برای بسیاری از فعالان سیاسی-اجتماعی در روسیه، عدم پیروزی در جنگ اوکراین می‌تواند خواست ملی برای تحقق دموکراسی را افزایش دهد و زمینه را برای پذیرش ساختار تقریبا دموکراتیک از سوی طبقه حاکمه در روسیه را فراهم کند.

به گزارش جماران؛ تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین در فوریه 2022 درک بسیاری از کشورهای اروپایی درباره روسیه را به چالش کشید. با این حال اروپا و جهان غرب در حال ارزیابی این موضوع هستند که چگونه می‌توانند رفتارهای روسیه را بهتر از گذشته درک کنند و روابط و سیاست‌های خود را درباره روسیه با درک بهتر امروز و پیش بینی فردای آن، تنظیم کنند.

به هرحال، تصورات امروز از روسیه الگوی روابط فردا را شکل می‌دهد. روسیه را در سال 2030 تصور کنید. آیا شبیه امپراتوری خواهد بود؟ آیا یک دموکراسی خواهد بود؟ آیا با وجود پهناوری و گستردگی عظیم و همچنین وجود جمهوری‌های خودمختار، فدراسیون روسیه اصلا وجود خواهد داشت؟

با ادامه تهاجم بی منطق روسیه به اوکراین، پرسش‌های بعدی هرگز به این مهمی نبوده است. در حالی که مسائل مربوط به تحولات آتی در اوکراین همچنان در واشنگتن و بروکسل بر گفتمان‌های دیگر غالب است و توجه کمتری به آنچه در مسکو و در سرتاسر فدراسیون روسیه رخ می‌دهد، معطوف شده است. حتی پس از کودتای نافرجام یوگنی پریگوژین؛ رهبر سابق شبه‌نظامیان واگنر در سال گذشته، بحث‌های جدی در مورد آینده بالقوه روسیه تا حد زیادی فروکش کرد.

در ادامه به یکی از سناریوها درمورد آینده روسیه می‌پردازیم.

دموکراسی دور از انتظار

برای کسانی که به بررسی شکل گیری تطبیقی امپراتوری و به خصوص فروپاشی امپراتوری‌ها و دولت‌ها می‌پردازند، جنگ داستانی آشنا است. مبارزات میهن پرستانه هندی‌ها در برابر استعمار بریتانیا در قرن بیستم، مبارزات جمهوری خواهان ایرلندی در دهه اول قرن بیستم، جنگ‌های فرانسه و شکست‌های آن در الجزایر و ویتنام و مبارزات ملت‌های آفریقایی در برابر استعمار پرتغال در دهه 60 و 70 قرن بیستم، همگی احساسات دموکراتیک را حتی در جوامع استعمارگر تقویت کرد.

با این حال، نادیده گرفتن اقداماتی که در سال‌های اولیه حکومت بوریس یلتسین و ولادیمیر پوتین وجود داشت، به کوری غرب در برابر دولت‌ بعدی که کرملین را اشباع کرد، کمک کرد.

به نظر می‌رسد، امروز به لطف مقاومت اوکراین در برابر دومین ارتش قدرتمند جهان و توقف نیروهای روسی در سرزمین‌های 2022 که البته با حمایت‌های همه جانبه آمریکا و کشورهای اروپایی میسر شده و همچنین فشار اقتصادی ناشی از تحریم‌ها که بی شک پیامدهای آن در سال‌های آینده برای روسیه بهتر مشخص می‌شود، نوبت روسیه است که این داستان را تجربه کند.

در واقع، تاریخ اصلاح طلبی زیادی برای روس‌ها وجود دارد. برخی از برجسته‌ترین لحظات تغییر دموکراتیک در تاریخ روسیه مانند پایان نظام رعیتی در دهه 1860 و ایجاد دوما (مجلس نمایندگان روسیه) در اوایل دهه 1900 پس از شکست‌های نظامی در جنگ‌های خارجی رخ داد.

همچنین، در پژواک جنبش‌های مشابه در دهه 1980 و اوایل دهه 1990، پس از یک ماجراجویی نظامی شکست خورده دیگر در افغانستان، روس‌ها امروز شاهد توقف نیروهای ارتش خود در اوکراین هستند و در دو سال گذشته بارها به صورت جمعی در شهرهای مسکو، ایرکوتسک، ولادی وُستوک، تومسک و آرخانگلسک اجتماعات متعددی در اعتراض به جنگ اوکراین و با چاشنی شعارهای دموکراسی خواهانه به راه انداخته‌اند.

علاوه بر این در مجموع، محتوای کنشگری معترضان داخلی و شخصیت‌های اپوزیسیون روسیه بر سه اصل تمرکززدایی، رفع تعارض‌های اجتماعی و دموکراسی در قالب انتخابات آزاد در دو سطح ملی و محلی، متمرکز است.

فشار جهانی، به ویژه از جانب غرب، بیش از حد قابل تحمل نیست و با تخلیه خزانه‌ و تغییر مسیر آن به سمت تولیدات نظامی، خاطرات نسل‌های قدیمی‌ روسیه از ویرانی اقتصادی قبلی را زنده می‌کند و برای بسیاری از فعالان سیاسی-اجتماعی در روسیه، عدم پیروزی در جنگ اوکراین می‌تواند خواست ملی برای تحقق دموکراسی را افزایش دهد و زمینه را برای پذیرش ساختار تقریبا دموکراتیک از سوی طبقه حاکمه در روسیه را فراهم کند.

در صورت تحقق این سناریو، این نتیجه یکی از بهترین نتایجی است که غرب می‌تواند متصور شود. اما در حالی که این سناریو را نمی‌توان نادیده گرفت، متاسفانه در کوتاه مدت و حتی در میان مدت نیز بعید است. با توجه به ضعف احزاب اپوزیسیون و همچنین کمبود آشکار حمایت از سوی بدنه سیاسی روسیه، هرگونه رویاپردازی در مورد روسیه دموکراتیک در آینده توهم محض است. با این حال، در یک افق زمانی طولانی‌تر که شاید در دهه آینده قابل پیش بینی باشد، چنین سناریویی احتمالا قابل تحقق است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.