دولت ترامپ با کنار گذاشتن رویکرد سنتی آمریکا در سازمان ملل، این نهاد را از عرصهای برای همکاریهای بینالمللی به صحنهای برای معاملات میان قدرتهای بزرگ تبدیل کرده است. این سیاست، که بهویژه در مواجهه با بحران اوکراین و تعاملات با روسیه آشکار شد، بیانگر کاهش تعهد واشنگتن به حمایت از کشورهای کوچکتر و تلاشی برای بازتنظیم توازن قدرت در شورای امنیت است. در حالی که این تغییر نگرانی متحدان اروپایی و دیپلماتهای سازمان ملل را برانگیخته، برخی کشورها آن را فرصتی برای بازنگری در نظم جهانی تلقی میکنند.
به گزارش پایگاه خبری جماران، فارن پالیسی در گزارشی نوشت: مقامات دولت ترامپ اعلام کردهاند که دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، بر این باور است که سازمان ملل باید بار دیگر بر مأموریت اصلی خود—حفظ صلح و امنیت بینالمللی—متمرکز شود. بااینحال، هنوز مشخص نیست که این تأکید بر اصول اولیه سازمان ملل در عرصه سیاستگذاری چه معنایی خواهد داشت، زیرا کاخ سفید جزئیات روشنی دربارهٔ نحوه اجرای این رویکرد ارائه نکرده است.
بحران در شورای امنیت؛ سازمان ملل زیر سایه اختلافات جهانی
در این شرایط، دولت ترامپ بهجای ارائه راهکارهایی برای اصلاح، تمرکز خود را بر انتقاد از سازمان ملل گذاشته و از برخی توافقات چندجانبه، ازجمله در حوزههای بهداشت جهانی و حقوق بشر، خارج شده یا حمایت مالی از آنها را متوقف کرده است. افزون بر این، واشنگتن اعلام کرده که تمامی تعهدات و معاهدات چندجانبه خود، از جمله منشور سازمان ملل، را مورد بازبینی قرار خواهد داد. با این حال، دولت ترامپ تاکنون توضیح روشنی دربارهٔ چگونگی شکلگیری سازمان مللی که بهطور مؤثر بر صلح متمرکز باشد، ارائه نکرده است.
رویکرد جدید آمریکا در سازمان ملل؛ نشانهای از کاهش حمایت از اوکراین
این سیاست در سومین سالگرد تهاجم گسترده روسیه به اوکراین آشکار شد، زمانی که کییف و متحدان اروپاییاش تلاش کردند با تصویب قطعنامهای در مجمع عمومی سازمان ملل، بر اهمیت این رویداد تأکید کنند. این قطعنامه، که بر تمامیت ارضی اوکراین تأکید داشت و روسیه را محکوم میکرد، مورد حمایت دولت پیشین آمریکا به رهبری جو بایدن قرار گرفته بود.
دیپلماسی واشنگتن؛ تلاش برای معامله با مسکو به جای حمایت از اوکراین
بااینحال، برخلاف این رویکرد، تیم ترامپ که بهدنبال تقویت روابط با مسکو است، از اوکراین خواست تا این قطعنامه را پس بگیرد—درخواستی که با مخالفت ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور مواجه شد. در مقابل، دولت ترامپ خود دو قطعنامه را در مجمع عمومی و شورای امنیت مطرح کرد که نهتنها هیچ اشارهای به محکومیت روسیه نداشتند، بلکه حقوق حاکمیتی اوکراین را نیز نادیده گرفته و صرفاً بر ضرورت دستیابی سریع به یک توافق صلح تأکید میکردند. در مجمع عمومی، کشورهای اروپایی توانستند برخی ارجاعات به حقوق اساسی اوکراین را در متن قطعنامه بگنجانند، اما رویکرد کلی واشنگتن نشان داد که دولت ترامپ بهجای حمایت قاطع از اوکراین، اولویت خود را بر تأمین منافعش از طریق معاملات میان قدرتهای بزرگ قرار داده است. این رویکرد نهتنها تغییری محسوس در مقایسه با سیاستهای دولت بایدن در قبال سازمان ملل محسوب میشد، بلکه با سنت دیپلماسی این نهاد در دوران پس از جنگ سرد نیز تفاوت داشت.
تغییر آرایش قدرتها در سازمان ملل؛ همگرایی مسکو و پکن در برابر اختلافات غرب
در گذشته، ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه، علیرغم اختلافات دورهای—مانند جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ یا بحران اخیر غزه—در رأیگیریهای کلیدی سازمان ملل اغلب موضعی هماهنگ اتخاذ میکردند. در مقابل، چین و روسیه در سالهای اخیر همکاریهای خود را بهطور قابلتوجهی گسترش دادهاند، هرچند که دیپلماتهای چینی معمولاً با احتیاط بیشتری نسبت به همتایان روس خود عمل میکنند.
از تقابل تا معامله؛ تغییر رویکرد آمریکا در قبال روسیه در سازمان ملل
روسیه مدتها بر این باور بوده که ایالات متحده، بهعنوان یک قدرت بزرگ و دارندهٔ حق وتو در شورای امنیت، احترام شایستهای برای جایگاهش قائل نیست. در این چارچوب، تلاش دولت ترامپ برای نزدیکی به مسکو را میتوان نوعی بازگشت به اصول اولیهای دانست که در زمان تأسیس سازمان ملل مطرح شده بود.
سازمان ملل؛ نهادی جهانی با قدرت متمرکز در دستان معدودی از کشورها
اگرچه سازمان ملل در ظاهر بر برابری همه کشورها تأکید دارد، اما از همان ابتدا ساختار آن بهگونهای طراحی شد که قدرت تصمیمگیری در دست گروه کوچکی از قدرتهای بزرگ متمرکز باشد. فرانکلین روزولت، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، هنگام شکلگیری این نهاد در دوران جنگ جهانی دوم، آن را سازوکاری تصور میکرد که در آن آمریکا، روسیه، بریتانیا و چین از طریق شورای امنیت نظم جهانی را مدیریت کنند—گروهی که بعدها با پیوستن فرانسه به درخواست بریتانیا کامل شد.
سازمان ملل؛ از میانجیگری در جنگ سرد تا ابزار معاملات قدرتهای بزرگ
با وجود اینکه سازمان ملل در طول تاریخ کمتر توانسته این نقش را بهطور کامل ایفا کند، اما در برخی موارد، بهویژه در دوران جنگ سرد، بستری برای مذاکرات میان مسکو و واشنگتن فراهم کرده است تا از تشدید بحرانها جلوگیری شود—هرچند که این روند گاه به بهای نادیده گرفتن منافع کشورهای کوچکتر یا حتی برخی از متحدان آمریکا و اروپا تمام شده است. سیاست دولت ترامپ در قبال روسیه نیز از همین الگو پیروی میکرد؛ بهجای حمایت قاطع از اوکراین، رویکردی مبتنی بر معامله با مسکو در پیش گرفت و سازمان ملل را به ابزاری برای مدیریت روابط میان قدرتهای بزرگ تبدیل کرد.
بررسی تجربه تاریخی؛ همکاری آمریکا و شوروی در سازمان ملل چگونه شکل گرفت؟
برای مثال، در بحران سوئز سال ۱۹۵۶، دولت آیزنهاور با شوروی همسو شد تا بریتانیا و فرانسه را تحت فشار قرار داده و به مداخله نظامی آنها در مصر پایان دهد. همین الگو در جنگ یوم کیپور سال ۱۹۷۳ نیز دیده شد، زمانی که خطر درگیری مستقیم میان ابرقدرتها در خاورمیانه جدی بود. در آن مقطع، هنری کیسینجر، وزیر خارجه آمریکا، برای مذاکره با رهبران شوروی درباره مفاد قطعنامه آتشبس سازمان ملل به مسکو رفت—هرچند که در یک اقدام حسابشده، به اسرائیل توصیه کرد اجرای آتشبس را به تعویق بیندازد.
نقش سازمان ملل پس از جنگ سرد؛ ابزار مدیریت بحران یا مانعی برای مداخله نظامی؟
پس از پایان جنگ سرد، ایالات متحده و شوروی (و بعدها روسیه) همچنان از سازمان ملل بهعنوان ابزاری برای مدیریت بحرانها بهره بردند. درگیریهای نیابتی در جهان سوم تا حدی از طریق مأموریتهای حافظ صلح و تلاشهای دیپلماتیک این نهاد مهار شد. حتی در سال ۲۰۱۲، دولت اوباما و روسیه توانستند با استفاده از یک قطعنامه سازمان ملل، تنشها بر سر استفاده دولت سوریه از تسلیحات شیمیایی را کاهش دهند—اقدامی که با مخالفت سیاستمداران و فرماندهان نظامی فرانسه روبهرو شد، چرا که آنها به دنبال انجام حمله نظامی علیه سوریه بودند.
کاهش نقش سازمان ملل؛ از میانجیگری قدرتهای بزرگ تا نهاد حاشیهای در بحرانها
بااینحال، در سالهای اخیر، نقش سازمان ملل بهعنوان ابزاری برای جلوگیری از درگیری میان قدرتهای بزرگ کمرنگ شده است. کارشناسان شورای امنیت هشدار دادهاند که رهبران واشنگتن و مسکو دیگر به این نهاد به چشم سازوکاری مؤثر برای مدیریت بحرانها نگاه نمیکنند. بروس جونز از مؤسسهٔ بروکینگز در مقالهای خاطرنشان کرده که نسل جدید دیپلماتها و ناظران سازمان ملل فراموش کردهاند که این سازمان میتواند نقش «سدی در برابر تشدید تنشهای میان قدرتهای بزرگ» ایفا کند.
شورای امنیت پس از جنگ اوکراین؛ نهادی فلج در مهار بحرانهای بینالمللی
پس از تهاجم روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲، همکاری میان اعضای دائم شورای امنیت به حداقل رسیده و اغلب با اکراه صورت میگیرد. روسیه بیش از گذشته از حق وتوی خود برای جلوگیری از اقداماتی مانند نظارت بر تحریمهای کره شمالی استفاده کرده است. بااینحال، هیچیک از قدرتهای بزرگ تلاش نکردهاند از سازمان ملل بهعنوان ابزاری مؤثر برای کاهش تنش در جنگ اوکراین بهره ببرند، و شورای امنیت دیگر نقش گذشته خود را در جلوگیری از درگیریهای بینالمللی ایفا نمیکند.
دیپلماسی نمایشی دولت ترامپ؛ قطعنامهای بدون تأثیر واقعی در سازمان ملل
در نگاه نخست، اقدام اخیر دولت ترامپ در قبال اوکراین در سازمان ملل ممکن است بهعنوان تلاشی برای احیای نقش این نهاد در کاهش تنش میان قدرتهای بزرگ تعبیر شود، اما در واقع تأثیر چندانی نداشت و بیشتر جنبهای نمایشی داشت. قطعنامهای که ایالات متحده در شورای امنیت مطرح کرد، بسیار کلی و مختصر بود—تنها ۶۳ کلمه داشت—و هیچ راهکار عملی برای تثبیت اوضاع یا نظارت بر روند صلح، مانند اعزام نیروهای حافظ صلح، ارائه نمیکرد. در حقیقت، این قطعنامه بیش از آنکه تلاشی جدی برای حل بحران اوکراین باشد، ابزاری برای توجیه سیاست دولت ترامپ در قبال نزدیکی به روسیه بود. برخی گزارشها حاکی از آن است که این طرح بدون برنامهریزی دقیق و بهسرعت توسط مقامات سطح میانی دولت تدوین شد، بدون آنکه چارچوب مشخصی برای دستیابی به یک توافق پایدار در نظر گرفته شود. در نتیجه، این اقدام چیزی بیش از یک نمایش دیپلماتیک نبود.
نگرانی اروپا از امتیازدهی آمریکا به روسیه؛ شکاف در اتحاد فرا-آتلانتیکی؟
بااینحال، دیپلماتهای اروپایی نگراناند که این تنها آغاز امتیازدهیهای بیشتر آمریکا به روسیه باشد. سناریوی نگرانکنندهتر این است که واشنگتن و مسکو در آینده بر سر آتشبسی در اوکراین به توافقی برسند که برای کییف و متحدان منطقهایاش غیرقابلپذیرش باشد. در چنین شرایطی، روسیه ممکن است—مشابه آنچه در سال ۲۰۱۵ با توافق جنجالی مینسک ۲ انجام داد—این توافق را به شورای امنیت ببرد و خواستار تأیید رسمی آن شود، در حالی که ایالات متحده نیز از آن حمایت کند. در این سناریو، بریتانیا و فرانسه ممکن است ناچار شوند برای جلوگیری از تصویب چنین توافقی از حق وتوی خود استفاده کنند. اگرچه در مورد قطعنامه اخیر، بحث وتو در میان دیپلماتهای اروپایی بیشتر جنبهای نمادین داشت، اما در صورت مطرح شدن توافقی جدیتر و نامطلوب برای اوکراین، اروپا ممکن است مجبور به اتخاذ موضعی سختتر شود. چنین وضعیتی میتواند باعث ایجاد شکاف عمیقتری در روابط میان آمریکا و متحدان اروپاییاش شود و هماهنگی فرا-آتلانتیکی را بیش از پیش تضعیف کند.
چالش جدید در سازمان ملل؛ آیا واشنگتن به دنبال جدایی مسکو از پکن است؟
تغییر رویکرد دولت ترامپ در قبال روسیه در سازمان ملل، نهتنها نگرانیهایی را در میان متحدان اروپایی آمریکا ایجاد کرده، بلکه ممکن است برای چین نیز به یک چالش بالقوه تبدیل شود. دیپلماتهای چینی هفته گذشته از رفتار تیم ترامپ در نیویورک شگفتزده به نظر میرسیدند، هرچند که در نهایت از قطعنامه پیشنهادی آمریکا در شورای امنیت حمایت کردند. بااینحال، هنوز مشخص نیست که آیا تمایل دولت ترامپ برای همکاری با مسکو شامل پکن نیز خواهد شد یا خیر، زیرا واشنگتن چین را بهعنوان رقیبی جدیتر و تهدیدی راهبردیتر نسبت به روسیه تلقی میکند. در نخستین دوره ریاستجمهوری ترامپ، آمریکا و چین در زمینهٔ تحریمهای سازمان ملل علیه کره شمالی همکاری نزدیکی داشتند، زیرا هر دو کشور بر سر لزوم اعمال فشار اقتصادی و دیپلماتیک بر پیونگیانگ برای توقف برنامهٔ هستهای آن توافق داشتند. اما این همکاری دوام نیاورد.
در سال ۲۰۲۰، دولت ترامپ از شورای امنیت سازمان ملل بهعنوان ابزاری برای حمله به چین بر سر شیوع ویروس کرونا استفاده کرد. اخیراً نیز، چین پیشنهاد داد که نقش اصلی را در تنظیم پیشنویس قطعنامههای سازمان ملل دربارهٔ افغانستان بر عهده بگیرد، اما آمریکا با این پیشنهاد مخالفت کرد و مانع تصویب آن شد. این اقدام، بیش از آنکه ناشی از اختلافنظر دربارهٔ افغانستان باشد، نشانهای از تلاش واشنگتن برای کاهش نفوذ چین در سازمان ملل تلقی میشود. چنین رویکردی ممکن است نگرانی پکن را افزایش دهد که آمریکا در پی مهار نفوذ چین در سازمان ملل است، درحالیکه همزمان تلاش دارد روسیه را از اتحاد راهبردی با چین دور کند.
واکنشهای بینالمللی به سیاست ترامپ؛ نگرانی متحدان، استقبال برخی کشورهای جنوب جهانی
کشورها در مواجهه با سیاست جدید واشنگتن واکنشهای متفاوتی نشان دادهاند. گزارشهایی حاکی از آن است که مقامات آمریکایی هفته گذشته با استفاده از فشارهای دیپلماتیک و تهدیدهای جدی تلاش کردهاند سایر کشورها را از حمایت از اوکراین و متحدان اروپاییاش منصرف کنند. بااینحال، برخی کشورهای جنوب جهانی از این تغییر رویکرد استقبال کردهاند. بسیاری از دیپلماتهای کشورهای غیرغربی در نیویورک معتقدند که سیاست سختگیرانه دولت بایدن علیه روسیه در سازمان ملل نهتنها به پایان جنگ کمکی نکرده، بلکه باعث شده موضوعات مهم چندجانبه مانند توسعه جهانی در حاشیه قرار بگیرند. اگرچه این کشورها همچنان نسبت به سیاستهای کلی دولت ترامپ و تمایل آن به دوری از همکاریهای بینالمللی با تردید مینگرند، اما برخی از آنها کنجکاوند ببینند که آیا تغییر رویکرد آمریکا در قبال مسکو میتواند دستکم نتایج مثبتی به همراه داشته باشد یا خیر.
اکثر کشورها بهاحتمال زیاد رویکرد دولت ترامپ را نخواهند پذیرفت، بهویژه اگر او تلاش کند برخی از برنامههای بحثبرانگیز خود—مانند طرحهایش دربارهٔ غزه—را از طریق شورای امنیت پیش ببرد. تنش اخیر بر سر اوکراین نیز ممکن است تنها پیشدرآمدی بر اختلافات شدیدتر دربارهٔ اسرائیل و فلسطین در سازمان ملل باشد. برخی دیپلماتهای مطلع ابراز نگرانی کردهاند که تمایل واشنگتن به چشمپوشی از اصول اساسی حقوق بینالملل—مانند احترام به تمامیت ارضی و ممنوعیت تجاوز—در مورد اوکراین، میتواند نشانهای از رویکرد مشابه آن در سایر بحرانهای بینالمللی باشد. چنین روندی ممکن است مستقیماً بر نحوهٔ مواجههٔ آمریکا با درگیریهای دیگر، ازجمله مسئلهٔ فلسطین، تأثیر بگذارد.
نقش سازمان ملل؛ ابزار دیپلماسی موقت یا چارچوبی برای صلح پایدار؟
در نهایت، تفاوت بزرگی وجود دارد بین استفاده از شورای امنیت بهعنوان ابزاری برای ارسال پیامهای دیپلماتیک کوتاهمدت در بحبوحهٔ بحرانها—مانند آنچه آمریکا هفته گذشته انجام داد—و بهرهگیری از سازمان ملل بهعنوان سازوکاری برای ایجاد صلحی پایدار و مبتنی بر توافقات بینالمللی. اگر سازمان ملل بخواهد در مدیریت بحرانهای جهانی نقشی مؤثر داشته باشد، باید حداقل به برخی از اصول اساسی خود پایبند بماند و دیپلماسی واقعی را با مشارکت طیف گستردهتری از کشورها دنبال کند.
آینده سازمان ملل؛ آیا این نهاد همچنان میتواند نقشی در حل بحرانهای جهانی ایفا کند؟
اینکه دولت ترامپ سازمان ملل را بهعنوان یک نهاد مستقل و تأثیرگذار در حل بحرانهای جهانی میبیند یا صرفاً آن را ابزاری برای مشروعیتبخشی به توافقات خود با روسیه تلقی میکند، هنوز مشخص نیست. حتی با بدبینانهترین نگاه، سازمان ملل نباید تنها نقش یک مهر تأیید برای تصمیمات قدرتهای بزرگ را ایفا کند. این نهاد با هدف حل بحرانهای جهانی و حفظ صلح شکل گرفته است، نه صرفاً برای تصویب توافقهایی که پشت درهای بسته میان کشورهایی مانند آمریکا و روسیه صورت میگیرد.