کشورهای حاشیه خلیج فارس با تحریک غرب عمدا ارتش های خود را تضعیف کردند زیرا جایگزینی نمی خواهند که خاندان های حاکم را تهدید کند و بر حمایت آمریکایی غربی تکیه کردند.

به گزارش جماران، عبدالباری عطوان نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب در تحلیلی در  روزنامه فرامنطقه ای رأی الیوم به تحولات جدید در جهان عرب به ویژه در مصر و کشورهای حاشیه خلیج فارس پرداخت و نوشت: اخیرا از نوشتن درباره مصر زیاد اجتناب کردیم نه به دلیل آن که چیزی برای نوشتن درباره این کشور وجود ندارد، نه، زیرا مصر کشوری است با جایگاه رهبریت و  در آن خلاقیت و جنبش ها در زمینه های مختلف هرگز متوقف نمی شوند ولی مشکل در این جا نهفته است که حکومت و مخالفان در این مساله مشترک هستند که « هرکسی با ما نیست علیه ماست».اگر از نظام و اشتباه ها و شکست هایش انتقاد کنی می شوی«اخوانی» و اگر برخی از رویکردها و سیاست هایش در ضرورت دادن اولویت به توسعه اقتصادی برای خارج کردن کشور از بحران هایش و دور کردن آن از آن چه در لیبی و سوریه و هرج و مرج خونین را درک بکنی آن  وقت تو کسی می شوی که از انقلاب برعکس حمایت می کند و در خندق دیکتاتوری دشمن بهار عربی قدیم و جدید قرار می گیرد و این هرگز به معنای برابری بین نظامی که بسیاری از ادوات سرکوب را دارد و اجازه هیچ گونه مخالفتی را نمی دهد و هیچ سقف آزادی چه بالا چه پایین را رعایت نمی کند با مخالفان اسلامگرایش نیست که حکومت را از دست دادند و از هم پاشیدند و رهبرانش در زندان و بازداشت گاه ها به سر می برند و برخی از آنها منتظر اجرای حکم اعدام شان هستند و خوش شانس ترین آنها کسی است که جان خود را برداشت و فرار کرد و اکنون در تبعید زندگی می کند.

مصر اکنون در اوضاع متفاوت و جدیدی به سر می برد که شامل تحرک یا «نارضایتی» دوباره مردمی و اقدام تظاهرکنندگان در شکستن دیوار ترس و وحشت است زیرا روز جمعه گذشته به خیابان ها و میدان های شهرهای اصلی مانند قاهره، «اسکندریه»،«حلوان» و سوئز  ریختند و تظاهرات کردند. این شهرها پایگاه اصلی جامعه مدنی به شمار می روند. نتایج این تحرک چه تغییر نظام باشد چه نباشد، بی تردید مصر«متفاوتی» را به وجود می آورد و اصلاحات فراگیری در پی خواهد داشت و مسیرهای چندی را که انقلاب«ژانویه» که دزدیده شد و از تحقق اهدافش چه با کودتای نظامی مورد حمایت خیز مردمی  و چه از اشتباه های درونی به دلیل نداشتن مهارت توسط مخالفان و جوانان انقلابی بازداشته شد، تصحیح می کند و اکنون مجالی برای شرح و روده درازی نیست.

مصر به مانند رود «نیل» به کندی حرکت می کند ولی اگر خشمگین شود و به حرکت بیفتد حرکتش به مانند«بولدوزر» خواهد شد که هر چیزی که در برابرش قرار گیرد را مورد حمله قرار می دهد. این همان چیزی است که در همه انقلاب های مصر رخ داد چه در انقلاب جولای سال 1965 چه در انقلاب اخیر ژانویه. هیچ کس هم نمی تواند در این باره پیش بینی کند که برای انقلاب کنونی»محمد علی» و پیامدهای آن چه اتفاقی می افتد.

دو حزب وجود دارند که هنوز هم هستند و طی سال های اخیر و قبل از شعله ور شدن فتیله انقلاب ژانویه بر سر قدرت رقابت می کنند اولی حزب تاریخی و قوی ارتش است و دومی حزب نهاد دینی اسلامگراست که نماینده آن اخوان المسلمین است. نزاع میان این دو به نفع ارتش تمام شد زیرا قوی تر است و تنها حزبی است که متحد است و اسباب قدرت را به دلیل آن که یک سازمان آهنین است در اختیار دارد ولی عقب نشینی های اخیر در انتخابات ریاست جمهوری تونس و غیبت اسلام سیاسی از انقلاب الجزایر وقوع تغییرانی در این زمینه را مورد تأکید قرار دادند که نیاز به بازنگری هایی دارد.

اجازه بدهید خودمان را فریب ندهیم و اذعان کنیم آن که بر مصر، الجزایر و سودان حکومت می کند ارتش است و به همین دلیل اولین تصمیمی که «بریمر» حاکم نظامی عراق پس از سرنگونی حکومت بعث انجام داد انحلال ارتش بود و اگر ارتش متحد سوریه و ایستادگی اش نبود سوریه به سرنوشت عراق و هرج و مرجی که در آن به سر برد دچار می شد.

کشورهای حاشیه خلیج فارس با تحریک غرب عمدا ارتش های خود را تضعیف کردند زیرا جایگزینی نمی خواهند که خاندان های حاکم را تهدید کند و بر حمایت آمریکایی غربی تکیه کردند. این همان دلیل شکست شان در جنگ یمن است. کشورهای حاشیه خلیج فارس  به رغم آن که صدها میلیارد دلار که برای تسلیح ارتش های خود هزینه کردند ولی همین ارتش های آنها نتوانستند که در جنگ با جنبش حوثی به ویژه در روزهای نخست  بحران و قبل از رسیدن حمایت های نظامی ایران، به لحاظ تسلیحاتی ضعیف بود، پیروز شوند ولی ماه عسل بیشتر نظام های حاکم بر کشورهای حاشیه خلیج فارس به پایان خود نزدیک می شود مگر آن که «معجزه هایی» رخ دهد و ما اکنون در زمانه وقوع معجزه ها نیستیم.

ارتش مصر که به واسطه «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهور و پیش از  وی به واسطه روسای جمهوری مانند «محمد نجیب»،«جمال عبدالناصر»،«انور السادات» و «حسنی مبارک» حکومت می کرد به دنبال توسعه اقتصادی بدون اصلاحات واقعی و مدیریت مدرن برای بحران های مصر بود به همین دلیل اوضاع مصر به رغم ثبات و برخی از موفقیت های اقتصادی که نمی توان منکرشان بود، شکننده ماند. نارضایتی داخلی در نتیجه تشدید میزان فقر و بیکاری و بیشتر شدن شکاف میان ثروتمندان و محرومان و گسترش فساد بیشتر و گسترده تر شد. از کشوری که 40 درصد از مردمش زیر خط فقر به سر می برند چه چیزی به جز«سوزن»که نارضایتی را منفجر کند می توان توقع داشت؟

السیسی فرصتی تاریخی برای بیرون کشیدن مصر از بحران هایش دارد. وی طی پنج سال گذشته از حمایت مردمی وسیع و حمایت کشورهای حاشیه خلیج فارس به ارزش 50 میلیارد دلار و پشتیبانی آمریکا و اروپا برخوردار بود ولی نقطه ضعفش به باور ما پیش گرفتن طرح های اقتصادی امنیتی داخلی در سایه غیبت کامل طرح های سیاسی استراتژیک در دو بخش داخلی و خارجی بود که مصر را از یک کشوری که دیگران دنباله رویش هستند به یک کشور«دنباله رو»ی کشورهای ثروت و پول که در دنیای عرب و اسلام کمترین محبوبیت را دارند تبدیل کرد ولی این مساله برقراری ثبات و امنیت تا جای ممکن را نفی نمی کند و اینها دو شرط اساسی برای هر گونه توسعه اقتصادی موفق است که نمونه بارز آن را در چین دیدیم البته بی تردید با تفاوت بسیار زیاد.

مشکل اصلی که السیسی با آن مواجه بوده و هست این است که وی خواست عبدالناصر دیگر شود بدون آن که طرحی ایدئولوژیک و «مدرن» که وی را در محیط پیرامونش متمایز کند و رسانه های قوی از آن حمایت کنند داشته باشد و نیز نهاد حاکمیتی که شماری از مغزهای خلاق که در همه زمینه ها به او مشورت دهند وجود ندارد و سقف آزادی های بالا و احترام به حقوق بشر وجود ندارد به ویژه آن که وی با مخالفان عقیده ای شدید رو به روست که دارای ریشه در جامعه های مصر و اسلامی هستند و طرحی در اختیار دارند که نزد افکار عمومی مصر و عرب مقبولیت دارد.

از کسانی نیستیم که همیشه نیمه خالی لیوان را می بینند و هرگز برخی از دستاوردها به ویژه در زمینه اقتصادی را انکار نمی کنیم ولی مشکل در ثمره های این دستاوردهاست البته اگر وجود داشته باشند. این دستاوردها به فقرای له شده نرسیده است بلکه به گربه های چاق و چله رسید زیرا طبقه متوسط از بین رفت و فقرا بیشتر شدند و میزان بیکاری در میان جوانان همچنان بالاست.

مساله دیگری که نمی توان آن را نادیده گرفت و بزرگتر از آسیبی است که السیسی و نظامش زده اند از جانب دوستانش بوده است نه دشمنانش زیرا زمانی که ترامپ وی را «دیکتاتور» مورد علاقه اش توصیف می کند و اسرائیلی ها شب و روز او را دوست و و همپیمان قوی خود می دانند این تکرار این مقوله است که «خدایا مرا از دست دوستانم در امان بدار اما دشمنانم را مرا بس».

«سوزنی» که نارضایتی کنونی را در مصر منفجر کرد یک اخوانی ریش دار یا ریش و سبیل تراشیده نبود بلکه یک جوان سبزه روی ساده، بلندپرواز و جسور به نام «محمد علی» یکی از عامه ملت است که به وی ستم«مالی» بزرگی شد که می گوید ارتش این ظلم را در حق وی مرتکب شد و حقوق 15 میلیون دلاری اش را بنابر دلایلی که هنوز واضح نیست توقیف کرد به همین دلیل تصمیم کرفت که به شیوه «امام خمینی» در دهه هفتاد البته نه با کاست بلکه با نوارهای ویدیوئی البته با تفاوت بسیار زیاد، ما در اینجا درباره وسیله سخن می گوییم، انتقام بگیرد.

محمد علی« محمد عبده» فیلسوف نیست، او «جمال الدین افغانی» اصلاح طلب هم نیست و اگر چه به مانند آنها به غرب پناه برد تا پیامش را برساند ولی او یک خوش چهره ساده و پیمانکاری کوچک است که در دل نظام زندگی کرد. فردی خودجوش است که به زبان عامیانه حرف می زند و از آیات قرآنی و احادیث نبوی کمک نمی گیرد به همین دلیل بخشی از ملت مصر به دعوت وی برای ریختن به خیابان ها و میدان های شهرها پاسخ مثبت دادند. این چیز ی است که جنبش اخوان المسلمین و همه نیروهای اسلام سیاسی و چپ های ملی گرای دیگر موفق به انجام آن نشدند. این مساله ای است که نیاز به تأمل و بررسی دارد.

نمی خواهیم که از حوادث پیشی بگیریم و چیزهایی را پیش بینی بکنیم که رخ نمی دهند به رغم آن که باور داریم الگوهای سودان و الجزایر که اشتباه های فاحش بهار عربی را تصحیح کردند و کاری کردند که ارتش منضبط تر شده و از جامعه مدنی و انقلاب واقعی مسالمت آمیز و لیبرالش حمایت کنند در مصر و دیگر کشورهای عربی تکرار می شود زیرا سودانی ها و الجزایری ها ثابت کردند که «همزیستی» میان ارتش و ملت امکان پذیر است. این همزیستی نیز می تواند قعر مردمی را با قله حاکمیت با هم تغییر دهد و الگوهای خونین و هرج و مرج گرا در لیبی و سوریه و به همراه شان دخالت های نظامی غربی و عربی ویرانگر را هر چند به شکل موقت دفن کند.

نگاه ها اکنون متوجه  اسپانیاست یعنی همان جایی که محمد علی اقامت دارد و ویدیوهای تحریک برانگیزش را ضبط می کند و مهمات خوبی در برخی از اشتباه های حاکمیت و بحران اقتصادی روزافزون و حالت فقر شدید اکثریت مردم مصر پیدا می کند. حال این پرسش مطرح می شود که آیا افکار عمومی مصر به دعوتش برای تظاهرات میلیونی در میدان های و خیابان های شهرهای مصر در روز جمعه آینده پاسخ می دهد؟

برای ما دشوار است که به این پرسش پاسخ بدهیم زیرا مصر یکی از کشورهایی است که پیش بینی حوادث در آن و غافلگیری هایش بسیار دشوار است. چه کسی می توانست پیش بینی کند که این محمد علی جوان ساده به شکل ناگهانی ظاهر شود و با این سرعت این گونه تأثیر بگذارد و عناوین اصلی روزنامه های جهان و شبکه های تلویزیونی آن را از آن خود کند؟

چه بسا این جوان به تنهایی تحت تأثیر قرار گرفته و از حجم مظلومیت متأثر شد و در گذاشتن زنگونه در گردن گربه جرأت به خرج داد و ارتش مصر که در همه جای کشور ریشه دوانده و دستگاه امنیتی این کشور که از مشت آهنین علیه دشمنانش استفاده می کند، را به چالش کشید. با وجود این، ما بعید نمی دانیم که برخی از طرف ها به ویژه داخل مصر که دلایل خود را دارند و با نظام اختلاف دارند دور او گرد بیایند و برخی از این طرف ها ابزارهای رسانه ای پرتأثیر و بزرگی در اختیار دارند ولی واکنش های نظام حاکم به محمد علی به شکلی که ما دیدیم خدمت به او و طرح اش است واکنشی مانند اذعان به ساخت کاخ ها و ظهور «محمود السیسی» پسر رئیس جمهور روی صفحه های تلویزیون ها در این زمان آن هم به شکل  ناخواسته، یادآورد «جمال مبارک» بد نام است.

روز جمعه آینده روز سرنوشت سازی برای مصر است چه افکار عمومی به دعوت برای تظاهرات پاسخ بدهند چه ندهند.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.