به گزارش جماران، عبدالرحمن فتح‌الهی در روزنامه شرق نوشت:

در چند وقت اخیر، نامه اسفندیار رحیم‌مشایی به رئیس دولت اصلاحات، فضای سیاسی- اجتماعی و رسانه‌ای کشور را آن هم در آستانه انتخابات پر کرده است، نامه‌ای که نقطه‌نظرات و تحلیل‌های فراوانی در همین مدت کمی که از انتشارش می‌گذرد بر آن رفته است که شاید یکی از مقاصد مشایی از نگارش آن، همین دیده و مطرح‌شدن دوباره در مقابل سکوت و نادیده‌گرفتن‌شان از سوی دوستان سابق و دشمنان امروزشان در جامعه است؛ اما فارغ از تمام این اظهارنظرات و تحلیل‌هایی که درباره‌اش می‌شود، باید گفت اگر مشایی در همین نوشته‌اش رفتار برخی را به «ویراژ سیاسی» تعبیر می‌کند، نامه خود او که به یک «تک‌چرخ سیاسی» شبیه است.
مشایی پیش از آنکه فکر نوشتن نامه به ذهنش خطور کند یا به هر دلیلی - مانند برائت از اصولگرایان، تخریب جریان اصلاحات، استفاده از رسانه‌های اصلاح‌طلب، تطهیر خود و جای‌دادنشان در مقام مدعی، تشدید مرزبندی و پررنگ‌کردن فضای چندقطبی – بخواهد دست به قلم ببرد، باید از خود می‌پرسید آیا این ترفند او کارگر می‌افتد؟ آیا او که پدر معنوی و فکری جریان احمدی‌نژاد بود، در یک خوش‌خیالی هنوز به زنده‌بودن تفکراتشان در جامعه باور دارد؟ حتی اگر بقایی که سنگش را بر سینه می‌زند تأیید هم بشود، واقعا امیدی به انتخاب‌شدنش دارند؟ این سؤالات و پرسش‌های بی‌پایان دیگری را که از سر هشت سال تخریب، تهمت، توهین و بی‌کفایتی در اداره کشور، منجر به نابودی امید در ایران شد، همواره مانند پتک باید بر سرشان کوبید تا وجدان به خواب‌زده‌شان را اگر بیدار کرد، ببینند بعد چهار سال، دولت روحانی هنوز مشغول آواربرداری از خرابی‌های احمدی‌نژاد در هشت سال صدارتش است.
اما این نامه‌نگاری مشایی که به شوخی آخر سال می‌ماند، حاوی یک نکته بود و آن ادبیات نامه است که در سرتاسر آن موج می‌زند، از کلماتش تا جمله‌بندی‌اش؛ ولی سؤال اینجاست که این ادبیات و کلام مؤدبانه در آن هشت سال کجا بود؟ احمدی‌نژاد که زمان ریاست‌جمهوری‌اش در داخل و خارج، با آن ادبیات و کلامش، ایران را نقل محافل کرده بود، آیا نمی‌شد در آن دوران که چیزهای دیگری را سر کلاس درس، شما به این شاگرد حرف‌گوش‌کنتان می‌آموختید، این را هم به او یاد می‌دادید؟ 
اما نکته دیگری هم که نباید فراموش کرد، شاید این باشد که مشایی با این نامه توپ را در زمین رئیس دولت اصلاحات انداخته و با این کار به زعم خود یک بازی دوسر برد را برای خود ساخته است، اگر دقت کنید این نامه دقیقا بعد از اعلام حمایت رسمی اصلاح‌طلبان از آقای روحانی بود، البته طور دیگری هم می‌توان به این نامه‌نگاری نگریست، شاید به واسطه اینکه اکنون اصولگرایان در اقشار جامعه چندان پایگاه مردمی ندارند و از سوی دیگر هم در میان خود دچار تشتت شده‌اند و در مقابل برنامه منظم، منسجم و کاندیدای واحد اصلاح‌طلبان را خطری جدی می‌دانند، در یک معامله سیاسی، مشایی و نامه‌اش را نقشه‌ای برای ازبین‌بردن این انسجام وحدت برنامه اصلاح‌طلبان در نظر دارند. با تمام این تفاسیر، هیچ‌گاه جریان اصلاح‌طلبی و سیدمحمد خاتمی، طرفدار کینه و عداوت در جامعه نبوده و نخواهد بود و همواره برحضور همه اقشار،  البته به نیت ساختن کشور، تأکید داشته‌اند و در نهایت هم باید گفت این رکب سیاسی و نقشه مشایی نه‌تنها کارگر نمی‌افتد که حتی با خواندن دست او و همراهان و حامیانش، با زیرکی آن را به برگ برنده خود بدل خواهند کرد؛ چراکه جامعه به‌خوبی به فاصله میان احمدی‌نژاد و مشایی با رئیس دولت اصلاحات که بیشترین فاصله ممکن سیاسی کشور است واقف‌اند، پس باش تا صبح دولتت بدمد آقای مشایی!

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.