در ادامه این مطلب آمده است:گرچه از وقتی اصطلاحاً خود را شناخته ام تشنه خواندن بوده ام و هنوز هم تا جایی که چشم و سایر اعضاء نامهربانی نکنند همچنان تشنه هستم، اما در دوره ای از زندگانی عطش خاصی برای نوشتن داشتم و: «همه ی لرزش دست و دلم از آن بود/که عشق/پناهی گردد/نه پروازی/گریز گاهی.... احمد شاملو» و اتفاقاً با راه افتادن نشریات استانی فرصت اش هم فراهم بود؛ در همان دوران با دادن مقالات و اشعاری با نشریات نصیر بوشهر، نسیم جنوب، بیرمی، پیغام، آوای بهارستان و ... همکاری می کردم.
اخیراً کتابی از استاد علی باباچاهی شاعر و تحلیل گر شعر نام آور هم استانی به نام «بیرون پریدن از صف» به دستم رسید و وقتی در این کتاب به نقل از فرانتیس کافکا خواندم که: نوشتن، بیرون پریدن از صف مردگان است، دلیل آن عطش خود را دریافتم. اما همکاری بنده با اتحاد جنوب از زمانی آغاز شد که دوست عزیزم شاعر صمیمی دشتستان استاد محمد غلامی مسئولیت صفحه ادبی این نشریه را بر عهده گرفت و گه گاه برای ارسال شعر برای صفحه ادبی از حقیر هم دعوت می شد. البته ایشان پس از چندی مسئولیت این صفحه را به دوست دیگری واگذار کردند لیکن همکاری بنده هر چند نه به اندازه زمان حضور ایشان ولی به هر حال ادامه یافت و از آن پس اکثر مطالب یا اشعار خود را به همین هفته نامه می دادم که باعث صمیمیت و احترام متقابلی میان من و مسئولین و اعضاء هیئت تحریریه گردید.
با این مقدمه به بیان خاطره ای می پردازم: در یکی ازهمین سال ها کتابی از دوست نازنینم استاد محمد فقیه الاسلام منتشر گردید به نام «روات» که روایت واقعی بخشی از زندگی استاد بود با نثری نرم، روان و یک دست و با استفاده از برخی واژگان و اصطلاحات و ضرب المثل های بومی که بر شیرینی متن می افزود و سرتاسر کتاب با دیدی خوش بینانه به روابط انسانها یعنی قهرمانان و کاراکترهای داستان به نگارش درآمده که امروزه با توجه به واقعیت های جامعه و روابط کاملاً بازار می شده و غیبت روابط عاطفی و صمیمانه امری حداقل دور از دسترس به نظر می رسد و بر همین اساس کتاب می تواند نقش موثری در تلطیف روابط در جامعه داشته باشد. به همین دلایل نگارنده نقد گونه ای بر کتاب نوشته بودم زیر عنوان «خارج از محدوده شیطان» و آنرا برای چاپ در هفته نامه به دفتر نشریه سپردم و با توجه به تمایلی که برای معرفی کتاب تازه منتشر شده داشتم تقاضا کردم که هر چه زودتر منتشر شود. همانطور که اشاره شد با توجه به اقدام متقابل فی مابین اطمینان داشتم در هفته بعد منتشر خواهد شد و از این رو به نویسنده کتاب هم تلفنی خبر دادم اما با انتشار هفته نامه دیدم که انتظار بیهوده بوده است، لذا با دفتر نشریه تماس گرفتم و علت را جویا شدم و به هر حال برای هفته بعد قول چاپ آن را دارند، متاسفانه هفته بعد هم خبری از چاپ آن نشد. با حالتی گله مندانه شخصاً به دفتر نشریه مراجعه و تقاضای ملاقات با سردبیر و مدیر مسئول یعنی جناب اکبر صابری را کردم تا اگر مشکلی برای چاپ آن مقاله دارند به نشریات دیگر بسپارم و به هر حال بعد از تعارفات معمول، ایشان ضمن عذرخواهی از تأخیر و اینکه فعلاً در سایت منتشر شده، توضیح دادند که به علت مصادف شدن با ایام انتخابات - به خاطر ندارم انتخابات مجلس با شورای شهر- این روزها، روزهای ویژه ای هستند و صادقانه گفتند که به دلیل انبوه آگهی های تبلیغاتی می توانیم بخشی از کسری بودجه سالانه هفته نامه را جبران نماییم و توضیحات دیگری که اولاً باعث شد تا بنده از قضاوت پیشین و عجولانه خویش پشیمان شوم و ثانیاً هر چند تا امروز هم بر این باورم که هر نشریه بخواهد ارتباطش را با مردم و خوانندگانش حفظ کند و ارتقاء بخشد در وهله اول نبایست به خود اجازه دهد تا از رسانه ای فرهنگی و خبری و اجتماعی به بنگاهی صرفاً تجاری تبدیل گردد. اما از سوی دیگر توضیحات ایشان راجع به مشکلات مالی اداره یک نشریه هفتگی در بزرگترین شهرستان استان نشان دهنده این واقعیت نیز می تواند باشد که ما مردم هم مسئولیت داریم تا برای ادامه حیات یک رسانه خبری فرهنگی آستین همت بالا بزنیم و نگذاریم چنین مرکزی که به هر حال نشریه اول دشتستان شناخته می شود و از پر تیراژترین نشریات استانی است به تعطیلی کشانده شود یا به انحراف از اهداف.
و بدانیم که نشریات خبر خوب تولید نمی کنند جامعه باید خبر خوب تولید کند تا نشریه آن را منتشر نماید، مقالات، مطالب و محتویات نشریات توسط فرهیختگان تولید می شود و نشریه فقط آنها را منتشر می نماید.
در پایان برای این نشریه محترم و مسئولین آن آرزوی توفیق و تداوم دارم و انتشار هزارمین شماره را به آنها تبریک می گویم.
6045
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.