​با پیام تصویری حضرت آیت‌الله جوادی آملی،همایش بین المللی «نقش اندیشه‌های عرفانی امام خمینی رحمت الله علیه در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران» برگزار شد.

به گزارش جماران، به نقل از روابط عمومی دانشگاه ادیان و مذاهب، با پیام تصویری حضرت آیت‌الله جوادی آملی، همایش بین المللی«نقش اندیشه‌های عرفانی امام خمینی رحمت الله علیه در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران» روز چهارشنبه پانزدهم بهمن‌ماه 1399 در سالن امام موسی صدر دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد.

متن این پیام به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم. محور بحث آن است که مقام عرفانی امام رضوان الله تعالی علیه در اثرگذاری‌اش نسبت به این انقلاب جهانی اسلامی ایران و جهان چیست. امام راحل رضوان الله تعالی علیه با فقه جواهری انقلاب اسلامی ایران را راه‌اندازی کرد که این فقه اصغر است و با ولایت فقیه در فقه اصغر انقلاب سامان پذیرفت. و در بعد جهانی از منظر فقه اکبر که ولایت عرفانی است ولی ولایت فقیه آن را هم سازمان‌دهی کرد. خود امام عارفانه این معارف را طی کرد. هم سفر من الخلق الی الحق را، هم سفر من الحق الی الحق بالحق را و هم سفر من الحق الی الخلق بالحق را و هم آخرین سفر را که سازنده این انقلاب بود، من الخلق الی الخلق بالحق را طی کرد. چون در سفر یک راهنما لازم است و یک همراه و یک نور و یک صراط و همه این‌ها در بستر اسفار اربعه تأمین شده است و خود امام رضوان الله تعالی علیه آن‌طور که در مقدمه بنیان مرصوص مبسوطاً آمده است، اسفار اربعه را عمیقاً طی کرده است، با جامعیت بین فقه اصغر و اکبر شروع به انقلاب کرد.

برخی تک‌بعدی هستند و فقیهانه فکر می‌کنند یا عارفانه به سر می‌برند. بعضی جمع می‌کنند بین عرفان و فقه ولی جمع مکسر. گروه اندکی جمع می‌کنند بین عرفان و فقه به جمع سالم. به تعبیر حکیم سبزواری قدس سره در تعلیقه‌ای که بر اسفار دارد می‌فرماید این توفیق نصیب همه افراد نمی‌شود که بتواند بین این معارف، جمع سالم کند. امام از نوادر فقها و عرفایی بود که توانست بین عرفان و فقه جمع سالم بکند؛ آن بخش‌های فقه اصغر را که در ایران اسلامی به صورت قانون اساسی درآمده است و به لطف الهی توانست این کشور را از استعمار و استبداد و استحمار و امثال ذلک به درآورد و نجات دهد و مسئولیتش را به عهده ما واگذاشت که ما موظفیم نه بیراهه برویم و نه راه کسی را ببندیم و امیدواریم این کشور از گزند اختلاس و نجومی مصون بماند و از غارت و چپاول محفوظ بماند «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط» سامان بپذیرد. نه کسی به بیراهه برود، نه راه کسی را ببندد. به امید آن روز که امام به امید آن زمان و این زمین قیام کرد و انقلاب نمود.

اما چهره عرفانی امام که ولایت فقه اکبر را می‌طلبد نه ولایت فقه اصغر را، فصوص و فتوحات می‌طلبد نه خصوص جواهر را. جمع بین فتوحات و جواهر، به جمع سالم، کار رادمرد فحلی چون امام است. امام در آن مصباح الفقاهه در مصباح بیست و هفتم می‌گوید اولین باری که من به حضور استادم مرحوم آیت‌الله شاه‌آبادی مشرف شدم، از «إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْر» سؤال به میان آمد. آن بزرگ حکیم و بزرگ استاد که به برکت اهل‌بیت می‌گوید دعا، قرآن صاعد است. فرمود «إِنَّا انزَلْنَاهُ»، ضمیر به آن مقام غیب الغیوبی برمی‌گردد و نزولش به قلب مطهر پیغمبر صلوات الله و سلامه علیه است. اگر گفته می‌شود حقیقت لیله القدر وحی نبوت است، اگر گفته می‌شود لیله القدر حقیقت اهل‌بیت و پیغمبر است و اگر به‌خصوصِ فاطمه زهرا صلوات الله و سلامه علیها آمده است که حقیقت لیله القدر، فاطمه زهرا صلوات الله و سلامه علیها است، از همین‌جاها پیدا شده است. روایاتی که در این زمینه‌ها هست، راهنمای این طرز فکر است که لیله القدر عبارت از ظهور غیبی ذات اقدس اله در قلب مقدس پیغمبر است. علی بن ابی‌طالب که نفس او نفس پیغمبر است «وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ» همین است و اهل‌بیت یک نورند و نور واحدند؛ همه این‌ها مجرا و مهبط این حقیقتند منتهی به وساطت پیغمبر.

مطلب دیگر این که انبیا یک حد و یکسان نیستند چون فرمود «فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلَی بَعْضٍ»؛ چه این‌که مرسلین و رسولان الهی یک درجه نیستند. «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ»؛ اگر انبیا در یک حد نیستند و اگر مرسلین در یک حد نیستند، علمای راستین چون امام رضوان الله تعالی علیه که وارثان انبیایند، «الْعُلَمَاءَ وَرَثَهُ الْأَنْبِیَاء» آن‌ها هم در یک حد نیستند. بعضی فقیه فقه اصغر هستند و بعضی فقیه فقه اکبر هستند. بعضی جمع می‌کنند به جمع مکسر و بعضی جمع می‌کنند به جمع سالم که بحثش گذشت. امام رضوان الله تعالی علیه در این بخش سوم قرار دارد که بین فقه اصغر و اکبر جمع کرد. بین ولایت فقیه جواهری و بین ولایت فقیه فتوحاتی و فصوصاتی جمع کرده است. با چه قدرتی در صدد جمع این‌ها بود؟ با قدرت قرآنی و سرمایه قرآنی. قرآن که فرمود انبیا یک حد نیستند، قرآن که فرمود رسولان یک حد نیستند، قدرت‌های این‌ها هم یکسان نیستند. برد حکومتی این‌ها هم یک حد نبود. وزن و وزان سلطنت این‌ها هم یک حد نبود. وقتی قدرت سلیمان و داود را ذکر می‌کند که «قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ» و رهبر انقلاب شد؛ وقتی قدرت ملک سلیمان را ذکر می‌کند که ما باد را مسخر کردیم، طوری که «غُدُوُّها شَهْرٌ وَ رَواحُها شَهْرٌ»؛ این باد که در تسخیر سلیمان سلام الله علیه بود، بامداد راه را یک‌ماهه می‌رفت، شامگاه راه یک‌ماهه می‌رفت. یعنی یک روز راه دو ماه را طی می‌کرد، این قدرت فضایی وجود مبارک سلیمانی است. اما وقتی به وجود مبارک پیغمبر اسلام می‌رسد، می‌فرماید یک‌شبه راه هزار ساله می‌روی. «لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ». هزار ماه کجا، دو ماه کجا. آن روزی دو ماه راه می‌رود، این یک شبه هزار ماه راه می‌رود. اگر شاگردی از این مکتب چنین سرود «کاین طفل یک شبه ره صد ساله می‌رود»، مجاز است که بگوید «یک بیت از این قصیده به از صد رساله است». آن نامه بزرگ مرجع جهان اسلام را وقتی برای جناب گورباچوف می‌نویسد، آن‌جا سخن از فقه فصوص و فتوحات است. فرمود در فتوحات این است، در فصوص این است، حرف‌های ابن‌عربی این است. باید کسانی به ایران اسلامی بیایند و این معارف بلند را از حوزه پربرکت قم و امثال قم یاد بگیرند. آن‌جا نامه از فتوحات و فصوص است و این‌جا دستور از فقه جواهری است. هم والی ولایت فقیه جواهری بودند و هم والی ولایت فقه عرفانی بودند که توانستند بلنداندیشی کنند، نه به بیراهه بروند و نه راه کسی را ببندند.

به این فکر بود که آن قطب عظیم سیاسی آن روز را با نامه تعلیم کند و نه تسلیم. هیئت اعزامی را دستور داد این نامه را تعلیم کنید نه تسلیم. هیئت اعزامی هم تعلیم کرد و نه تسلیم. این مقام شامخ عرفان است. آن‌وقت این بزرگ مرجع، این بزرگ فقیه، این بزرگ راهنما اجازه می‌دهد کشور معاذ الله ارباً اربا شود؟ سخن از اختلاس باشد، سخن از نجومی باشد؟ سخن از افتخار باشد که ما کشف بکنیم که اختلاس کرده و که نجومی برده است، گرانی باشد، آسیب اقتصادی باشد. این آسمانی فکر می‌کند نه زمینی. این الهی فکر می‌کند نه زمینی. راه امام یعنی این. اگر گفته شد انبیا آمدند مخصوصاً وجود مبارک پیامبر علیهم آلاف التحیه والثنا برای این‌که اخلاق را زنده کنند، اخلاق تنها تواضع فردی و خانوادگی نیست، حکومت مقدمه اخلاق است. سلطنت مقدمه اخلاق است. «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط». عدل بهترین فضیلت اخلاقی است. انسان عادل نه بیراهه می‌رود نه راه کسی را می‌بندد. نه دستش آلوده است و نه فکرش خطا می‌کند. اگر حکومت است، برای برقراری عدل است که از بهترین فضائل اخلاقی است. «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط». اگر درباره نوح پیغمبر است، «لَقَد أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی‌ قَوْمِهِ»، برای این که این‌ها قائم به قسط شوند. اگر در بخش‌هایی از سوره حدید مسئله نبوت و حکومت را ذکر می‌کند، «لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْط»، حداقل عادل بودن است حداقل قائم به قسط بودن است که از این فرومایه‌تر شدن و از این پایین آمدن و فرومایه شدن دوزخی را به همراه دارد. این حداقل است. حد میانی‌اش این است که بعد از این که انسان عادل بود، قائم به قسط شود و بعد هم قوامین به قسط شود، قوامین به شهادت شود، قوامین به قسط شود. قوامین بودن کار هر کسی نیست. این امام می‌طلبد که قوام به قسط باشد. چه این‌که قائم بالقسط شدن هم بهره هر کسی نیست. حداکثر کاری که از افراد عادی برمی‌آید همین عادل بودن است اما قیام بالقسط مطلب دیگری است. غرض آن است که اخلاق، هدف است و حکومت، وسیله است که به این بارگاه امین باید رسید و امام رضوان الله تعالی علیه با ولایت فقه اکبر برای میخائیل گورباچوف آن‌طور نامه می‌نویسد. با داشتن ولایت فقه اصغر ایران اسلامی را احیا می‌کند، از استبداد، از استعمار، از استحمار آزاد می‌کند، با جهان ارتباط برقرار می‌کند، اما عزیزانه با همه کشورهایی که نه بیراهه می‌روند، نه گزندی دارند، نه مرموزانه کار می‌کنند، نه قصد ایذا دارند، رابطه سلیم و عاقلانه برقرار می‌کند، طوری که ملت زنده باشد، هم جنبه جهانی حفظ شود، هم رسالت خود امام رضوان الله تعالی علیه. او را «إِنَّا انزَلْنَاهُ فِی لَیْلَهِ الْقَدْر» به راه انداخت. او را این سه آیه سوره‌های مبارکه توبه، فتح و صف راه انداخت که  قرآن آن است و اسلام آن است که جهانی باشد و همگانی باشد و همیشگی. این سه آیه را امام کاملاً در نظر داشت. انقلاب برای این نیست که ایران را آزاد کند. انقلاب برای این است که قرآن را جهانی کند. «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ». تا کسی مکتب‌های جهان را نشناسد و نداند حکمای غرب چه می‌گویند، سیاست‌مداران غرب چه می‌گویند و شرق و شمال و جنوب چه می‌گوید که نمی‌تواند قرآن را فخر آن‌ها قرار دهد. فرمود شما موظفید قرآن را جهانی کنید. کسی که از حرم تا جمکران و از جمکران تا حرم فکر می‌کند، این ممکن است جهانی حرف بزند ولی قمی فکر می‌کند. فرمود شما جهانی حرف بزنید، جهانی فکر کنید. ببینید در سوره توبه فرمود «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ». در سوره فتح همین مضمون است. منتهی اختلافی که بین این سه سوره هست، در آن بخش پایانی است. این کار امام رضوان الله تعالی است. اگر کسی بخواهد ان شاء الله راه امام را طی کند و این راه را و این نام را زنده نگه دارد باید جهانی حرف بزند و جهانی فکر کند و شاگرد امام باشد در جمع بین دو فقه اصغر و اکبر. به امید پیروزی جهان اسلام و قرآن کریم و عترت طاهرین در آن روز.

 

 

tabatabayi

 

دکتر فاطمه طباطبایی: اوهام و خرافات و عادت‌های متعصبانه از نگاه امام مهم‌ترین رهزنان انسان هستند

مدیرگروه عرفان پژوهشکده امام خمینی(ره) با بیان اینکه در نگاه امام خمینی، فقه متکفل زندگی انسان است، گفت: در نگاه امام خمینی، تقلیدهای کورکورانه، عادت های متعصبانه، اوهام و خرافات و دوری از تعالیم قرآن مهمترین رهزنان انسان هستند.

دکتر فاطمه طباطبایی عضو هیئت علمی و مدیرگروه عرفان پژوهشکده امام خمینی(ره) در همایش بین‌المللی نقش اندیشه‌های عرفانی امام خمینی(ره) در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران که در دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد، در سخنانی با موضوع «ضرورت و رسالت حکومت اسلامی در اندیشه عرفانی حضرت امام(ره)» بیان داشت: در مورد ارتباط یا عدم ارتباط عرفان امام خمینی(ره) با شکل گیری انقلاب دو قول متفاوت وجود دارد و هریک از صاحبان این اقوال، استدلال هایی برای نظر و بیان خود دارند.

او بیان داشت: منظور من از این موضوعی که انتخاب کردم این نیست که ضرورت حکومت اسلامی فقط با مبانی عرفانی قابل اثبات است بلکه بر این باورم، مبانی و خاستگاه اندیشه های عرفانی امام هم چنین ضرورتی را ایجاب می کند.

مدیرگروه عرفان پژوهشکده امام خمینی(ره) گفت: امام خمینی(رة) اهمیت دین و به خصوص دین اسلام رادر هدایت انسان مطرح می کند و می فرماید: «اسلام یک مکتبی است که برای انسان سازی آمده است»؛ در این نگاه، اسلام برای تربیت و ساختن انسان هاست. انسانی که به صورت خدا خلق شده و دین را هم مجموعه ای از اخلاق، عقاید و احکام می دانند که درهم تنیده و از یکدیگر غیرقابل انفکاک است.

او با بیان اینکه در دیدگاه امام خمینی(ره)، انبیاء با هدف شکوفایی انسانیت و سعادت و رستگاری انسان آمدند، بیان داشت: در این دیدگاه، چنین انسانی از عالم طبیعت به ماوراء طبیعت تا مرتبه الوهیت سیر می کند. امام خمینی(ره)، رسالت انبیای الهی را افزون بر نشر توحید و آموزش معارف الهی و هدایت و تعالی انسان، قطع ریشه کفر، شرک و دوگانه پرستی می دانند.

طباطبایی ادامه داد: از این جهت، امام خمینی(ره)، وظیفه عالمان و جانشینان پیامبران علیهم السلام را در همان راستا تبیین می کنند  یعنی علما و اولیای ربانی و الهی هم وظیفه هدایت دارند، هم وظیفه تفهیم باطن و حقیقت دین و هم وظیفه آموزش حقایق دینی و نیز مسئولیت سیاست ورزی به جهت تدوین برنامه های منظم برای کاربردی کردن احکام الهی و مدیریت جامعه را براساس قانون الهی بردوش دارند. بنابراین، در چنین باوری، هرسازوکاری که به تحقق چنین رسالتی بینجامد، لازم و ضروری است.

او تصریح کرد: در نگاه امام خمینی(ره)، همه علوم از جمله علم توحید و توحید علمی، نقش مقدمه را برای حصول توحید قلبی ایفا می کند که این مهم با کوشش و تلاش و تذکر و سیر انفسی حاصل می شود. عبادات هم در نگاه امام خمینی(ره)، مقدمه حصول معارف توحید و تجوید است. بخشی از علم فقه هم که به سیاست مدن، تدبیر منزل، تامین بلاد و تنظیم عباد می پردازد، در نظر امام، مقدمه اعمالی است که در اصول توحید دخالت تام دارد. بازهم امام خمینی(ره) می فرمایند که علم به منجیات و مهلکات در علم اسرار هم مقدمه ای برای پیراستگی نفس انسان که آن هم مقدمه حصول حقایق و معارف همچنین لایق ساختن نفس برای پذیرش جلوه توحید است.

عروس امام خمینی(ره) ادامه داد: این سخن در مکتب عارفان، با عناوین شریعت، طریقت و حقیقت مطرح می شود و امام خمینی(ره) هم از بکاربردن این اصطلاحات عرفانی ابایی ندارند اما تصریح می کنند اگرچه شریعت، به حوزه ظاهر و اعمال جوارحی مربوط است و درمورد ارتباط انسان ها با یکدیگر و ارتباط با خدا و جهان بیرونی سخن می گوید اما درواقع راه عبور و آستانه ورود به باطن دین است و تصریح می کنند که بدون رعایت شریعت و اصلاح ظاهر نمی توان به حقیقت راه یافت. شاید بتوان این نقطه را خاستگاه پیوند عرفان، فقه و سیاست دانست همانگونه که شریعت در نگاه عارفان ظاهر دین است و برای یافتن حقیقت دین باید آن را فراگرفت و از آن عبور کرد، فقه نیز در نگاه امام چنین است و متکفل زندگی انسان از گهواره تا گور است.

او تاکید کرد: باید در آن اجتهاد کرد و از ظاهر احکام به باطن و اسرار آن پی برد و به پیوند ظاهر و باطن یعنی شریعت و طریقت توجه داشت. در قرآن کریم، خداوند در آیه ۶۶ سوره مائده می فرماید: « وَلَوْ أَنَّهُمْ أَقَامُوا التَّوْرَاهَ وَالْإِنْجِیلَ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَمِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ ۚ مِنْهُمْ أُمَّهٌ مُقْتَصِدَهٌ ۖ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ». میبدی در ترجمه این آیه می گوید که شگفت آنکه عالمیان پیوسته در پی روزی فراخ و آرزوی لذات این دنیا هستند لکن راه به دست آوردن نمی دانند و به تهیه اسباب آن راه نمی برند. اهل معرفت از این سخن خداوند استفاده می کنند و به پیوند و ارتباط شریعت و طریقت و حقیقت حکم می کنند و معتقدند خداوند می فرماید: اگر می خواهید رحمت و نعمت ما از بالا و نشیب و راست و چپ به تو روی کند، تو به طاعت ما روی آور و تقوا پیشه کن، روی در کار ما و فرمان ما آر تا ما کار تو درست کنیم که هرکس با خداست، خداهم با اوست و هرکس تقوا پیشه کند، روزی او بی حساب می رسد.

طباطبایی ادامه داد: بنابراین دین در نگاه امام، مجموعه احکامی است که انسان را از نعمت های ظاهری و باطنی برخوردار می کند و زندگی انسان را متناسب با شان انسانی او تامین می کند که به مثابه مزرعه ای برای زندگی ابدی و جاودانی آخرت است.

او به مقوله انسان در نگاه امام خمینی(ره) اشاره کرد و گفت: انسان در این دیدگاه، کسی است که خداوند برای هدایت او بهترین انسان های برگزیده خود را به سوی او گسیل کرده و پیامبران اولوالعزم را مامور ابلاغ و رساندن پیام خود به همه انسان ها کرده تا هدایت شوند.

مدیرگروه عرفان پژوهشکده امام خمینی(ره) ادامه داد: قطعا باور به حدیث قدسی «خلق آدم علی صوره» که مستمسک عارفان است و همچنین سخن خداوند که بعد از آفرینش انسان فرمود: «و تبارک الله احسن الخالقین» در رای و اندیشه امام نسبت به انسان بی تاثیر نبوده است. امام خمینی، انسان را مهمترین موجودی معرفی می کند که خداوند با دو دست خود آفریده و با دارابودن دو صفت ظلوم و جهور پذیرای امانت الهی شده و تاج کرامت بر سر نهاده است.

او یادآور شد: انسان مدنظر امام خمینی(ره)، موجودی است دارای مراتب متفاوت و هرکدام از این مراتب وجودی برای شکوفایی و رسیدن به تعالی خود احتیاجاتی دارند و اسلام برای همه آن مراتب برنامه دارد زیرا هدف اسلام و دین و رسالت انبیا، ساختن انسان الوهی است، تربیت انسانی که از اسفل سافلین تا اعلی علیین مجال حرکت دارد. امام متذکر می شوند که انسان حظّ طبیعت، حظّ برزخیت، حظّ روحانیت، حظّ عقلانیت و حظّ الهیت دارد و اسلام برای تعالی همه این مراتب دستورالعمل دارند همانند میوه ناقصی که باید کامل شود و رسالت ادیان و عالمان دینی و جانشین پیامبران این است که همچون آنان با برپاکردن عدل، برای همه مردم به گونه ای برنامه ریزی و سیاستگذاری کنند تا این میوه ناقص را کامل کنند.

طباطبایی با بیان اینکه در نگاه امام خمینی(ره)، قرآن کتاب انسان سازی است، افزود: در نگاه امام خمینی(ره)، تقلیدهای کورکورانه، عادت های متعصبانه، اوهام و خرافات و دوری از تعالیم قرآن مهمترین رهزنان انسان هستند. از این جهت، امام خمینی(ره)، رسالت و وظیفه عالمان دینی را در این می دانند که برای هدایت و اکمال این میوه نارس که عصاره آفرینش است، اقدام کند. در این نگاه، بدیهی است ایجاد شرایط و مقدمات هدایت و برنامه ریزی واجب می شود.

او یادآور شد: در نگاه امام خمینی(ره)، اولیا و علمایی که جانشینان پیامبرانند همین رسالت را بردوش دارند، پس باید اول در درون و سپس جهان بیرون، اقامه عدل و قسط کنند و بعد از آن، انسان ها را یاری و دستگیری کنند تا به کمک عقل و اختیار بتوانند قوس صعود را در حد مرتبه و استعداد خود بپیمانند.

عروس امام گفت: بدیهی است با این نگاه، ایجاد حکومت، یکی از مهمترین شرایطی است که عالم ربانی، تاسیس آن را ضروری می داند. به نظر می رسد، قرائت امام از دین و نگاه ایشان به احکام و اسرار احکام الهی و بایدها و نبایدهای شرعی و بینش عرفانی ایشان نسبت به منزلت و کرامت و وجهه الوهی و حقی انسان و ولایت او بر هستی، ضرورت بخش ایجاد حکومت می شود. در این نگاه، حکومت به عنوان بستر مناسبی برای رشد و صعود انسان و رسیدن او به ساحت الوهی دانسته می شود که البته در حد توان ضرورت پیدا می کند برای عالمی که بتواند این را ایجاد کند پس براین اساس بود که امام بر خود لازم دانستند تا ابتدا ملت ایران را از فسادموجود در دستگاه حکومت آگاه کند و حاکمان را هم نسبت به خطاهایشان متوجه سازد. جمله«آقای شاه! من شما را نصیحت می کنم» را از امام شنیده ایم. این جمله و عمل امام بیانگر آن است که از جایگاه عالم ربانی وظیفه خود دانستند که با ایجاد حکومت و با استفاده از قوانین اسلامی، بستری مناسب برای هدایت و سعادت انسان ها به وجود آورند که با لطف خدا، توفیق الهی و همراهی مردم موفق به انجام خواسته خود شدند.

 

ابوالحسن نواب

 

رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب: امام خمینی به ما یاد داد که زیربار سلطه غیرخدا نرویم

رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب گفت: جوهر عرفان و گوهر اصلی عرفان زیربار غیرخدانرفتن است و از غیرخدابریدن است و به همین دلیل است که می بینیم، رهبران انقلاب های شمال آفریقا اکثرا رهبران فرق صوفیه هم بودند.

حجت الاسلام والمسلمین سید ابوالحسن نواب در همایش بین‌المللی نقش اندیشه‌های عرفانی امام خمینی در شکل‌گیری انقلاب اسلامی ایران که در دانشگاه ادیان و مذاهب برگزار شد، به موضوع «تأثیر تصوف بر انقلاب کشورهای اسلامی» پرداخت و بیان داشت: علامه طباطبایی در سفری که به لندن داشتند، فرموده بود: «راه ورود اسلام به غرب از راه عرفان است» و این جمله کلیدی است.

او با نقل خاطره ای از دکتر حامد الگار اشاره کرد و گفت: پروفسور الگار در دیداری که با ما در ایران داشت، به من گفت «این پرچمی که تو بلند کردی، پرچم عزت و استقلال تشیع است و این نشان آن است که تشیع اینقدر غنی است که در لحظه حاضر است با همه ادیان و مذاهب گفت وگو کند و این بالاترین پرچم افتخاری است که برافراشته شده است».

رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب ادامه داد: از پروفسور الگار پرسیدم چرا زیاد به دیدار نقشبندیه می روید؟ او پاسخ داد چون آنها خلوت را در جلوت، طریقت را عین شریعت و شریعت را عین طریقت و خدمت به خلق را هم عین عبادت می دانند.

او ادامه داد: در یکی از جلسات خصوصی با ایشان، گفتم اگر این است بنابراین بزرگترین نقشبندی تاریخ، امام خمینی است. عارف باللهی که فقیه هم است و مملکت ما را اداره می کند پس طریقت او عین شریعتش است. خلوتش هم که می دانید در بین خلق است و خدمت به خلق را هم بالاترین عبادت می داند.

نواب با اشاره به نظر وبر در مورد عارف گفت: در نگاه وبر، عارف جنبه فردی دارد و پیامبر جنبه اجتماعی و ماموریتی. ولی ما می گوئیم در عرفان اسلامی، هم جنبه فردی و هم جنبه جمعی باهم در نظر گرفته شده است و لذا بزرگترین عارف بالله، پیامبر اکرم(ص) است و کسی در این، تردیدی ندارد.

او با بیان اینکه عرفان با امامت و امامت با عرفان قابل جمع است، بیان داشت: هدایت بشر از جلوه های بزرگ عرفان و دعوت به خدا از بزرگترین جلوه های عرفان است و رهبران واقعی عرفان در جهان کسانی بودند که دعوت به خدا کردند.

رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب براین باور است که جوهر عرفان و گوهر اصلی عرفان زیربار غیرخدانرفتن است و از غیرخدابریدن است و به همین دلیل است که می بینیم، رهبران انقلاب های شمال آفریقا اکثرا رهبران فرق صوفیه هم بودند.

او تصریح کرد: رهبران فرق تصوف، رهبران ظلم ستیز، دشمن ستیز و عرفان مدار بودند یعنی عرفان آنها اقتضا می کرده که باید از زیرسلطه غیرخدا در آمد. رهبران فرقه چشمیه در هند از رهبران مبارزه با استعمار انگلیس بودند، رهبران قادریه از الجزایر از رهبران ایستادگی در برابر استعمار فرانسه بودند، رهبران فرق تصوف در لیبی از کسانی بودند که در برابر استعمار ایتالیا ایستادند و این درس واقعی عرفان بود. آنچه امام به ما یاد داد برگرفته از عرفان بود و آن هم اینکه زیربار سلطه غیرخدا نرویم.

نواب بیان داشت: بسیاری از مناطق اسلامی مانند اندونزی توسط فرق صوفیه دعوت به اسلام شدند و نیز بسیاری از جنبش های اجتماعی توسط رهبران صوفیه رهبری شده است و عرفا نقش اول را داشتند. فرق صوفیه در خدمات اجتماعی و رواداری حرف اول را می زنند.

او ادامه داد: موجی از وهابیت جهان را گرفته است اما تنها جایی که زیربار نمی رود و در مدارا با تشیع حرف اول را می زند، الازهر مصر است. رئیس الازهر دهها مصاحبه با رسانه ها کرده است اما یکبار از دفاع از تشیع جدا نشده است  و لذا اعتدال الازهر مرهون نگاه تصوف است. اخوان المسلمین هم به دلیل تمایلات عرفانی متصوفه حسن البنا موسس این جریان، حرکتی و صحبتی علیه تشیع تاکنون نکرده است.

رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب عنوان کرد: هرجا اسلام اعتدالی است که رواداری و تحمل سرلوحه آن است، جریان اخوانی متمایل به تصوف و عرفان است. اینکه جریان اخوان منحرف نشده و هنوز در برابر تشیع موضع نگرفته است، مرهون نگاه روادارانه و تحمل مدارانه ای است که حسن البنا ناشی از نگاه صوفیانه و عرفانی داشت.

 

حجم ویدیو: 22.99M | مدت زمان ویدیو: 00:19:09
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.