پس از دهه ها برخورداری از مصونیت کامل از مجازات شدن برای نقض قوانین و هنجارهای بین المللی، اسرائیل دیگر تردیدی برای انجام اقداماتی که خود خواهان آن است را ندارد. در حمله اخیر اسرائیل به دوحه، گذشته از قربانیان حمله، مذاکره کنندگان حماس در قطر، قربانی اصلی تشدید تنش اسرائیل اعتبار ایالات متحده است.
به گزارش سرویس بینالملل جماران، داوود کؤتاب، استاد سابق روزنامهنگاری در دانشگاه پرینستون و نویسنده کتاب «دولت فلسطین اکنون: استدلالهای عملی و منطقی برای بهترین راه جهت برقراری صلح در خاورمیانه» در یادداشتی برای پروجکت سیندیکیت نوشت: آیا ایالات متحده از حمله هوایی اسرائیل علیه مذاکرهکنندگان حماس در دوحه، پایتخت قطر، اطلاع داشت یا خیر؟ مشخص نیست! اما دیگر تردیدی باقی نمانده است که اسرائیل دارای اختیارات کامل برای انجام اقدامات خویش است. پس از دههها برخورداری از مصونیت در قبال نقض قوانین بینالمللی، اسرائیل دیگر از اجرای اقدامات خود درنگ نخواهد کرد. گذشته از قربانیان این حمله، قربانی اصلی تنشآفرینی اسرائیل، اعتبار ایالات متحده است.
اسرائیل – که از میلیاردها دلار کمک سالانه ایالات متحده بهرهمند است – آشکارا این حمله را جشن گرفت. حتی یائیر لاپید، رقیب اصلی بنیامین نتانیاهو، رهبر اپوزیسیون، علناً به «نیروی هوایی، ارتش اسرائیل، شینبت و همه نیروهای امنیتی به خاطر یک عملیات استثنایی برای خنثیکردن دشمنانمان» تبریک گفت.
هدف حمله؛ ترور مذاکرهکنندگان صلح
در حالی که اسرائیل آزادانه در آسمان کشورهای منطقه پرواز میکند و هر کشوری را به میل خود بمباران میکند، این امر نشاندهنده کاهش شدید نقش دولت آمریکا در مهار اسرائیل است. اعتبار ایالات متحده به پایینترین سطح از زمان حمله به عراق رسیده است. نگرانکنندهترین بخش حمله به دوحه، «هدف آن حمله» بود. هدف اسرائیل در این عملیات، ترور مذاکرهکنندگان بود؛ جلسهای که برای بحث در مورد پیشنهاد آتشبس آمریکا تشکیل شده بود. با این حمله، اسرائیل نهتنها مذاکرات آتشبس را از میان برد، بلکه اعتبار سخنان آمریکا را نیز بیارزش کرد.
سابقه تاریخی ترور میانجیها در اسرائیل
اسرائیل در گذشته نیز مرتکب چنین اقدامی شده بود. هفتاد و هفت سال پیش در اورشلیم، فولکه برنادوت، میانجی صلح سازمان ملل و دیپلمات سوئدی، توسط افراطگرایان یهودی تحت امر اسحاق شامیر ترور شد. شامیر بعدها نخستوزیر اسرائیل شد و نتانیاهو را بهعنوان سخنگوی خود منصوب کرد. اگرچه خشونت علیه نمایندگان صلح موضوع تازهای نیست، اما همواره بهعنوان عملی ویرانگر شناخته میشود.
فلسطینیها بارها شاهد حمایت دولت ایالات متحده از اسرائیل در جلوگیری از پاسخگویی این کشور برای اقدامات غیرقانونیاش بودهاند. دولتهای متعدد آمریکا – از جمله جو بایدن، نه کمتر از دونالد ترامپ – همین مسیر را رفتهاند. در زمان بایدن، بمباران بیمارستانهای غزه و هدف قرار دادن روزنامهنگاران و امدادگران توسط ارتش اسرائیل، پوشش خبری اندکی دریافت کرد. در حالی که اسرائیل آتشبس را نقض میکرد و غزه محاصرهشده را بمباران مینمود، آمریکا چشم خود را بر این اقدامات بست. حتی فلسطینیها را با تعطیلی دفتر نمایندگیشان در واشنگتن و رد ویزای مقامات آنان برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک مجازات کرد.
پیشنهاد اخیر آتشبس آمریکا نیز آشکارا به سود اسرائیل طراحی شده بود. این طرح خواستار آزادی همه گروگانهای اسرائیلی در همان روز نخست بود و در مقابل تنها ذکر شده بود که ایالات متحده تضمین خواهد کرد اسرائیل را برای خروج از غزه و پایان جنگ تحت فشار قرار دهد. اما اسرائیل هدف دیگری را دنبال میکرد. وقتی مذاکرهکنندگان را میکشید، در واقع تنها مسیر بازگرداندن سالم گروگانهای خود را نیز از بین میبرید.
چرخه شکستخورده ترور رهبران فلسطینی
علاوه بر این، سیاست ترور اسرائیل هرگز در پایان دادن به مقاومت فلسطینیها موفق نبوده است. اسرائیل رهبران حماس را یکی پس از دیگری ترور کرده است، اما همواره چهرههای جدید – معمولاً رادیکالتر – جایگزین آنان شدهاند. این همان چیزی بود که پس از ترور اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس، در سال ۲۰۲۴ و با نقض حاکمیت یکی دیگر از کشورهای عضو سازمان ملل، ایران، رخ داد.
نتانیاهو و انگیزه بقا در جنگ
اعتبار آمریکا در ارائه پیشنهاد آتشبس محدود بر این باور بود که میتواند توافقات را تضمین کند. اما عدم توانایی در مهار متحد خود اکنون آشکار شده است. اسرائیل با هدف قراردادن مذاکرهکنندگان حماس – که در حال ارزیابی اعتبار تضمینهای آمریکا بودند – درِ این پیشنهاد و هرگونه توافق آینده را بست. این دقیقاً همان چیزی بود که نتانیاهو میخواست. نتانیاهو که به دلیل جنایات جنگی تحت تعقیب بینالمللی است و در داخل اسرائیل نیز به اتهام فساد محاکمه میشود، به این نتیجه رسیده است که پایان جنگ به معنای پایان حرفه سیاسی او خواهد بود.
قطر و بحران میانجیگری منطقهای
اعتماد، پس از شکستن، بهسختی بازیابی میشود. قطر – که بزرگترین پایگاه نظامی ایالات متحده در منطقه را در خود جای داده – پیشتر تهدید کرده بود که نقش میانجیگری خود را تعلیق خواهد کرد. اما اگر ایالات متحده و متحدان منطقهای آن دیگر نتوانند بهعنوان میانجی عمل کنند، هیچ قدرت دیگری نیز قادر به ایفای این نقش نخواهد بود؛ چراکه اهرم لازم برای دستیابی به توافقی که نتانیاهو با آن مخالفت نکند وجود ندارد.
سقوط اعتماد به آمریکا در خاورمیانه
با توجه به رویکرد خاص خود نسبت به واقعیت، ترامپ ممکن است باور داشته باشد که اعتبار اهمیتی ندارد. اما در خاورمیانه، داشتن اعتبار برای ایجاد صلح همهچیز است. بدون اعتبار، مذاکرات حتی پیش از آغاز، شکست خواهد خورد. دولت ترامپ اکنون این را بهسختی و در واقعیت میآموزد. همانطور که شکست شرمآور او در پایان دادن به جنگ اوکراین در «روز اول» نشان داد، نفوذ آمریکا نهتنها در غزه بلکه در سطح جهانی بهسرعت در حال کاهش است.
همانطور که رونالد ریگان، رئیسجمهور پیشین ایالات متحده، دریافته بود، معامله با دشمن مستلزم «اعتماد، همراه با راستیآزمایی» است. با ترامپ و نتانیاهو هیچ اعتمادی نمیتواند وجود داشته باشد. تنها راه پیشِ رو اقدام مشخص است: خروج کامل و تأییدشده نیروهای اسرائیلی از غزه در برابر آزادی گروگانهای اسرائیلی و زندانیان فلسطینی – که بسیاری از آنان بهطور نامحدود و بدون اتهام در بازداشت هستند. هر چیزی کمتر از این، بهعنوان سخنی پوچ کنار گذاشته خواهد شد.
اسرائیل و حامی آمریکاییاش خود را در گودالی عمیق فرو بردهاند. بیرون آمدن از این وضعیت نیازمند چیزی بیش از لفاظی است. این امر مستلزم اقدام قابل راستیآزمایی است، چراکه در این درگیری، اعتماد به آمریکا از بین رفته است.