پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

سمینار بررسی چشم انداز اقتصاد ایران و جهان در سال 97 ؛

دکتر سریع القلم: آزادی رسانه به‌مراتب مهم‌تر از آزادی سیاسی است

آزادی رسانه به‌مراتب مهم‌تر از آزادی سیاسی است، آزادی فکر کردن و فعالیت اقتصادی به‌مراتب مقدم‌تر است بر دموکراسی کمااینکه این موارد بسیار زودتر از دموکراسی در اروپا و آمریکا شکل گرفته است

سمینار بررسی چشم انداز اقتصاد ایران و جهان در سال 97 پنجشنبه 26 بهمن برگزار شد.

 

به گزارش جماران ، در این سمینار دکتر محمود سریع القلم استاد دانشگاه شهید بهشتی در سخنرانی خود گفت: در کشور برای مبارزه با فساد هیچ نیازی به برگزاری همایش‌ها و سمینارهای متعدد نداریم بلکه باید دست خبرنگاران را باز بگذاریم؛ خبرنگارانی که حقوقدان هم باشند و روی موضوعات فساد مطالعه کنند و این نتایج را منتشر کنند اینگونه خودبه‌خود بخش اعظمی از این مسائل حل می‌شود. در اروپا در قرن نوزدهم دموکراسی نبود اما آزادی رسانه وجود داشت.

 

مشروح سخنان این پژوهشگر توسعه و استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل به نقل از وقایع اتفاقیه در پی می آید:

 

در روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به اندازه‌ای که دو واحد به همدیگر قفل می‌شوند به همان اندازه معقول رفتار می‌کنند یعنی اگر ما و عربستان حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیارد دلار تعامل اقتصادی داشتیم تا اندازه‌ای به هم قفل بودیم و ما و آنها الفاظی که امروز راجع به یکدیگر استفاده می‌کنیم را به کار نمی‌بردیم.

اگر اقتصاد ایران به اقتصاد آمریکا قفل بود هیچگاه آمریکا را در توییتر به‌عنوان کشور قرون وسطایی معرفی نمی‌کردیم که یکی از وزرا به این مسئله اشاره کرد. چرا؟ به‌دلیل اینکه قفل شدن رفتار انسان را تنظیم می‌کند. بدون تشکل و بخش خصوصی نمی‌توان انتظار تغییر رفتار حکمرانان را داشت.

نمونه‌ای در تاریخ سیاسی نداریم که حکمرانان فی‌البداهه و به اختیار خود بخواهند تغییر ایجاد کنند زیرا ماهیت سیاست حفظ وضع موجود است. در تاریخ چهار قرن اخیر هیچ نیرویی به اندازه بخش خصوصی در دنیا به دنبال تغییر نبوده است. بنابراین بخش خصوصی نباید در انتظار عقلانی شدن حوزه سیاست بنشیند.

در این میان تجربه برزیل، آرژانتین و تا اندازه‌ای مکزیک نشان می‌دهد که متشکل بودن بخش خصوصی و داشتن یک تفاهم درباره آینده کشور و داشتن چارچوب فنی علمی و اقتصادی و غیر‌سیاسی که در اختیار حکمرانان نهادهای قدرت قرار گیرد در یک کشور می‌تواند تعیین‌کننده باشد؛ البته از آنجا که ما ایرانیان با حفظ تشکل و رعایت اصول آن در طولانی مدت مشکل داریم شاید قدری در کشور ما انجام چنین راهکاری سخت باشد اما کشورها در شرایط بحرانی خیلی عوض می‌شوند و شاید شرایط فعلی ایران هم کمک کند که طیفی از بخش خصوصی اهمیت این موضوع را تشخیص دهند و به دنبال تشکل فکری و سیاست‌گذاری باشند و با نهادهای قدرت به تعامل بنشینند. نمی‌توانیم در انتظار خروجی‌های عقلانی باشیم درحالی‌که ورودی‌ها عقلانی نیستند.

ورودی‌ها در یک سیستم دو نوع هستند که می‌توان به ایده‌ها و تفکر‌ها و ماهیت مدیران و سیاست‌گذاران در یک کشور اشاره کرد، معتقدم که مهم‌ترین موضوع در مدیریت کلان ایران کم‌دانشی است. به حاکمیت در ایران می‌توان غیر‌سیاسی هم نگاه کرد زیرا مشکل در بخش اعظم کشور کمبود دانش است و نمی‌دانند نظام بین‌الملل و اقتصاد بین‌الملل چگونه کار می‌کند. یکی از راهکارهای موجود تحلیل محتواست.

یعنی واژه‌هایی را که سیاستمداران بیشتر از حد معمول از آن استفاده می‌کنند را انتخاب می‌کنیم و از طریق آنها سعی می‌کنیم که معنا استخراج کنیم. یکی از واژه‌هایی که در ایران بسیار از آن استفاده می‌شود انتظار صداقت از نظام بین‌الملل است که بعضا مطرح می‌شود که کاش فلان کشور حداقل صداقت داشت. این ایده ارتباطی به واقعیت‌های نظام بین‌الملل ندارد زیرا نظام بین‌الملل، اقتصاد بین‌الملل، صنعت در جهان و ‌ای‌تی و غیره بر‌اساس صداقت نیست. 

صداقت در یک فضای دیگری قابلیت اطلاق دارد بنابراین این دانش باید در کشور به وجود بیاید که نظام بین‌الملل بر‌اساس منافع حرکت می‌کند و تصمیم می‌گیرد. ما انتظاراتی از نظام بین‌الملل داریم که در سطح جهان واقعی نیستند. هیچ کشوری در جهان به اندازه انگلیس و آمریکا روابط استراتژیک دو جانبه ندارند اما همین دو کشور با اطلاعاتی که در اختیار دارند با یکدیگر در سطح جهانی رقابت می‌کنند و بسیاری از مسائل را به یکدیگر نمی‌گویند.

در یکی از جلسات داووس نخست‌وزیر هند جمله‌ای بسیار مهم برای گروهی از دانشگاهیان مطرح کرد که ما هندی‌ها دوره‌ای طولانی وقتی که در دهه‌های ۷۰ و ۸۰ و ۹۰ مدیریت می‌کردیم قدری با غرب ارتباط داشتیم و نگاهی به روسیه و شوروی و چین داشتیم و نگاهی به اروپا و آمریکا هم داشتیم اما تا زمانی که در سیاست خارجی ابهام داشتیم کسی سراغ ما نیامد. زمانی اقتصاد هند تیک‌آف کرد که ما نظام بین‌الملل را به صورت شفاف پذیرفتیم و اتفاقات مهمی صورت گرفت.

حکمرانی عرصه ایده‌آل‌ها نیست. یک کشور می‌تواند برای افق دید آنها را داشته باشد اما برای اینکه تصمیم‌سازی کنند باید به فکت‌ها رجوع کند. رشد اقتصادی و تحولات اقتصادی کشور برمی‌گردد به ایده‌ها و اصولی که به‌نظر می‌رسد باید وجود داشته باشد که تجربه بشری است و قابل حصول است، اولین اصول آن این است که باید حریم بین توسعه اقتصادی و هویت و امنیت ملی را مشخص کنیم، حتی اگر علمی و غیر‌سیاسی به این مسئله نگاه کنیم برای بسیاری در این کشور حریم بین هویت و امنیت ملی و توسعه اقتصادی مشخص نیست.

آیا می‌توانیم ایده‌ای را در کشور مطرح کنیم که داشتن یک هویت قوی و ترویج یک هویت در سطح منطقه‌ای و حتی در سطح جهانی میل حاکمیت است اما به شرطی که از جیبش خرج نکند و هزینه‌های ترویج هویت یک کشور بخشی از تولید ناخالص داخلی و قدرت اقتصاد ملی یک کشور باشد. در کشور بسیار شنیده می‌شود که سیاست خارجی برای امنیت ملی ما است شخصا اعتقاد دارم بر‌اساس متون علمی که ایران سیاست خارجی ندارد بلکه دکترین امنیت ملی دارد زیرا سیاست خارجی بر‌اساس متون علمی یعنی سیاستی که کشورها را به همدیگر قفل می‌کند، روابط اقتصادی را تسهیل می‌کند و سوءتفاهم‌ها را به حداقل می‌رساند.

اگر این تعریف را از سیاست خارجی به کار بگیریم ما در کشورمان سیاست خارجی نداریم و عمدتا دکترین امنیت ملی داریم که انعکاس‌اش بیشتر در داخل کشور است. البته بحث‌های بسیاری در کشور صورت می‌گیرد که نامش مناظره نیست زیرا واژه مقدس مناظره با چیزی که در تلویزیون و به‌عنوان مثال در شبکه دو اتفاق می‌افتد متفاوت است، در این شب که آخر شب‌ها دو نفر می‌آیند و درباره مسائل بین‌المللی صحبت می‌کنند، یکی می‌گوید همان‌طور که آقای دکتر گفت این مسئله این‌گونه است و دیگری می‌گوید همان‌طور که حاج آقا گفتند این طوری است و درواقع همدیگر را تایید می‌کنند و این مناظره نیست.

مناظره به معنای گفت‌وگو و در مقابل هم قرارگرفتن دو مکتب و دو دیدگاه متفاوت است. تلویزیون ایران مناظره ندارد بلکه تحکیم اندیشه‌های موجود کشور را مورد بحث قرار می‌دهد. این سوال مطرح می‌شود که اگر ثروت تولید نکنیم آیا می‌توانیم انتظار امنیت ملی را داشته باشیم و هویت ایرانی و زبان فارسی و هویت دینی خودمان را ترویج کنیم؟

اگر فکت‌گونه به کشور نگاه کنیم که به‌واسطه بحران‌های محیط‌زیستی و پایین بودن شاخص‌های اقتصادی بخشی از مردم جنوب کشور به تدریج به سمت مرکز و شمال کشور حرکت می‌کنند، در ۱۵ سال آینده ایران با مشکل مناطق خالی از سکنه در جنوب خودش یعنی مسئله امنیت ملی روبه‌رو می‌شود. این است که بدون نگاه اقتصادی بدون تولید ثروت ملی و بدون قفل شدن به اقتصاد بین‌الملل، یک کشور نمی‌تواند به دنبال خروجی باشد که به دنبال امنیت ملی و هویت ملی است. 

حالا باید ببینیم که آیا این یک بحث تئوریک در کشور هست یا خیر از کجا به این موضوع پرداختیم کدام اتاق فکر در کشور این مسئله را مورد بررسی قرار داده است که این سه مفهوم کلیدی در کشور چه رابطه‌ای دارند؟ ترامپ اولین سفری که به خارج از کشور رفت به عربستان بود ۴۷۰ میلیارد دلار قرارداد اسلحه با این کشور امضا شد، آمریکایی‌هایی که در این مسئله دخیل بودند می‌گفتند این قرارداد ۱۰ ساله آینده اسلحه بین آمریکا و عربستان حدود ۱۰۰ میلیارد دلار آن آر اند دی برای ‌ای‌تی است یعنی آمریکا به جایی رفته که پول وجود دارد تا آن را وارد آمریکا کنند زیرا سخت‌افزار تسلیحات چندان مهم نیست بلکه نرم‌افزار‌ها مهم هستند. 

جایزه نوبلی که امسال به یک اقتصاددان داده شد، نشان‌دهنده وجود چنین مسئله‌ای در جهان است. بعضی اوقات باید چارچوب اندیشه و جریان اجتماعی یک سیستم را تکان دهند و بگویند که مسئله اول و پراهمیت‌تان ثروت است نه امنیت ملی، امنیت ملی زیر مجموعه تولید ثروت ملی است، این تجربه جهانی است.

درحال‌حاضر چین یک ناو هواپیمابر دارد اما ۱۱ ناو دیگر را در حال ساخت دارد که اولین آن سال ۲۰۲۲ به آب انداخته می‌شود که هر کدام از آنها حدود چهار میلیارد دلار هزینه دارد، درواقع این کشور طراحی انجام داده است که بدون سر صدا و هیاهو در بازه زمانی مشخصی از آمریکا جلو بزنند و بیش از ۲۰۰ میلیارد دلار برای قدرت نظامی خود هزینه می‌کند؛ بنابراین همه ما از دانشگاهیان تا بخش خصوصی باید به مسئله خود یعنی تولید ثروت بیشتر توجه کنیم و دراین‌زمینه خانه‌تکانی مفهومی و تئوریک انجام دهیم که آیا مسئله یک و اصلی ما اقتصاد ما یا هویت و امنیت ملی ماست هیچ‌کس هویت و امنیت ملی را نفی نمی‌کند اما بدون پول امکان‌پذیر نیست. 

مسئله دیگر این است که یک کشور نمی‌تواند سیگنال‌های متناقض از خودش نشان دهد، شما به‌ندرت می‌توانید اعتماد کسی را به دست بیاورید اگر سیگنال‌های متناقض بدهید زیرا انسان‌ها باهوش هستند سیستم‌ها هوشمند هستند دولت‌ها هوشمند هستند و این سیگنال‌های متناقض را متوجه می‌شوند.

هفته پیش که برای یک کنفرانسی به فرانسه رفته بودم برخی از دوستان خودم را در دولت مکرون دیدم، می‌گفتند که این چه جمله‌ای است که در ایران مطرح می‌شود که رییس‌جمهوری فرانسه نوچه ترامپ است و می‌گویند ما در حال تلاش هستیم تا برای شما کمک ایجاد کنیم می‌خواهیم برای شما تسهیلات ایجاد کنیم زیرا افراد سیاسی این جمله را در ایران مطرح می‌کنند و سیگنال‌های متناقض به سمت ما می‌فرستند ما اتحادیه اروپا هستیم و ما فرانسوی‌ها می‌خواهیم به ایران کمک کنیم و هم‌اکنون داریم با ترامپ بحث می‌کنیم و می‌خواهیم دیدگاه‌های متفاوت را مطرح کنیم و چرا سیگنال‌ها از ایران متناقض است. 

اگر کشوری بگوید مسئله اول من اقتصاد است اما از تریبون دیگری اعلام کند تا بتوانیم موشک درست می‌کنیم، این سیگنال‌های متناقضی است که به درد اقتصاد نمی‌خورد، اقتصاد برخلاف امنیت ملی به شدت به شفافیت نیاز دارد.

نمی‌شود که یک کشور در انتظار توسعه اقتصادی بنشیند و بخواهد با دنیا کار کنند و در انتظار FDI باشد و درعین‌حال سیگنال‌های متناقض از خودش نشان دهد. آیا می‌توان این مسئله را در مجموعه حاکمیت مطرح کرد نه‌تنها در مسئله سیاست بلکه در حوزه روابط اجتماعی نیاز داریم که در مراودات حتی خودمان شفاف باشیم و سیگنال‌های همگون منتقل کنیم. قفل شدن به اقتصاد بین‌الملل در حوزه مالی بانکی تجاری و فناوری یکی دیگر از مسائلی است که باید به آن توجه کرد واژه قفل را آگاهانه دراین‌زمینه استفاده کردم زیرا قفل شدن رفتار عقلانی به دنبال خودش می‌آورد.

این درحالی است که حاکمیت در ایران تمایلی به یادگیری از صحنه بین‌المللی نشان نمی‌دهد، لحن ما با دنیا باید لحن یادگیری باشد، باید بتوانیم از طریق جویت‌فنچرها با دنیا ارتباط برقرار کنیم درحال حاضر هندی‌ها ارتباط خوبی با آمریکا برقرار کرده‌اند. مشاهده می‌کنیم که مهندسان و دانشجویان و محققان جوان هندی در شرکت‌های آمریکایی با حقوق‌های بالا مشغول به‌کار شدند و درحال‌حاضر هند سالانه ۱۲۵ میلیارد دلار نرم‌افزار می‌فروشد و این رقم بسیار بالایی است که نتیجه ارتباطات جهانی است.

اگر این پتانسیل را با توان فنی- علمی و دانشگاهی ایران مقایسه کنید متوجه می‌شوید که اگر ایران با دنیا ارتباط برقرار کنند چه‌بسا رقم‌های بسیار بالاتری را بتواند برای خودش کسب کند. مسئله بعدی این است که تا مزیت نسبی خودمان را مشخص نکنیم در ابهام استراتژی توسعه اقتصادی کشور همچنان باقی می‌مانیم. کدام یک از حوزه‌های اقتصادی مانند کشاورزی، صنایع غذایی، آی‌تی، پتروشیمی یا دیگر حوزه‌ها مزیت نسبی برای ایران به‌شمار می‌روند؟

آیا در این زمینه‌ها نیازی به یک راهبرد ۱۰ساله میان مدت نداریم چه برسد به یک راهبرد بلندمدت ۲۰ تا ۲۵ ساله؟ ممکن است ما با سیاست عربستان مشکل داشته باشیم اما همین کشور نگاه نوین به اقتصاد خودش پیدا کرده است و در حوزه‌ آی‌تی نیز حرف‌های جدی برای گفتن دارد، مسئله دیگر استراتژی مورد اجماع میان‌مدت و بلندمدت در ایران است که سال‌هاست به‌عنوان یک مشکل بزرگ ایران آن را مطرح می‌کنم زیرا ایران کشوری است که قابل پیش‌بینی نیست حتی بنگاه‌های اروپایی که بسیار علاقه‌مندند که به کشور ما بیایند و سرمایه‌گذاری کنند اعلام می‌کنند که حتی اگر همه موانع را در نظام بین‌الملل برای حضور و سرمایه‌گذاری در ایران پشت سر بگذاریم، مشکل بعدی ما خود ایران است، اما نمی‌دانیم واقعا این مسئله جدی است یا خیر. آیا نباید از ابهام دراین‌زمینه بیرون بیاییم و به سمت ثبات سیاست‌ها، برنامه‌ها و تصمیم‌گیری‌ها حرکت کنیم؟

در کشور برای مبارزه با فساد هیچ نیازی به برگزاری همایش‌ها و سمینارهای متعدد نداریم بلکه باید دست خبرنگاران را باز بگذاریم؛ خبرنگارانی که حقوقدان هم باشند و روی موضوعات فساد مطالعه کنند و این نتایج را منتشر کنند اینگونه خودبه‌خود بخش اعظمی از این مسائل حل می‌شود. در اروپا در قرن نوزدهم دموکراسی نبود اما آزادی رسانه وجود داشت. آزادی رسانه به‌مراتب مهم‌تر از آزادی سیاسی است، آزادی فکر کردن و فعالیت اقتصادی به‌مراتب مقدم‌تر است بر دموکراسی کمااینکه این موارد بسیار زودتر از دموکراسی در اروپا و آمریکا شکل گرفته است. مسئله آخر سیاست‌گذاری اقتصادی غیر‌سیاسی و غیر‌امنیتی و آن روی سکه همان اصلی است که در ابتدا به آن اشاره کردم.

اگر بخواهیم به صورت علمی بحث کنیم هر کشوری بخواهد رشد و توسعه پیدا کند، باید حکومت داشته باشد؛ حکومت به معنای استیت است که فراتر از افراد است و سیستمی است که مشکلات هویتی حل شده باشد حالا باید از خودمان بپرسیم که آیا در ایران استیت به این معنا وجود دارد؟ یا اساسا به نقطه‌ای رسیده‌ایم که استیت داشته باشیم؟ اگر علمی بخواهیم به انتخابات در ایران نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که انتخابات برای حفظ هارمونی قدرت در کشور صورت می‌گیرد و کمتر شاهد برگزاری انتخابات برای تغییر اندیشه‌ها و سیاست‌ها هستیم.

اما مشاهده می‌کنید که در انگلیس چه اتفاقی افتاد و کامرون اعلام کرد که اگر حزب ما در انتخابات رای بیاورد عضویت و عدم عضویت در اتحادیه اروپا را به رفراندوم می‌گذاریم و اگر مردم بخواهند از اتحادیه اروپا خارج می‌شویم که همین اتفاق هم افتاد. در حکومت‌های غیر‌ توسعه‌گرا به گونه‌ای است که از هر قسمتش سیگنال‌های متناقض و متفاوتی بیرون می‌آید. مسئله دیگر تفکیک قدرت سیاسی و اقتصادی در یک کشور است که البته نمی‌خواهم به کشورهای توسعه یافته اشاره کنم و نگاه من به کشورهای نوظهوری مانند کره‌جنوبی، اندونزی، ویتنام، برزیل، سنگاپور و... است.

همه این کشورها چنین تفکیکی را صورت دادند که البته ممکن است در یک کشور نسبت به کشور دیگر درصد تحقق این هدف متفاوت باشد. فریدمن می‌گوید اگر در کشوری قدرت سیاسی از قدرت اقتصادی جدا نشود، آزادی متولد نمی‌شود. مسئله بعدی پذیرش نظم سیاسی و اقتصادی جهانی است، شاید ظاهر این مسئله برای عده‌ای خوشایند نباشد اما اگر کشوری می‌خواهد به رشد و توسعه اقتصادی دست پیدا کند، باید قواعدش را در همین منظومه جهانی پیش ببرد. درحال‌حاضر می‌گوییم بنگاه یا کشوری قدرتمند است که می‌تواند قاعده‌سازی کند؛ یعنی به‌عنوان مثال چین با قاعده‌سازی خودش قدرت پیدا کرده است و از طریق قدرتی که دارد قاعده‌سازی می‌کند. اما روسیه از آنجا که بنیان و قدرت اقتصادی ندارد نمی‌تواند قاعده‌سازی کند. با تانک و جنگنده نمی‌توان قاعده در نظام بین‌الملل ساخت.

مسئله بعدی ائتلاف‌های اقتصادی به‌ویژه در سطح منطقه‌ای است، به عنوان مثال سازمان‌هایی مانند آسه آن یا شانگهای در آسیا، اتحادیه اروپا و دیگر ائتلاف‌ها در حال شکل‌گیری و تقویت هستند و می‌خواهند به یکدیگر قفل شوند. به‌عنوان مثال کشورهای عضو آسه آن ۳۵ تا ۵۰ درصد تعهد کرده‌اند تا هزینه‌های نظامی‌شان را کاهش دهند. اگر ایران نیز به همسایگان خود این‌گونه وصل شود نیازی ندارد که در مکتب‌های امنیتی و نظامی آن‌قدر سیر کند و در این شرایط بیشتر به نفوذ در بازارهای منطقه‌ای فکر می‌کنیم تا در مکاتب امنیتی. مسئله بعدی بروکراسی کارآمد است که ریشه در ثبات اقتصادی یک کشور دارد و وقتی خوب عمل می‌کند که یک کشور ثبات داشته باشد. به نظر من بروکراسی ناکارآمدی که هم‌اکنون وجود دارد ریشه در نوساناتی دارد که در کشور است. بدون این واقعیت‌های جهانی نمی‌توانیم به خوبی حکمرانی کنیم و در جمعی بنشینیم جلسه بگذاریم که همه مثل هم فکر می‌کنند و می‌خواهیم تصمیم‌سازی بین‌المللی کنیم.

مسئله بعدی سیاست‌گذاری آنلاین است. متاسفانه یکی از اتفاقاتی که برای کشورمان افتاده این است که اهمیت‌مان را از دست داده‌ایم و این به خاطر قفل نشدن ما به دیگر کشورهای جهان است که اگر این اتفاق بیفتد اهمیت پیدا می‌کنیم. اگر در عالم خودمان تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری کنیم، اهمیت برای جامعه جهانی نخواهیم داشت. مسئله بعدی، سیاست خارجی در خدمت مقتضیات رشد اقتصادی است به این معنا که چیزی به اسم سیاست خارجی مستقل نداریم و سیاست خارجی یعنی راهروهای وزارت‌خارجه باید در خدمت اقتصاد ملی یک کشور باشد و اساسا دیپلماسی یک کشور کار دیگری ندارد. وضع جهانی ایران یکی دیگر از نکاتی است که بر‌اساس چارچوب تعریف شده می‌خواهم به آن اشاره کنم.

اولین مسئله این است که در شرایط فعلی، امنیت ملی و ساخت قدرت بر رشد و توسعه اقتصادی مقدم شمرده می‌شود اما نکته‌ای قابل طرح است و آن اینکه اگر بخواهیم قفل شویم و اقتصاد و امنیت ملی و مسائل دیگر را در چارچوبی که تعریف کردم رشد و توسعه دهیم، باید تا حدودی ساخت قدرت در ایران متحول شود. این به آن معناست که باید اولویت‌های خودمان را در ساخت قدرت تغییر و تحول دهیم. ماهیت وجودی ایران باید قدری متحول شود و اولویت ایران آینده این کشور باشد. تلقی ما از رشد اقتصادی در وضع موجود کشور چیست؟ به نظر من، تلقی ما از رشد و توسعه اقتصادی بیشتر تهیه ابزار عمومی است، یعنی اینکه عامه مردم یکسری نیازها دارند و باید آن را در اختیارشان گذاشت.

این نوع تلقی از توسعه اقتصادی با آنچه هندی‌ها به دنبال آن هستند، بسیار متفاوت است. چند ماه پیش یک شرکت هندی بزرگ‌ترین شرکت تولیدکننده قطعات خودرو در آمریکا را خرید که ارزشی بالغ بر ۲۳ میلیارد دلار داشت. مگر می‌شود کشوری ثروت تولید کند اما جایگاه خودش را در اقتصاد بین‌الملل و سهم بازارش را تعریف نکرده باشد. اگر در ایران اجماع استراتژیک دولت پس از دولت دیگر شکل نگرفته و نمی‌گیرد به این ‌دلیل است که در ایران هنوز استیت نداریم و این یعنی مرکزیتی که می‌گوید در اتاق فکر همه چیز باهم دیده می‌شود و اگر بعضی اوقات تمام ابعاد زندگی‌تان را با هم ببینید و درصد‌گذاری کنید، می‌توانید استراتژی طراحی کنید و بگویید که زندگی من مانند دایره‌های متداخل المپیک است که در هر حوزه و بخش مختلف اتاق فکری طراحی کرده‌ام و بر‌اساس مقتضیات می‌توان درصد‌ها را تغییر داد.

مسئله بعدی تقابل با نظم منطقه‌ای و جهانی است که همچنان در کشور ما ادامه دارد و بسیار پرهزینه است، آیا این سیاست با مقتضیات جامعه ما و منافع ما همگونی دارد و اساسا چنین دیالوگ و بحثی در جایی صورت می‌گیرد و آیا محاسبه‌ای دراین‌زمینه انجام شده که تقابل با دنیا چقدر برای کشور هزینه دارد؟ اگر در کشوری که می‌خواهند به رشد، توسعه و جهانی شدن نگاه کنند، همه مثل هم صحبت و یکدیگر را تایید کنند ؛ خودسانسوری داشته باشند و حتی اگر کسی متفاوت فکر کند، نتواند آنها را بیان کند .

این همان مشکلی است که باعث می‌شود دیتا و دیدگاه‌های جدید وارد سیستم ‌نشود. هفته پیش تلویزیون را نگاه می‌کردم که وزیرخارجه می‌گفت ۲۹میلیارد دلار در ایران سرمایه‌گذاری خارجی صورت گرفته است، اگر تلویزیون ما تلویزیونی بود که می‌توانستم تماس بگیرم و بگویم که شما این آمار را از کجا آورده‌اید؟ این پروپاگاندا برای چیست؟ به‌خاطر این است که گروه‌هایی که کارشان بررسی وضعیت موجود است، دیتا و دیدگاه‌های جدید به آن وارد نمی‌شود. آمریکا با کشورهای اروپایی مانند فرانسه، انگلیس و... جلسات کاری گذاشته‌اند؛ آمریکا به دنبال استفاده از این اهرم است که اروپایی‌ها را قانع کند که امتیازات جدی به اقتصاد ایران تعلق نگیرد. درحالی‌که نگاه کلی اروپایی‌ها این است که ایران تهدیدی برای غرب نیست.

آمریکا اما ایران را متفاوت می‌بیند. اروپایی‌ها به‌دلیل منافع عظیمی که با آمریکا دارند بخشی از این فشار را می‌پذیرند اما اینکه در دو ماه آینهفته پیش که برای یک کنفرانسی به فرانسه رفته بودم برخی از دوستان خودم را در دولت مکرون دیدم، می‌گفتند که این چه جمله‌ای است که در ایران مطرح می‌شود که رییس‌جمهوری فرانسه نوچه ترامپ است و می‌گویند ما در حال تلاش هستیم تا برای شما کمک ایجاد کنیم می‌خواهیم برای شما تسهیلات ایجاد کنیم زیرا افراد سیاسی این جمله را در ایران مطرح می‌کنند و سیگنال‌های متناقض به سمت ما می‌فرستند ما اتحادیه اروپا هستیم و ما فرانسوی‌ها می‌خواهیم به ایران کمک کنیم و هم‌اکنون داریم با ترامپ بحث می‌کنیم و می‌خواهیم دیدگاه‌های متفاوت را مطرح کنیم و چرا سیگنال‌ها از ایران متناقض است.

اگر کشوری بگوید مسئله اول من اقتصاد است اما از تریبون دیگری اعلام کند تا بتوانیم موشک درست می‌کنیم، این سیگنال‌های متناقضی است که به درد اقتصاد نمی‌خورد، اقتصاد برخلاف امنیت ملی به شدت به شفافیت نیاز دارد. نمی‌شود که یک کشور در انتظار توسعه اقتصادی بنشیند و بخواهد با دنیا کار کنند و در انتظار FDI باشد و درعین‌حال سیگنال‌های متناقض از خودش نشان دهد.

آیا می‌توان این مسئله را در مجموعه حاکمیت مطرح کرد نه‌تنها در مسئله سیاست بلکه در حوزه روابط اجتماعی نیاز داریم که در مراودات حتی خودمان شفاف باشیم و سیگنال‌های همگون منتقل کنیم. قفل شدن به اقتصاد بین‌الملل در حوزه مالی بانکی تجاری و فناوری یکی دیگر از مسائلی است که باید به آن توجه کرد واژه قفل را آگاهانه دراین‌زمینه استفاده کردم زیرا قفل شدن رفتار عقلانی به دنبال خودش می‌آورد. این درحالی است که حاکمیت در ایران تمایلی به یادگیری از صحنه بین‌المللی نشان نمی‌دهد، لحن ما با دنیا باید لحن یادگیری باشد، باید بتوانیم از طریق جویت‌فنچرها با دنیا ارتباط برقرار کنیم درحال حاضر هندی‌ها ارتباط خوبی با آمریکا برقرار کرده‌اند. مشاهده می‌کنیم که مهندسان و دانشجویان و محققان جوان هندی در شرکت‌های آمریکایی با حقوق‌های بالا مشغول به‌کار شدند و درحال‌حاضر هند سالانه ۱۲۵ میلیارد دلار نرم‌افزار می‌فروشد و این رقم بسیار بالایی است که نتیجه ارتباطات جهانی است.

اگر این پتانسیل را با توان فنی- علمی و دانشگاهی ایران مقایسه کنید متوجه می‌شوید که اگر ایران با دنیا ارتباط برقرار کنند چه‌بسا رقم‌های بسیار بالاتری را بتواند برای خودش کسب کند. مسئله بعدی این است که تا مزیت نسبی خودمان را مشخص نکنیم در ابهام استراتژی توسعه اقتصادی کشور همچنان باقی می‌مانیم. کدام یک از حوزه‌های اقتصادی مانند کشاورزی، صنایع غذایی، آی‌تی، پتروشیمی یا دیگر حوزه‌ها مزیت نسبی برای ایران به‌شمار می‌روند؟ آیا در این زمینه‌ها نیازی به یک راهبرد ۱۰ساله میان مدت نداریم چه برسد به یک راهبرد بلندمدت ۲۰ تا ۲۵ ساله؟

ممکن است ما با سیاست عربستان مشکل داشته باشیم اما همین کشور نگاه نوین به اقتصاد خودش پیدا کرده است و در حوزه‌ آی‌تی نیز حرف‌های جدی برای گفتن دارد، مسئله دیگر استراتژی مورد اجماع میان‌مدت و بلندمدت در ایران است که سال‌هاست به‌عنوان یک مشکل بزرگ ایران آن را مطرح می‌کنم زیرا ایران کشوری است که قابل پیش‌بینی نیست حتی بنگاه‌های اروپایی که بسیار علاقه‌مندند که به کشور ما بیایند و سرمایه‌گذاری کنند اعلام می‌کنند که حتی اگر همه موانع را در نظام بین‌الملل برای حضور و سرمایه‌گذاری در ایران پشت سر بگذاریم، مشکل بعدی ما خود ایران است، اما نمی‌دانیم واقعا این مسئله جدی است یا خیر.

آیا نباید از ابهام دراین‌زمینه بیرون بیاییم و به سمت ثبات سیاست‌ها، برنامه‌ها و تصمیم‌گیری‌ها حرکت کنیم؟ در کشور برای مبارزه با فساد هیچ نیازی به برگزاری همایش‌ها و سمینارهای متعدد نداریم بلکه باید دست خبرنگاران را باز بگذاریم؛ خبرنگارانی که حقوقدان هم باشند و روی موضوعات فساد مطالعه کنند و این نتایج را منتشر کنند اینگونه خودبه‌خود بخش اعظمی از این مسائل حل می‌شود. در اروپا در قرن نوزدهم دموکراسی نبود اما آزادی رسانه وجود داشت.

آزادی رسانه به‌مراتب مهم‌تر از آزادی سیاسی است، آزادی فکر کردن و فعالیت اقتصادی به‌مراتب مقدم‌تر است بر دموکراسی کمااینکه این موارد بسیار زودتر از دموکراسی در اروپا و آمریکا شکل گرفته است. مسئله آخر سیاست‌گذاری اقتصادی غیر‌سیاسی و غیر‌امنیتی و آن روی سکه همان اصلی است که در ابتدا به آن اشاره کردم. اگر بخواهیم به صورت علمی بحث کنیم هر کشوری بخواهد رشد و توسعه پیدا کند، باید حکومت داشته باشد؛ حکومت به معنای استیت است که فراتر از افراد است و سیستمی است که مشکلات هویتی حل شده باشد حالا باید از خودمان بپرسیم که آیا در ایران استیت به این معنا وجود دارد؟ یا اساسا به نقطه‌ای رسیده‌ایم که استیت داشته باشیم؟ اگر علمی بخواهیم به انتخابات در ایران نگاه کنیم به این نتیجه می‌رسیم که انتخابات برای حفظ هارمونی قدرت در کشور صورت می‌گیرد و کمتر شاهد برگزاری انتخابات برای تغییر اندیشه‌ها و سیاست‌ها هستیم.

اما مشاهده می‌کنید که در انگلیس چه اتفاقی افتاد و کامرون اعلام کرد که اگر حزب ما در انتخابات رای بیاورد عضویت و عدم عضویت در اتحادیه اروپا را به رفراندوم می‌گذاریم و اگر مردم بخواهند از اتحادیه اروپا خارج می‌شویم که همین اتفاق هم افتاد. در حکومت‌های غیر‌ توسعه‌گرا به گونه‌ای است که از هر قسمتش سیگنال‌های متناقض و متفاوتی بیرون می‌آید. مسئله دیگر تفکیک قدرت سیاسی و اقتصادی در یک کشور است که البته نمی‌خواهم به کشورهای توسعه یافته اشاره کنم و نگاه من به کشورهای نوظهوری مانند کره‌جنوبی، اندونزی، ویتنام، برزیل، سنگاپور و... است.

همه این کشورها چنین تفکیکی را صورت دادند که البته ممکن است در یک کشور نسبت به کشور دیگر درصد تحقق این هدف متفاوت باشد. فریدمن می‌گوید اگر در کشوری قدرت سیاسی از قدرت اقتصادی جدا نشود، آزادی متولد نمی‌شود. مسئله بعدی پذیرش نظم سیاسی و اقتصادی جهانی است، شاید ظاهر این مسئله برای عده‌ای خوشایند نباشد اما اگر کشوری می‌خواهد به رشد و توسعه اقتصادی دست پیدا کند، باید قواعدش را در همین منظومه جهانی پیش ببرد.

درحال‌حاضر می‌گوییم بنگاه یا کشوری قدرتمند است که می‌تواند قاعده‌سازی کند؛ یعنی به‌عنوان مثال چین با قاعده‌سازی خودش قدرت پیدا کرده است و از طریق قدرتی که دارد قاعده‌سازی می‌کند. اما روسیه از آنجا که بنیان و قدرت اقتصادی ندارد نمی‌تواند قاعده‌سازی کند. با تانک و جنگنده نمی‌توان قاعده در نظام بین‌الملل ساخت. مسئله بعدی ائتلاف‌های اقتصادی به‌ویژه در سطح منطقه‌ای است، به عنوان مثال سازمان‌هایی مانند آسه آن یا شانگهای در آسیا، اتحادیه اروپا و دیگر ائتلاف‌ها در حال شکل‌گیری و تقویت هستند و می‌خواهند به یکدیگر قفل شوند.

به‌عنوان مثال کشورهای عضو آسه آن ۳۵ تا ۵۰ درصد تعهد کرده‌اند تا هزینه‌های نظامی‌شان را کاهش دهند. اگر ایران نیز به همسایگان خود این‌گونه وصل شود نیازی ندارد که در مکتب‌های امنیتی و نظامی آن‌قدر سیر کند و در این شرایط بیشتر به نفوذ در بازارهای منطقه‌ای فکر می‌کنیم تا در مکاتب امنیتی. مسئله بعدی بروکراسی کارآمد است که ریشه در ثبات اقتصادی یک کشور دارد و وقتی خوب عمل می‌کند که یک کشور ثبات داشته باشد. به نظر من بروکراسی ناکارآمدی که هم‌اکنون وجود دارد ریشه در نوساناتی دارد که در کشور است. بدون این واقعیت‌های جهانی نمی‌توانیم به خوبی حکمرانی کنیم و در جمعی بنشینیم جلسه بگذاریم که همه مثل هم فکر می‌کنند و می‌خواهیم تصمیم‌سازی بین‌المللی کنیم. مسئله بعدی سیاست‌گذاری آنلاین است. متاسفانه یکی از اتفاقاتی که برای کشورمان افتاده این است که اهمیت‌مان را از دست داده‌ایم و این به خاطر قفل نشدن ما به دیگر کشورهای جهان است که اگر این اتفاق بیفتد اهمیت پیدا می‌کنیم.

اگر در عالم خودمان تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری کنیم، اهمیت برای جامعه جهانی نخواهیم داشت. مسئله بعدی، سیاست خارجی در خدمت مقتضیات رشد اقتصادی است به این معنا که چیزی به اسم سیاست خارجی مستقل نداریم و سیاست خارجی یعنی راهروهای وزارت‌خارجه باید در خدمت اقتصاد ملی یک کشور باشد و اساسا دیپلماسی یک کشور کار دیگری ندارد. وضع جهانی ایران یکی دیگر از نکاتی است که بر‌اساس چارچوب تعریف شده می‌خواهم به آن اشاره کنم. اولین مسئله این است که در شرایط فعلی، امنیت ملی و ساخت قدرت بر رشد و توسعه اقتصادی مقدم شمرده می‌شود اما نکته‌ای قابل طرح است و آن اینکه اگر بخواهیم قفل شویم و اقتصاد و امنیت ملی و مسائل دیگر را در چارچوبی که تعریف کردم رشد و توسعه دهیم، باید تا حدودی ساخت قدرت در ایران متحول شود.

این به آن معناست که باید اولویت‌های خودمان را در ساخت قدرت تغییر و تحول دهیم. ماهیت وجودی ایران باید قدری متحول شود و اولویت ایران آینده این کشور باشد. تلقی ما از رشد اقتصادی در وضع موجود کشور چیست؟ به نظر من، تلقی ما از رشد و توسعه اقتصادی بیشتر تهیه ابزار عمومی است، یعنی اینکه عامه مردم یکسری نیازها دارند و باید آن را در اختیارشان گذاشت. این نوع تلقی از توسعه اقتصادی با آنچه هندی‌ها به دنبال آن هستند، بسیار متفاوت است.

چند ماه پیش یک شرکت هندی بزرگ‌ترین شرکت تولیدکننده قطعات خودرو در آمریکا را خرید که ارزشی بالغ بر ۲۳ میلیارد دلار داشت. مگر می‌شود کشوری ثروت تولید کند اما جایگاه خودش را در اقتصاد بین‌الملل و سهم بازارش را تعریف نکرده باشد. اگر در ایران اجماع استراتژیک دولت پس از دولت دیگر شکل نگرفته و نمی‌گیرد به این ‌دلیل است که در ایران هنوز استیت نداریم و این یعنی مرکزیتی که می‌گوید در اتاق فکر همه چیز باهم دیده می‌شود و اگر بعضی اوقات تمام ابعاد زندگی‌تان را با هم ببینید و درصد‌گذاری کنید، می‌توانید استراتژی طراحی کنید و بگویید که زندگی من مانند دایره‌های متداخل المپیک است که در هر حوزه و بخش مختلف اتاق فکری طراحی کرده‌ام و بر‌اساس مقتضیات می‌توان درصد‌ها را تغییر داد.

مسئله بعدی تقابل با نظم منطقه‌ای و جهانی است که همچنان در کشور ما ادامه دارد و بسیار پرهزینه است، آیا این سیاست با مقتضیات جامعه ما و منافع ما همگونی دارد و اساسا چنین دیالوگ و بحثی در جایی صورت می‌گیرد و آیا محاسبه‌ای دراین‌زمینه انجام شده که تقابل با دنیا چقدر برای کشور هزینه دارد؟ اگر در کشوری که می‌خواهند به رشد، توسعه و جهانی شدن نگاه کنند، همه مثل هم صحبت و یکدیگر را تایید کنند ؛ خودسانسوری داشته باشند و حتی اگر کسی متفاوت فکر کند، نتواند آنها را بیان کند .

این همان مشکلی است که باعث می‌شود دیتا و دیدگاه‌های جدید وارد سیستم ‌نشود. هفته پیش تلویزیون را نگاه می‌کردم که وزیرخارجه می‌گفت ۲۹میلیارد دلار در ایران سرمایه‌گذاری خارجی صورت گرفته است، اگر تلویزیون ما تلویزیونی بود که می‌توانستم تماس بگیرم و بگویم که شما این آمار را از کجا آورده‌اید؟ این پروپاگاندا برای چیست؟ به‌خاطر این است که گروه‌هایی که کارشان بررسی وضعیت موجود است، دیتا و دیدگاه‌های جدید به آن وارد نمی‌شود. آمریکا با کشورهای اروپایی مانند فرانسه، انگلیس و... جلسات کاری گذاشته‌اند؛ آمریکا به دنبال استفاده از این اهرم است که اروپایی‌ها را قانع کند که امتیازات جدی به اقتصاد ایران تعلق نگیرد. درحالی‌که نگاه کلی اروپایی‌ها این است که ایران تهدیدی برای غرب نیست. آمریکا اما ایران را متفاوت می‌بیند.

اروپایی‌ها به‌دلیل منافع عظیمی که با آمریکا دارند بخشی از این فشار را می‌پذیرند اما اینکه در دو ماه آینده آمریکا از برجام بیرون می‌آید یا نه، بستگی به نگاه کاری این کمیته سه‌جانبه دارد. اگر به اجماع برسند، اندیشه Limbo ادامه می‌یابد. واژه‌ای در مذاکرات به نام protraction وجود دارد مبتنی‌بر اینکه کاری را نمی‌خواهید انجام دهید و آن کار به درازا می‌انجامد؛ شاید آمریکایی‌ها عمد داشته باشند و این موضوع بنگاه‌های اروپایی را معطل نگه می‌دارد. ده آمریکا از برجام بیرون می‌آید یا نه، بستگی به نگاه کاری این کمیته سه‌جانبه دارد. اگر به اجماع برسند، اندیشه Limbo ادامه می‌یابد. واژه‌ای در مذاکرات به نام protraction وجود دارد مبتنی‌بر اینکه کاری را نمی‌خواهید انجام دهید و آن کار به درازا می‌انجامد؛ شاید آمریکایی‌ها عمد داشته باشند و این موضوع بنگاه‌های اروپایی را معطل نگه می‌دارد.

 

 

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.