عبدالله گنجی، پژوهشگر مسائل سیاسی گفت: امام خمینی یک فرمول روشن داشت که برای تبیین آن، از تعبیر استکبار استفاده کردند. ایشان تصریح میفرمودند تا زمانی که اسلام در این کشور حاکم باشد، قدرتهای سلطهگر ما را به رسمیت نخواهند شناخت. جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی نیز دقیقاً به همین دلیل بر کشور تحمیل شد، زیرا ما اعلام کردیم که اسلام میتواند پاسخگو باشد و ظرفیت اداره جامعه را دارد. بر اساس همین نگاه، امام خمینی مسئله صهیونیست در قلب جهان اسلام را خطری جدی میدید و برای حل مسئله راهی جز مبارزه باقی نمانده است. مسئله اصلی مقاومت دقیقاً از همینجا نشأت میگیرد.
به گزارش جماران؛ عبدالله گنجی، پژوهشگر مسائل سیاسی در گفتوگو با فارس به بیان ویژگیها و ابعاد شخصیت امام خمینی (ره) پرداخت.
در شرایط حساس کنونی منطقه و جهان، بازخوانی و درک عمیق اندیشههای راهبردی امام خمینی (ره) برای مواجهه با چالشهای پیش رو از اهمیت ویژهای برخوردار است. در همین راستا، گفتگویی تفصیلی با عبدالله گنجی، پژوهشگر و کارشناس مسائل سیاسی، ترتیب دادیم تا به بررسی ابعاد کلیدی مکتب امام راحل و کاربرد آن در سیاست خارجی، گفتمان مقاومت، و مؤلفههای قدرت ملی بپردازد.
این گفتگو به واکاوی پرسشهای اساسی و چندلایهای میپردازد. نخست، به این مهم پرداخته میشود که کدام ابعاد از نگاه راهبردی امام خمینی (ره) میتواند همچنان راهگشای سیاست خارجی و تقویت مقاومت در برابر نظام سلطه باشد. در ادامه، مصاحبه مؤلفههای بنیادین تمدنسازی در مکتب امام راحل و نقش شعار «ما میتوانیم» به عنوان زیرساخت فکری پیشرفت را کنکاش میکند. سیاست تأثیرگذار «نه شرقی، نه غربی»، الهامبخش بودن آن به عنوان یک جریان سوم جهانی و تأثیرش بر استقلال رأی ایران نیز به دقت بررسی میشود. در نهایت، گفتگو به ارزیابی دستاوردهای سیاست خارجی در دوران امام و تبیین نگاه ایشان به عناصر قدرت ملی در مصاف با زیادهخواهیهای استکباری میپردازد.
این کارشناس سیاسی در پاسخ به این پرسشها پیوندهای درونی میان مبانی نظری اندیشه امام (ره) و تجلیات عینی آن را در عرصههای گوناگون به تصویر میکشد. ایشان تشریح میکند که چگونه تشخیص امام از اهداف پایدار غرب در منطقه غرب آسیا از تسلط بر منابع تا تضمین امنیت رژیم صهیونیستی به طور مستقیم به ضرورت شکلگیری و تقویت گفتمان مقاومت و اتخاذ سیاست خارجی مستقل انجامید.
علاوه بر این به این نکته میپردازد که چگونه باور به «جامعیت اسلام» و اصل «ما میتوانیم» نه تنها در حوزه داخلی منشأ دستاوردهای علمی و صنعتی شده، بلکه پشتوانه معنوی و مادی قدرت ملی در برابر فشارهای خارجی نیز بوده است. نگاه امام به «وحدت ملی» و «قدرت ایمان» به عنوان ارکان اساسی قدرت، از دیگر محورهای مورد تاکید در این گفتگو است.
متن کامل گفتگو به شرح زیر است:
با توجه به شرایط منطقهای و جهانی امروز، این سؤال مطرح است که کدام ابعاد از نگاه راهبردی امام خمینی میتواند راهگشای سیاست خارجی و مقاومت در برابر نظام سلطه باشد؟
گنجی: امام خمینی بر این باور بود که غرب هیچگاه منطقه غرب آسیا و خاورمیانه را رها نمیکند؛ نخست به خاطر منابع و منافع گستردهای که در این منطقه وجود دارد و دوم به دلیل اهمیت امنیت رژیم صهیونیستی و برای این دو مورد امام این واژه را به کار می بردند که این انرژی متراکم جهان اسلام را میخواهند تجزیه کنند، یعنی دولت و ملتهای جدید درست کنند. طرح خاورمیانه جدید نیز در همین چارچوب مطرح شد؛ طرحی که میخواست در عراق، سوریه، ایران و ... دولت سازی کنند.
تنها راه رهایی مسلمانان از سلطهگران بازگشت به اسلام است
بر این اساس امام خمینی انقلاب خود را در سه سطح تعریف میکرد ایران، جهان اسلام و عالم مستضعفین. درباره جهان اسلام امام معتقد بود تنها راه رهایی مسلمانان از سلطه و سلطهگران و دستیابی به منابع و منافع بازگشت به اسلام است.
بنابراین با همین راهبرد الهامبخش بود که در فلسطین، لبنان، عراق، مصر، الجزایر و افغانستان و... جریانات اسلامگرا شکل گرفتند. امام خمینی با بازتولید روح اسلام انقلابی، در جریان جنگ سردی که میان دو قطب اصلی جهان آن زمان در جریان بود، جریان سومی به نام اسلام را ایجاد کرد و معتقد بود که میتوان این مسیر را پی گرفت.
حاج قاسم در طول این 20 سالی که در نیروی قدس بود دقیقاً کارش این بود که آمریکا را از منطقه اخراج کند یعنی پیشگیری از آن دولت سازی بود پیشگیری از آن بود که آنها میخواستند امنیت صهیونیستها را بالا ببرند و در عراق سوریه افغانستان با آنها جنگید و موفق بود.
در مکتب امام خمینی (ره)، برای بنای یک تمدن نوین اسلامی، چه زیرساختهای بنیادین فکری و عملی تعریف شده است؟ لطفاً توضیح دهید این زیرساختها کدامند، چگونه یکدیگر را تکمیل میکنند و بهویژه، نتایج عملی باور به این زیرساختها، مانند اصل «ما میتوانیم»، چگونه در مسیر پیشرفت کشور تجلی یافته است؟
گنجی: امام خمینی دو زیرساخت اساسی برای تمدن سازی در نظر داشتند. نخست، جامعیت اسلام بود. امام معتقد بودند که اسلام هیچچیز را فروگذار نکرده و از احکام فردی تا ساختار حکومت را در برمیگیرد.
ما میتوانیم؛ رمز حرکت بهسوی تمدن نوین اسلامی
نکته دوم شعار ما میتوانیم بود. امام این شعار را بهعنوان زیرساخت فکری تمدن نوین اسلامی مطرح کردند؛ به این معنا که اگر به باور ما میتوانیم برسیم، میتوانیم بسیاری از گرهها را بازکنیم. درواقع، همین باور را امام وارد کشور کرد.
نتیجه این باور را امروز میتوان در برخی حوزهها بهروشنی دید؛ بهرغم تحریمها، ایران در حوزههایی مانند پزشکی، موشکی، پهپادی، سلولهای بنیادی، فناوری نانو، پتروشیمی و حتی صنایع ، سرآمد شده است. همه این دستاوردها ناشی از همان ایمان به ما میتوانیم است که امام آن را در جامعه نهادینه کرد.
عنصر سوم که امام بر آن تأکید ویژهای داشت، تربیت اسلامی است؛ یعنی نیروی انسانیای که دچار التقاط فکری با غرب نباشد الگوی فکری، فرهنگی و سبک زندگیاش مبتنی بر دستگاه معرفتشناسی غرب نباشد. چنین نیروی انسانی میتواند آن ما میتوانیم را بهپیش ببرد. بنابراین، اصل ما میتوانیم و جامعیت اسلام که بومیسازی را تسهیل میکند، همراه با نیروی انسانیای که در این تراز باشد، سهگانهای است که امام مدنظر داشت.

سیاست «نه شرقی، نه غربی» امام خمینی (ره) تا چه اندازه و از چه طرقی بر پویایی، گستره و ماهیت دیپلماسی جهانی جمهوری اسلامی ایران تأثیر گذاشت؟ آیا این دکترین در عمل، بیشتر به عنوان یک محدودیت راهبردی در تعاملات بینالمللی ایران عمل کرد یا برعکس، فرصتهای نوینی را برای نقشآفرینی مستقل و گسترش روابط با حوزههای جغرافیایی و سیاسی متنوع فراهم آورد؟
گنجی: سیاست «نه شرقی، نه غربی» که از سوی امام مطرح شد مبتنی بر اصل قرآنی نفی سبیل بود و آیه معروف لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ بود. اما در شرایطی که جهان کاملاً دوقطبی و در دوران جنگ سرد قرار داشت، این موضع امام واقعاً بهعنوان یک جریان سوم مطرح شد و در جهان اسلام الهامبخش بود.
الهام بخشی ما این بود که از سلطه این دوگانه خودمان را خارج کردیم و خیلی از کشورها که این دوگانه را قبول نداشتند به ما تأسی میکردند و ما الهامبخش آنها بودیم و تصمیمات ما مستقل بود.
جمهوری اسلامی از ابر قدرتها دستور نمیگیرد
امام خمینی در پذیرش قطعنامه نوشتند که آنچه مهم است و لازم است همه بدانند آن است که مسئولان جمهوری اسلامی این تصمیم را خودشان گرفتند، یعنی ما متاسر از قدرتها نیستیم از آنها دستور نمیگیریم و کارهایمان را با آنها هماهنگ نمیکنیم.
به تعبیر مقام معظم رهبری، شرقی دیگر وجود ندارد. شرق فعلی صرفاً یک موقعیت جغرافیایی است و دیگر به معنای شرق سوسیالیستی یا نقطه مقابل غرب نیست. بهبیاندیگر، شرق امروزی صرفاً یک موقعیت جغرافیایی است و دیگر بار ایدئولوژیک ندارد. از نگاه ما، دیگر شرق به معنای واقعی و سیاسی آن وجود خارجی ندارد.
در دوران رهبری امام خمینی (ره)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی چگونه توانست یک الگوی نوین، الهامبخش و مستقل به ملتهای مسلمان و جهان عرضه کند؟ لطفاً توضیح دهید این الگو مشخصاً چه تأثیری در ایجاد باور به ظرفیت اسلام برای دستیابی به استقلال و تابآوری در میان ملتهای مسلمان داشت و چگونه کارآمدی آن در مواجهه با چالشهای عظیمی چون جنگ تحمیلی و ایستادگی در برابر نظام سلطه به اثبات رسید؟
گنجی: یکی از دستاوردهای مهم سیاست خارجی امام خمینی این بود که انقلاب اسلامی الهامبخش ملتهای مسلمان بود و امام این باور را ایجاد کرد که تنها راه که ملتهای مسلمان میتوانند در برابر نظام سلطه استقلال و تابآوری داشته باشند اسلام است. اسلامگرایان در کشورهایی مانند ترکیه، عراق، لبنان، فلسطین، مصر، الجزایر، افغانستان حتی در بوسنی و سودان، تحت تأثیر الهامبخشی انقلاب اسلامی ایران قرار گرفتند.
الگویی که امام خمینی ارائه کرد، الگویی کارآمد و الهامبخش بود
انقلاب اسلامی درواقع یک زلزلهی بزرگ در جهان اسلام ایجاد کرد. ما یک الگو ایجاد کردیم که میتوانیم بدون وابستگی به قدرتهای شرق و غربی بتوانیم روی پای خودمان بایستیم. علیرغم اینکه 44 کشور ما در جنگ بودند نکته جالب این است که از 11 کشور اسیر داشتیم توانستیم به تعبیر امام با مظلومیت بجنگیم. جنگ تحمیلی را بدون آنکه حتی یک وجب از خاک کشور را به دشمن واگذار کنیم، به پایان رساندیم.
این مسئله بهخوبی نشان میدهد الگویی که امام خمینی ارائه کرد، الگویی کارآمد و الهامبخش بود؛ الگویی که نشان داد اسلام این ظرفیت را دارد که قدرت ایستادگی ایجاد کند و ما را به سمت سازش برای بقا نبرد.
با گفتمان مقاومتی که امام خمینی مطرح کرد چگونه معادلات زیادهخواهانه غرب به چالش کشید شد؟
گنجی: امام خمینی یک فرمول روشن داشت که برای تبیین آن، از تعبیر استکبار استفاده کردند. ایشان تصریح میفرمودند تا زمانی که اسلام در این کشور حاکم باشد، قدرتهای سلطهگر ما را به رسمیت نخواهند شناخت.
جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی نیز دقیقاً به همین دلیل بر کشور تحمیل شد، زیرا ما اعلام کردیم که اسلام میتواند پاسخگو باشد و ظرفیت اداره جامعه را دارد.
بر اساس همین نگاه، امام خمینی مسئله صهیونیست در قلب جهان اسلام را خطری جدی میدید و برای حل مسئله راهی جز مبارزه باقی نمانده است. مسئله اصلی مقاومت دقیقاً از همینجا نشأت میگیرد.
مسئله فلسطین با سازش حل نخواهد شد
مسئله فلسطین با سازش حل نخواهد شد. امام خمینی صراحتاً هشدار میدادند که کسی گمان نکند ما راه سازش با جهان خواران را بلد نیستیم یا نمیدانیم. اما بلافاصله تأکید میکردند که هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند. این، همان نظریه بنیادین امام بود؛ اینکه در برابر نظام سلطه، راهی جز مقاومت باقی نمانده است.
مبنای نظری مقاومت، همان مفهومی است که امام خمینی در قالب جملهای نمادین مطرح کردند؛ اینکه اگر هر مسلمان تنها یک سطل آب بر سر اسرائیل بریزد، این رژیم نابود خواهد شد. این تعبیر، نطفه اولیه گفتمان مقاومت بود که بعداً در قالب جنبشهای سازمانیافته تجلی یافت که با تولد جهاد اسلامی فلسطین، سپس با شکلگیری حزبالله لبنان و حماس در فلسطین ادامه پیدا کرد.
این گفتمان مقاومت، درست در میانه کشاکش مذاکرات سازشی رشد کرد؛ مذاکراتی که شخصیتهایی چون یاسر عرفات و محمود عباس با مناخم بگین، شیمون پرز و سایر رهبران صهیونیست، با وساطت آمریکا، در قالب توافقاتی چون کمپدیوید، مادرید و اسلو دنبال میکردند. اما درحالیکه آن مذاکرات به نتیجه نرسید و عملاً به بازی گرفتن طرف فلسطینی منتهی شد، جبهه مقاومت مسیر دیگری را برگزید و بهمرور به پیروزیهایی چون آزادسازی جنوب لبنان انجامید.
مقاومت، تنها راه حفظ عزت و استقلال است
بنابراین، جوهره مقاومت بر این اصل استوار است که هیچ راهی جز ایستادگی وجود ندارد. اتفاقات ۷ اکتبر و عملیات حماس، جلوهای از همین منطق است؛ هرچند برخی به آن ایراد میگیرند، اما ریشهی آن، به همان استراتژی اولیه بازمیگردد که امام خمینی بنیان گذاشت که مقاومت، تنها راه حفظ عزت و استقلال است.
بنابراین، دوگانهی سازش و مقاومت که امروز نیز در بیانات رهبر معظم انقلاب مورد تأکید است، از همان ابتدا در منظومه فکری امام خمینی تئوریزه شد.هر دو مسیر چه سازش و چه مقاومت هزینههایی به دنبال دارند، اما تجربه تاریخی نشان داده است که هزینههای مقاومت بهمراتب کمتر و قابلتحملتر از هزینههای سازش است؛ سازشی که معمولاً به باجخواهی مستمر، تحقیر ملی و از بین رفتن استقلال منجر میشود.
امام خمینی با نگاهی راهبردی، این واقعیت را از همان آغاز انقلاب تبیین کرد و امروز نیز، در شرایط فعلی، این گزاره همچنان ادامه دارد و در کانون راهبرد سیاست خارجی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران قرار دارد.

بر اساس نگاه امام خمینی، در برابر زیادهخواهیهای آمریکا، کدام مؤلفههای قدرت ملی نقش بازدارنده و مؤثر دارند؟
گنجی: امام خمینی نگاهش به قدرت، مبتنی به عرف بینالملل نبود. یعنی در روابط بینالملل میگویند آمریکا ابرقدرت است یعنی هر کشوری که چهار مؤلفه جمعیت، وسعت، ثروت و حجم سیستم نظامی را داشته باشد و هر چه قدر بالاتر داشته باشد ابرقدرت میشود. امام خمینی یکچیزی به نام قدرت الهی و ایمان را در کنار قدرت عرف بینالملل بنا کرد.

امام خمینی بر قدرت الهی و ایمان مردم تکیه داشت
در چنین چارچوبی، بسیاری از نظریهپردازان نمیتوانستند درک کنند که کشوری مانند ایران چه چیزی در برابر ابرقدرتی مانند آمریکا دارد که ایستادگی میکند. پاسخ امام، تعریف جدیدی از قدرت بود؛ قدرتی که در کنار مؤلفههای دیگر، بر قدرت الهی و ایمان مردم تکیه داشت.
یکی از عناصر کلیدی در این الگوی جدید قدرت، وحدت ملی بود. امام خمینی توانست ملت ایران وارد صحنه کند. به تعبیر مقام معظم رهبری، «امام ملت را وارد میدان کرد». ملت ایران در تاریخ معاصر، حداقل از مشروطه که ما صاحبمجلس و قانون بودیم، تا انقلاب اسلامی ملت ایران را نبینید. نه در جنگ جهانی اول، نه در روی کار آمدن یا سقوط رضاشاه، نه در جنگ جهانی دوم، و نه حتی در کودتای ۲۸ مرداد علیه دولت مصدق هیچ جا مردم حضور نداشتند.
امام ملت را وارد صحنه کرد و همه بحرانهایی که مابعد از انقلاب داشتیم، با حضور مردم حل شده استکه امام میفرماید ملت ما بهتر از ملت رسولالله است. وحدت ملی همراه با ایمان به خدا، دو رکن اساسی در تولید قدرتی بودند که امام خمینی در برابر استکبار بر آن تکیه میکرد.
بسیار ممنونیم از شما که به سوالات پاسخ دادید.
گنجی: بنده هم از شما تشکر می کنم و آرزوی موفقیت برایتان دارم .