دشوار نیست. علاوه بر این، هرچند نتانیاهو نمیتواند بر ترامپ غلبه کند، اما قبلاً نشان داده که در تحریک رئیسجمهور به انجام اقداماتی که در ابتدا مخالف آن بوده—چه در مورد مشارکت آمریکا در جنگ ۱۲روزهٔ اسرائیل علیه ایران و چه در مورد تعیین استاندارد «صفر غنیسازی» در مذاکرات هستهای قبلی—چیرهدست است.
پایان دادن به جنگ نتیجهای است که بهترین خدمت را به منافع آمریکا، اسرائیل و فلسطین میکند و از جان انسانها محافظت مینماید؛ بنابراین، آمریکاییها—صرفنظر از دیدگاهشان نسبت به رئیسجمهور—باید امیدوار باشند که ترامپ در دستیابی به این نتیجه موفق شود. در عین حال، پیشرفتی که ترامپ تاکنون حاصل کرده، نشاندهندهٔ نفوذ او بر این مناقشه است؛ نفوذی که میتوانست در هر زمانی در طول هشت ماه گذشته برای پیشبرد پیشنهاد مشابهی بهکار رود. چرا منتظر ماند و تعلل کرد؟ از زمان فروپاشی آتشبس قبلی که در دورهٔ ریاستجمهوری ترامپ رخ داد، ۱۳٬۵۸۸ فلسطینی دیگر کشته شدهاند که ۴۰۱ نفر از آنها بر اثر سوءتغذیه جان دادهاند که حداقل ۱۴۷ نفرشان کودک بودهاند.
تأثیر آتشبس دائمی بر تحولات خاورمیانه چه خواهد بود؟
پایان جنگ غزه میتواند شرایط لازم برای ازسرگیری مذاکرات عادی سازی بین اسرائیل و سایر کشورهای عرب و مسلمان را فراهم کند. هم ترامپ و هم نتانیاهو قطعاً امیدوارند که چنین اتفاقی بیفتد. در شرایطی که تلفات در حال افزایش است، تصاویر وحشتناکی در رسانهها گردش میکند و سیاستمداران دروغگو از رنج فلسطینیان برای منافع سیاسی شخصی سوءاستفاده میکنند، هرگونه پیشرفت بیشتر در جهت یکپارچگی منطقهای غیرممکن بوده است. توافقهای ابراهیم و سایر توافقهای عادی سازی تحت فشار شدیدی قرار گرفتهاند و سؤالاتی دربارهٔ آیندهٔ معاهدهٔ صلح اسرائیل و مصر مطرح شده است.
در شرایط یکسان، بازگشت آرامش به غزه احتمال عادی سازی بیشتر را افزایش خواهد داد. آنچه کمتر مشخص است این است که آیا آتشبس بهتنهایی کافی است تا شکستی (یا شکستهایی) ایجاد کند. در مورد «گوهر تاج» عادی سازی—یعنی عربستان سعودی—این امر به هم محاسبات ولیعهد محمد بن سلمان و هم شرایط آتشبس بستگی دارد. گزارش شده که عربستان سعودی نرمالسازی با اسرائیل را نهتنها به صلح در غزه، بلکه به مسیری معتبر برای تشکیل دولت فلسطینی مشروط کرده است. همانطور که پیشتر اشاره شد، پیشنهاد ترامپ به امکان تشکیل دولت فلسطینی اشاره دارد، اما دیدن هر دولت اسرائیلی که در آیندهٔ نزدیک پیشرفت ملموسی در جهت دولتسازی فلسطینی را حمایت کند، دشوار است. اگر مواضع محمد بن سلمان تغییر نکند، عادی سازی اسرائیل و عربستان سعودی هرگز اجتنابناپذیر نخواهد بود.
فراتر از غزه و عادی سازی، دو دلیل وجود دارد که در مورد پیامدهای منطقهای آتشبس باید محتاط بود. اول اینکه حمله ۷ اکتبر و جنگ غزه، فرضیهٔ اصلی عادی سازی—یعنی اینکه کشورهای منطقه دیگر به مسئلهٔ فلسطین اهمیت نمیدهند و میتوانند بدون حل مناقشهٔ اسرائیل و فلسطین با اسرائیل همکاری کنند—را رد کردهاند. حتی در صورت برقراری صلح واقعی در غزه، احتمال خشونت بیشتر در بخش شرقی قدس و کرانهٔ باختری همچنان بهشدت بالاست. دوم اینکه اسرائیل و دولت ترامپ با حمله به برنامهٔ هستهای ایران بهجای ادامهٔ مذاکرات، از پیش ناپایداری ایجاد کردهاند.