سید حسن زندگیاش را به خاطر آرمان قدس داد، در حالی که در سختترین شرایط قرار داشت و اوضاع داخلی لبنان بحرانی بود برای کاهش فشار به مردم غزه با اسراییل درگیر شد. او هم میتوانست مانند بسیاری از رهبران جهان عرب صرفا از اوضاع غزه ابراز نگرانی کرده و جنایات اسراییل را محکوم کند، اما سید حسن از آن دست رهبران نبود. او با همه قوا به میدان آمد.
به گزارش جماران؛ محمد سمیعپور در یادداشتی به مناسبت مراسم تشییع شهید سید حسن نصرالله در روزنامه اعتماد نوشت:
«انگشتر مادرم را فروختم/ برای تفنگ/ کیف پول من گرو است/ برای تفنگ، زبانی که با آن درس خواندیم/ کتابهایی که میخوانیم/ شعرهایی که حفظ کردیم/ ارزش یک درهم ندارد/ جلوِ تفنگ/ میخواهم مانند مردان زندگی کنم یا بمیرم»
این شعر را نزار قبانی پس از شکست اعراب در جنگ ۱۹۶۷ سرود و امکلثوم خواننده مشهور عرب آن را به ترانهای جانسوز و مرثیهای برای شکست اعراب در برابر اسراییل تبدیل کرد. شکست در جنگهای شش روزه طعم تلخ تحقیر را به اعراب چشاند و ایده عادیسازی روابط اعراب با اسراییل هم از دل همین تحقیر بیرون آمد راهی جز سازش با اسراییل شکستناپذیر باقی نمانده بود تا اینکه در سال ۲۰۰۰ تصویر سیدی جوان با ریش مشکی و عبای قهوهای در همه تلویزیونها منتشر شد. نیروهای تحت فرمان این سید باعث شدند اسراییل از جنوب لبنان عقبنشینی کند.
این سید کاری کرده بود که ارتشهای مشترک عربی و قهرمانان مشهور جهان عرب نظیر جمال عبدالناصر در انجام آن ناکام مانده بودند. شکست سال ۲۰۰۰ که هیچگاه آنطور که باید و شاید به آن پرداخته نشد یک شکست بیسابقه بود. با وجود گذشت بیش از ۲۴ سال هنوز هم مقامات نظامی و سیاسی اسراییلی از آن روز به عنوان یک شکست بزرگ و ناامیدکننده یاد میکنند. مارتین ون کریفیلد، پژوهشگر نظامی و تاریخنویس اسراییلی در رابطه باشکست سال ۲۰۰۰ مینویسد: «این اولینبار است که اسراییل در جنگ شکست میخورد. ما در جنگی شکست خوردیم که 23 سال قبل خود آن را آغاز کردیم. به همین دلیل وضعیت الان اسراییل مثل وضعیت امریکاییها در ویتنام و روسها در افغانستان است که نتوانستند در برابر مقاومت مردمی کاری از پیش ببرند.»
سید حسن نصرالله پس از این پیروزی در یک سخنرانی بر اساس آیات قرآن با صدای رسا اعلام کرد: اسراییل از خانه عنکبوت سستتر است.
شش سال بعد در تابستان ۲۰۰۶ در حالی که اسراییل مدعی بود به زودی در بیروت سید حسن نصرالله را محاکمه و به دار خواهد کشید، شکستی دیگر از سید مقاومت را با گوشت و پوست و استخوان چشید، ۳۳ روز نبرد بیپایان و حمله همهجانبه اسراییل به جنوب لبنان بدون هیچ دستاورد نظامی به پایان رسید. این اولینبار بود که ارتش رژیم صهیونیستی به کشوری عربی حمله میکرد و بدون اشغال حتی یک روستا مجبور به ترک آن کشور میشد. شکست در جنگ ۳۳ روزه برای اسراییل تا حدی سنگین بود که برای اولینبار فرماندهان ارتش اسراییل همدیگر را به خیانت متهم کردند در حالی که تا پیش از این همواره ارتشهای عربی در مقابل اسراییل به علت خیانت و جاسوسی فرماندهان و افسران شکست میخوردند. وزیر جنگ و رییس ستاد مشترک ارتش استعفا دادند تا قدری از فشار شکست کاهش پیدا کند، شکست حرب تموز ۲۰۰۶ برای اسراییلیها و امریکاییها غیرقابل باور بود، زیرا دولت و ارتش لبنان عملا اظهار بیطرفی کرده بودند و چهارمین ارتش قدرتمند جهان تنها یک گروه به نام حزبالله را در مقابل خود میدید، اما همین گروه پروژه خاورمیانه بزرگ را به شکست کشاند، پروژهای که درد زایمانش به تعبیر رایس، وزیر امور خارجه وقت امریکا اشغال بیروت و خلع سلاح حزبالله بود، این پروژه اما خیلی زود سقط شد! و یکی از بزرگترین پروژههای امنیتی و نظامی امریکاییها برای منطقه ناکام ماند. پس از جنگ ۳۳ روزه هاآرتص نوشت: نظریه خانه عنکبوت سید حسن نصرالله در حال تحقق است.
شاید به همین خاطر سید حسن نصرالله آماج حملات رسانهای و سایبری صهیونیستها بود. هر سخنرانی و خبری از او با انواع تحریف، بزرگنمایی و دروغپردازی مواجه میشد، رسانههای فارسی زبان خارجی همواره تلاش میکردند او را مقابل مردم ایران قرار دهند، اما سید حسن نصرالله با آنچه علیه او گفته میشد فرسنگها فاصله داشت، او اهل تساهل و تسامح بود و اولویت لبنان را حفظ تمامیت ارضی و مقابله با دشمن صهیونیستی میدید نه بحثهای مذهبی و فرقهای! در خدمترسانی به مردم لبنان و دفاع از آنان هیچ تفاوتی میان مسیحیان و اهل سنت با شیعیان قائل نبود و با اینکه از گذشته همه احزاب و فرق لبنان، گروه مسلح داشتند و تنها از قوم و حزب خود حمایت میکردند، حزبالله تنها گروهی بود که از موجودیت لبنان و همه اقوام دفاع میکرد.
سید هیچگاه به دنبال کسب قدرت نبود و با اینکه از محبوبترین رهبران سیاسی در لبنان بود هیچ سمت و پستی را با دفاع از لبنان و جنگ با اسراییل عوض نکرد، در برخورد با زنان، جوانان و مسائلی نظیر حجاب و... سیره و سلوک امام موسی صدر را برگزید و تنها به کار فرهنگی در این حوزه اقدام کرد، برای همین هم جولیا بطرس، خواننده زن مسیحی از نامه او برای رزمندگان حزبالله ترانه احبایی را خواند و در مصاحبهای اعلام کرد: ما باید عبای سید حسن نصرالله را بگیریم و پارههای آن را به بدن فرزندانمان بزنیم تا آنها غیرت دفاع از مملکتشان را پیدا کنند.
در بحثهای مربوط به داخل ایران سید حسن جز در مسیر دفاع از کلیت انقلاب اسلامی در امور داخلی ایران دخالت نمیکرد و نسبت به بحثهای مربوط به انتخابات و جناحبندیهای سیاسی کاملا بیطرف بود و ارتباط بسیار خوب و روابط گرمی با برخی چهرههای اصلاحطلب داشت. سید حسن نصرالله در چهلمین روز درگذشت مرحوم محتشمیپور در پیامی وی را برادر بزرگ و صمیمی خود خطاب کرد یا در دیدار با سید محمد صدر برادرزاده امام موسی صدر و معاون وقت وزارت امور خارجه گفت: در دوره آقای خاتمی آنقدر که به ما و مقاومت کمک شد، قبلا چنین اتفاقی نیفتاده بود و ما از پشتیبانی دولت اصلاحات راضی بودیم. موضوعی که در استقبال تاریخی سید حسن نصرالله در سفر آقای خاتمی به بیروت کاملا آشکار بود.
سید محبوب یک جریان و یک طیف نبود؛ در لبنان و ایران افراد با سلایق مختلف سیاسی و فرهنگی او را دوست داشتند و به او احترام میگذاشتند. راز محبوبیت او صداقت و صراحتش بود حتی صهیونیستها هم به صداقت او یقین داشتند، مشهور بود که سید حرفی بزند آن را عمل میکند با وجود اینکه در جنگی نابرابر قرار داشت اما به هیچ عنوان دروغ نمیگفت، حتی در ماجرای تروریستی انفجار پیجرها به صراحت آن را ضربهای بزرگ به حزبالله اعلام، اما تصریح کرد که حتی با همین ضربه بزرگ هم حزبالله ساقط و تسلیم نخواهد شد.
در زمان جنگ ۳۳ روزه در حالی که اسراییل از توان حزبالله برای موشکباران حیفا بیخبر بود و این حمله میتوانست به عنوان عملی غافلگیرکننده باشد سید قبل از حمله به شهرکنشینان هشدار داد و اعلام کرد در چند روز آینده حیفا را خواهد زد و شهروندان و غیرنظامیان این مناطق را ترک کنند. از آن دست فرماندهانی نبود که فرزندانش در ناز و نعمت باشند و فرزندان مردم در سنگرهای مقاومت! هادی پسر ۱۷ سالهاش وقتی میخواست عضو حزبالله شود تمام مراحل گزینش و سختگیریهای حفاظتی را طی کرد و حتی شکایتش به پدر باعث ایجاد تفاوت میان او و دیگران نشد. پس از عضویت هادی در حزبالله با اینکه به تازگی عقد کرده بود با موافقت سید حسن به خط مقدم اعزام شد و در حالی که هیچ یک از همرزمان هویت واقعی او را نمیدانستند به شهادت رسید و جنازهاش به دست اسراییلیها افتاد. با انتشار فیلم سه جنازه از شهدای حزبالله مشخص شد که یکی از آنها سید هادی است. اعلام این خبر لبنان و اسراییل را به شوکی عمیق فرو برد، چون تا به آن روز سابقه نداشته که یکی از فرزندان رهبران و بزرگان جامعه لبنان یا حتی درجهداران اسراییل در خط مقدم حضور داشته و کشته شده باشد، اما حال فرزند ارشد سید حسن نصرالله در خط مقدم به شهادت رسیده بود و جنازهاش در اختیار اسراییلیها بود.
سید در سخنرانی اعلام کرد اولویت او آزادی اسراست و برای رسیدن به جنازه سید هادی امتیازی به اسراییلیها نخواهد داد. همین روحیه وی بعدها در رهبران مقاومت تکثیر شد و فرزندان بسیاری از رهبران و فرماندهان حزبالله در خط مقدم به شهادت رسیدند. همه زندگی سید نبرد با اسراییل بود، اما این موضوع برای وی امری اعتقادی بود نه مسالهای شخصی! وقتی خبرنگار در مورد انجام عملیاتی برای انتقام خون فرزنداش پرسید، سید حسن برافروخته شد و گفت اهل چنین انتقامگیریهایی نیست! او خود را شاگرد مکتب علی بن ابیطالب میدانست. میگفت ما شیعیان علی ابن ابیطالب هرگز فلسطین را فراموش نمیکنیم.
سید حسن زندگیاش را به خاطر آرمان قدس داد، در حالی که در سختترین شرایط قرار داشت و اوضاع داخلی لبنان بحرانی بود برای کاهش فشار به مردم غزه با اسراییل درگیر شد. او هم میتوانست مانند بسیاری از رهبران جهان عرب صرفا از اوضاع غزه ابراز نگرانی کرده و جنایات اسراییل را محکوم کند، اما سید حسن از آن دست رهبران نبود. او با همه قوا به میدان آمد، دو ماه قبل وقتی فواد شکر از فرماندهان عالیرتبه حزبالله به شهادت رسید در یک سخنرانی به نکاتی اشاره کرد که شاید بهترین وصف برای وضعیت امروز ما باشد؛ «ما فقدان این عزیزان (فواد شکر و دیگر شهدا) را تسلیت و دستیابیشان را به نشان شهادت تبریک میگوییم. ما درد میکشیم، چه کسی گفته است درد نمیکشیم؟ [اما] صبوریم، ایستادگی میکنیم و با هر مصیبتی با صبر جمیل، تسلیم به خواست خداوند سبحان، رضا به قضای او و توکل به خداوند سبحان و تعالی مواجه میشویم، زیرا ما اهل ایمان به خدا و روز بازپسین هستیم، اما این به معنای این نیست که درد نمیکشیم... ما انسان هستیم، احساس داریم و انسانهای عادی هستیم. به همین علت حسین (علیهالسلام) را شهید بزرگ اسلام مینامیم و نزدیک به ۱۴۰۰ سال است که برای او گریه میکنیم و تا قیامت برای او گریه خواهیم کرد.
به همین علت ما در ابتدا به خانواده شهدا، از دست دادن این عزیزان را تسلیت و سپس این عاقبت خیر و پایان نیکو را تبریک میگوییم، زیرا «هر تنی چشنده مرگ است (آلعمران/۱۸۵)» و «تو میمیری و آنها نیز خواهند مرد (زمر/۳۰)» پس اگر مرگ ناگزیر است و اجل فرا میرسد، شریفترین مرگ، شهادت در راه خداست.»