در کمتر از دو ماه، سه رویارویی نظامی بیسابقه میان قدرتهای هستهای یا متحدان آنها، جهانی را که هشت دهه به بازدارندگی هستهای دل بسته بود، به لرزه انداخت. از تبادل موشک و پهپاد میان هند و پاکستان و حملات اوکراین به عمق خاک روسیه، تا بزرگترین واکنش نظامی علیه خاک اسرائیل، همه نشانههایی هستند از فروریختن سد بازدارندگی و ورود به «وضعیت عادی جدیدی» که در آن، جنگ متعارف میان دارندگان سلاح هستهای دیگر ناممکن بهنظر نمیرسد. این تحولات، زنگ هشدار جدی برای دیپلماسی جهانی و بازتعریف قواعد بازی در عصر بازدارندگی شکننده است.
به گزارش سرویس ترجمه و بینالملل جماران، فارن افرز نوشت: در دو ماه گذشته، شاهد اوجی چشمگیر در درگیریهای نظامی میان قدرتهای هستهای بودهایم. از تاریخ ۷ تا ۱۰ مه، هند و پاکستان شدیدترین رویارویی نظامی خود از سال ۱۹۹۹ تاکنون را تجربه کردند و در جریان آن به تبادل آتش توپخانه، بمباران، شلیک موشکهای کروز و حملات پهپادی پرداختند.
سپس در اول ژوئن، اوکراین عملیات مخفیانه پیچیدهای را اجرا کرد که طی آن پهپادهایی را که در عمق قلمرو دشمن مستقر شده بودند، برای حمله به بمبافکنهایی به کار گرفت که روسیه در صورت اجرای حمله هستهای، احتمالاً بر آنها تکیه خواهد کرد—اقدامی بیسابقه در هدف قرار دادن مستقیم ابزار بازدارندگی هستهای یک کشور.
و سرانجام در ۱۳ ژوئن، ۲۰۰ فروند جنگنده اسرائیلی به طور غافلگیرانه تأسیسات هستهای و اهداف راهبردی ایران را هدف قرار دادند. ایران نیز در پاسخ، صدها موشک بالستیک و پهپاد را بهسوی حیفا، تلآویو و پایگاههای نظامی در قلب سرزمینهای اسرائیل پرتاب کرد. این واکنش، بزرگترین حمله نظامی ثبتشده علیه سرزمین اصلی یک قدرت هستهای بهشمار میآید.
این سلسله رویاروییها جدیدترین نمونههای روند فزایندهای از درگیریهایی هستند که خطر تشدید هستهای را بههمراه دارند. نخست آنکه قدرتهای غیرهستهای اکنون به شیوههایی بیسابقه و تهاجمی، قدرتهای هستهای را هدف قرار میدهند. نگرانکنندهتر از آن، درگیری مستقیم میان خود قدرتهای هستهای است. این روندها نگرانیهایی را درباره پایانیافتن وقفهی هشتدههای در جنگهای بزرگ میان قدرتهای هستهای برانگیختهاند. گرچه هنوز برای قضاوت قطعی درباره آغاز یک جنگ بزرگ دیگر میان قدرتهای جهانی زود است، اما خطر تشدید هستهای اکنون بهروشنی قابلمشاهده است. درگیریهای اخیر میان قدرتهای هستهای یادآور خطرناکترین لحظات جنگ سرد هستند. سناریویی واقعبینانه آن است که این نوع درگیریها به وضعیت عادی جدیدی بدل شوند—وضعیتی با ریسک بالای خروج بحرانها از کنترل.
شکست بازدارندگی سلاحهای هستهای در جلوگیری از شلیک موشکهای ایران به سوی اسرائیل—یا از اجرای عملیات اوکراین در داخل خاک روسیه—نشان میدهد که حتی در صورت دستیابی ایران به سلاح هستهای، چنین تسلیحاتی لزوماً کشور را در برابر حملات بعدی مصون نخواهد داشت. این مسئله همچنین قابلیت ایالات متحده برای اتکا به زرادخانه هستهای خود بهمنظور بازدارندگی در برابر حملات احتمالی دشمنان هستهای همچون چین، کره شمالی یا روسیه را نیز با تردید مواجه میسازد.
این «وضعیت عادی جدید» مستلزم آن است که سیاستمداران، فرماندهان نظامی، رؤسای نهادهای اطلاعاتی و دیپلماتها راهبردهای تازهای برای جلوگیری از تبدیل تنشها به بحران اتخاذ کنند. رهبران نظامی و غیرنظامی باید تلاشهای خود را برای تقویت ارتباطات و اجرای اقدامات اعتمادساز دوچندان کنند؛ از جمله اطلاعرسانی به طرفهای رقیب درباره فعالیتهای نظامی و برگزاری گفتوگوهای رسمی منظم.
ایالات متحده و متحدانش همچنین باید مجموعهای متنوع از توانمندیهای نظامی را حفظ کنند که بدون توسل به تشدید تنش، امکان مقابله با تجاوزات دشمن را فراهم آورد. افزون بر این، رهبران باید بخش بیشتری از اقدامات «جنبشی» خود—نظیر یورشهای نیروهای ویژه یا حملات پهپادی در خاک دشمن—را بهطور پنهانی انجام دهند؛ جایی که فضای مانور و گزینههای بیشتری برای مدیریت بحران وجود دارد تا آنچه در معرض دید افکار عمومی است. این بازتنظیم راهبردی میتواند به مهار خطر روزافزونِ بروز یک فاجعه هستهای کمک کند.
پایان یک عصر
در طول هشت دهه گذشته، هیچ جنگ عمدهای میان قدرتهای هستهای رخ نداده است. هرچند در مواردی، قدرتهای هستهای به کشورهای غیرهستهای حمله کردهاند—برای مثال، تهاجم ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ یا ورود چین به خاک ویتنام در سال ۱۹۷۹. همچنین، قدرتهای غیرهستهای در مقاطعی نیروهای نظامی کشورهای هستهای را هدف قرار دادهاند، اما این درگیریها عمدتاً در میادینی دور از خاک اصلی این کشورها صورت گرفته است.
در سال ۱۹۵۰، کره شمالی به هنگهای ارتش آمریکا در کره جنوبی یورش برد و در سال ۱۹۸۲، آرژانتین به نیروهای بریتانیایی در جزایر فالکلند حمله کرد. با این حال، ایالات متحده، بریتانیا، چین، فرانسه و اتحاد جماهیر شوروی بهطور کلی از نبرد مستقیم با یکدیگر—حتی در موضوعاتی با اهمیت فرعی—اجتناب ورزیدهاند.
در نتیجه، بسیاری از تحلیلگران، پژوهشگران و رؤسای جمهور به این جمعبندی رسیدند که جنگ هستهای، و حتی جنگ متعارف میان قدرتهای هستهای، بسیار بعید است. در سال ۱۹۵۸، دوایت آیزنهاور، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، به کابینه خود گفت که «یک جنگ خوب و شیرین از نوع جنگ جهانی دوم»، کاملاً «غیرواقعبینانه» به نظر میرسد. رابرت جرویس، دانشمند برجسته علوم سیاسی، در کتاب خود با عنوان بیمنطقی راهبرد هستهای آمریکا که در سال ۱۹۸۴ منتشر شد، چنین نوشت: «از آنجا که جنگ هستهای بهسادگی قابل کنترل یا محدودسازی نیست، ترس از آن، طرف مقابل را از انجام اقداماتی فراتر از صرف حمله هستهای بازمیدارد. هرچند ممکن است غیرعقلانی به نظر برسد، اما همین احتمال نابودی، جهان ما را بهطور غیرعادیای ایمن کرده است.»
با این حال، این خط فکری مسلط در میان نخبگان دانشگاهی هرگز مانع آن نشده است که ارتشها برای جنگی بزرگ برنامهریزی نکنند. یکی از تناقضآمیزترین واقعیتهای هشتاد سال گذشته آن است که قدرتهای هستهای هزینههای هنگفتی را صرف آمادگی برای جنگهای متعارفی کردهاند—جنگهایی که وجود سلاحهای هستهای، ظاهراً، آنها را منتفی کرده بود.
سلاحهای هستهای: بازدارندهای ناکامل
با اینکه سلاحهای هستهای نقشی مهم در مهار جنگ ایفا کردهاند، هرگز نتوانستهاند بهطور کامل مانع از بروز درگیری میان قدرتهای هستهای شوند. رابرت پاول، دانشمند علوم سیاسی، با بهرهگیری از مدل نظریه بازی در زمینه جنگ متعارف و تشدید هستهای، نشان داده است که احتمال وقوع جنگ متعارف میان قدرتهای هستهای، تابعی از سطح ریسک و توازن در اراده سیاسی طرفین است. در واقع، در طول جنگ سرد، قدرتهای هستهای گهگاه درگیر نبردهایی مقطعی با یکدیگر شدند.
شدیدترین رویارویی نظامی میان اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده، در جریان جنگ کره و در آسمانهای چین و کره شمالی رخ داد. شوروی در این درگیریها، ۳۵۵ فروند هواپیما و ۱۲۰ خلبان را از دست داد، هرچند بهصورت رسمی هرگونه نقش مستقیم خود در جنگ را انکار میکرد. سایر برخوردهای میان قدرتهای هستهای نیز پرتنش بودند، اما از آستانه یک درگیری بزرگ عبور نکردند.
در جریان بحران موشکی کوبا، یگانهای پدافند هوایی شوروی به هواپیماهای آمریکایی شلیک کرده و یک فروند هواپیمای جاسوسی U-2 را سرنگون کردند. در اقدامی حتی مخاطرهآمیزتر، یک ناوشکن آمریکایی نارنجکهای ضد زیرسطحی را بهسوی یک زیردریایی اتمی شوروی پرتاب کرد. در طول جنگ ویتنام، توپخانههای ضدهوایی چین بهطور مستمر هواپیماهای آمریکایی را که بر فراز ویتنام شمالی پرواز میکردند هدف قرار میدادند، و جنگندههای چینی نیز با هواپیماهای آمریکایی که وارد حریم هوایی چین شده بودند، درگیر میشدند. در مجموع، بمبارانهای ایالات متحده منجر به کشته یا زخمی شدن حدود ۵٬۰۰۰ نظامی چینی شد.
در جنگ فرسایشی میان اسرائیل و کشورهای عربی (۱۹۶۷ تا ۱۹۷۰) و نیز در جنگ یومکیپور در سال ۱۹۷۳، سامانههای موشکی زمینبههوای شوروی مستقر در اطراف کانال سوئز هواپیماهای اسرائیلی را هدف قرار دادند؛ جنگندههای اسرائیلی و شوروی در نبردهای هوایی مستقیم با یکدیگر درگیر شدند و یگانهای ویژه شوروی نیز عملیاتهایی در صحرای سینا انجام دادند. درگیریهای مرزی میان چین و شوروی در مناقشه سینو-شوروی سال ۱۹۶۹ نیز به کشته و زخمی شدن صدها نفر انجامید.
همچنین، هند و پاکستان، حتی پس از تبدیل شدن هر دو کشور به قدرتهای هستهای، همچنان بهطور مکرر در امتداد مرزهای مورد مناقشهشان درگیر بودهاند. بزرگترین نبرد زمینی میان قدرتهای هستهای در سال ۱۹۹۹، در منطقه کوهستانی کارگیل در کشمیر روی داد. پاکستان حدود ۴٬۵۰۰ سرباز را با پوشش شورشیان محلی به مناطق مرتفعی اعزام کرد که نیروهای هندی بهدلیل سرمای زمستان آنها را تخلیه کرده بودند. درگیری حاصل، شامل تبادل آتش توپخانه، نبردهای زمینی و حملات هوایی بود. دو کشور مجموعاً بیش از ۳٬۰۰۰ کشته و زخمی دادند، تا آنکه با میانجیگری ایالات متحده و ایستادگی قاطعانه هند، پاکستان مجبور به عقبنشینی شد.
بازدارندگیزدایی هستهای
رویدادهای ده سال گذشته، خطر بروز درگیری مستقیم میان قدرتهای بزرگ هستهای را بهطرز چشمگیری افزایش دادهاند. پس از آنکه روسیه در اکتبر ۲۰۱۵ به جنگ داخلی سوریه وارد شد، مسکو و واشنگتن در دو سوی متخاصم این نبرد قرار گرفتند.
در فوریه ۲۰۱۸، این تنشها به درگیری مستقیم منجر شد: نیروهای شبهنظامی روس و تانکهای سوری به نیروهای عملیات ویژه و تفنگداران دریایی ایالات متحده حمله کردند. در این نبرد، که بزرگترین رویارویی زمینی ثبتشده میان آمریکا و یک قدرت هستهای بهشمار میرود، بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر از نیروهای روس و سوری کشته شدند.
جنگ اوکراین بیش از پیش محدودیتهای بازدارندگی هستهای را آشکار کرده است. در مارس ۲۰۲۳، یک هواپیمای جنگی روسیه یک پهپاد شناسایی ایالات متحده را بر فراز دریای سیاه سرنگون کرد. از سوی دیگر، اطلاعات و موشکهایی که آمریکا در اختیار اوکراین قرار داده، زمینهساز حملات مؤثر اوکراین علیه نیروهای روس در میدان نبرد شده است. اوکراین بارها مسکو و تأسیسات ذخیرهسازی نفت در خاک روسیه را هدف قرار داده است.
در سال ۲۰۲۴، زمانی که یک پهپاد اوکراینی به یک ایستگاه راداری روسیه حمله کرد—راداری که بخشی از سامانه هشدار زودهنگام پرتاب موشکهای هستهای مسکو بود—برخی تحلیلگران ابراز نگرانی کردند که روسیه این اقدام را حملهای نیابتی از سوی ایالات متحده تلقی کند که با هدف تضعیف بازدارندگی راهبردی مسکو انجام شده است. سپس در اول ژوئن، عملیات پهپادی اوکراین موجب تخریب یا آسیبدیدگی حدود ۳۰ فروند بمبافکن و هواپیمای فرماندهی و کنترل هوابرد در عمق خاک روسیه شد—از جمله هواپیماهایی که توانایی حمل موشکهای کروز را دارند.
با وجود آنکه مسکو در دکترین رسمی خود آستانه استفاده از تسلیحات هستهای را کاهش داده، و با وجود تهدیدهای علنی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه، زرادخانه هستهای این کشور نتوانسته مانع از آن شود که اوکراین خاک یک قدرت هستهای را هدف قرار دهد—از جمله سامانههای هشدار زودهنگام و بمبافکنهای راهبردی آن.
ناکارآمدی بازدارندگی هستهای اسرائیل و افزایش خطر درگیری در جنوب آسیا
سلاحهای هستهای اسرائیل نتوانستهاند مانع از تشدید درگیریها در خاورمیانه شوند. در دو سال پیش از شعلهور شدن مجدد جنگ میان ایران و اسرائیل در ژوئن، حزبالله—متحد لبنانمحور ایران—و حوثیهای تحت حمایت ایران در یمن، در پاسخ به جنگ غزه، پهپادها و موشکهای زیادی را بهسوی اسرائیل پرتاب کردند. در ماههای آوریل و اکتبر ۲۰۲۴، ایران و حزبالله صدها موشک را به سمت مرکز اسرائیل شلیک کردند.
پس از حمله غافلگیرانه اسرائیل به ایران در ژوئن—که منجر به کشته شدن (شهادت)تعدادی از مقامهای ارشد نظامی و دانشمندان، و وارد آوردن خسارات یا نابودی در تأسیسات هستهای، مقرهای فرماندهی نظامی و پرتابگرهای موشکهای بالستیک ایران شد—تهران با شلیک پهپادها و موشکهای بالستیک، تلآویو و دیگر مناطق اسرائیل را هدف قرار داد. این درگیری بهسرعت تشدید شد: اسرائیل زیرساختهای نفت و گاز ایران را بمباران کرد و ایران نیز در پاسخ، صدها موشک بالستیک دیگر به شهرهای اسرائیلی پرتاب کرد که منجر به دستکم ۴۰۰ تلفات غیرنظامی شد.
حتی اگر ایران در واکنشهای خود بهدلیل نگرانی از تشدید هستهای خویشتنداری کرده باشد، شلیک گسترده آن به خاک اسرائیل، نخستین بار بود که شهرهای یک قدرت هستهای تا این اندازه هدف حمله قرار میگرفتند. تهدیدهای اسرائیل به تغییر نظام در تهران، و حملات مستقیم ایالات متحده به تأسیسات هستهای ایران، نشان دادند که امکان تشدید بیشتر همچنان وجود دارد.
خطر تشدید خشونت میان هند و پاکستان نیز رو به افزایش است. درگیریهای مکرر مرزی میان دو کشور در سال ۲۰۱۹ زمانی اوج گرفت که هند، در واکنش به یک حمله انتحاری تروریستی در کشمیر تحت کنترل خود، یک مقر مشکوک به حضور شبهنظامیان را در شمالغرب پاکستان بمباران کرد. در ماه مه سال جاری، هند در واکنش به حمله تروریستی دیگری در کشمیر، حملات هواییای را به بزرگترین استان پاکستان انجام داد.
سپس ضربات متقابل شدت گرفت، از جمله یک حمله موشکی هند به پایگاه هوایی نورخان پاکستان که تنها چند مایل با یکی از مراکز کلیدی فرماندهی و کنترل این کشور فاصله دارد. این درگیری چهارروزه، سطحی تازه از تشدید را رقم زد: برای نخستین بار از زمان جنگ ۱۹۷۱—که پیش از دستیابی دو کشور به سلاح هستهای رخ داده بود—هر دو طرف بهطور مستقیم چندین هدف را در داخل خاک یکدیگر مورد حمله قرار دادند.
در موج اولیه حملات، هند از موشکهای کروز، بمبهای گلاید، آتش توپخانه و مهمات تحویلی با پهپاد برای هدف قرار دادن زیرساختهای مرتبط با شبهنظامیان استفاده کرد، از جمله اهدافی در نزدیکی شهرهای بزرگ در استان پنجاب پاکستان. هند نشان داد که میتواند سامانههای پدافندی پاکستان را نفوذ کند، اما طبق گزارشها، پاکستان چند فروند از هواپیماهای هندی را سرنگون کرد.
کاهش تنش
تاکنون، درگیریهای میان قدرتهای هستهای به زد و خوردهای محدود، نبردهای سطح پایین زمینی، درگیریهای هوایی و تبادل حملات هوایی یا موشکی محدود شدهاند—که فاصله زیادی با جنگهای بزرگ قرن بیستم دارد. اما افزایش فراوانی این نوع درگیریها در دهه گذشته، احتمال درگیر شدن قدرتهای هستهای در یک جنگ گسترده را افزایش داده است. هر بار که حملهای به خاک اسرائیل، پاکستان یا روسیه صورت میگیرد، امکان تشدید تنش بهطور چشمگیری افزایش مییابد. قدرتهای هستهای ممکن است احساس کنند که برای شنیده شدن در میان هیاهوی بیپایان درگیریهای کوچک، ناگزیرند پیامهایی با شدت و خشونت بیشتر ارسال کنند.
سیاستگذاران باید به این واقعیت آگاه باشند که در جهانی با درگیریهای مکرر میان قدرتهای هستهای، خطر تشدید بسیار بالاست. حتی اگر هیچیک از طرفین یک درگیری قصد ورود به جنگ نداشته باشند، ممکن است در شرایط بحرانی و شتابزده، کنترل اوضاع از دستشان خارج شود. محیط رسانهای داخلی با گرایشهای ملیگرایانه، استفاده فزاینده از پهپادهای خودکار، و درهمتنیدگی زیرساختهای هستهای و متعارف در بسیاری از کشورها، همگی این خطر را تشدید کردهاند. افزون بر این، هرگونه درگیری که قدرتهای هستهای را دربرگیرد، ذاتاً حاوی احتمال وقوع جنگ هستهای است.
برای کاهش خطر تشدید سریع، رهبران باید ارتباطات بحران را بهبود دهند—بهویژه میان هند و پاکستان، و چین و ایالات متحده. دولتها میتوانند با اطلاعرسانی به طرف مقابل درباره فعالیتهای نظامی، برگزاری گفتوگوهای منظم میان مقامهای رسمی، و ارتقای درک خود از خطوط قرمز رقیبان، سازوکارهایی برای مهار بحرانها ایجاد کنند. برای نمونه، کشورهای حاشیه خلیج فارس تسهیلگر گفتوگوهای غیررسمی میان هند و پاکستان بودهاند—گفتوگوهایی که میتوانند در بحران بعدی نقش ضربهگیر داشته باشند. هدف این مذاکرات دستیابی به دستاوردهای بزرگ نیست، بلکه کاهش تنش و بررسی زمینههای مشترک برای جلوگیری از بحران، به دور از فشارهای سیاسی داخلی، مدنظر است.
ابزارهای ضروری برای مهار تشدید و پایان درگیریها
به باور این نشریه ایالات متحده و متحدانش باید مجموعهای از توانمندیهای نظامی خود را حفظ کنند—از جمله پهپادها، نیروهای عملیات ویژه، سامانههای دفاع موشکی، و سامانههای تهاجم دوربرد—تا بتوانند به اقدامات متعارف دشمن پاسخ دهند، بیآنکه مجبور به استفاده از سطوح بالاتر خشونت شوند. در اختیار داشتن گزینههای متنوع و قابل اتکا برای پاسخ به حملات، این امکان را فراهم میکند که ایالات متحده و متحدانش در سطحی بجنگند که خطر تشدید در آن، بهنسبت قابل مدیریت باقی بماند.
در نهایت، رهبران باید بهطور جدی بررسی کنند که اقدامات خود را محرمانهتر اجرا کنند. آستین کارسون و کرن یاری-میلو، دو پژوهشگر علوم سیاسی، استدلال کردهاند که ارسال پیام از طریق اقدامات پنهانی یا دیپلماسی غیررسمی میتواند از فشار افکار عمومی جلوگیری کند؛ فشارهایی که در فضای علنی، انعطافپذیری سیاسی را محدود کرده و مانع از ارائه امتیاز میشود. رویه دوران جنگ سرد مبنی بر پنهان نگاهداشتن درگیریها و پرهیز از رسانهایکردن اقدامات نظامی، ممکن است امروز نیز ارزش احیا داشته باشد.
پایان جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل، اهمیت کاهش راهبردی تنش را بهخوبی نشان داد. تصمیم ایالات متحده مبنی بر عدم پاسخ متقابل و پافشاری بر آتشبس پس از حمله ایران به پایگاه آمریکایی در قطر، مانع از تشدید بیشتر شد. مذاکرات دیپلماتیک—چه بهصورت مستقیم و چه از طریق کانالهای غیررسمی—زمینهساز توافق آتشبس شد.
در جهانی که بازدارندگی هستهای در آن تضعیف شده است، دولتها باید بهصورت آگاهانه و هدفمند اقداماتی را برای کاهش تنشها در پیش گیرند. در غیر این صورت، هر درگیری مرزی یا حمله پهپادی جدید ممکن است جرقه فاجعهای بزرگ باشد. اینکه درگیریهای دو ماه اخیر به جنگی گسترده و طولانیمدت تبدیل نشدند، هیچ تضمینی برای آینده ایجاد نمیکند که دور بعدی خشونت نیز به همین ترتیب کنترلپذیر باقی بماند.