اگر میزان پیام‌های واکنشی مدیران دولت سیزدهم را مورد تحلیل قرار گیرد، احتمالا چند برابر پیام‌های کنشی است. اگر ادبیات تولیدشده توسط مدیران ارشد دولت ازجمله رئیس‌جمهور تحلیل گفتمان شود احتمالا تعداد جملات، عبارت و استدلال‌های تکراری بسیار زیاد خواهد بود. دولت سیزدهم هنوز نتوانسته است امضای رسانه‌ای خود را بسازد.

به گزارش جماران؛ روزنامه فرهیختگان نوشت:

رهبر انقلاب روز چهارشنبه ضمن حمایت گفتمانی و تمجید از رویکردهای مثبت دولت سیدابراهیم رئیسی تذکرات مهمی هم بیان کردند که یکی از مهم‌ترین آنها درباره کار رسانه‌ای و تصویر دولت در ذهن مردم بود، به‌نظر می‌رسد کلان‌روایت رهبری درباره‌ حس مردم از عملکرد دولت سیزدهم با دو گروه تفاوت دارد؛ گروه اول که معتقدند هیچ نارضایتی واقعی‌ای وجود ندارد و هر آنچه هست برساخت رسانه‌ای است و دیدگاه دوم که می‌گویند رسانه اساسا هیچ نقشی در ایجاد حس منفی نداشته است و عملکردها خود به‌تنهایی باعث بروز نارضایتی می‌شوند. علی‌رغم تفاوت‌ها در خاستگاه سیاسی این دو گروه، ویژگی مشترک آنها این است که خیلی کاری با واقعیت ندارند و تلاش می‌کنند واقعیتی بسازند که برایشان کار کند.

منطق رهبری آنجا که گرانی‌های مستاصل‌کننده در بحث مسکن و معیشت را طرح می‌کنند و آن را علتی برای دیده نشدن اقدامات مثبت دولت قلمداد می‌کنند، آشکارا با منطق دسته اول که همه‌چیز را سفید می‌بینند و با فرار از واقعیت‌ها همه موضوعات را حاصل برساخت می‌دانند، تفاوت دارد و آنجا که فهرستی از اقدامات مثبت دولت از ساده‌زیستی و مردمی بودن تا تحرکات خوب در سیاست خارجی و اقدامات مثبت مدیریتی در کشاورزی و... را مطرح می‌کنند با دسته‌ دوم که همه‌چیز را یکسره تاریک و سیاه قلمداد می‌کنند، تمایز دارد.

درباره‌ دسته‌ دوم بارها نوشته‌ایم جریانی که اگر عدالت و انصاف داشته باشد باید دستاوردهای مثبت دولت را بگوید و اگر ایران‌دوست باشد باید از نقاط امیدآفرین هم بگوید. حتی اگر هیچ‌کدام اینها نباشد و فقط هوش سیاسی داشته باشد باید از خوبی‌ها هم بگوید که هم با اپوزیسیون برانداز مرزبندی کند و هم تا حدی غیرقابل‌پیش‌بینی باشد که برایش مزیت ایجاد کند. علی‌ایحال آنچه در ادامه می‌خوانید بیشتر پیشنهادهایی برای گروه نخست است.

گام نخست: آنچه در شرایط فعلی می‌تواند دولت را در بازنمایی بهتر رسانه‌ای کمک کند فهم فرامتن همین تذکرات است، یک‌سویه دیدن موضوعات و عدم توجه به واقعیت‌ها رسانه را از موضوعیت می‌اندازد، آنها باید بدانند رضایت یا عدم رضایت صرفا در برساخت رخ نمی‌دهد و بخشی از آن در واقعیت ریشه دارد، فهم عمومی مماس با واقعیت شکل می‌گیرد نه در انتزاعات، هر فعالیت رسانه‌ای که در مرز واقعیت‌ها نباشد تبدیل به بوق پروپاگاندا و بلااثر می‌شود. تبدیل رسانه دولتی به روابط عمومی یعنی از رده خارج کردن آن و تنها کارکردی که چنین رسانه‌ای دارد راضی کردن مدیر بالادستی است و لاغیر.

گام دوم تلاش برای تولید استدلال عمومی است. ازنظر مختصات رسانه‌ای در شرایطی هستیم که به عصر غلبه خُردرسانه‌ها بر رسانه‌های بزرگ مشهور است، در چنین شرایطی بیشتر از آنکه یک رسانه چه امکانات سخت‌افزاری‌ای داشته باشد، مغزافزار رسانه و دستگاه تولید استدلال آن موضوعیت می‌یابد. در شرایط تکثر رسانه‌ای، گسترش انسان-رسانه‌ها و غلبه خُردرسانه‌ها چیزی که می‌تواند پیشرانه رسانه‌ای تولید کند ایجاد استدلال عمومی است؛ استدلالی که خاص‌گرایانه و منطبق بر دستگاه فکری و زیست یک تفکر، یک گعده یا یک حلقه نباشد. برای تولید چنین استدلالی اولا باید افکار عمومی را شناخت و کنشگری‌های رسانه‌ای را مبتنی‌بر پژوهش‌های شناختی دقیق انجام داد، ثانیا کنشگران رسانه‌ای که می‌خواهند استدلال عمومی تولید کنند ذهن و قلم‌شان نباید محصور در حلقه‌های خاص باشد.

گام سوم حرکت رسانه‌ای مبتنی‌بر یک مدار گفتمانی است. گفتمان داشتن می‌تواند نخ تسبیح کنش‌های رسانه‌ای یک دولت را شکل دهد. گفتمان داشتن حدودوثغور و مرزبندی دولت با موضوعات مختلف را مشخص می‌کند. گفتمان داشتن شما را از روزمرگی نجات می‌دهد. گفتمان داشتن به شما اجازه می‌دهد مرعوب فضای رسانه‌زده نشوید. گفتمان داشتن به شما توان کار ایجابی می‌دهد. گفتمان داشتن به شما این امکان را می‌دهد که شروع‌کننده‌ یک بازی باشید و از انفعال خارج شوید و... و البته در شرایط تعطیلی مراکز اندیشه‌ای در دولت و نبودن سیاست‌سازان حرفه‌ای کار دولت در این زمینه دشوار است.

گام چهارم نهراسیدن از انتقادات است. در دوره‌ متکثر رسانه‌ای جدید که هر مخاطب خود تبدیل به تولیدکننده‌ پیام شده است و دیگر صرفا یک مخاطب منفعل نیست که بتوان مفاهیم و پیام‌ها را از بالا به آن تزریق کرد، یک فراگرد کامل ارتباطاتی زمانی شکل می‌گیرد که مخاطب با موضوع وارد خوانش انتقادی شود، یعنی اگر مجموعه‌ عملکردهای دولت را به‌مثابه یک کلان پیام درنظر بگیریم، زمانی در ذهن مخاطب ته‌نشین و تبدیل به باور می‌شود که با آن وارد خوانش انتقادی شده باشد و درنهایت آنچه از اَلک پیام انتقادی رد شود ماندگاری دارد. در شرایط فعلی که بالاخره مخاطب با رسانه‌های آلترناتیو روبه‌رو می‌شود واهمه داشتن از انتقاد تنها موجب کاهش اعتمادبه‌نفس می‌شود.

گام پنجم تولید ادبیات مخصوص به خود است. اگر میزان پیام‌های واکنشی مدیران دولت سیزدهم را مورد تحلیل قرار گیرد، احتمالا چند برابر پیام‌های کنشی است. اگر ادبیات تولیدشده توسط مدیران ارشد دولت ازجمله رئیس‌جمهور تحلیل گفتمان شود احتمالا تعداد جملات، عبارت و استدلال‌های تکراری بسیار زیاد خواهد بود. دولت سیزدهم هنوز نتوانسته است امضای رسانه‌ای خود را بسازد.

گام ششم عبور از کمی‌گرایی صرف و توجه به پیام‌های کیفی است. یکی از واکنش‌های قابل‌تامل چند روز اخیر، سخنان یکی از مدیران ارشد رسانه‌ای دولت بوده که گفته است برای رفع دغدغه رهبر انقلاب چند دفتر رسانه‌ای جدید راه می‌اندازیم (نقل به مضمون). این نگاه تقلیل‌گرایانه که فکر می‌کند پیام ما نارساست چون بلندگوهای کمتری در اختیار داریم، استمرار همان مسیر اشتباهی است که دولت تا اینجا پیموده است. وقتی قوت استدلال ضعیف باشد، هرچقدر بلندگو در اختیار داشته باشید، تنها موجب اعصاب‌خردی و خشم مخاطب می‌شوید.

گام هفتم باز کردن گارد رسانه است. اینکه دولت حتی در موضوعاتی که فی‌النفسه استدلال عمومی داشته‌اند و تبدیل آنها به یک مساله موردپذیرش عامه مردم مثل عبور از بحران وحشتناک کرونا -که در تابستان 1400 گریبان کشور را گرفته بود- کار سختی نبوده است، نتوانسته کاری کند، دیگر ربطی به پیچیدگی‌های رسانه ندارد و نشان از فقر توان رسانه‌ای کارگزاران رسانه‌ای دولت دارد. سپردن مستندسازی از مهم‌ترین دستاوردهای سیاست خارجی دولت به مجموعه‌ای که با وجود نزدیک به یک دهه آنتن فقط 5 درصد مخاطب داشته است، یعنی بسته بودن گارد و محدود شدن توش و توان رسانه‌ای دولت در یک حلقه‌ محدود.

در میان هفت گام ذکرشده شش تای آخر بدیهی است، به شرطی که به اولی باور داشته باشیم. باور به اولی همان هدیه‌ بزرگی است که رهبری به تیم رسانه‌ای دولت دادند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.