تحولات اخیر در آسیا از تضعیف نفوذ دیرینه آمریکا، که سالها از طریق هند و اسرائیل اعمال میشد، حکایت دارد؛ روندی که با مقاومت ایران و پاکستان و نقشآفرینی فزاینده چین، نظم امنیتی منطقه را وارد مرحلهای تازه کرده است.
به گزارش سرویس ترجمه و بینالملل جماران، اندیشکده The Cradle نوشت: زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در ژانویه وارد دور دوم ریاستجمهوری خود شد، دهلینو نسبت به آینده روابط با واشنگتن خوشبین بود. نارندرا مودی، نخستوزیر هند، یکی از چهار رهبر جهان بود که برای شرکت در مراسم تحلیف به پایتخت آمریکا سفر کرد. او مشتاق بود در اواخر سال، میزبان نخستین نشست سران «کواد» باشد و این رویداد را با سفر برنامهریزیشده ترامپ به هند هماهنگ کند.
در آن مقطع، ایالات متحده هند را متحدی قابل اعتماد در جنوب آسیا میدانست؛ شریکی توانمند برای حفاظت از منافع واشنگتن و ایجاد چالشی جدی برای چین. اما بحران ۱۰۰ ساعته پاکستان و هند در ماه مه، بهسرعت این امیدها را نقش بر آب کرد. ترامپ مدعی شد که در برقراری آتشبس نقش داشته است، ادعایی که دهلینو بهشدت رد کرد و همین مسئله شکاف اعتماد میان دو طرف را عمیقتر ساخت.
از آن پس، تنشها رو به افزایش گذاشت. تمایل واشنگتن به سمت اسلامآباد بهطور آشکار نمایان شد: میزبانی از فرمانده ارتش پاکستان در کاخ سفید در ماه ژوئن، میانجیگری در یک توافق رمزارزی، کاهش تعرفه واردات کالاهای پاکستانی از ۲۹ به ۱۹ درصد، و امضای قرارداد نفتی که به بزرگترین پالایشگاه پاکستان، Cnergyico، اجازه داد در اکتبر یک میلیون بشکه نفت از شرکت Vitol وارد کند.
رویکرد آمریکا زمانی برای هند تحقیرآمیزتر شد که ترامپ بهدلیل همکاری دهلینو با روسیه، تعرفهای ۲۵ درصدی بر کالاهای هندی وضع کرد. وابستگی عمیق هند به مسکو برای تأمین تجهیزات نظامی، باعث شد فشارها شدت گیرد؛ بهویژه آنکه ترامپ همچنین مالیات ۲۰۰ درصدی بر واردات داروهای هندی و مالیات ۱۰ درصدی بر کشورهای عضو بریکس بهخاطر آنچه «رفتارهای ضدآمریکایی» خواند، اعمال کرد. این تغییر جهت سیاست واشنگتن در شرایطی رخ میدهد که دو رویارویی کوتاه اما مهم — یکی میان ایران و اسرائیل و دیگری میان هند و پاکستان — نظم بینالمللی تحت سلطه آمریکا و غرب را بهشدت دستخوش آشوب کرده است.
شکاف در نظم آتلانتیکی
تحولات اخیر در سیاست خارجی آمریکا و متحدانش، همزمان با دو رویارویی کوتاه اما مهم — یکی میان ایران و اسرائیل و دیگری میان هند و پاکستان — بنیانهای نظم بینالمللی تحت سلطه آمریکا و غرب را به لرزه درآورده است.
دکتر غلام علی، نویسنده و تحلیلگر مقیم تایوان، در گفتوگو با The Cradle میگوید: «نظام قدرت جهانی، در اصل برای پیشبرد و حفظ منافع غرب طراحی شده بود. با این حال، گذر زمان، آسیبپذیریهای ذاتی این ساختار و تناقضات درونی غرب را آشکار کرده است؛ بهویژه در قبال اصول اخلاقی ادعایی آن. حقیقت نهتنها در سکوت فراگیر در برابر جنایات، بلکه در حمایت آشکار از ظلمی که علیه مردم فلسطین روا داشته میشود، خود را نشان داده است.»
ماهیت گذرا اما اثرگذار این درگیریها، باعث شده ناظران اروپایی و آمریکایی پیشبینی کنند که نظم جهانی «مبتنی بر قواعد» در آستانه فروپاشی است و جای خود را به پویاییهای تازهای بر پایه چندجانبهگرایی و نظام چندقطبی خواهد داد.
ندیم ف. پراچا، تحلیلگر برجسته پاکستانی و ستوننویس روزنامه Dawn، در ۲۰ ژوئیه یادآور شد که قدرتهای غربی هنوز به چارچوب پس از جنگ جهانی دوم چنگ زدهاند، حتی در حالی که زمین زیر پایشان در حال تغییر است. پیشتر در آوریل، کایا کالاس، مسئول عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپا، هشدار داده بود که نظم بینالمللی با سرعتی در حال دگرگونی است که از سال ۱۹۴۵ تاکنون سابقه نداشته است.
با این حال، دکتر علی تأکید میکند که فروپاشی ساختار موجود، با خلأ یک الگوی جایگزین روشن همراه است: «پویاییهای سیاست جهانی، اساساً از تواناییهای عینی نظامی و اتحادهای راهبردی ناشی از ائتلافهای نظامی شکل میگیرد. چین، که غالباً بهعنوان وزنه تعادل در برابر سلطه غرب دیده میشود، بهطور ذاتی از ائتلافهای نظامی پرهیز دارد و بهعنوان یک سیاست پایدار، از ایجاد پایگاه یا پیوستن به بلوکهای نظامی خودداری میکند.»
نفوذ نرم چین در غرب و جنوب آسیا
سفر اخیر مسعود پزشکیان، رئیسجمهور ایران، به پاکستان — نخستین سفر رسمی او به این کشور — در روزهای پایانی هفته انجام شد. در اسلامآباد، نخستوزیر شهباز شریف از وی استقبال کرد. در مدت دو روز، دو طرف ۱۲ توافقنامه همکاری در حوزههای تجارت، انرژی، ترانزیت، فرهنگ، کشاورزی و امنیت مرزی امضا کردند. پزشکیان همچنین با آصف علی زرداری، رئیسجمهور پاکستان، دیدار کرد و در سفر به لاهور، بر مزار علامه اقبال — شاعر و فیلسوفی که بهعنوان پدر فکری پاکستان شناخته میشود و آثار بسیاری به زبان فارسی دارد — ادای احترام کرد. این سفر، ضمن اعلام حمایت از برنامه صلحآمیز هستهای ایران و جنگ کوتاه آن با اسرائیل، این برداشت را تقویت کرد که دهلینو و تلآویو — که زمانی بهعنوان بازوهای مسلط منطقهای شناخته میشدند — از نظر دیپلماتیک و تاکتیکی توسط اسلامآباد و تهران مهار شدهاند.
هند بهعنوان سنگر راهبردی برای مهار چین تقویت شده بود و اسرائیل نیز برای تضعیف ایران و متحدانش در محور مقاومت. اما پرسش این است که آیا چین نقشی تعیینکننده در مهار جاهطلبیهای هژمونیک هند و اسرائیل ایفا کرده است؟ آیا جنگندههای پیشرفته و سامانههای موقعیتیابی ماهوارهای چین، برتری حیاتی به اسلامآباد و تهران در برابر رقبای تکنولوژیکاً برترشان داده است؟
نقش پکن در جریان درگیری ۱۰۰ ساعته ماه مه آشکار شد؛ زمانی که پاکستان مدعی شد پنج هواپیمای هندی — سه رافال، یک میگ-۲۹ و یک سوخو-۳۰ — را سرنگون کرده است. ژنرال ساحر شمشاد میرزا، رئیس ستاد مشترک ارتش پاکستان، اعلام کرد این موفقیتها بهشدت متکی بر جنگندههای ساخت چین JF-17 و J-10C و موشکهای PL-15 بوده است.
لینگگونگ کونگ، پژوهشگر دکترای دانشگاه آبرن در حوزه راهبرد کلان چین، در گفتوگو با The Cradle توضیح میدهد: «فناوریهای چینی بهطور قابلتوجهی به تقویت جایگاه ایران و پاکستان در برابر رقبایشان کمک کردهاند، اما میزان این حمایت در دو کشور یکسان نیست.» به گفته لینگگونگ کنگ، میزان حمایت چین از پاکستان در جریان درگیری با هند، بسیار پررنگتر بوده و ریشه در «شراکت راهبردی همهجانبه» و سابقه طولانی همکاریهای نظامی دو کشور دارد.
در مقابل، مداخله چین در مناقشه ایران و اسرائیل محدودتر و کمتر آشکار بوده است. کمکهای پکن به تهران عمدتاً ماهیت اقتصادی داشته — از خرید نفت و انعقاد قراردادهای تجاری تا سرمایهگذاری در پروژههای زیرساختی. با این حال، کنگ مدعی است که پس از پایان درگیری ۱۲ روزه، چین در ازای دریافت نفت خام، سامانههای موشکی زمینبههوای پیشرفتهای در اختیار ایران قرار داده است؛ ادعایی که به گفته او، بر اساس گزارش برخی رسانهها مطرح شده است.
با وجود پوشش گسترده رسانههای داخلی ایران از تشدید تنش با اسرائیل، هیچ اشارهای به جزئیات این حمایت نظامی یا تأیید رسمی نقش پکن در جریان درگیری صورت نگرفت. حتی در ۸ ژوئیه، سفارت چین در اسرائیل گزارش منتشرشده در Middle East Eye — مبنی بر دریافت سامانه موشکی دوربرد HQ-9B توسط ایران به نقل از یک منبع اطلاعاتی عرب — را «نادرست» خواند و در گفتوگو با Israel Hayom رسماً تکذیب کرد.
فروش تسلیحات یا نفوذ دیپلماتیک؟
رسانههای همسو با آمریکا، چین را همچنان بهعنوان تأمینکننده اصلی تسلیحات برای دولتهایی معرفی میکنند که در برابر متحدان غربی قرار دارند، و آن را عامل برتری هوایی پاکستان و حملات نظامی ایران به تأسیسات تلآویو میدانند. اما آمارهای جدید Statista نشان میدهد آمریکا همچنان بزرگترین صادرکننده سلاح در جهان است و ۴۳ درصد از بازار جهانی را در اختیار دارد، در حالی که سهم چین تنها ۵.۹ درصد است و عمدتاً به بازار آسیا — شامل پاکستان، بنگلادش و میانمار — محدود میشود.
کارشناسان ارشد تأکید دارند که روابط چین با پاکستان و ایران باید در چارچوب واقعیتهای دیپلماتیک فهم شود. چین طی دههها به پاکستان سلاح فروخته است، عمدتاً به این دلیل که اسلامآباد توان مالی خرید تجهیزات آمریکایی را ندارد.
دکتر غلام علی در این باره میگوید: «اینکه تصور شود چین بهطور خاص به پاکستان یا ایران کمک نظامی میکند تا منافع آمریکا را در منطقه یا نقاط دیگر تضعیف کند، به نظر من واقعبینانه نیست. پکن بعید است سیاستی اتخاذ کند که آن را در رویارویی مستقیم با واشنگتن قرار دهد. تمرکز اصلی چین همواره بر حفظ ثبات داخلی و منطقهای بوده است.» او اضافه میکند که پکن بهتدریج نقش خود را از طریق دیپلماسی و میانجیگری گسترش میدهد، هرچند در شرایط فعلی بعید است به سمت مواجهه مستقیم حرکت کند.
با این حال، حتی در چارچوب این احتیاط، نفوذ روبهگسترش چین — از مسیر فروش سلاح، سرمایهگذاریهای زیرساختی و ایجاد ائتلافها — در حال بازتعریف موازنه قدرت در منطقه است و سلطهای را که پیشتر متحدان منتخب واشنگتن در اختیار داشتند، به چالش میکشد.