جنگ روسیه و اوکراین همچنان در بنبست دیپلماتیک گرفتار است. در حالیکه صلح پایدار برای همه طرفها مطلوب به نظر میرسد، شرایط کنونی نه امکان تحقق آن را فراهم کرده و نه زمان به نفع چنین دیپلماسی جاهطلبانهای است. ولادیمیر پوتین همچنان بر استراتژی فرسایشی و حذف اوکراین بهعنوان کشوری مستقل و نزدیک به غرب پافشاری میکند و کییف نیز حاضر به هیچگونه واگذاری دائمی سرزمینی نیست. از سوی دیگر، آمریکا و اروپا میان ادامه حمایت غیرمستقیم یا ورود مستقیم به جنگ مردد ماندهاند. در چنین فضایی، آنچه بیش از هر گزینه دیگری واقعبینانه به نظر میرسد، نه یک توافق صلح نهایی، بلکه یک آتشبس پایدار است؛ هرچند این آتشبس نیز خود با خطرات و محدودیتهای جدی همراه است.
صلح پایدار؛ مطلوب اما دور از دسترس
به گزارش سرویس بینالملل جماران، ریچارد هاس*، رئیس افتخاری شورای روابط خارجی در یادداشتی برای پروجکت سیندیکیت نوشت: جنگ روسیه و اوکراین همچنان در بنبست دیپلماتیک گرفتار است. در حالیکه صلح پایدار برای همه طرفها مطلوب به نظر میرسد، شرایط کنونی نه امکان تحقق آن را فراهم کرده و نه زمان به نفع چنین دیپلماسی جاهطلبانهای است. ولادیمیر پوتین همچنان بر استراتژی فرسایشی و حذف اوکراین بهعنوان کشوری مستقل و نزدیک به غرب پافشاری میکند و کییف نیز حاضر به هیچگونه واگذاری دائمی سرزمینی نیست. از سوی دیگر، آمریکا و اروپا میان ادامه حمایت غیرمستقیم یا ورود مستقیم به جنگ مردد ماندهاند. در چنین فضایی، آنچه بیش از هر گزینه دیگری واقعبینانه به نظر میرسد، نه یک توافق صلح نهایی، بلکه یک آتشبس پایدار است؛ هرچند این آتشبس نیز خود با خطرات و محدودیتهای جدی همراه است.
توافق صلح پایدار با روسیه بیتردید ترجیح داده میشود، اما در حال حاضر چنین توافقی همچنان دستنیافتنی است. یک توافق بلندمدت باید هم امکانپذیر باشد و هم مطلوب؛ و در شرایط کنونی چنین دیپلماسی جاهطلبانهای نه عملی است و نه پیگیری آن میتواند بیخطر باشد.
«آمادگی همهچیز است»؛ درس شکسپیر برای دیپلماسی
«آمادگی همهچیز است»؛ این سخنی است که ادگار در نمایشنامه شاه لیر شکسپیر بر زبان میآورد. در بحبوحه تلاشهای دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ میان روسیه و اوکراین، همه باید این نکته را به خاطر بسپارند.
به ندرت در تاریخ پیش آمده که یک طرف بتواند تنها با تحمیل اراده خود، جنگی را پایان دهد. در تقریباً همه موارد، آنچه یک منازعه را برای پیشرفت، یا حتی حلوفصل، «رسیده» میسازد، حضور رهبرانی است که توافق را بر ادامه جنگ ترجیح دهند، که در داخل کشور به اندازه کافی قدرتمند باشند تا حمایت از آن موضع را حفظ کنند، که فرمولی را بپذیرند که متضمن منافعی برای همه طرفها باشد، و روندی دیپلماتیک و مورد قبول متقابل را برای دستیابی به این اهداف قبول کنند.
پرسش اصلی جنگ اوکراین؛ آیا زمینه صلح فراهم است؟
امروز، پرسش آشکار درباره جنگ روسیه و اوکراین این است که آیا چنین عناصری قابل شناسایی هستند یا نه. هرچند رئیسجمهور ایالات متحده، دونالد ترامپ، صلح را در اولویت قرار داده است، اما خوشبینی در این زمینه دشوار به نظر میرسد. روسیه در سال ۲۰۱۴ کریمه و بخشهایی از منطقه دونباس شرقی اوکراین را اشغال کرد، و سه سال و نیم نبرد تازه که از فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد نیز تغییر چندانی در نقشه به همراه نداشته است. بنابراین، تنها صلحی که میتوان برای این جنگ متصور شد، صلحی است که باید از راه مذاکره به دست آید، نه اینکه تحمیل گردد.
چشماندازهای دیپلماتیک در خصوص روسیه بهویژه بسیار ناپخته است. ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، احتمالاً به اندازه کافی قدرتمند است که بتواند پایان جنگ را در داخل کشور توجیه کند، هرچند او باید توضیح دهد چرا جانهای بسیاری برای چیزی کمتر از پیروزی کامل قربانی شدند. اما او هنوز تمایلی به انجام این کار ندارد، زیرا بر این باور است که بدون توافق وضعیت برای او بهتر است و زمان نیز به سود او عمل میکند. هدف او صرفاً به دست آوردن سرزمین بیشتر نیست، بلکه پایان دادن به موجودیت اوکراین بهعنوان کشوری مستقل، دموکراتیک و نزدیک به غرب است، و تاکنون هیچ تمایلی به پذیرش چیزی کمتر از این نشان نداده است. علاوه بر این، روشن نیست که روندی که روسیه حاضر به پذیرش آن باشد در حال حاضر وجود داشته باشد؛ و بهروشنی، کرملین در حال ایجاد موانع بر سر راه دیدار پوتین و ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، است.
محدودیتهای اوکراین در پذیرش آتشبس
در سوی اوکراینی نیز محدودیتهایی وجود دارد. اوکراین آتشبس را بر ادامه جنگ ترجیح میدهد، اما تنها تا زمانی که از آن خواسته نشود هیچ بخشی از سرزمین خود را بهطور دائمی به روسیه واگذار کند. زلنسکی میتواند چنین مصالحهای را بپذیرد، هرچند بسیاری در داخل کشور تلخکام خواهند شد که روسیه همچنان بخشی از خاک اوکراین را اشغال کرده است.
یک صلح پایدار میان روسیه و اوکراین بدون شک مطلوبتر خواهد بود، اما همچنان کاملاً دستنیافتنی است. یک توافق بلندمدت باید هم امکانپذیر باشد و هم مطلوب، و در شرایط فعلی چنین دیپلماسی بلندپروازانهای وجود ندارد. افزون بر این، خطرهای بسیاری با پیگیری صلح پایدار پیش از رسیدن زمان مناسب همراه است.
واداشتن اوکراین به واگذاری سرزمین، پوتین را به خاطر تجاوزش پاداش خواهد داد و احتمالاً دیگرانی را که جاهطلبیهای ارضی دارند وسوسه خواهد کرد تا با توسل به زور به اهداف خود دست یابند. واقعیت دیگر این است که مذاکره برای چنین صلحی ممکن است ماهها یا حتی سالها به طول بینجامد و همین امر به تداوم جنگ خواهد انجامید. به طور کلی، دامنه جاهطلبیهای دیپلماتیک نمیتواند فراتر از میزان «پختگی» اوضاع باشد.
این ملاحظات نشان میدهد که باید بار دیگر امکان میانجیگری برای یک آتشبس بررسی شود؛ رویکردی که ایالات متحده پیش از نشست ترامپ–پوتین در آلاسکا دنبال کرده بود. در چنین حالتی، نه روسیه و نه اوکراین کاملاً راضی نخواهند بود. اوکراین توانایی تلاش برای آزادسازی سرزمینهای اشغالشده توسط روسیه با توسل به زور را از دست خواهد داد؛ و روسیه نیز امکان اشغال بخشهای بیشتری از اوکراین و برکناری دولت آن کشور را از دست میدهد.
منافع آتشبس برای هر دو طرف جنگ
با این حال، آتشبس برای هر دو طرف منافعی در بر خواهد داشت، فراتر از مزایایی که صرفاً از توقف جنگ ناشی میشود. هیچیک از طرفین مجبور نخواهند بود از اهداف بلندمدت خود صرفنظر کنند یا از تقویت توان نظامیشان باز بمانند.
دو پیششرط آتشبس: فشار بر روسیه و حمایت بلندمدت از اوکراین
برقراری چنین آتشبسی مستلزم دو عامل است: افزایش فشار بر روسیه و تعهد بلندمدت به اوکراین. بخش عمدهای از این هدف میتواند از طریق تعهد ترامپ – و جلب حمایت کنگره – به ارائه نامحدود کمکهای نظامی و اطلاعاتی مورد نیاز اوکراین برای دفاع پایدار و اجرای حملات علیه اهدافی در داخل روسیه محقق شود. همچنین، اعمال تحریمهای اقتصادی بیشتر علیه روسیه ضروری خواهد بود، همانطور که وعده کاهش تحریمها در صورت پیوستن روسیه به آتشبس نیز اهمیت دارد.
تضمینهای امنیتی یا حمایت امنیتی؟
برخی بر این باورند که باید تضمینهای امنیتی به اوکراین اعطا شود. این موضوع باید با احتیاط بررسی شود. اوکراین پیشتر نیز، با وجود تضمینهایی که در سال ۱۹۹۴ دریافت کرده بود، دوبار مورد تهاجم قرار گرفته است. تنها تضمینهای امنیتی اثباتشده در اروپا پس از جنگ جهانی دوم، تضمینهایی بودهاند که ناتو به اعضای خود داده است؛ تضمینهایی تقریباً خودکار که با توان نظامی قابلتوجه ایالات متحده و اروپا پشتیبانی میشوند. اما در اینجا نمیتوان انتظار چیزی مشابه داشت.
اروپا و ایالات متحده همچنین باید بهطور جدی بیندیشند که آیا میخواهند سیاست خود در حمایت غیرمستقیم از اوکراین را کنار بگذارند و در ازای آن هواپیماها را به آسمان بفرستند و نیروهای زمینی اعزام کنند؛ اقدامی که میتواند آنها را وارد جنگ با روسیه سازد. بار دیگر، حمایت امنیتی بهمراتب جذابتر از تضمینهای امنیتی جلوه میکند.
فشار برای دستیابی به یک آتشبس به هیچوجه آسان نخواهد بود. خطر واقعی وجود دارد که جنگ ادامه یابد. در گذر زمان، هر دو طرف ناگزیر خواهند بود مزایا و معایب ادامه نبرد را دوباره ارزیابی کنند و بسنجند که آیا آمادهاند بر سر موضوعات بیشتری مصالحه کنند تا جنگ را پایان دهند یا خیر. حتی اگر آتشبس برقرار شود، این خطر هست که پایدار نماند و صرفاً به یک وقفه موقت بدل شود، نه گامی واقعی به سوی صلح. راه جلوگیری از تجدید جنگ آن است که نقض آتشبس را از طریق تقویت بازدارندگی غیرجذاب ساخت و این رویکرد را با مشخص کردن هزینههایی که بر طرف نقضکننده تحمیل خواهد شد، پشتیبانی کرد.
تجربه کره و قبرس
همچنین این خطر وجود دارد که آتشبس تداوم یابد و خطوط موقت به خطوطی تقریباً دائمی تبدیل شوند. این همان تجربهای است که در شبهجزیره کره و در قبرس مشاهده شده است. با این همه، چنین وضعیتی بهمراتب بهتر از ادامه جنگ خواهد بود. و روزی، پس از برآمدن رهبری جدید، چهبسا فرصتی برای مذاکره در مورد یک توافق صلح واقعی فراهم شود. تا آن زمان، یک آتشبس پایدار بهترین گزینه برای همگان به نظر میرسد.
مترجم: زهرا غفوری