اروپا ماه‌هاست در تلاش است با امتیازدهی‌های اقتصادی، نظامی و سیاسی رضایت ترامپ را جلب کند؛ رویکردی که نه‌تنها او را قابل‌پیش‌بینی‌تر نکرده، بلکه به ابزار فشار بیشتری برای رئیس‌جمهور آمریکا بدل شده است. در حالی‌که رهبران اروپایی با پذیرش روایت «اول آمریکا»، افزایش خرید انرژی و تسلیحات آمریکایی و حتی تأمین مالی سنگین اوکراین عملاً وابستگی خود را عمیق‌تر کرده‌اند، ترامپ هم‌زمان با امتیازدهی به پوتین در آلاسکا، اروپا را بیش از پیش در حاشیه قرار داده و این قاره را ناگزیر از بازاندیشی در راهبرد خود در قبال روسیه کرده است.

به گزارش سرویس بین‌الملل جماران، پروجکت سیندیکیت نوشت: تا حدی رنگ و بوی حقیقت دارد. هفت ماه است که اروپا به شکل ناامیدانه‌ای در تلاش است رضایت رئیس‌جمهور آمریکا را جلب کند؛ معمولاً با نمایش‌های متملقانه و خفت‌باری که هدفشان بازی کردن با خودشیفتگی مهارناشدنی ترامپ است. بر همین اساس، وقتی ترامپ اخیراً غرولندکنان سخنانی دلگرم‌کننده درباره‌ی حمایت از اوکراین بر زبان آورد، رهبران اروپایی آن را نتیجه‌ی سخت به‌دست‌آمده‌ی راهبرد خودتحقیری‌شان دانستند. اما هنگامی که ترامپ اظهارات نگران‌کننده‌تری مطرح کرد، آنها با شتاب به کاخ سفید رفتند. در هر دو حالت، این ترامپ است که اوضاع را در دست دارد، زیرا رهبران اروپایی حتی حاضر نیستند به گسست از ایالات متحده فکر کنند.

اما کرنش در برابر ترامپ او را کمتر غیرقابل‌پیش‌بینی نخواهد کرد. دمدمی‌مزاجی او فقط یک ویژگی شخصیتی نیست؛ بلکه شیوه‌ی عمل اوست. ترامپ می‌کوشد در دیگران احساس ناامنی ایجاد کند تا نتوانند واکنشی نیرومند یا منسجم سامان دهند. گرچه او ادعای دیگری دارد، اما ترامپ می‌خواهد اروپایی‌ها بیشتر به آمریکا وابسته باشند، در حالی که خود ایالات متحده را از سرنوشت اروپا جدا می‌کند.

اگر ترامپ به‌طور قطعی حمایت آمریکا از اوکراین را پس می‌گرفت، اروپا را از خود دور می‌کرد بی‌آنکه هیچ دستاورد روانی یا اقتصادی نصیبش شود. به همین ترتیب، اگر حمایت قاطع خود از اوکراین را اعلام می‌کرد، قابل پیش‌بینی می‌شد و بخش زیادی از قدرتش بر رهبران اروپایی را از دست می‌داد. او هیچ‌یک را نکرد، زیرا ایجاد تردید درباره‌ی نیت‌هایش، اصل ماجراست.

با در نظر گرفتن این راهبرد، به «توافق» تجاری اخیر ترامپ با اورسولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، بنگرید. در اینجا، اروپا چهار امتیاز بزرگ داد بی‌آنکه هیچ چیز در عوض دریافت کند.

نخست، اروپا روایت «اول آمریکا» را پذیرفت؛ این ادعا که روابط اقتصادی آمریکا و اروپا به نفع اروپا نامتوازن است. در حالی که تراز حساب جاری آمریکا با اروپا تقریباً متوازن است، رهبران اروپایی بی‌اعتنا به واقعیت، دروغ ترامپ را تأیید کردند و مسئولیت حل مشکلی را پذیرفتند که اساساً وجود ندارد. بدتر از آن، اروپا سپس این ایده را تأیید کرد که این ناموازنه‌ی ساختگی باید با یک ناموازنه‌ی واقعی جایگزین شود: واردات آمریکا از اروپا اکنون مشمول تعرفه‌ی ۱۵ درصدی خواهد شد، در حالی که صادرات آمریکا به اروپا با هیچ تعرفه‌ای روبه‌رو نخواهد شد. حتی جدی‌تر از این، تهدید به اعمال تعرفه‌های تلافی‌جویانه‌ی جدید علیه مقررات اروپایی همچون «قانون خدمات دیجیتال» و «قانون بازارهای دیجیتال» است؛ در حالی که بنا به گفته‌ی فون در لاین، توافق تجاری اتحادیه اروپا و آمریکا قرار بود روابط فراآتلانتیک را تثبیت کند.

اگر ترامپ تحریم‌های بیشتری علیه اروپا اعمال کند، آیا فون در لاین سرانجام تصمیم خواهد گرفت «ابزار ضد اجبار» (Anti-Coercion Instrument) را که تاکنون از به‌کارگیری آن خودداری کرده است، فعال کند؟

کم‌اهمیت‌تر از موارد پیشین نیست، تعهداتی است که برای افزایش واردات انرژی اروپا به ۲۵۰ میلیارد دلار در سال (در مقایسه با حدود تنها ۶۵ میلیارد دلار امروز) و همچنین سرمایه‌گذاری سالانه‌ی اضافی ۲۰۰ میلیارد دلار در آمریکا داده شده است. در نهایت، اروپا تعهدی نامشخص برای خرید بیشتر تجهیزات نظامی آمریکا پذیرفته است، با وجود آنکه قرار است دفاع خود را اروپایی‌سازی کرده و بر همین اساس پایگاه تولیدی خود را تقویت کند.

 

وابستگی نظامی اروپا به آمریکا

چنان وابستگی اروپا درونی‌سازی شده است که بیشتر رهبران اروپایی با اشتیاق فرصت تأمین مالی یک پیشنهاد ۱۰۰ میلیارد دلاری اوکراین برای خرید تجهیزات نظامی آمریکا را پذیرفتند. این مبلغ چهار برابر چیزی است که اروپایی‌ها در سال جاری به اوکراین متعهد شده‌اند و بیش از کل کمک‌های نظامی اروپایی ارائه‌شده به اوکراین از سال ۲۰۲۲ تاکنون است.

اروپایی‌ها نه‌تنها وابستگی خود به تسلیحات آمریکا را عمیق‌تر می‌کنند تا ترامپ را راضی نگه دارند؛ بلکه این کار را در زمانی انجام می‌دهند که بزرگ‌ترین پروژه‌ی نظامی-صنعتی خودشان – یک سرمایه‌گذاری مشترک برای ساخت جنگنده‌ی نسل بعد – به دلیل اختلاف میان داسو و ایرباس در معرض تهدید قرار گرفته است.

 

امتیازات ترامپ به پوتین

در همین حال، ترامپ در نشست اخیرش با ولادیمیر پوتین، رئیس‌جمهور روسیه، در آلاسکا دو امتیاز بزرگ داد. او این ایده را پذیرفت که مذاکرات صلح می‌تواند بدون آتش‌بس صورت گیرد و استدلالی را تکرار کرد مبنی بر اینکه این درگیری ممکن است با یک «مبادله‌ی سرزمینی» حل شود – عبارتی کنایه‌آمیز برای واگذاری بخشی از قلمرو حاکمیتی اوکراین به قدرت خارجی‌ای که به آن حمله کرده است. ترامپ نه‌تنها این شرایط پوتین را پذیرفت، بلکه این کار را بدون حضور علنی هیچ‌یک از رهبران اروپایی انجام داد.

آشکار است که ناتوانی اروپا در تدوین یک راهبرد برای مقابله با روسیه نمی‌تواند ادامه یابد. برای طراحی طرحی که به دمدمی‌مزاجی‌های ترامپ وابسته نباشد، رهبران اروپایی باید بر سه اولویت تمرکز کنند.

 

اولویت نخست: تعهد به اوکراین

نخست، اتحادیه اروپا باید به‌طور کامل متعهد به تسهیل عضویت اوکراین در این بلوک شود، حتی در غیاب یک صلح پایدار؛ هرچند این به آن معنا نیست که اوکراین باید بدون پایبندی به معیارهای عضویت، امتیاز ویژه‌ای دریافت کند. این تصور که اروپا باید از اوکراین دفاع کند بی‌آنکه پرسش‌هایی درباره‌ی فساد یا سایر مسائل مطرح شود، از همان ابتدا منتفی است.

 

اولویت دوم: تضمین‌های امنیتی

اولویت دوم، ارائه‌ی تضمین‌های امنیتی به اوکراین است. این تضمین‌ها ضروری‌اند، اما اروپا در حال حاضر نمی‌تواند آنها را تأمین کند، زیرا آلمان، لهستان و ایتالیا تاکنون اعزام نیرو به اوکراین را منتفی دانسته‌اند. این مسائل باید حل شوند. در حالی که حمایت از اوکراین و تقویت توان نظامی اروپا اهدافی سازگارند، در کوتاه‌مدت و میان‌مدت از نظر عملیاتی دشوار است که آنها را با هم آشتی داد.

 

اولویت سوم: گفت‌وگو با روسیه

در نهایت، حساس‌ترین مسئله به گفت‌وگو با روسیه مربوط می‌شود. خودداری اروپا از گفت‌وگو با پوتین، نفوذ بیشتری به ترامپ بر مسیر رویدادها می‌دهد. اگر رهبران اروپایی در آلاسکا حضور داشتند، یا اگر ترامپ از واشنگتن در حضور اروپایی‌ها با پوتین تماس می‌گرفت، اوضاع آشکارا به گونه‌ی دیگری پیش می‌رفت. اما ترامپ می‌خواهد داور نهایی باشد که از جانب‌داری امتناع می‌کند، و این یعنی عامدانه متجاوز و قربانی را در یک سطح قرار دادن.

اروپایی‌ها باید با واقعیت روبه‌رو شوند. در این مرحله، کم‌بدترین راه‌حل آن است که برگزاری یک کنفرانس چهارجانبه شامل روسیه، اوکراین، اروپا و ایالات متحده درخواست شود. حتی اگر چنین تلاشی در آغاز بیهوده به نظر برسد، ممکن است به مرور زمان پویایی‌های تازه‌ای ایجاد شود، به‌ویژه اگر اوکراین همچنان به وارد کردن آسیب به زیرساخت‌های اقتصادی روسیه ادامه دهد.

 

آزمون اراده اروپا

موفقیت در سیاست بین‌الملل بر سه عامل شکل می‌گیرد: اصولی که از آنها دفاع می‌کنید، توازن نیروهایی که واقعیت شما را شکل می‌دهند، و اراده‌ی شما برای عمل کردن. اروپا عامل نخست را دارد و عامل دوم را نیز درک می‌کند. اینکه آیا می‌تواند مورد سوم را نیز تیک بزند، هنوز روشن نیست.

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.