حشمت‌الله فلاحت‌پیشه در مورد قرارداد ایران و چین می گوید: دلیلی ندارد این توافق به‌عنوان مقدمه‌ای برای احیای برجام مطرح شود. به‌نظرم بعد از این توافق آمادگی غربی‌ها برای دستیابی به توافق با ایران بیشتر شده‌است. آنها در برابر این انتقاد و چالش درونی قرار گرفته‌اند که تعلل‌شان در احیای برجام، شکل‌گیری روابط تاکتیکی با ایران را تحت‌الشعاع قرار داده ‌است.

به گزارش جماران؛ به نقل از همشهری، امضای سند «برنامه همکاری‌های جامع ۲۵ساله ایران و چین» بازتاب گسترده‌ای در افکار عمومی داشته است که عمدتا به‌دلیل عدم‌آگاهی و محرمانه ‌بودن جزئیات آن به‌صورت نگرانی و ابراز گلایه مطرح می‌شود؛ نگرانی‌هایی که به‌نظر می‌رسد بازتاب تحلیل‌هایی است که به این قرارداد خوش‌بین نیستند. هرچه هست به‌نظر می‌آید ارائه برخی تحلیل‌ها در پرتو سؤال‌هایی که به‌دلیل محرمانه‌بودن جزئیات این توافق در افکارعمومی به‌وجود آمده، به حاشیه‌های قرارداد راهبردی ایران و چین دامن زده‌است؛ موضوعی که حشمت‌الله فلاحت‌پیشه، رئیس اسبق کمیسیون امنیت‌ملی و سیاست خارجی مجلس معتقد است  که مسئولان مربوط در دولت باید هرچه سریع‌تر چاره‌ای برای آن بیندیشند و با شفاف‌سازی پیرامون ضمائم و الحاقات این توافق، اهمیت توسعه روابط راهبردی ایران و چین را برای مردم تبیین کنند. مشروح گفت‌وگوی همشهری با فلاحت‌پیشه درباره سند همکاری ۲۵ساله تهران- پکن را می‌خوانید. 

از نظر استراتژیک توافق ۲۵ساله ایران و چین چگونه می‌تواند به منافع ملی ایران کمک کند؟

موضوعی که ابتدا باید مورد توجه قرار گیرد، این است که کشورهای مختلف دنیا معمولا سعی می‌کنند دوستان راهبردی در سطح منطقه نفوذ خود و حتی در گستره جهانی بیابند که این موضوع برحسب قدرت جهانی و منطقه‌ای کشورها محقق می‌شود. با توجه به این موضوع ایران و چین هر دو مشترکات فراوانی دارند که در پیوند با یکدیگر می‌تواند راهگشای تحقق بسیاری از راهبردها و منافع دو کشور باشد. از سویی باید مدنظر داشت که چین رقیب هژمونیک ایالات‌متحده محسوب می‌شود و حتی پیش‌بینی کرده‌اند که در سال ۲۰۲۵ عملا در رأس قدرت هژمون دنیا قرار می‌گیرد. از سوی دیگر ایران به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای، از مولفه‌های قدرت سیاسی، دفاعی و امنیتی برخوردار است که می‌تواند ‌ در تحقق‌ برنامه‌های بلندمدتی که چینی‌ها درسر دارند، کمک راهبردی به‌حساب آید. واقعیت این است که چینی‌ها به زیرساخت‌های تجاری و اقتصادی ایران از یک‌سو و نفوذ منطقه‌ای کشورمان برای پیشبرد برنامه‌های خود نیاز دارند و ازسوی دیگر ایران هم با توجه به شرایط آسیب‌پذیر کنونی، طالب پیوندهای استراتژیک با چین است. توافق ۲۵ ساله ایران و چین در چنین شرایطی به‌ امضا رسید و بعد از آن بحث‌های دیگری متعاقب آن شکل گرفت که عده‌ای موافق بودند و برخی هم ابراز مخالفت کردند. در داخل و خارج از کشور مواضع مختلفی پیرامون این توافق اتخاذ شد، حتی در آمریکا به بایدن حمله شد که تعلل او سبب شده‌است استراتژی «نگاه به شرق» در ایران به‌عنوان یک اصل راهبردی مطرح شود. در داخل هم با توجه به اینکه در تاریخ قبل از انقلاب، کشور شاهد انعقاد معاهدات ننگینی با قدرت‌های دنیا بوده که بعضا در بلوک شرق قرار داشته‌اند، دغدغه‌هایی به‌وجود آمده و انتقاداتی را برانگیخته ‌است.

 این دغدغه‌ها چقدر واقعی است؟

معتقدم باید از زاویه یک نگاه منطقی به توافق ۲۵ساله ایران و چین نگریست. به‌نظر من آن بخش از این توافق راهبردی که اعلام شد، قابل دفاع است و در عرصه‌های اقتصادی، تجاری و به‌ویژه حوزه انرژی می‌توان شاهد نگاه قابل دفاعی بود، اما نکته اینجاست که باید فضای ذهنی مردم شفاف شود. واقعیت این است که در دو بخش مردم حق دارند مطلع باشند؛ یکی بخش محرمانه است که گفته شده طرف چینی راضی نیست علنی شود و بخش دیگر ضمائم است که نقشه عملیاتی محسوب می‌شود. توافقی که اعلام شد، نقشه راه بود، برهمین اساس باید نقشه عملیاتی هم برای افکارعمومی شفاف‌سازی‌ شود. به‌عنوان مثال باید مشخص شود که اگر قرار است چینی‌ها در راه‌آهن غرب کشور سرمایه‌گذاری کنند، این مهم با چه سازوکاری محقق می‌شود. موضوع اساسی این است که در اوضاع کنونی ایران در شرایط تحریمی قرار دارد و مردم راضی نمی‌شوند مسئولان مربوط امتیازاتی فراتر از مناسبات معمول بدهند.

باتوجه به این شرایط این سؤال پیش می‌آید که چه باید کرد؟

به‌نظرم راه چاره، بازگشت به قانون اساسی است که آن‌هم تصویب این توافق راهبردی در مجلس است. هرگونه توافق یا معاهده‌ای که به مجلس می‌آید باید کل ضمائم و الحاقات آن به نمایندگان مردم ارائه شود. هیچ قانونی در مجلس ایران در گردش‌کار تصویب قرار نمی‌گیرد مگر اینکه کم‌وکیف آن به اطلاع مردم برسد و به‌هیچ وجه نمی‌تواند در پروسه محرمانه به تصویب برسد. براساس این توافق، سرمایه‌گذاری اولیه حداقل حدود ۴۰۰میلیارد دلار را دربر می‌گیرد که در شرایط تحریمی کنونی معادل ۲سال فروش نفت ایران را شامل می‌شود، بنابراین صحبت از رقم کلانی است که ملت ما باید درجریان سازوکار تبیین‌شده برای آن قرار داشته باشد. از سوی دیگر بعید می‌دانم در کشوری مانند جمهوری‌اسلامی ایران توافقی شکل بگیرد که بشود نام آن را تاراج گذاشت. لازم است مسئولان دولتی متن توافق را علنی کنند.

به‌نظر شما اجماع کنونی که در ارکان مختلف حاکمیت برسر این توافق شکل گرفته‌است، چه دلایلی می‌تواند داشته باشد؟

معتقدم دلیل اصلی این است که نوع رفتار چین با ماهیت رفتار ایالات‌متحده متفاوت است. چینی‌ها راهبرد بلندمدتی برای رسیدن به قدرت هژمون در دنیا دارند و برهمین اساس به یارگیری از میان قدرت‌های برتر منطقه‌ای می‌پردازند. با توجه به همین نوع نگاه هم هست که بر سازوکارهای نومنطقه‌گرایی تکیه می‌کنند و پیمان شانگهای مثالی برای این نگاه راهبردی محسوب می‌شود. باید اذعان داشت که برخلاف نگاه آمریکا به ایران که «تنبیهی» است، چین با دیدگاه «تشویقی» به جایگاه استراتژیک کشورمان می‌نگرد. برهمین اساس طبیعتا در سطح کلان قوای حاکم بر کشور این اعتقاد وجود دارد که انعقاد این توافق می‌تواند به خروج کشور از وضعیت بغرنج کنونی کمک کند.

موضوع نپیوستن ایران به FATFتا چه اندازه می‌تواند در دستیابی این توافق به اهداف راهبردی‌اش خلل ایجاد کند؟

یک واقعیت محوری وجود دارد؛ اینکه اگر این توافق اجرا شود، صحبت چیزی حدود ۴۰۰ میلیارد دلار در میان است. معنای آن این است که طبعا بانک‌های دو کشور درگیر موضوع می‌شوند. برهمین اساس عدم‌تصویب FATF ازسوی ایران هزینه‌های کشورمان را برای نقل‌وانتقالات مالی افزایش می‌دهد. از سوی دیگر چینی‌ها حاضر نیستند هزینه‌های دلالی‌ها برای جابه‌جا کردن پول را بپذیرند. موضوع مهم این است که باید درنظر داشت که چنین توافق راهبردی را نمی‌توان با دلالی پیش ‌برد.

برخی فعالان مدنی معتقدند چین هرکجا که وارد شده، کارنامه مطلوبی به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند محیط‌زیست برجا نگذاشته‌است. این دغدغه چقدر جدی‌است؟

به ‌هرحال واقعیت این است که راهبردهای مدنظر چین مقتضیاتی دارد که به «توسعه رشدمحور» اهمیت حیاتی می‌دهد و محیط‌زیست ‌محور نیست. یکی از دلایلی که معتقدم ضمائم این توافق باید علنی شود، چنین دغدغه‌های جدی‌ای است که باید درباره آنها شفاف‌سازی‌های لازم انجام شود.

موضوع مهم دیگر این است که با توجه به اینکه چین در منطقه ما با کشورهایی ازجمله مصر، امارات متحده عربی، عربستان و الجزایر هم توافق‌های راهبردی امضا کرده است، این توافق چگونه می‌تواند برای ایران برد-برد به‌حساب آید؟

واقعیت این است که جمهوری اسلامی نسبت به همه کشورهایی که نام بردید، از نظر جایگاه تجاری، توریستی، امنیتی و... موقعیت بهتری دارد. این قدرت تعیین‌کننده کشورمان در منطقه برگ برنده‌ای است که قطعا در انعقاد چنین توافق تاریخی مورد توجه قرار گرفته است. نکته اینجاست که مولفه‌های قدرت ایران در این توافق مدنظر قرار گرفته است.

توافق ۲۵ساله ایران و چین چه تأثیری بر روند احیای برجام می‌تواند داشته باشد؟

در این زمینه معتقدم که دلیلی ندارد این توافق به‌عنوان مقدمه‌ای برای احیای برجام مطرح شود. به‌نظرم بعد از این توافق آمادگی غربی‌ها برای دستیابی به توافق با ایران بیشتر شده‌است. آنها در برابر این انتقاد و چالش درونی قرار گرفته‌اند که تعلل‌شان در احیای برجام، شکل‌گیری روابط تاکتیکی با ایران را تحت‌الشعاع قرار داده ‌است. در این میان جمهوری‌اسلامی باید دو ماهیت جداگانه را برای توافق با چین و برجام تعریف کند. هرگونه منوط‌کردن این دو تصمیم به یکدیگر، می‌تواند به‌ضرر منافع ملی کشورمان بینجامد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.